● محل تـولد: ملایر
زندگینامه، آثـار و سوابق هنری
وی دارای مدرک کارشناسی ارشد عکاسی، از دانشگاه کالیفرنیای آمریکا است. مدیریت گروه عکاسی دانشکده خبر و تدریس برخی دروس تخصصی عکاسی، در این دانشکده، از جمله فعالیتهای گذشته او به شمار میروند. وی بنیانگذار و رئیس آژانس عکس ایران و هم اکنون نیز استاد دانشگاه علم و صنعت ایران است. در سوابق صارمی، علاوه بر حضور در تعداد زیادی نمایشگاه عکس به صورت انفرادی، نمایش عکسهایش، در کشورهای: انگلستان، فرانسه، ایتالیا، چین، بلاروس و سوریه نیز ذکر شده است. کریمی صارمی، به عکاسی مستند و طبیعت نیز اشتغال دارد. ۱۱ سال مدیریت جشنوارههای سینمای جوان، دبیر چندین دوره جشنواره عکس از جمله جشنواره عکس امامرضا(ع)، جشنواره عکس فرهنگ ایران زمین، نمایشگاه عکس بام شکسته بم، نمایشگاه بزرگ عکس لشکریان محمد رسولالله(ص)، نمایشگاه بزرگ عکس امام آفتاب، نخستین یادواره عکس امامحسین(ع)، سه دوره جشنواره عکس مفاهیم قرآن در فرهنگ ایران، دبیر بخش عکس اولین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر در سال ۱۳۸۷، مدیر هنری نمایشگاه ایران، درپنجاه و سومین بیینال جهانی ونیز در ایتالیا، داوری بیش از ۸۰ جشنواره و مسابقه عکاسی، تالیف مقالههای متعدد در زمینه عکاسی و عضویت در شورای سیاستگذاری یازدهمین دوسالانه ملی عکس ایران، از دیگر موارد ثبت شده در کارنامه هنری ایشان است. استاد علیرضا کریمی صارمی معتقد است: تشکلهای عکاسی، میتوانند با محوریت خود، پایگاهی باشند که با یک برنامهریزی صحیح، درست و دقیق، به عنوان ارایه کننده مسیر خاص برای ارتقای سطح بینش بصری و اطلاعاتی مورد نیاز یک عکاس، ایفای نقش کنند. او با تاکید بر نقش مشکلهای پایدار در عکاسی، در زمینه انتقال تجربهها گفته است: ما در کشوری زندگی میکنیم که مباحث فرهنگی برای همگان قابل اعتنا و احترام است. بنابراین ضروری است که مسؤولان و بانیان فرهنگ و هنر ایران، به نوعی حمایتکننده طرحها و ایدههای تازهای باشند که از جانب این تشکلها اداره میشود؛ تا جامعه عکاسی بتواند آن چه که در وجود خود دارد را به نمایش بگذارد. به گفته این هنرمند، عکاسان با استعدادی در ایران وجود دارند که بنا به مشکلات موجود که متاسفانه بخشی از آنها حمایتی است، نمیتوانند آثار خود را ارائه دهند و به دیگران بشناسانند.
