مهمترین صفت یک هنرمند به روایت استاد غلامحسین امیرخانی
استاد غلامحسین امیرخانی، در باره بزرگترین صفت یک خوشنویس، گفت: خالص بودن، مهمترین صفت یک هنرمند است. چون اگر هنرمندی از لحاظ فنّی کاستیهایی هم داشته باشد، خالص بودن از نظر شخصیت، ملاحتی به هنرش میدهد که دلرباست.
به گزارش مجله هنر، محسن دانشگر نژآد، خبرنگار ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات، با چهرۀ مطرح حوزۀ خوشنویسی و اخلاق، استاد غلامحسین امیرخانی، گفت و گویی انجام داده است که متن آن را می خوانید:
استاد امیرخانی؛ با سپاس از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، همانگونه که مستحضرید، هنر خوشنویسی معاصر شاهد جریانهایی در صفوی نویسی تا قاجارنویسی و یا حتی تلفیقی نویسی است. به عنوان نخستین پرسش بفرمایید که حضرتعالی در این باب چه نظری دارید و آیا این جریانها مورد تأییدتان هست؟
یک جواب کلّی در پاسخ به پرسشی که مطرح فرمودید، این است که:
من نگویم خدمت زاهد گزین یا می فروش
هرکه حالت خوش کند، در خدمتش چالاک باش
استاد، از نظر فنّی به این پرسش بپردازیم.
از نظر فنی نیازمند یک جلسۀ کارشناسانه است که چهار تن استاد صاحبنظر برجسته حضور داشته باشند و تصاویر خطها بر روی پرده نمایش داده شود تا وجوه گوناگون و جنبههای مختلف و زوایای آشکار و نهان را در پاسخ به این پرسش، مورد دقت و ملاحظه قرار بدهد.
اما از منظر کلّی این پرسش به مثابه این است که بپرسیم آیا در ادبیات فارسی، سبک خراسانی بهتر است یا سبک عراقی؟ آیا«بوی جوی مولیان آید همی»رودکی، نخستین استاد شعر و سخنور سبک خراسانی بهتر است یا غزلیات سعدی و حافظ که نمایندگان برجستۀ سبک عراقی هستند؟
هیچ یک از این پرسشها در یک پاسخ کوتاه، بهتر یا بدتر نیست.
بهترین آن است که در سبک خود عالی ترین دقایق را در نرمترین و شیرینترین و بهترین تناسبات در طول هزار سال تاریخ شعر عرضه داشته است. هرکدام که بهتر انجام داده است. وگرنه سبک به تنهایی پاسخگوی این پرسش دقیق و چندلایه و چندجانبه نیست. من و شما ابیاتی در سخن استاد طوس که سخنسرای سبک خراسانی است، در ذهن داریم که دلبستۀ آن هستیم. به عنوان مثال:
شکاریم یکـسر همـه پیـش مـرگ
سـر زیـر تــاج و ســر زیــر تـرک
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چــرا بهـرۀ ما همـه غفــلت اسـت
این ابیات در سبک خراسانی از استاد سخن فردوسی در طول هزار سال تاریخ ادبیات ما در صدر قرار دارد.
آیا آثار بزرگانی مانند سنایی، عطار، عراقی و بعد تا حافظ و سعدی که به این مقام دست یافتهاند، بهتر است یا به عنوان مثال آثار نظامی؟… پاسخ این است که هیچکدام.
استاد، منظور حضرتعالی این است که هر گلی یک بویی دارد؟
البته هر گلی یک بویی دارد، ولی هر سبکی که بلندپروازانهتر و کاملتر به دقایقی پرداخته که دلنشینتر باشد و نسخۀ همیشگی بشریت باشد، آن بهتر است.
همۀ مثال های تان در حوزۀ شعر و ادبیات بود. لطفاً مصادیقی از بزرگان هنر خوشنویسی برای خوانندگان ما بیان بفرمایید.
استاد بزرگ خوشنویسی مانند میرعلی هروی که قبل از صفویه بوده است، آثاری دارد که منحصربفرد است. این برای ما با آن سابقۀ تاریخی بسیار ارزشمند است.
هر اثری که ما را به تاریخ متصل بکند و با اندیشۀ انسان و این که چگونه عروج به اوج انجام یافته است.
