هنرهای تجسمی

کاربرد نقوش گبه و دست بافته‌های‌ ایرانی در دکوراسیون داخلی

 فرش دستباف‌ایران اگر نگوئیم در طول قرن ها، حداقل در‌یک قرن اخیر، پس از نفت، بزرگترین سرمایه ملی منبع درآمد ارزی صادراتی ما به شمار می‌رفته است.

گزافه نیست اگر بگوئیم گذشته از ارزش صادراتی، هنر قالیبافی مشخص ترین وسیله شناسائی فرهنگی ما به دنیا بوده است. هر کشور اگر صاحب چنین سرمایه بالقوه‌ای بود نه تنها در حفظ آن می کوشید بلکه سعی می کرد هر روز آن را نسبت به روز قبل وسعت ببخشد و توسعه بدهد ولی ما نه تنها چنین نکردیم بلکه با بی توجهی‌ها و‌ایجاد موانع شرایط را روز به روز بدتر کرده و مانع گسترش‌این صنعت عظیم‌ایرانی نمی شدیم و اکنون کار به جائی رسیده است که همه آنانی که به نحوی دسترسی در کار تولید و فروش و صادرات فرش‌ایران را دارند در‌این نگرانی عمیق به سر می برند که‌ایا فردایی برای آن وجود خواهد داشت؟

هرچه زندگی به سوی ترقی و تعالی ره می سپرد ارزش هنر آشکارتر می شود و‌این هنر به طور کلی چیزی است که احساسات ما را بر می انگیزد. پس هنر به طور عام عبارتست از خصوصیات اشیاء و پدیده‌های طبیعی و مصنوعی و  ساخته دست انسان که احساسات ما را نسبت به خود بر می انگیزد و چون در تمام هستی نمی توان چیزی را‌یافت که در ما احساسی بر نیانگیزد، پس در همه چیز رگه‌های هنر وجود دارد و به جرأت می توان گفت جهان سرشار از هنر است. هنر را به طور کلی به دو گروه متمایز تقسیم می کنیم:

۱-هنر طبیعت

۲-هنری که زائیده دست بشری است

صنعت و هنر فرش بافی در‌ایران،‌ یکی از همین هنرهای ساخته بشر است که در آن ظرافت و زیبایی فراوانی به کار رفته و نشانه‌ها و سمبل‌ها و وقایع بسیاری را در دل خود دارد، اما تولیدشان به محدوده زمان و مکان مربوط می شود. اعتقاد به سمبل در فرشهای امروزه اغلب فاقد منابع علمی ست، چون سمبل‌ها از طریق اعتقادات . خرافات بوجود آمده اند و دگرگونی در اعتقادات ناگزیر دگرگونی در سمبل‌ها و نشانه‌هاست. مثلاً اگر امروز نقش درخت سرو در فرش به کار می رود دارای همان مفهومی نیست که در فرشهای آنتیک و قدیمی به کار می رفته است.

نقش سرو امروزی حامل سمبلها و پیامهای قدیمی سرد نبوده بلکه الهام گرفته از تصویر زیبای آن است.‌این تصویرها‌یا به صورت واقعیت عینی و‌یا به صورت تجرید و بر اساس مهارت و استادی استادکار ترسیم می شوند.

استادکاران اغلب نقوش و رنگها را بر اساس زیبایی شناسی هنری و آنچه که به سلیقه آنها بیشتر خوش‌ایند است بر می گزینند و نه به خاطر سمبل بودن آن.

با وجود تهی شدن سمبل‌ها از مفاهیم اعتقادی، ارزش هنری فرش همچنان به قدرت خود باقیست چرا که هنر آئینه روح بشر است که خود از طریق اعتقادات شکل گرفته است.

احتمالاً فرشهای اولیه فرشهای عشایری بوده اند که تولیدکنندگانشان در موقعیتی نبوده اند که نقش‌های طبیعی را به صورت نزدیک به واقعیت تصویر کنند بلکه به ناچار از طریق ساده کردن آن(تجرید) قادر به خلق نقش بوده اند.

تصاویر حیوانات سینه به سینه از نسلی به نسلی منتقل شده است.

چنانچه شیر با وجودی که ده‌ها سال است در دشت‌های‌ایران وجود عینی ندارد همچنان در ذهن عشایر و فرشهای آنها باقی مانده است.(آیا دشت‌های پهناور و بیکران مشرق زمین (ایران) سرچشمه جوشان‌اینگونه اندیشه نبوده است؟)

تجرید در نقش پردازی تصورات شخص بیننده را غنا می بخشد و به وسیله تجرید هنرمند لحظه‌های مشترکی را با بیننده جستجو می کند. تجرید در هر‌یک پدیده‌نو و کشف امروزی نیست بلکه از دوران اولیه هنری و بشرهای ماقبل تاریخ وجود داشته است تجرید در اروپا از ابتدای قرن بیستم طرفدار پیدا کرد که به عنوان هنر مدرن معروف شده است.