نمـونه آثـار (۲۰ عکس) کلیک کنید |
---|
سوابق تحصیلی
– دانشآموخته کارشناسی ارشد رشته عکاسی، از دانشگاه کالیفرنیا
– دارای مدرک درجه یک هنری (دکترای هنر)
سوابق اجرایی
– استاد دانشگاه علم و صنعت ایران
– رییس هیأت مدیره و مدیرعامل موسسه توسعه فرهنگ و هنر معاصر و برند رسمی ایران آرت وال IRAN ART WALL
– یازده سال مدیریت جشنوارههای سینمای جوان
– دبیر سه دوره جشنواره عکس مفاهیم قرآن در فرهنگ ایران
– دبیر پنجمین و ششمین جشنواره عکس کودک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
– مدیر هنری نمایشگاه جمهوری اسلامی ایران در ٣۴ بینال جهانی ونیز – ایتالیا
– دبیر بخش عکس اولین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر در سال ۱۳۸۷
– داور و رئیس هیات داوران جشنوارههای معتبر عکاسی کشور
– دبیر و عضو شورای عالی اعزام هنرمندان به فرصت مطالعاتی پاریس سیته / ۱۳۹۰ – ۱۳۹۳
– طراح، بنیانگذار و مدیر آژانس عکس ایران / ۱۳۸۷ – ۱۳۹۵
– مدیر گروه فتوژورنالیسم دانشکده خبر / ۱۳۸۰ – ۱۳۹۴
– مدیر سیوسومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران در سال ۱۳۹۵
– مدیر بخش بینالملل موزه هنرهای معاصر تهران / ۱۳۹۰ – ۱۳۹۳
تالیف
– مؤلف مقالات متعدد در زمینه عکاسی
– مولف کتاب عکس کلپورگان و همسران باد
– تالیف و ترجمه کتاب چارلزلاتویج داجسون، پرتره نگار کودک در قرن نوزدهم(آماده چاپ)
داوری
– دبیر جشنواره عکس امام رضا (ع)
– دبیر نمایشگاه عکس بام شکسته بم
– دبیر نمایشگاه عکس جوانه های بم
– دبیر جشنواره عکس فرهنگ ایران زمین
– دبیر نمایشگاه بزرگ عکس لشگریان محمد رسول الله (ص)
– دبیر نمایشگاه بزرگ عکس امام آفتاب
– دبیر نمایشگاه بزرگ عکس تصویر آفتاب
– دبیر بخش عکس اولین جشنواره جهانی نوروز
– دبیر بخش عکس جشنواره بین المللی مبارزه با تروریسم جهانی
– دبیر یادواره عکس یاران حسین(ع)
– داور و رئیس هیات داوران جشنواره های معتبر عکاسی کشور
– داوری بیش از ۸۰ جشنواره و مسابقات عکاسی
– عضو شورای سیاستگذاری یازدهمین دوسالانه ملی عکس ایران
نمایشگاهها
– شرکت در بیش از ۱۰۰ نمایشگاه گروهی عکس
– عکاس برگزیده ایرانی، در بخش فرهنگ مسابقه جهانی
– عکاس برگزیده ایرانی، در بخش فرهنگ مسابقه جهانی آمریکا / International Photography Awards – USA – ٢۰۰٧
– برگزاری نمایشگاه عکس انفرادی، در کشورهای بلاروس، (ایتالیا – لچه، ایتالیا – بولونیا)
– شرکت و حضور در نمایشگاه عکس، در کشورهای: بلاروس، سوریه، انگلستان، چین، فرانسه
– برگزاری نمایشگاه و دریافت مدال و دیپلم افتخار آکادمی هنرهای زیبای ایتالیا، برای نگاه هنرمندانه، در مجموعه عکس همسران باد، در سیصدمین سالگرد تاسیس این آکادمی در سال ۲۰۱۱
مصاحبه
ظرایف آموزش عکاسی به کودکان
علیرضا کریمی صارمی، داور بخش عکاسی هفتمین جشنواره هنرهای تجسمی، معتقد است: زندگی برای بچهها حول محور خانواده میگذرد نه جامعه یا یک مرکز فرهنگی – هنری. یعنی همان تعاریفی که خانواده از زندگی ارایه میدهند. بنابراین کودک در ذهناش دریافتهایی دارد که از پیرامون خودش یعنی خانواده گرفته است. این مدرس دانشگاه تاکید کرد: نگاهی مانند شعار «تمرین زندگی» در آثار عکاسی بچهها در ان جشنواره وجود داشت اما زمانی میتوانست قوام یافتهتر باشد یا در آینده آن را پختهتر کنیم که در کارگاههای آموزشی درباره زندگی برای کودکان و نوجوانان صحبت کنیم. کریمی صارمی، یادآور شد: در چنین شرایطی است که موضوعها تبدیل به فکر و اندیشهی بچهها و بعد تبدیل به اثر هنری میشود و سپس میتوان آنها را تحلیل یا نقد و بررسی کرد.
