
انیمیشن “در سایه سرو” ( محصول ۱۴۰۲ به کارگردانی مشترک شیرین سوهانی و حسین ملایمی محصول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)، برنده اسکار ۲۰۲۵، اثری است که با استفاده از نمادها و تصاویر قدرتمند، داستانی عمیق و چندلایه را روایت میکند.
حامد بهرامی / این اثر نه تنها به روایت یک داستان ساده میپردازد، بلکه با بهرهگیری از عناصر نمادین و اسطورهای، مفاهیمی چون زندگی، مرگ، گذشت زمان، آینده و حال تروما و نجات را به تصویر میکشد. در این تحلیل، سعی میکنیم به لایههای زیرین فیلم و نمادهای موجود در آن بپردازیم.
مقدمه: سایهای بر آب
“در سایه سرو”دریا نه فقط آب، که آینهایست از تروما و امید. ناخدایی پیر، محصور در کشتی شکسته و با دستانی که خاطرات را چنگ زدهاست و دختری با چشمانی پر از خستگی، که طناب التماس پدر را میگسلد، ما را به ساحلی میبرند که نهنگ زندگی بهگلنشسته در آن نفس میکشد. این انیمیشن، با سکوتی که فریاد میزند و موسیقی آرمان موسیپور که زخمها را می تکاند، از گذشتهای میگوید که باید قربانی شود تا آیندهای متولد شود.
از تنگ ماهی به دریای نهنگ
داستان با ماهی زیبای زندانی در تنگ کوچک بلور، شروع می شود که نماد خود دختر ناخدا است که در خانهای محقر، میان سرفههای خشک پدر و شیشههای شکسته، زندانیست، وقتی تنگ با خشم ناخدا و با پرتاب وسیله ای می شکند و ماهی روی خاک میافتد، این پایان نیست، بلکه آغازیست. آغاز رفتن دختر از خانه و رسیدن به نهنگ و دریا و سرآغاز یک رهایی بزرگتر و داستان زندگی یک جامعه.
دختر به سوی ساحل میدود، جایی که نهنگ، در انتظارش بهگل نشسته. این گذار از تنگ به دریا، از زندان به رهایی، نه فقط سفر او، که نماد جامعهایست که زیر بار تروما نفسش بند آمده و به دنبال آزادیست.
تنگ و نهنگ: سفری از زندگی به گل نشسته به رهایی
نهنگ، این موجود عظیم که ساحل را پناهگاه مرگ خود کرده، با چشمان عمیق و خستهاش، خود دختر است؛ دختری که از پرستاری پدری روانرنجور که سرش را به آینه میکوبد و اثاث را میشکند، به ستوه آمده است. وقتی مقابل نهنگ مینشیند و در چشمان سیاه و عمیقش، خود را میبیند، فواره آب نهنگ، خندهای بر لبش مینشاند، خندهای که سالها در سایه ترومای پدر گم شده بود و این نشاندهنده امیدی است که در دل او زنده میشود.
نهنگ، نماد زندگی بهگلنشستهایست که دختر با دستان کوچکش برای نجاتش میجنگد، حتی اگر پدر آن را تهدیدی ببیند که باید کشته شود. تلاش دختر برای نجات نهنگ، نماد تلاش او برای نجات خود و زندگیاش است. حال او نه آن دختر کوچک تنگ، که زن پابرجایی است که برای رهایی خود و زندگیش میجنگد.
کشتی: زندان گذشته که گل میدهد
کشتی شکسته، برای ناخدا، نه خانه که زندانیست از گذشته. گلهایی که آب میدهد، تنها در این لاشه چوبی زندهاند. او با جارو و چای و رنگ، خاطرات را جلا میدهد و زندانش را زیبا می سازد، اما این تلاشها نمیتوانند گذشته را زنده کنند. پرواز مرغان دریایی و مدفوع افتاده بر رنگ کابین و افتادن قاب عکس، نوید فروپاشی این زندان را میدهد. وقتی تخته کابین میشکند و کتری فریاد میزند، تروما بازمیگردد، اما ناخدا این بار نمی گریزد و راهی جدید را انتخاب میکند: کشتی را در اعماق دریا غرق کند، نه برای خودکشی، بلکه برای قربانی کردن گذشته در راستای رهایی نهنگ و دخترش در زمان حال که هنوز نفس می کشند و داستان ناتمامشان باید تکمیل شود.
فرشها: نقشهایی از دیروز و فردا
کشتی شکسته و خانه محقر، دو فرش کامل و یک فرش نیمهکاره را در خود دارند. فرش داخل کابین کشتی و فرش پهنشده در خانه، نقشهای کامل مادر و پدرند، گذشتهای که فریز شده و ناخدا را به دار قالی خاطرات گذشته اش بسته و اجازه نمی دهد به حال و آینده فکر کند. هر دو یادگار مادریست که در روز حمله جنگندهها، در دریا غرق شد و پدر را در عذاب وجدان و تروما فرو برده است. اما فرش نیمهکاره روی دار قالی، نماد دختر کوچولویی است که نقشش هنوز کامل بافته نشده و در حال شکل گیری و تکامل است و منتظر دستی است که آن را نه به سبک گذشته، که به روشی نو ببافد و کامل کند. دختری که فرش نیمهکاره خود را خود میبافد، نه به سبک دیروز مادر و پدر، که به روش خودش.