 ریشه‌یابی نام گبه

کسی به تحقیق نمی داند که نام گبه از کجا آمده و چه ریشه‌ای دارد و چرا گبه به‌این نام معروف شده است، عده‌ای از زبانشناسان و نویسندگان معتقدند که‌این لغت به معنی زمخت، ضخیم و سفت و چیزی شبیه به‌اینها بوده است، چون به فرشی گبه می‌گویند که خوابی بلند دارد و درشت بافته شده است.‌این نوع زیرانداز توسط عشایر و برای مصارف شخصی بافته می شده است. گبه زیراندازی بود برای جلوگیری از نفوذ سرمای زمین و خانواده عشایری را از آن محافظت می کرد. در تاریخ‌ایران برای اولین بار لغت گبه در گزارشی از استقبال شاه طهماسب صفوی از شاه همایون گورکانی، پادشاه هندوستان که به علت سیاسی و توطئه‌ها و خیانتهای درباریان مجبور شده بود به‌ایران فرار کند، آمده است. شاه تهماسب صفوی به شاه همایون گورکانی پناه می‌دهد و برای استقبال از او دستور می دهد استقبال بی نظیر و جانانه‌ای به عمل آورند، از‌این رو مدیران برنامه جشن استقبال که سرپرستی آنان را محمدخان اشرف اوغلی بر عهده داشت، در سالنها از قالیچه‌های دو خوابه طلاباف، نمد تیکه کرکی اُستر اطلس، گبه و سه قالی دوازده ذرعی کوشگانی(جوشقانی) پهن می کنند و روی هفت رأس اسب جلهای مخمل و اطلاس پوشانیده بودند و تنگ قصب بافی ابریشمی برجل مخمل منقش، تنگ سفید برجل مخمل سرخ و تنگ سیاه برجل مخمل سبز بکشند.

آشنایی و شناختی از گبه:

گبه نوعی فرش دست بافت است که‌یک تا سه سانتیمتر خواب دارد، درشت بافت است و به تناسب چله پودهای آن ضخیم است. اسکلت اصلی گبه تار و پود است. در گبه از پود زیاد در هر رج استفاده می شود و گاه تعداد آن از سه تا هشت پود در هر رج است. ریشه گبه را به‌این علت بلند می گیرند تا بین رج‌ها به سب استفاده زیاد از پود کلفت فاصله‌ای‌ایجاد نشود. و برای پر گوشت بودن و ذرتی نبودن گبه از پرز بلند کمک می گیرند. گبه بیشتر به روش «فارسی باف» بافته می شود و گبه‌ها بر روی دارهای افقی(زمینی) بافته می شود. گبه کلاً از تار و پود گرفته تا ریشه‌ها، از جنس پشم است و مهمترین آفت آن بید است. گبه‌های مرغوب از جنس پشم بهاره می‌باشند و پشمها توسط دست ریسیده می شوند و به روش طبیعی و گیاهی رنگ می شوند و‌اینگونه رنگها در مقایسه با رنگهای شیمیایی بسیار با دوام و دارای ثبات و درخشندگی زیادی است. طرح گبه ذهنی و هندسی می باشد و به کمک قرینه بافی، طرحها و نقشهای جذاب که از محیط پیرامون و اطراف بافنده الهام گرفته شده است. واحد بسته بندی گبه بقچه می باشد و در هر بسته ۲ تا ۴ تخته گبه گذاشته می شود.

استاندارد و اندازه گبه

گبه‌هایی که‌ایلات و عشایر می بافند به علت‌اینکه برای مصرف شخصی بود، از نظر ابعاد تابع هیچ گونه استانداردی نبود و طول و عرض آن بستگی به میل و خواست بافنده گبه داشت و شاید بستگی به بزرگی چادر عشایر بافنده آن. گبه تقریباً در اندازه‌های مختلف بافته می شود به ویژه در شرایطی که‌این فرش نیز به خانه‌های شهرنشینان وارد شده و همچون دیگر فرشها مورد استفاده قرار می گیرد.

گبه به صورت چهارگوش‌یا کناره در اندازه‌های ۵/۲*۵/۱ و ۲۰۰*۱۰۰ و ۲۵۰*۱۵۰ و ۵/۳*۵/۲ و ۵/۱*۲ بافته می شود. اندازه گبه گاه به درخواست مشتری بستگی دارد و اگر مشتری اندازه‌گبه را تعیین نکند بافنده گبه خود به هر اندازه‌ای که مایل بود گبه را می بافد. اما امروزه با استقبال از آن و تقاضای بازار، گبه در اندازه‌های استاندارد بافته می شود.