آموزش عکاسی به نوجوانان با استفاده از کتاب و ادبیات
علیرضا کریمی صارمی، مدرس کارگاه عکاسی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، از ادبیات و کتاب برای تقویت خیال پردازی در کودکان هنرجوی عکاسی بهره خواهد گرفت. وی به عنوان مدرس کارگاه عکاسی کانون در نظر دارد با استفاده از ادبیات، کتاب، تقویت قدرت خیالپردازی و تصویرسازی ذهنی و تبدیل آن به عکس، عکاسی را به نوجوانان آموزش دهد.
این هنرمند مصمم است در این کلاسها، از ادبیات برای آموزش عکاسی استفاده و نوجوانان را به خیالپردازی علاقهمند کند. بر همین اساس از داستانها و کتابهایی که از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شدهاند در کارگاه عکاسی استفاده میشود. این در حالی است که مدرس کارگاه، بخشی از یک کتاب یا داستان را انتخاب و برای بچهها میخواند و به آنها این امکان را میدهد که خیالپردازی و در ذهنشان تصویرسازی و سپس این ذهنیت و تصویرهای ذهنی را تبدیل به عکس کنند. همچنین مباحث مختلف عکاسی از مناظر و عکاسی مستند، در قالب کار گروهی نیز به بچهها آموزش داده میشود ضمن اینکه نوجوانان علاقهمند به عکاسی میتوانند حتی با دوربینهای کامپکت خانگی نیز در این کارگاه شرکت کنند.
کریمیصارمی، درباره محتوای این کارگاهها گفت: در این برنامه ها علاوه بر اینکه بچهها با زبان بسیار ساده از اهمیت عکاسی در عصر حاضر آگاهی پیدا میکنند، بلکه با قسمتهای مختلف دوربین عکاسی و عملکرد آن نیز آشنا میشوند. وی معتقد است این شیوه علاوه بر آموزش عکاسی، با نگاهی متفاوت به گسترش کتاب و کتابخوانی نیز در میان بچهها کمک میکند و به صورت غیرمستقیم، اهمیت کتاب و ادبیات را به آنها نشان میدهد چراکه پایه و اساس تفکر و اندیشه، کتاب است.
قابل ذکر است که هم اکنون، کارگاههای تخصصی آموزش عکاسی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، با برپایی انجمنهای عکاسی در سراسر کشور، مشغول آموزش عکاسی به نوجوانان و علاقهمندان، در گروههای سنی کودک و نوجوان هستند.
تامی ١٢٧ و درخت توت شرابی کوچه صدیق
از سال های دور، درختی کهنسال در کوچه صدیق، سایهسار بازی بچهها بود. همه ما، زیر سایه آن درخت، بازی کردهایم. چه رؤیاها و تصورات عکاســانهای که داشتهایم و چه سخنها که از آرزوهایمان گفتهایم. درخت کهنسال، مانند مادری مهربان، سایه خود را بر ما میگسترانید و همواره ما را از گرمای آفتاب تابستان محافظــت میکرد و تأللــو نور خورشــید، از البه الی شــاخهها و برگهای او فضایی خیالانگیز و رمانتیک را ایجاد میکــرد. خرداد که میشــد، همه ما رنگی میشــدیم؛ یعنی دســت و صورت و لباسهایمان رنــگ ارغوانی میگرفت و من با دوربین عکاســیام، تامــی ۱۲۷ و دنیایی از خیال و تصویر، به همراه همه بچههای کوچه صدیق، میهمان درخت توت شــرابی بودیم. البته فقط ما نبودیم، گنجشــکان محله ما هم بینصیب نبودند، آنها با خود میهمان هم میآوردند، چلچله ها بودند و مرغان عشــق.
