هنر بر معماری یا معماری بر هنر
بروس السوپ (Bruce Allsopp) صاحبنظر در مورد معماری و تاریخ آن به بیان تعریف سادهای از معماری میپردازد: معماری عبارت است از بنایی که معنا و محتوا داشته باشد.
او معتقد است معماری به نوعی از سازندگی اطلاق میشود که مردم بوسیله آن به هویت خود پی میبرند و به این هویت مفهوم میدهند.
بروس آلسوپ همچنین در تعریف معماری آورده است: معماری نیاز انسان به اینکه از احساسات مشترکش به عنوان وسیلهای برای بیان احساسات مشترک استفاده نماید.
فیلیپ جانسون یکی دیگر از کارشناسان معماری در تعریف معماری چنین آورده است: معماری تنها ایجاد انواع جدید فضاهاست. او مهمترین نقش معماری را ایجاد دگرگونی در زمینه فرهنگی موجود میداند و این نقش نخست زیبایی شناختی است.
فرانسیس دی. کی. چینگ: معماری به عنوان یک هنر بالاتر از جوابگوئی صرف به نیازهای عملکردی برنامه یک بنا میباشد. اصولاً، تجلیات فیزیکی معماری با عملکرد انسان مطابقت دارد.
دکتر مهدی حجت نیز در تعریف معماری این گونه آورده است: معماری شکل دادن به مکان زندگی انسان است. پس فعل معماری مستلزم توجه همزمان به دو عامل است: ” شکل ” و ” زندگی ” به عبارت دیگر معماری درصدد ساختن ظرف برای مظروف است. ظرفی به نام بنا برای مظروف ” زندگی انسان “.
کریستوف الکساندر نیز در تعریف سادهای از معماری آورده است: هر انسان از آن رو که انسان است زندگی خود را میشناسد. کافی است بدان توجه کند و با خود صادق باشد و بگذارد آنچه در درون اوست به صورت چوب، سنگ واجد درآید و مکان زندگی را شکل دهد.
والترگروپیوس: از قاشق غذاخوری تا شهر دامنه کار معمار را تعریف میکند.
اتیون لوییس بوله: معماری چیست؟ آیا معماری هنر ساختوساز است؟ یقینا خیر.
تادااو آندو: معماری باید کاملاً با اطراف هماهنگی داشته باشد.
فرانسیسکو میلیزیا: معماری هنر ساختن است.
تویوایتو: معماری پدیده شهری است.
رمانتیسمها: معماری هنر مستقل است.
فوتوریستها: معماری تحت تأثیر جهان مکانیکی و تکنولوژی میباشد.
لوکوربوزیه: معماری غیر از نمایش ساخت و پاسخ دادن به نیازها است.
جان راسکین: معماری هنر مرتب کردن و تزیینات بناهای ساخته شده توسط بشر به هر مقصودی است به قسمی که در سادهترین نگاه سلامت، نیرو و لذت بردن روح را میسر نماید.
اسنووا: ایدولوژی لادوفسکی درباره ساخت گرایی اینگونه معرفی شده بود که معماری باید ترکیب سه عامل روراستی فنی، امکان پذیری اقتصادی و بیان تجسمی باشد.
ل.بنهووله: معماری مدرن از تغییرات فنی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از انقلاب صنعتی، زاده شده.
کریستین نور برگ-شولتز: شاید به این نتیجه برسیم که صفت کمال معماری در گرو سه معیار اساسی است، نقش ساختمان، شکل و فنون.
هولاین: همه معمارند و همه چیز معماری است.
آدلف لوس: معماری چیزی نیست جز یادمانها و مقبرهها.
لوکوربوزیه: معماری بازی احجام زیر نور است.
مدرنیستها: معماری صنعت است.
ایزنمن: معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایت ذهنی و زیستی ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته بخشی از زندگی ما است.
والترگروپیوس: معماریی هنر کاربردی است و در ارتباط نزدیک با سایر هنرها شکل میی گیرد و نمونه بارز این تعریف مدرسه باوهاس می باشد.
آنتونیوگااودی: معماری بازگشت به طبیعت و زیست محیط است.
چارز جنکز: معماری از جنس واژه و حرف نیست و نمیتوان در غالب الفاظ آنرا بیان کرد.
ویلیام موریس: معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشر را احاطه می کند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم نمی توانیم از حیطه آن خارج شویم زیرا معماری عبارت از مجموعه تغیرات و تبدیلات مثبتی است که همامنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده ار آن مستثنی هستند.
فلوبرت: آرشیتکتها همه احمقاند، پلهها را همیشه فراموش میکنند.
بهرام شیردل: معماری هنر نیست، معماری علم است و باید در خدمت جامعه باشد.