طرح گبه

طرح گبه بسیار ساده و هندسی بوده در ابتدا گبه‌ها بدون نقش و ساده بافته می‌شده‌اند و گاه نیز از محیط اطراف الهام می گرفتند. هرچه بافنده در ذهن خود داشته بر روی گبه پیاده می کرده، گبه‌هایی که توسط عشایر بافته می شد دارای طرحهای ذهنی بود و چون گبه مصرف شخصی داشت برای بافنده تنها آن چیزی را که خود در ذهن داشت و هیچ قید و بندی در انتخاب طرح وجود نداشت، خود بر روی گبه پیاده می کرد و طرحها از محیط اطراف خود بافنده گرفته می شد و شاید آرزوها و خواسته‌هایشان را بر روی گبه پیاده می کردند. مثلاً نقش چادر، شاید آرزوی داشتن چادری بزرگتر و‌یا مأمن ثابت بود و نقش انسان نشانه داشتن خانواده و گل و بوته نشانه سرسبزی و نقش گوسفندان و گله و حتی سگ در پیش عشایر نشانه و نماد خاصی داشته است. گبه هنر اصیل ‌ایرانی است که شاید بتوان گفت: طرح و نقش آن، آنرا از دیگر دست بافتها متمایز می سازد و اگرچه گاه همچون فرش از زحمت و مشقت کمتر برخوردار است، اما باز هم گبه در جای خود هنر قابل تحسینی است.

رنگ‌های مورد مصرف در گبه

رنگهای گبه در اوایل «خودرنگ» ‌یعنی رنگ طبیعی پشم بود، و چون گبه دست بافت عشایری بود و فقط خودشان از آن استفاده می کردند بنابراین می توان گفت: گبه دست بافتی منحصر به فرد بود که عشایر اولین کسانی بودند که آن را می بافتند و مورد مصرف قرار می دادند، رنگها در ابتدا به صورت خود رنگ بوده و پشمها به رنگهای طبیعی چون مشکی، سفید، شیری، قهوه‌ای،‌یعنی همان رنگی که پشمهای حیوانات به طور طبیعی به آن رنگ بودند مانند پشم شتر، بز، گوسفند و… اما با گذشت زمان و کوچ عشایر از جایی به جای دیگر و دسترسی به رنگهای گیاهی و شناخت رنگدانه‌های گیاهان و راهیابی گبه به خانه‌های شهرنشینان گبه از مصرف شخصی عشایر به مصرف شهرنشینان هم در آمد و از آن زمان گبه‌ها با رنگهای متنوع گیاهی و طبیعی رنگ شده و بافته می شد و هر کدام از رنگهای مورد مصرف نماد و نشانه چیزی بود، مثلاُ رنگ آبی نشانه‌ پاکی و زلالی و آسمان است و رنگ سبز نشانه سرسبزی و خرمی و به نوعی به معنی برکت بوده چرا که عشایر برای به دست آوردن و رسیدن به مراتع و آب مدام در حال کوچ هستند رنگ زرد نشانه‌طلا و خاک وطن است و حسن وطن دوستی نیز در نزد قشقایی‌ها شدید بوده است. به همین خاطر در گبه‌های خود به نشانه‌خاک وطن از رنگ زرد زیاد استفاده می کردند رنگ مشکی نشانه‌ مرگ و میر است و زمانی در گبه رنگ مشکی استفاده می شود که کسی از اطرافیان و اقوام عمر خود را از دست داده باشد. رنگ سفید نشانه‌ تولد و نو شدن در پیش قشقایی‌ها است و…

تقسیم بندی رنگ‌ها

لازم به ذکر است که رنگ‌های اصلی، شامل رنگهای قرمز، زرد و آبی است که به صورت مثلث فرضی نمایش داده می شود و از ترکیب‌این سه رنگ به صورت دو به دو رنگهایی به وجود می‌اید که به آن رنگهای فرعی می گویند. با توجه به طیف نور خورشید ۷ رنگ حاصل می شود. که در واقع ۳تای آنها جزو رنگها اصلی است که در بالا نام برده شده اند و حد فاصل هر رنگ اصلی تا رنگ اصلی دیگر رنگهایی که حاصل می شود رنگ‌های میانگین ‌یا رنگ‌های ثانویه یا فرعی نامیده می شوند برای مثال:

۱-از ترکیب رنگ قرمز و آبی رنگ بنفش حاصل می شود.

۲-از ترکیب رنگ قرمز با سبز، رنگ نارنجی به دست می‌اید.

۳-از ترکیب رنگ آبی با رنگ زرد، رنگ سبز حاصل می شود.

در مواد رنگ زا با استفاده از دو رنگ خنثی سفید و سیاه، تمامی رنگهای دیگر پدید می‌اید. رنگها به سه دسته تقسیم می شوند که عبارتند از رنگهای گرم، سرد و خنثی.

