● محل تـولد: همـدان
● وب سایت: www.shivadesign.com
زندگینامه، آثـار و سوابق هنری
پدر او کارمند و آشنا به شعر و عرفان و در نواختن تار، زبردست بود و آوازی خوش داشت. مادری که وی را پرورش داد، در واقع نامادری مهربان و باهوشی بود که قباد و برادرانش را به مانند فرزندان خود دوست داشت. برادر بزرگترش نیز در بیمارستان آمریکاییها در همدان کار میکرد. وی کارتهای کریسمسی را که آمریکاییها به او هدیه میدادند برای قباد میآورد و آن کارتها گرایش به نقاشی را در قباد زنده کردند. او در دوران دبیرستان، از سهلایی و مقوا کاردستی می ساخت. در یکی از آن روزها، که همه دانش آموزان باید کاردستیهای خود را تحویل میدادند، قباد کاری انجام نداده بود. هنگامی که استاد سیف الله گلپریان، از قباد خواست کار خود را نشان بدهد، ترس سراپای قباد را فراگرفت؛ اما ناگهان به یاد آورد که طرح یکی از کارتتبریکها را روی فیبر با رنگ پودری کشیده و در جیبش گذاشته بود. به ناچار همان را به استاد نشان داد و منتظر توبیخ او شد. اما استاد نقاشی را با علاقه نگاه کرد و پس از این که فهمید قباد آن را کشیده است، جلوی همکلاسیها از او و نقاشیاش بسیار تعریف کرد. این رویداد، گرایش قباد را به نقاشی بیش از پیش افزایش داد. او به زودی دریافت که سیف الله گلپریان کلاس نقاشی دارد. اما کلاسش ویژهی دختران بود و پسرها را راه نمیدادند. با وجود این، وی از پدرش خواست که از دوست دیرینش بخواهد پسرش را در کلاس نقاشی بپذیرد. گلپریان که به توانمندی قباد شیوا در نقاشی آشنا بود پذیرفت که او به عنوان دستیار به کلاسش راه پیدا کند. او در ساختن رنگ به استاد کمک میکرد و از او شیوههای رنگگذاری و نقاشی را میآموخت. چندی نگذشت که وی از ماندن در آن کلاس خسته شد، زیرا کار اصلی آنها نسخهبرداری از نقاشیهای چاپ شدهی خارجی بهویژه روسی بود. از این رو، به دامن طبیعت پناه برد و تا پایان دورهی دبیرستان به نقاشی از طبیعت پرداخت.
هنگامی که او تصمیم گرفت برای رفتن به دانشکدهی هنرهای زیبا خود را آماده کند؛ با مخالفت خانواده رو به رو شد. پدر به دلیل وابستگی عاطفی به قباد، مخالف رفتن او به تهران بود و دیگران معتقد بودند که با نقاشی نمیتوان هزینه زندگی را فراهم کرد. این مخالفتها باعث ناراحتیهای روانی برای قباد شد و سرانجام او را به بیمارستان کشاند. پزشکان به خانواده او سفارش کردند که وی را در کارهاش آزاد بگذارند و گر نه حال او بدتر میشود. به این ترتیب، قباد جواز رفتن به دانشگاه را پیدا کرد و پس از این که یک بار در کنکور دانشگاه پذیرفته نشد، سرانجام به آرزوی خود رسید و همراه بزرگانی چون عباس کیارستمی، فرشید مثقالی، آیدین آغداشلو و ابراهیم جعفری، دورهی آموزشی خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد.
زندگی در تهران دشواریها خود را داشت و خانوادهی شیوا نمیتوانست از پس هزینههای زندگی و تحصیل شیوا برآید. همین تنگنای مالی باعث شد که او به نقاشی تبلیغاتی(گرافیک) رو بیاورد. هر چند شیوا آن نخستین کارها را مزخرف دانسته است، اما همان کارها باعث چرخیدن نگاهها به سوی او شد و کانون آگهی زیبا جایگاهی را برای او در نظر گرفت. کار شیوا شبیه کاری از نمونههای خارجی بود و این کار هر چند برایش خسته کننده بود، اما برای گذران زندگی با ناچار به آن تن داد.