سولیوان: معماری هنر ساده ای نیست که بتوان در بوجود آوردنش موفقیت نسبی کسب کرد، بلکه یک تجلی اجتماعی است.
ویتور ویوس: اولین شخصی که گفت معماری هنر است.
رابرت ونتوری: معماری تنها تکنیک و تکنولوژی نیست بلکه مسایل بسیار پیچیده و متضاد در ساختمان وجود دارد که نمییتوان آنها را نادیده گرفت.
آگوست پره: معماری زنده آن است که معرف صادق زمانه خود باشد.در همه قلمروهای ساخت آنرا میجوییم و از میان آنها کارهایی را برمیگزینیم که سخت از کاربری مورد انتظار تابعیت کرده ،با مصالح خردمندانه ساخته شده و با ترکیب متناسب عناصر ضروری به زیبایی دستیافته باشند .
بطور کلی و خلاصه در تعریف معماری مطلوب میتوان گفت:
معماری مطلوب معماری میباشد که انسان در آن احساس زنده بودن و حیات داشتن، انسجام و آرامش کند.
معمار:
برای تعریف معمار نیز از تعاریف صاحبنظران معماری استفاده مینماییم. در این رابطه و در تعریف معمار کریستوفر الکساندر آورده است: معمار را در معنای عام کسی میدانیم که به ساختن بنایی اقدام کند. او در ساختن این بنا نه تنها باید خصوصیات آن نوع از زندگی را که قرار است در آن مکان رخ دهد بشناسد. بلکه باید به تصویری از زندگی بهتر در آن مکان نیز وقوف داشته باشد.
لذا معمار لاجرم در مکانی که طراحی میکند برداشت خود از زندگی بهتر را بیان میدارد. بدین ترتیب مجموعه باورهای معمار که محصول درک و احساس او از شایستهترین زندگی قابل عرضه در مکان مورد طراحی است تجلی مییابد. همچنین معمار را کسی میدانند عرضه کننده تعریفی از شایستهترین زندگی میباشد. که با خلق فضای معماری خود امکان تحقق آن را برای استفادهکنندگان فراهم میسازد.
خاستگاه معماری:
از نخستین روزهایی که انسان زراعت و اهلی کردن چهارپایان را فرا گرفت، قبیلههای واقع در اطراف دریای مدیترانه ساکن شدند. زندگی، افسانهها و نقوش حک شده توسط انسان پیش از تاریخ، اساس تمدن غربی را پی ریزی کرد.
این قبیلهها همزمان با بیرون آمدن از تاریکی جهل و همان گونه که خانهها و معابدشان برای انکعاس زندگی آنان به صورت روز افزون پیچیدهتر میشد، تحول و توسعه یافت. ساختمانهای ساده اجدادی آنان جای خود را به ساختمانهایی با طرح و تزئین جدید میداد.
معابد و مقابر سنگی عصر از لحاظ شکل، حجاری و نقاش و تزئین غالباً به تقلید از خانههای جدید نخستین کشاورزانی که در کنار نیل زندگی میکردند ساخته شده است. حتی امروزه هم خانههایی شبیه به آن در روستاهای کناره جنوبی بین النهرین دیده میشود.
در قرن نهم پیش از میلاد، ساختمانهایی با خشت پخته در نزدیک کورنت در یونان به الهه ” هرا ” هدیه شدند.
در قرن هفتم پیش از میلاد، قبیلههای لاتینی ساکن در تپههایی که بعدها شهر رم در آنجا بنا نهاده شد، خاکستر مردگانشان را در کلبههای کوچک گلی دفن میکردند. ساختمانهایی مانند آن هنوز در سرزمینهایی که معماری کلاسیک در آنجا پا به عرصه وجود نهاد با مصالح بومی به عنوان مسکن چوپانان کوچ نشین ساخته میشود. این ساختمانها تا امروز به عنوان ساختمان های دائمی در کشورهای فقیرتر جهان مورد استفاده قرار میگیرد.
در دوران باستان خانههای روستایی نه تنها به عنوان یادگاری دائم از معابد سنگی اجدادی محسوب میشود. بلکه تا قرن نخست پس از میلاد. معابد کاهگلی باستانی در آتن و رم به شکل محترمانهای نگه داشته میشدند. تاثیر نخستین میراث باستانی در اثنای تاریخ طولانی معماری کلاسیک باقی مانده است. هر ساختمان کلاسیک نمونهای از کلبههای ابتدایی است و کاربرد معماری کلاسیک سندی زنده از سرچشمههای فرهنگی تمدن غربی است.