هر صبح زود، قبل از اینکه من و دوستانم، بــه زیر درخت بنشــینیم و خیالپــردازی روزانه خود را آغاز کنیم و آنها ژســت بگیرند و من از آنها عکس، گنجشکان سحرخیز آمده، هم سرایی سپیدهدم خود را آغاز و نوک و پاهای خود را با توت شرابی، قرمز میکردند، آخر میخواستند مثل مرغان عشق، زیبا و رنگین باشند. حتما سخنها با هم داشتند؛ چون صدای جیکجیک مستانه آنها، سخن از بیقراری داشت و حدیثی بود از سر درون و ما بیخبر از اندیشــه آنها. شــاید به دنبال یار بودند و شــاید به ِ دنبال دیار. طنازیها داشتند با هم در سحرگاه کوچه صدیق. البته در طول سال این گونه نبودند. فصل توت شرابی که میشد و همنشینی با مرغان عشق، آنها نیز دگرگون میشدند، جســت و خیزهای عجیبی داشتند، انگار در تدارک جشــن و ســروری مهرانگیــز بودند. عصرها هم که میشــد، میهمانان دیگری داشت این درخت توت شرابی. شــیرین، دختر همسایه بغلی ما ِ که با فرهاد، پســر یکی دیگر از همسایهها تازه نامزد کرده بود، یواشــکی میآمدند زیر درخت توت شرابی و با هم میخندیدند. البتــه فرهاد توت هم میچید، ِ این نبود که فقط بخندند. شــیرین هم مثل گنجشکان کوچه صدیق، توت شرابی دوست داشت؛ اما او توت نمیچید؛ چون میترســید ســرخی رنــگ توت روی انگشــتانش بماند و بعد برای خانواده ســؤال برانگیز شــود. فرهاد توت میچید و با شــادمانی در دهان او میگذاشــت و هر دو بــا هم از تــه دل میخندیدند. مثل فیلم ســینمایی بــود، ما هم که یواشــکی آنها را میپاییدیــم، میخندیدیم و البته به کســی چیزی نمی گفتیم. روزگار خوشی بود، این درخت برای اهالی محل، بســیار قابل احترام بود. فکر می کنم همه با این درخت توت خاطرهها داشــتند. آنها معتقد بودند که کسی حق ندارد شاخهای از آن را بشکند؛ زیرا درخت توت نظر کرده اســت و گناه دارد.
شــاید این حرفها، بــرای حمایت از محیط زیســت و حفظ درختان بود؛ ولی واقعیتش این بود که توتهای درشت و شیرینی داشــت و از همه مهمتر هــزاران خاطره برای اهالی محل. عاشقی روی تنه درخت نوشته بود: «ف، عزیزم تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق. آمدم ولی نیامدی، توتها دارند تمام می شوند. به قربانت. ایرج» و برای تأکید بر عشــق آتشینش، قلبی تیر خورده را کشیده و با توت، شرابی رنگش کرده بود، واقعا ذهن خالقی داشت. بســیاری نوشته بودند از این گونه ســخن ها… جالب است که در آن زمان، اکثر این ارتباطات عاشقانه، به ازدواج ختم میشد و چند ماه بعد همیشــه بعد از ماه محرم و صفر، در محله ما عروسی بود. دوباره بچههای آنها زیر درخت توت شــرابی بازی میکردند و این سیر همچنان تا سالها ادامه داشت؛ تا اینکه طرح ساماندهی بافت فرسوده شــهر آغاز شــد و خانههای قدیمی و با صفا، تخریب شدند و جایشان برجهایی جدید و عاری از احساس، سر به فلک کشید. ساختمانهای جدید عقبنشینی ِ کردند و درخت کهن سال کوچه صدیق، ناگهان خود را یکه و تنها در وســط کوچهای عریض یافت.
پس از مدتی آن یار دیرینه عشق باز را، مزاحم تردد ماشین ها تشــخیص دادند و کمر به قتل او بستند، شبانه آمدند و بریدند و بردند. از آن زمان تا به امروز دیگر کسی در کوچه صدیق جیکجیک گنجشکان عاشق را نشنیده و دســتان و لبان بچهها، با توت شرابی رنگین نشده. شــاید نوای خوش تار و سهتار پیچیده در شهر، آوای عاشقانه همان کهن درخت کوچه صدیق باشد که تن خسته و قطعه قطعه شــده او، همچنان دل میدهد، به دلشــدگان و هر زخمــه بر تارهای آن ســهتارها، نوای عاشــقانهای اســت، طنین افکن از ســالهای ِ عاشقی ِ درخت کهن سال کوچه صدیق، برای بچهها، گنجشکها و عاشقان، کوچهای که دیگر امروز نامش صدیق نیست.