برخی از آثار در حکم فوندانسیون است که اگر نباشد، طبقاتی که سر به آسمان کشیده است، نمیتوانسته است وجود داشته باشد. از این حیث این آثار دوام دارد.
یک مثال هم از عالم ورزش عرض میکنم که عینیّت هم داشته باشد. یک قهرمان پرش ارتفاع روسی با پرش دو متر و سی و دو سانتیمتر، صاحب رکورد قهرمانی جهان در این رشته بود و با شکم و سینه از روی مانع میپرید و این سبک پرش او بود.
یک قهرمان پرش ارتفاع آمریکایی با پشت از روی مانع میپرید و این رکورد را به دو متر و چهل و دو سانتیمتر ارتقاء داد.
به هرحال، دو متر و چهل و دو سانتیمتر از دومتر و سی و دو سانتیمتر بیشتر است. حالا به هر شیوهای که میخواهد باشد. هر سبکی که ما را به آن کمال و آن مقام متعالی که برای آن تلاش کردهایم برساند، زیباست.
تأثیر میرزا غلامرضا اصفهانی را بر هنر خوشنویسی معاصر چه میدانید؟
امتیاز ویژۀ میرزا غلامرضا اصفهانی در این است که بر هنر خوشنویسی نستعلیق تاریخی که از میرعلی هروی تا میرعماد و دیگر استادان تا میرزا محمدرضا کلهر امتداد یافته بود و خوشنویسان هم دلبستۀ آن بودند، چیزی را اضافه کرد و آن این بود که در کتیبه نویسی، صفحه جدیدی را گشود.
در دورۀ معاصر نیز با احداث سالنهای بزرگ و عمارتهای مُعظم، نیاز زمانه ایجاب میکرد که آن را رشد بدهیم و این باعث شد که کتیبه نویسی موقعیت جدیدی را پیدا کند و آثار هنری در سالنهای بزرگ عمومیّت یافت. میرزا غلامرضا جوابگوی زمانۀ خودش بود.
آیا جوابگوی زمانۀ ما هم هست؟
بله، ما بر دوش این بزرگان چشماندازهای وسیعتری را تجربه میکنیم. هر یک از امتیازات ویژۀ خوشنویسی، مانند محکم بودن، صاف و پرجلا بودن، با روح بودن، دارا بودن ترکیببندی زیباتر و بدیعتر، مناسب بودن برای کتیبه نویسی در عمارتها و موزهها، مناسب بودن برای کتابت نویسی و یا قطعه نویسی، نمایندگانی دارد که به این نیازها به بهترین وجه پاسخگو هستند.
همانگونه که در غزل حافظ را، در قصیده خاقانی را و در فصاحت سعدی را داریم.
تأثیر میرزا محمدرضا کلهر بر خوشنویسی معاصر چیست؟ آیا هنوز سبک کلهر بر خوشنویسی معاصر سایه افکنده است؟
مواردی در زیبایی شناختی هنری هست که ترکیب آن کمال آفرین است. به عنوان مثال، چهرهای را در نظر بگیرید که تمامی اجزای صورت به تنهایی زیبایی مینیاتورهای دوره تیموری، صفوی یا معاصر را داشته باشد. اما ترکیب آن با هم در آن چهره کمالآفرین نباشد. چشم و بینی و گوش و باقی اعضاء در عین زیبایی، هماهنگ نباشد.
آن چهره فاقد زیبایی است. چون فاقد هماهنگی است. هماهنگی یعنی تعادل. در عالم خوشنویسی میتوان گفت که این تعادل در خط قدما کمتر است.
قدرت قلم بیشتر است. یک قطعه خط معاصر و یک قطعه خط قدما را در پیشروی خود قرار دهید و ببینید که تعادل کدامیک بیشتر است.
به عنوان مثال، استاد طراز اولی مانند«میرحسین ترک»را داریم که خطش بزرگتر از زبانۀ قلمش هست و حشو دارد. خط میرزا غلامرضا هم حشو دارد.
این حشو را از معایب خط میدانید؟
از لفظ معایب استفاده نکنید و به این زبان نگویید. بگوییم تعادلش کمتر است. دوایر میرزا غلامرضا بزرگتر از زبانۀ قلمش است. به محض این که چشم شما به یک دایره در خط نستعلیق میافتد.