معماری در مصر:
اساس معماری یادمانی غربی در مصر بوده است. در زمانی که نخستین نشانههای تمدن در یونان پدید آمد، معماران مصری ساختمان عظیم و سنگین را طی پانزده قرن پیش از آن ساخته بودند.
خاک بسیار حاصلخیز اطراف، رود نیل و بهرهبرداری از این منبع موجب پیدایش تمدنی غنی شد.
شیفتگی به ابدیت و خلق زندگی پایدار بر معماری باستان حاکم بود. مقابر سلطنتی معابدی برای عبادت فرعونهای متوفی بود. در حدود ۲۸۰۰ قبل از میلاد، کوههایی مصنوعی از سنگ یا اهرام بر روی اتاقهای ساخته میشد که در آنها جسد کاملاً مومیایی فرعون و داراییهای با ارزش او قرار داشت.
اهرام نخستین بناهای یادمانی بزرگ جهان به شمار میرفتند که با قطعات بریده شده از سنگ ساخته شده بودند. معبد خونز در کارناک. ویژه گیهای خاص معماری مصر تاثیر شدیدی بر توسعه سبک کلاسیک داشت و برخی جزئیات معماری آن بر معماری روم نفوذ کرد. هیچ کدام از سبکهای معماری مصر در خارج از آن کشور تکوین و گسترش نیافت. زیرا سبک معماری مصر برای انطباق با نیازهای فرهنگهای فقیرتر اطراف خود بسیار خاص و خیلی محافظه کارانه و غیر قابل انعطاف بود.
خزانه آترئوس در حدود ۱۳۰۰ ق.م از تمدن یونان و معبدی که در پرینیاس بوسیله یونانیان شش صد سال بعد در کرت ساخته شد؛ تفاوت بین پیشرفت و عقب ماندگی قابل مقایسه همسایگان شمالی آن را نشان میدهد. اقتباس نماکاری ساختمانهای مهم با سنگ، کاربرد ستون و تیر سنگی برای معابد و اشتیاق برای احداث ساختمان بزرگ و با ابهت را باید به عنوان مهمترین سهم معماری مصر در جریان اصلی مکتب کلاسیک ارزیابی کرد.
معماری در یونان ۷۰۰ ق.م-۲۰۰ ق.م
دولتهای یونان از موقعیتشان در کنار دریای مدیترانه و راههای تجاری با ارزش مدیترانه سود بردند. و در حدود ۷۰۰ ق.م از لحاظ فکری و نه از لحاظ حکومتی با هم متحد شدند که در آن آزادی اندیشه همراه با رقابت درونی منجر به پیدایش انقلاب فکری و هنری در آن شد.
بالندگی تمدن یونان، جهان غرب را به جریان سیاسی فکری و هنری افکند. که آن را برای مدت ۲۵۰۰ سال به جلو برد. با این حال با پیدایش تفکر منطقی، خدایان ما قبل تمدنی را که یونانیان از گذشتهای دور و تاریک داشتند از میان نبرد و خانههایی که برای آنها ساخته شده بود، به نمونهها و معیارهایی برای معماری غرب تبدیل شد.
از ساختمانهای خشتی و گلی نوعی طراحی جدید معبد پدید آمد. نخستین معابد دارای سقف گلی صاف یا سقفهای از نی بودند. در قرن ۸ ق.م ابداع قطعات گلی بزرگ سقف؛ ساختن نقشهای به شکل یک مستطیل ساده را با سقف کوتاه و مثلثی که ویژگی مشخصه بناهای کلاسیک است، عملی ساخت.
معماران یونان باستان بیش از دو قرن تلاش کردند تا تنها یک نوع فرم ساختمانی را به کمال برسانند. و در این راستا نوعی معماری خلق کردند که به مدد توان و ظرفیت ماندگار خود بیش از دو هزار سال به عنوان آرمانی جهان باقی ماند.
از بناهای معروف این دوره میتوان به معبد آپولو در یونان در ۶۳۰ ق.م که متکی بر تیرهای چوبی بود و شکل اصلی آن به عنوان الگویی برای همه معابد بزرگ برای قرن بعد باقی ماند؛ و معبد آرتمیس در کوزفو که در آن حضور آشکار سازه چوبی به سازه سنگی تبدیل شد.
هنگامی که یونانیان امپراطوری ایران را در اواسط قرن پنجم ق.م به عقب راندند، تمدن ممتاز آنان عقل و خرد متراکم شده در خود را طی قرنی آکنده از ثروت و قدرت به نمایش گذاشتند. ادبیات، هنر و فلسفه پیشرفت کرد و ساختمانهای جدید آن سطحی از ظرافت را به نمایش درآمد که اجزای آنها به عنوان الگو و نمونه، تمامی تحولات آتی را در معماری غرب تحت تاثیر قرار داد.