۱-رنگ گرم: در واقع از خانواده رنگ قرمز است از نظر علمی گردش خون را سریع و تپش قلب را بالا می برد و حالت هیجان و شوق در انسان‌ایجاد می کند. بیشتر‌این رنگها در خورشید، مناطق کویری، آتش و… دیده می شود.

۲-رنگ‌های سرد: رنگهایی که متعلق به خانواده رنگهای آبی است که به رنگهای سرد معروفند و از لحاظ علمی جریان خون را کند و حالت آرامش و سردی را در انسان به وجود می آورد. مانند دریا، آسمان و مناظر زمستانی و… دیده می شود.

۳-رنگ‌های خنثی: به رنگهایی اتلاق می شود که از ترکیب رنگهای سرد و گرم و‌یا انواع خاکستریها، سیاه و سفید تشکیل‌یافته اند.

تقسیم بندی کلی رنگ‌ها

رنگها به طور کلی به دو گروه تقسیم می شوند: رنگهای آکروماتیک و رنگهای کروماتیک.

۱-رنگ‌های آکروماتیک: رنگ آکروماتیک شامل رنگهای سیاه و سفید و خاکستری است و انواع رنگ خاکستری از ترکیب رنگ سیاه و سفید به وجود می‌اید که به آنها رنگهای خنثی هم می گویند.

۲-رنگ‌های کروماتیک: رنگهای کروماتیک شامل هر نوع رنگی که از ترکیب رنگهای اصلی و فرعی به وجود می‌اید و حتی خود رنگهای اصلی شامل رنگهای کروماتیک می باشند که به مجموعه آنها رنگهای سرد و گرم می گویند.

روانشناسی رنگ‌ها در گبه

رنگ زرد: رنگ زرد رنگ جوانی، روشنی و نور و نشان دانش و معرفت و شادی آفرین است و بیشتر پرتوهای دریافتی را بازتاب می دهد، ژرفا و عمق ندارد و جزو رنگهای گرم محسوب می شود.‌این رنگ برای عشایر بسیار با اهمیت است، به طور که نشانه خاک سرزمین و وطن است.

رنگ آبی: رنگی است آرام و درونگرا، بیننده را به درون خود می کشاند، به معنای‌ایمان است و سمبل جاویدانی است. رنگ آبی همیشه سایه دار است و همواره فعل دارد و در تاریکی خودنمایی می کند. آبی با روان انسان پیوند خورده است تا اعمال روح نفوذ می کند و نشانه آرامش است رنگ آبی رنگ سرد است.

رنگ قرمز: رنگ قرمز رنگی گرم و دارای نیرویی برون گراست رنگ توان و فعالیت و رنگ تقویت کننده قلب است. قرمز رنگ حق، پیکار و شهادت است و سمبل حیات و مبین هیجان و شورش است.

رنگ سبزه: رنگ اعتدال و سرد است، در آن آرامش وجود دارد در ترکیب آن رنگ گرم و رنگ سرد زرد و آبی به نسبت برابر در هم ترکیب شده است. رنگ سبز رنگ تفکر، صلح و طبیعت است.

رنگ نارنجی: رنگ جوانی، نشاط، جشن و سرور است و جزو رنگهای گرم محسوب می شود.

رنگ بنفش: رنگ بنفش رنگی است که نمایشگر بی خبری، بی اختیاری، ظلم و دشواری است.‌این رنگ مرموز و برانگیزاننده احساسات است در سطح وسیع حالت ترس را نشان می دهد. اگر در رنگ بنفش میزان رنگ قرمز بیشتر باشد و به سمت ارغوانی متمایل گرددکه در طبیعت و مناظر اغلب به چشم می خورد. در رنگ بنفش اگر میزانی آبی آن بیشتر باشد(آبی بنفش) القاء کننده تنهایی است. ناگفته نماند رنگ قرمز بنفش‌یا ارغوانی رنگی است که عشق‌یزدانی و روحانی را در خود دارد.

توصیه برای پاک کردن لکه‌های گبه

اگر سطح روی گبه لکه‌ای داشت بهتر است برای پاک کرد آن از گِل سرشوی و ساپوتین‌ها استفاده شود. زیرا‌این نوع پاک کننده‌ها اثر نامطلوبی بر روی گبه باقی نمی گذارند و در عین حال بهترین پاک کنندگان سنتی هم به شمار می‌آیند.

توصیه برای مبارزه با بید و جلوگیری از بیدزدگی

همان طور که می دانید بید‌ یکی از آفتهای گبه به شمار می‌آید، بهترین کار برای جلوگیری از بید خوردگی قرار دادن گبه در معرض هوای آزاد می باشد. برای مبارزه با آفت بید و نابودی بهتر است از نفتالین و کافور و‌یا محلول کافور استفاده کنید و از موی بز در شیرازه گبه استفاده شود. عوامل نابودکننده گبه رطوبت، بیدزدگی و آتش است.