دن کیشوت در مسیر درست
پدر که در توهم به سر می برد دنکیشوتیست که زمانی با برنو به جنگندهها شلیک میکند و همسرش را از دست میدهد، و زمانی با قایق کوچکش، دم نهنگ را میکشد تا موتورش در آتش این تلاش بیهوده بسوزد. او از تلاش برای نجات نهنگ خسته میشود، و نا امید از آینده، تسلیم می شود، میشکند، و به پناهگاهش میگریزد، اما این بار با دیدن تلاش خستگی ناپذیر و امیدوارانه دختر که با پارچههای خیس و طبل، مرگ را از ساحل میراند از تروما و توهم بیدار شده و یک کار درست را انجام می دهد و گذشته را، این کشتی مقدس را، به اعماق دریا می سپارد آن هم نه برای خود یا مرگ خودخواسته، که برای حمایت از دختر و حفظ جریان پویای زندگی در زمان حال و نجات نهنگ.
نهنگ اما منفعل است و قصد مرگ دارد، با کشیده شدن به آب، هیچ تلاشی نمی کند، بدون هیچ مقاومتی فقط در آب فرو می رود و شناور نمی شود، اما ناخدا که عزمش را جزم نموده است نهنگ را همانجا به حال خود رها نمی سازد و ماموریت خود را پایان یافته نمی یابد به همین دلیل سعی می کند طناب را از باله وال باز نماید و هرچند دوباره وال او را پرت می نماید اما با استقامتی که از دختر آموخته، عاقبت نهنگ را به شنا در دریای آزاد وامیدارد و به زندگی بازمی گرداند، هرچند که خود با مرگ دست در گریبان خواهد شد، شاید مرده، شاید زنده.
سرو، سایه امید
سرو، در اثر مادر، نقشی ماندگار بر قالی شده است تا همواره این نماد زندگی از دست زنان و مادران تراوش نماید و زندگی را سبز سازد.
پدر، سرو ایستادهایست که زندگی را پرورانده، اما شاخههایش در فرش گذشته ریشه دوانده و نقش بسته است و بدون پویایی و زندگی، اکنون سایه سرو را بر سر دختر انداخته، سایهای که هم بار است و هم پناه. و اما در پایان، این سایه نماد حمایت و زندگیبخشی است که پدر در نهایت برای دخترش فراهم میکند و آرزوی نجات نهنگ را عملی میکند.
اما سرو داستانی دیگر هم دارد. در اساطیر ایران، سرو مادر خورشید است، همیشه سرسبز و بیگانه با مرگ. اینجا دختر است که سرو میشود. زنی که زندگی میزاید، نه برای خود که برای نهنگ بهگلنشسته و پدری غرقشده در تروما. او با طبل و پارچههای خیس، چون سروی سرسبز، مرگ را میراند و نسل پیشین را از ساحل، نجات میدهد تا به اعماق زندگی برگرداند.
نتیجه: نسل پیشین، نسل نو تقابل یا امتداد
ناخدا، نماد نسل پیشین، در کشتی جنگ زده خود، فقط در فکر حفظ داشته های موجود و تزئین ظواهر و رنگ آمیزی تخته های پوسیده، جهت تقدس بخشی به همان آورده های دوران جنگ و قبولاندن آن به دختر که نماد نسل نو است می باشد. اما اکنون با دیدن استقامت دختر، از توهم خود بیرون آمده و کشتی عزیز و خاطرات زخمی دوران جنگ را برای حمایت این نسل، رها کرده و به اعماق دریا می سپارد تا روزگاری نو را با فرزندان و نسل جدید آغاز کند هرچند ممکن است خود او دیگر زنده نباشد اما می خواهد بگوید که تا نسل پیشین بیدار نشوند این آغاز بسیار سخت خواهد بود و دختر و نسل جدید به تنهایی کار چندانی از پیش نخواهد برد.
پایان باز است: آیا ناخدا زنده میماند؟ نمیدانیم. اما میدانیم که سایه سرو او، حالا پناهگاهیست برای دختری که زندگی را از اعماق تاریک دریا بازمیگرداند.
انیمیشن “در سایه سرو” با بهرهگیری از عناصر نمادین و اسطورهای، بیننده را به تفکر و تأمل وا میدارد. در نهایت، این فیلم نشان میدهد که زندگی همیشه امکان شروع دوباره را دارد و نسل جدید میتواند با سایه ای که نسل قدیم گسترده، زندگی جدید و پرامیدی را آغاز کند.