در همان دورهای که دولت شهرهای یونانی دوران کوتاه اوج سعادت و رفاه خود را سپری میکردند، برای آیندگان خود نوعی معماری که آن را کلاسیک مینامیم خلق کردند.
معماری در امپراطوری روم: ۲۰۰ق.م – ۱۲۰۰م
در حدود ۲۰۰ ق.م لشکریان شهری رم و متحدان ایتالیایی آن، یونانیها را شکست داده و بخاطر ضعف امپراطوری اسکندر پیشروی کردند. توسعه طلبی دوم این سرزمین را به مرکز تمدن و تجمل تبدیل کرد. همزمان با شکلگیری امپراطوری مطلقه دوم در قرن نخست قبل از میلاد، کاربرد سنگ های آتشفشانی همراه با آهک، در ساختمانسازی انقلاب پدید آورد و معماری کلاسیک را متحول کرد.
معماران رومی نظام معماری را که از یونان اخذ کرده بودند برای استفاده از ماده جدید اصلاح کردند.
امپراطوران، الزامی دموکراتیک را برای نگهداری ساختمان ها و حفظ محبوبیت خود در شهر رم به میراث بردند. ثروت امپراطوری به امپراطوران پی در پی اجازه داد که بناهای وسیع برای سرگرمی مردم و آراستگی شهرها بنا کنند.
شاید معروفترین آنها کولوسئوم که احداث آن در سال ۷۰ پس از میلاد بوسیله امپراطور و سپاسیان شروع شد. این ساختمان عظیم گنجایش ۵۰ هزار (۵۰۰۰۰) تماشاگر را برای سرگرمیهای بیرحمانه در آمفی تئاتر داشت.
همچنین بود حمامهای امپراطور کاراکالا در ۲۱۶ پس از میلاد با ظرفیت ۱۶۰۰ نفر؛ معبد خدایان در پنتئون در ۱۲۰ پس از میلاد که کاملترین تصور و درک را از بناهای بزرگ امپراطوری برای ما ایجاد میکند نام برد.
بیزانس ” روم شرقی “
هنگام که امپراطوری روم در غرب سرانجام در برابر مهاجمان در ۴۷۶ سر فرود آورد؛ نشان اداری امپراطوری به امپراطور شرقی بیزانس ” روم شرقی ” فرستاده شد. بیزانتینها خو درا جانشینان نخستین امپراطور روم میدانستند. و اگر محدوده جغرافیایی در نظر گرفته نشود، معماری بیزانس تداوم مستقیم سنت کلاسیک است. جنگ در مرزهای شرقی مانع میشد که امپراطوران شرقی سرزمینهای امپراطوری دوباره متحد و یکپارچه شوند. اما امپراطوری ژوستینان در ۵۳۲ قراردادی با ایرانیان امضاء کرد که سربازان او را برای فتح مجدد ایالتهای از دست رفته در آفریقا و حتی روم آزاد گذاشت.
تاخت و تاز بربرها در غرب و ظهور اسلام در شرق نیروی پیروزی را با یک عقب نشینی طولانی تبدیل کرد، اما طی ۹ قرن بعد عصر با عظمت ژوستینیان در قالب ساختمانهای کوچک مانند ساختمان آجری گنبد کلیسای آپوستل مقدس در تسالونیک در سال ۱۳۱۵ زنده ماند و تداوم یافت.
از دیگر بناهای معروف این دوره میتوان به بزرگترین ساختمان امپراطوری شرقی ایاصوفیا در استانبول، کلیسای سنت دیمتریوس در تسالوتیک در ۴۷۵، با سرستونهای تزئین شده.
هنگامی که آخرین امپراطوری رومی، استانبول را در سال ۱۴۵۳ ترک کرد معماری کلاسیک بیزانس به پایان رسید اما میراث آن در ساختمانهای اروپائی شرقی و حتی در ساختمانهای عثمانی تداوم یافت.
نتیجـه:
باید میان معماری و هنر معماری تفاوت قائل شد که دو مفهوم کاملا مجزا هستند. در معماری منظور ساخت و ساز در راستای انجام وظیفه اجتماعی و خدمت رسانی است. مانند ساختن اماکن مسکونی، عبادتی و یا تحصیلی. اما در هنر معماری تأکید بر استفاده از شاهکارهای هنری و دستاوردهای تزئنیی بر روی دیوارها، سقف، ستونها، پنجره ها و درهاست و حتی باغها و حوض ها نیز به گونه ای با هنر معماری ترکیب می شوند تا تأثیرگذاری بنا بر بیننده بیشتر شود.
*منابع و ماخذ در تحریریـه مجله هنر موجود است.