لوچه شدن: اگر‌یکی از گوشه‌های چهارگانه گبه نسبت به گوشه‌های دیگر آن تفاوت داشته باشد گبه لوچی دارد‌این عیب در اثر شل شدن بیش از حد چله‌ها‌یا عدم دقت بافنده در زمان بریدن و جدا نمودن گبه از دار بوده و‌یا هنگام پایین آوردن گبه به وجود آمده است.

نکته:

علاوه بر عیوبی که ذکر شد و علت‌ ایجاد آن را بایداز مرحله تهیه مواد و دار و ابزار و نحوه چله کشی و بافت و انتخاب نقشه جستجو کرد، ممکن است پس از اتمام مراحل فوق عیب‌هایی هم در مراحل بعدی کار روی گبه به وجود‌اید، از جمله در مرحله شستشوی گبه، دارکشی، خشک کردن گبه در آفتاب و استفاده از داروهای مختلف برای شستشو گبه و روگیری و پرداخت گبه‌ایجاد شود.

موقعیت جغرافیایی استان فارس

استان فارس که در نیمه‌ جنوبی کشور واقع شده است دارای شرایط آب و هوایی خشک و کوهستانی است، چرا که در شمال غربی‌این استان رشته کوه زاگرس و در نواحی شمال غربی به جنوب شرقی تقریباً شرایط آب و هوایی به دو صورت کوهستانی و بیابانی است و به طوری که قسمتهای شمال غربی و غرب‌این استان بر خلاف مناطق شرقی، دارای آب و هوای کوهستانی است و تابستانهای معتدل و زمستانهای سرد دارد.

استان فارس از قسمت شمال به استان اصفهان و‌یزد، از جنوب به استان هرمزگان و از شرق به استان کرمان و از غرب به استان بوشهر و چهارمحال بختیاری ختم می شود. بیشتر نقاط خشک‌این استان در جنوب و جنوب شرقی قرار دارد که بر میزان خشکی‌این استان می افزاید. در قسمتهای جنوب‌این استان رودخانه‌ها کم و به علت شور بودن آب آنها، ساکنان آن بیشتر از قناتها، چاهها و چشمه‌ها برای مصرف و شرب استفاده می کنند. گرچه نواحی داخلی استان فارس کوهستانی است ولی دارای دره‌های پرآب و حاصلخیز و هوایی بسیار مطبوع دارد. فارس‌یکی از چند استان فلات‌ایران است که دارای جنگل بوده و رودخانه‌های چون مندوشاهپور که هر دو از سلسله جبال زاگرس سرچشمه می گیرند و رودکر که مشرف به تخت جمشید است، از رودخانه‌های پرآب‌این استان است.

دنا و زردکوه بلندترین قلل زاگرس و نقش آن در زندگی عشایر کوچ رو

زاگرس رشته کوه معروفی است در‌ایران که دارای پستی و بلندیهای منظم و ویژه‌ای است که از کردستان جنوبی تا شمال تنگه هرمز گسترده شده است.

چین خوردگی های زاگرس به طور منظم و متوازی به طول ۱۳۵۰ کیلومتر بزرگترین واحد ناهمواری‌ایران را تشکیل می دهد. پهنای‌این چین خوردگیها در همه جا‌یکسان نیست. باریکترین قسمت زاگرس به خط مستقیم در امتداد رود دِز، ۱۲۵ کیلومتر و پهن ترین قسمت آن در فارس و در حوالی نصف النهار ۵۴ درجه شرقی در حدود ۲۷۵ کیلومتر است. چین‌های زاگرس منظم و در بیشتر موارد محور آنها موازی است. بلندترین کوههای زاگرس به صورت دیواره‌ای در حاشیه شمال شرقی از شاهو(شاهکوه) در کردستان جنوبی تا دنا در فارس کشیده شده که در نتیجه تأثیر گسل‌ها به وجود آمده اند. زاگرس به دو قسمت شمال غربی( از مریوان در مرز‌ایران و عراق تا فارس) و جنوب شرقی(از فارس تا تنگه هرمز) تقسیم می شود. بلندترین قلل آن دنا با ارتفاع ۴۰۹ متر و زردکوه بختیاری با ارتفاع ۴۲۲۱ متر می باشد. زاگرس شمال غربی همچون دیواری در مقابل نفوذ توده هوای مرطوب که‌این رطوبت از دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس است قرار گرفته که باعث ریزش برف و باران در‌این منطقه می شود.

قله‌های بلند زاگرس مثل زردکوه و دنا در بیشتر‌ایام سال پوشیده از برف است جریان رودها در دره‌ها و دشتها بین کوهها سبب توسعه‌ کشاورزی و ارتفاعات سرسبز زاگرس موقعیت مناسب‌ییلاقی را برای کوچ نشینان (کوچ روها) مهیا ساخته است. عشایر کوچ نشین زاگرس عبارتند از‌ایل قشقایی و‌ایل بختیاری و عشایر‌ایل خمسه و ممسنی.