البته ما با مسامحه واژه دایره را به کار میبریم، درحالی که باید شکل یک بیضی در خاطر شما تداعی بشود. در صورتی که در خط میرزا غلامرضا این شکل به دایره نزدیکتر است.
بنده به عنوان یک شاگرد خوشنویسی میگویم که اگر انتهای شمرۀ دایره در حرف لام را ادامه بدهیم، بایستی با ابتدای دستۀ لام برخورد بکند. ولی در خط میرزا غلامرضا این برخورد وجود ندارد.
استاد، اگر اجازه بفرمایید، قدری از مباحث تخصصی و فنی خوشنویسی فاصله بگیریم و بپرسیم که بزرگترین صفت یک خوشنویس چه میتواند باشد؟
البته شما از دهها ساعت گفتگو دربارۀ خط میرزا غلامرضا، به بیان مختصری اکتفا کردید. در جواب این پرسش باید بگویم که مهمترین صفت یک هنرمند، یک انسان چه میتواند باشد.
خالص بودن، مهمترین صفت یک هنرمند است. چون اگر هنرمندی از لحاظ فنّی کاستیهایی هم داشته باشد، خالص بودن از نظر شخصیت، ملاحتی به هنرش میدهد که دلرباست.
نظرتان را دربارۀ نقاشیخط هم بیان بفرمایید.
نقاشیخط، فرزند زمان خودش است. در نقاشیخط هم به نوعی، فضای مثبت و منفی محوریت دارد.
هر چقدر کسی بتواند بهتر آن فضا را ترسیم و تقسیم و تنظیم بکند و مخاطب حس کند که به طبیعت نزدیک و نزدیکتر شده است، همان دلنشینی و تنوّع را دارد. کلمات به گونهای با هم، همآغوش اند که همدیگر را کامل کردهاند.
درحال حاضر شاهد آن هستیم که پدیدۀ جشنواره نویسـی در جامعه خوشنویسی کشـور مرسوم و متـداول شده است. خوشـنویسی که در خلوت خود خط مینویسد و خوشنویسی که در جشنوارههای مختلـف شرکت میکند، چه تفاوتی با هم دارند؟ حضـرتعـالی کدامیـک را تأییـد میفرمایید؟
ببینید اینجا اصلاً بحث تأیید یا عدم تأیید بنده نیست. در نظر بگیرید کسی را که در خانۀ خودش ورزش میکند و کسی را که در میدان شهرش و یا کسی را که در میدان ورزش کشور پا میگذارد. در خانه نشستن و خط نوشتن را با این مثال که عرض کردم، قیاس بفرمایید.
عقل قوت گیرد از عقل دگر
نی شکر کامل شود از نی شکر
در جشنوارهها خوشنویس مرتب خطش را تکمیل میکند.
تأسیس انجمن خوشنویسان ایران، چه تأثیری بر روند هنر خوشنویسی معاصر داشته است؟
قبل از تأسیس انجمن خوشنویسان ایران، وضعیت خوشنویسی به گونهای بود که فقط تعداد محدود و معیّنی از هنرجویان به منازل شخصی استادان خوشنویس راه داشتند و همۀ افراد از این امکان برخوردار نبودند. باید آشنا و معرّف میداشتند.
حالا خط آن زمان را با خط امروز مقایسه کنید. همین قبول شدگان ششمین و هفتمین دورۀ استادی را که ۱۵۷ خوشنویس بودند، ملاحظه بفرمایید. در سایۀ این تشکیلات و انتخابات دقیق از استادان طراز اول و کتابهایی که منتشر شد، این توفیق به دست آمده است.
جوانی که مستعد بود و به یک استاد معمولی دسترسی داشت، با چاپ کتاب مرقع رنگین که انجمن خوشنویسان ایران چاپ کرد؛ میرعماد قزوینی، میر علی هروی، میرزا محمدرضا کلهر و میرحسین ترک به خانۀ آن جوان راه یافت و جوانان مستعد در شهرستانها خود استادان طراز اول شدند. نمونهاش استاد میرحیدر موسوی و امثالهم.