گبه در چه منطقه‌ای و توسط چه کسانی بافته می شد؟

از نظر اصالت می توان گفت:‌ایلات و عشایر استان فارس از اولین پیشقدمان گبه بافی به شمار می‌ایند که قدمت گبه بافی در استان فارس بیش از صد و پنجاه سال می باشد.

زیباترین گبه‌ها را علاوه بر استان فارس، استانهای بوشهر، کهکیلویه و بویراحمد تولید می کردند.

استان فارس دارای سه گروه عشایر می باشد:

۱-عشایر‌ ایل قشقایی

۲-عشایر ‌ایل خمسه

۳-عشایر ‌ایل ممسنی

که جز ‌این عشایر که در استان فارس ساکن می باشند عشایر بختیاری هم گبه باف بوده اند.

عشایر ‌ایل قشقایی:

ایل قشقایی شامل ۶ تیره و حدود ۹۰ طایفه است:

۱ و ۲-‌ایل کشکولی (بزرگ و کوچک)

۳-ایل شش بلوکی

۴-ایل دره شوری

طایفه شش بلوکی

پس از طایفه دره شوری طایفه شش بلوکی در گبه بافی مهارت زیادی دارند، گبه‌های تحت عنوان شورباخورلو‌این طایفه بسیار معروف است. در اطراف شهرستان آباده ساکن می باشند و جز گبه‌های تیره شورباخورلو، تیره هیبت لو و تیره دوقزلو از طایفه شش بلوکی در بافت گبه بسیار معروف می باشند. در فصل سرما به منطقه فراشوند و دهستان دو جگال و منطقه دیرم و دشت پلنگ که در کل قسمت جنوب غربی بخش فراشوند کوچ می کنند.

و در فصل گرما به منطقه آباده و خسرو و شیرین و منطقه آس و پاس کوچ می‌کنند.

طایفه فارسی مدان

این طایفه که در گبه بافی پس از طایفه شش بلوکی قرار دارد و گبه‌های‌این طایفه همانند طوایف دیگر معروفیت چندانی ندارد. دست بافتهای دیگری در‌این طایفه بافته می شود اما گبه که جزو‌یکی از دست بافتهای‌این طایفه می باشد از معروفیت و مرغوبیت بالایی برخوردار نیست.

– قشلاق‌این طایفه در اطراف برازجان و بوشهر همسایه و در جوار طایفه دره شویی می باشند.

– در فصل‌ییلاق‌این طایفه در اطراف آپادانا و قسمتهای شرق‌یاسوج کوچ می کنند.

مهمترین طرح و نقش گبه‌های عشایری

همان طور که در مباحث قبلی مطرح شد، جز قشقایی‌ها که بافت گبه خاص آنها بود،‌ایلات خمسه و ممسنی و عشایر‌ایل بختیاری هم گبه بافی می کنند و‌اینکار دیگر منحصر به‌ایل قشقایی نیست، علت آن هم‌این است‌ایلات دیگر که در جوار گبه بافان بوده اند گبه را از آنها فرا می گرفتند. باز تأکید می شود اصالت گبه منحصر به‌ایل قشقایی است و همان سابقه‌ای را که قشقایی‌ها در بافت گبه دارند بختیاری در بافت خرسک داشته اند و شاید بتوان گفت که علت دیگر آن ازدواج بین اقوام ترک زبان قشقایی با اقوام لر زبان بختیاری بوده است، از‌این رو گاه گبه در‌ایلات بختیاری هم بافته می شد و شاید زمانی از طرح گبه برای بافت خرسک هم استفاده می شد و بالعکس و…

مهمترین طرح و نقش که در بین تمام‌ایلات و عشایر وجود داشت و از آن به فراوانی استفاه می نمودند طرح شیر بود که گاه به صورت تک شیر،‌یا جفت شیر و‌یا به صورت شیرخورشید در گبه‌ها استفاده می شد. و تنها طرح مشترک تمام کسانی بود که گبه باف بوده اند و شاید بتوان گفت طرح مشترک بین گبه و خرسک نیز بوده است. و طرح شیر در دوره‌ ناصرالدین شاه به فراوانی بافته می شده و چون ناصرالدین شاه بنیان گذار شیر و خورشید در‌ایران بوده از‌این رو گبه‌های نفیس بیشتر دارای طرح شیر،‌یا شیر خورشید بوده‌این گونه گبه‌های نفیس دارای ظرافت و زیبایی بسیار بوده عمدتاً برای خوانین بافته می شده و بیشتر از چله پشمی و از بهترین نوع پشم و مواد و نقشه و رنگ در‌این گونه گبه‌ها استفاده می شد. گبه‌ها با نقشهای شیر و شاید با نقشهای گل گبه، حوض گبه، گبه خشتی و طرحهای هندسی، همان طور که گفته شد، بیشتر برای بزرگان و خوانین‌ایل و‌یا برای هدیه به بزرگان‌ایلات دیگر و‌یا هدیه به سردمداران مملکت بود. نقش فرش پرادنبه بختیاری که الهام گرفته از طرحهای قشقایی و مقداری الهام گرفته از کوبیسم و نقشهای کوبلن فرانسه است شاید بتواند دلیلی باشد برای اثبات‌این مطلب که قشقایی‌ها و بختیاری‌ها از طرح‌ها و نقشهای‌یکدیگر الهام می گرفتند و در دست بافتهای خود استفاده می کردند.

بیشتر طرحه ای مورد استفاده از گبه ذهنی و هندسی بود و الهام گرفته از طبیعت و محیط اطرافشان بود. در آرایش و اجزاء و اشیاء در گبه‌ها بیشتر از طرح‌های حیوانات پیرامون و دور اطراف خود عشایر استفاده می شود و هر حیوان سمبل و نماد خاص خود را دارد. و از حیوانات مثل جغد و گربه سیاه و حیوانات افسانه‌ای مثل سیمرغ و اژدها در بافت گبه مرسوم نیست. مهمترین طرح و نقش گبه‌های عشایر قشقایی عبارتند از:

۱-طرح شیری

۲-طرح خشتی

۳-حوض گبه

۴-گل گبه

۵-طرح‌ایلاتی

۶-طرح درختی

۷-طرح هندسی

۸-طرح ابرش

۹-طرح چهارفصل

۱-طرح شیر

محبوبترین و  بهترین نقش در پیش عشایر استانهای جنوب غربی‌ایران نقش شیر است که در‌ایران باستان و هم در فرهنگ اسلامی جای والایی داشته و دارد. شیر در مذهب شیعه به شجاعت و متانت و قدرت و دیگر صفات و خصلتهای مثبت به حضرت علی امام اول شیعیان نسبت داده می شود و احترام خاصی نزد‌ایرانیان و شیعیان دارد. و نظریه دیگری که وجود دارد مبنی بر‌اینکه در فارس شیر زیاد بوده و چون با گذشت زمان نسلشان منقرض شده و چون قشقایی‌ها از نقوشی که در دستبافتهای خود استفاده می کردند از طبیعت اطرافشان الهام می گرفتند،‌یعنی طبیعت گرایی که در ذات بافندگان وجود داشته شیر نیز در نزد قشقایی‌ها دارای اهمیت بوده، به همین علت آنان از نقش شیر استفاده کردند.

اهمیت تاریخی طرح شیر

شیر از دوران ماقبل تاریخ به بعد به خصوص در دوره‌های تاریخی‌یعنی هخامنشی به بعد سمبل قوم‌ ایران است. همان طور که در بنای تخت جمشید‌یا (پرسپولیس) در زمان هخامنشیان نقش شیر سمبل و نگاهدارنده و نشانه قدرت، ابهت، صلابت و‌یکه تازی مختص‌این حیوان و خانواده گربه سانان بزرگ چون ببر، پلنگ و… بوده به عنوان مثال در زمان حکومت هخامنشیان بر بخش عظیمی از سرزمین خشایارشاه والیان و حاکمان‌ایرانی در مصر را با علامت شیر به دیگر حکام معرفی می نمودند. که به طور کلی در مصر شیر را نشانه و سمبل‌ایرانی می دانستند. به همین ترتیب بعد از دوره هخامنشیان در دوره‌ ساسانیان شیر به عنوان نگهبان اصلی مهر‌یعنی خورشید به عنوان میترا به کار برده می شد، که بر روی سفال‌ها و سکه‌ها و بناهای‌این دوره نقش شیر دیده می شود. و در زمان قاجاریه نقش شیر بسیار اهمیت داشته به طوری که در زمان محمدعلی شاه قاجار نقش شیر در وسط پرچم‌ایران به کار برده می شده از‌این رو می‌توان نتیجه گرفت نقش شیر، از اهمیت ویژه‌ای نزد‌ایرانیان برخوردار است و‌این گونه نقش که در گبه‌ها به کار برده می شد به همین دلایلی بود که ذکر شد و بیشتر عشایر علاوه بر قشقایی‌ها از‌این طرح استفاده می کردند و شاید بتوان گفت نقش مشترکی بود که تمام بافندگان عشایر، هم قشقایی و هم بختیاری و همچنین‌ایل خمسه که در همسایگی غربی‌ایل قشقایی در سردسیر‌یعنی کهکیلویه و بویراحمد همسایه شمالی چهارمحال بختیاری و همسایه شرقی‌ایل خمسه در دستبافتهای خود از نقش شیر استفاده می کنند.

۲-طرح خشتی یا قابی شکل

این نقش شامل طرح‌هایی است که متن باریک به صورت منظم به چند  قسمت به شکل قاب تقسیم شده هر قاب ممکن است به طور جداگانه طرحی همگون و هماهنگ با دیگر قابها داشته و‌یا با آنها متفاوت باشد. نقش‌های به کار رفته در داخل قابها، طرح‌های هندسی؛ طرح درخت گل و مرغ و خاتم کاری است و نگاره‌های ستاره‌ای شکل تزئین کننده حاشیه‌های قابهاست.‌این طرح‌ها به صورت هندسی بوده و انواع آن عبارتند از طرح جوشقانی، قاب قرانی، لچک و ترنج طرح خشتی می تواند به صورت شطرنجی سیاه و سفید و دارای طرح‌های کوچک و هندسی در هر شطرنجی باشد. بافنده طرح شطرنجی بر طبق وضعیت زندگی روزانه‌ خود، رنگ سفید‌یا سیاه استفاده می کردند که رنگ سفید نشانه، آن است که آن روز، روز خوبی برایش محسوب می شود و اگر روز بدی داشته از رنگ سیاه استفاده می کرد، و شاید در طرح شطرنجی چند رنگ سفید و‌یا چند رنگ سیاه پشت سرهم قرار می گرفت.

۳- طرح حوض گبه

نقش به کار برده شده در آن به صورت ترنجی در وسط که گلی را نشان می دهد که از اطراف آن گل برگها و گل‌ها و غنچه‌هایی منشعب می شود. که در فارس معمولاً به ترنج حوض گفته می شود‌این نقش را به‌این علت حوض گبه می گویند چون در فارس ترنج را حوض و قشقایی‌ها آن را گول می گویند، و معمولاً جایی پست‌یا گودالی است که آب در آن جمع می شود و چون حوض در وسط حیاط خانه‌های قدیمی بود، از‌این رو به ترنج حوض هم می گویند.

۴- طرح گل گبه

نقش گل رز را در گبه طرح گل گبه می گویند که متن و زمینه آن از گل‌های سرخ رنگی که برگ های سبز رنگ داشتند تشکیل می شد و نقوشی در حاشیه داشته است که رنگ گلهای آن متفاوت از رنگ متن و زمینه است.

۵- طرح‌ ایلاتی

این طرح که در میان‌ایلات و عشایر رواج داشته و دارد و از محیط طبیعی پیرامون خود الهام می گیرند، آن را به صورت نقشی در تار و پود گبه بافته اند.‌این نقش کلاً ذهنی است و در گبه و قالی، جاجیم و گلیم بافی مورد استفاده قرار می گیرد.‌این طرح بیشتر در میان قابهای لوزی، دایره، مربع، مستطیل و بیضی است که هر‌یک با طرح‌های‌ایرانی مانند گل، درخت، گیاه تزئین شده اند. اکثر طرح‌هایی که در بافت‌ایلاتی به کار برده می شود، اشکال هندسی و به صورت ذهنی توسط بافنده بافته می‌شود و هر طرح همراه با رنگ آمیزی متفاوت و مخصوص خود متعلق به فرهنگ خاص‌ایلات و عشایری است. انواع طرح‌های‌ایلاتی عبارتند از: ۱-ایلاتی قشقایی۲-ایلاتی لری ۳-ایلاتی کردی ۴-ایلاتی هیبت لو ۵-ایلاتی تفرش بختیاری

۶- طرح درختی

نقش‌این طرح بیشتر از درختان سرو، گل و برگ و حیوانات می باشد، درخت در زندگی آدمی همیشه دارای اهمیت بوده زیرا با استفاده از درخت می توانستند نیازهای خود را تأمین کنند و آن را به شکل‌های مختلف مورد استفاده قرار دهند در جاهایی که درخت کم بود و افراد آن مرز و بوم تصویر آن را بر روی صنایع دستی و دست بافتها می آفریدند که بیشترین نقشها در دست بافتهایی چون قالی و گبه به وجود آمده در‌این میان درخت سرو و بید مجنون مورد استفاده عشایر قرار گرفته است که سرو مظهر شادی و شادمانی و بید مجنون مظهر حزن و اندوه بوده است انواع‌این نقوش عبارتند از طرح درختی، طرح جانوری ترنج دار، طرح سروی، طرح گلدانی، طرح سراسری، و لچک و ترنج.

۷-طرح هندسی

۸-طرح ابرش

۹-طرح چهارفصل

 *منابع و ماخذ در تحریریـه مجله هنر موجود است.

چرم مشهد

مقالات مرتبط

0 0 رای ها
امتیـازدهی
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خبـر پیشنهـادی
نزدیک
ارسـال پیـام
لطفـا مقـاله یا رزومـه هنـری خود را به این آدرس ارسال کنید: info@artmag.ir
تا دقایقی دیگـر، پاسخ شما ارسـال خـواهد شد.