وی در سال ۱۳۴۵ در رشته نقاشی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و مدرک فوق لیسانس خود را از دانشگاه پرات شهر نیویورک در زمینه گرافیک در سال ۱۳۵۹ دریافت کرد. قباد شیوا در طی چندین دهه فعالیت هنری خود با خلق آثار بدیع، توانست به نوعی گرافیک با ویژگی ایرانی دست یابد و آن را به دنیا معرفی کند. به دلیل همین ویژگی آثارش در موزههای مختلف جهان و مجموعهداران بینالمللی جای گرفته است و در نمایشگاههای داخلی و بینالمللی به نمایش درآمده و در مجلات و کتابهای گوناگون به چاپ رسیده است. او عضو انجمن بینالمللی گرافیک است و در موسسه شخصی خود در امر مدیریت، آموزش، مشاوره هنری و همچنین در زمینههای مختلف، طراحی محیطی و نمایشگاهی فعالیت دارد.
شیوا، از سالهای جوانی برای عرضه گرافیک بومی و برخاسته از فرهنگ ایرانی کوششی پیگیر داشته و در نگاه جهانیان به عنوان طراح گرافیک دارای سبک مطرح است. دانشنامه بریتانیکا در ویرایش سال ۲۰۰۷ میلادی، در بخش گرافیک کشورهای در حال توسعه، به معرفی او به نمایندگی از قاره آسیا پرداخت و پوستر بزرگداشت سعدی او را چاپ کرد. او نخستین طراح گرافیک معاصر ایران است که خط شکسته نستعلیق را نه به عنوان عامل فرعی و خبررسان، بلکه به عنوان یک عنصر گرافیگی در آثار خود به کار برده است. همچنین انجمن بینالمللی طراحان گرافیک (AGI)، او را به عنوان یکی از ۱۲ طراح گرافیک برتر جهان معرفی کرده است.
وقتی از مجلهی تماشا، هفتهنامهی اطلاع رسانی صدا و سیما، به سراغ شیوا آمدند همه چیز دگرگون شد. آن مجله فرصتی برای نوآوری فراهم کرد و باعث آشنایی با نویسندگانی شد که او را به کارگزینی صدا سیما معرفی کردند و شیوا به عنوان یکی از کارکنان واحد دکور صدا سیما به طراحی دکور، پوسترهای اطلاعرسانی، از جمله پوسترهای جشن هنر شیراز، و روی جلد کتابهای انتشارات سروش پرداخت. او با کارهای برجسته و پسندیده خود مدیران تلویزیون را متقاعد کرد که واحد گرافیک صدا و سیما را راهاندازی کنند. سپس، شیوا تصمیم گرفت واحد گرافیک انتشارات سروش را راهاندازی کند و برای این که به چند کشور اروپایی سفر کرد؛ تا ببیند واحدهای انتشاراتی در دنیا چگونه کار میکنند و با چرخه کار آشنا شود.
کارهایی که قباد شیوا در آن سالها انجام داد؛ نه تنها او را به عنوان یکی از طراحان گرافیک ایرانی پرآوازه کرد بلکه جایزههای جهانی را نیز برایش به همراه داشت. مجلههای گرافیک کارهایش را چاپ میکردند و تا اندازه ای در جهان شناخته شده بود. با وجود این، احساس کرد که به فراگیری علم گرافیک نیاز دارد. از این رو، برای دانشگاه پرت Pratt نیویورک درخواست فرستاد و پذیرفته شد. زمانی که برای نام نویسی به آن دانشگاه رفت به او گفتند که باید با هیئت علمی مصاحبه کند. شیوا تصور می کرد که این مصاحبه بخشی از فرآیند پذیرش دانشجوی آن دانشگاه است. اما هنگامی که به جلسه مصاحبه رفت متوجه شد که آنها تصور میکردند شیوا برای درسدادن درخواست داده است. هنگامی که فهمیدند او برای درس خواندن آمده است، شگفت زده شدند، چرا که از پیشینهی کاری او بر میآمد که جوایز شناخته شدهای را برده است. آنها گزینش واحدها را به خود شیوا سپردند و او فقط درسهای پایهای گرافیک را برگزید و این بار نیز همگان را شگفتزده کرد.
هنوز زمان زیادی از رفتن شیوا به آمریکا نگذشته بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و همه چیز تا زمانی که چندان روشن نبود به صورت نامشخص درآمد و پولی برای او فرستاده نمیشد. از این رو، برای گذران زندگی خود و خانوادهاش و فراهم کردن هزینهی مواد و ابزار کارش به جست و جوی کار پرداخت و سرانجام در کارگاه گلیزر، از طراحان گرافیک سرشناس آمریکایی، پذیرفته شد. او به کمک گلیزر توانست به مدرسهی هنرهای تجسمی نیویورک نیز راه یابد. سرانجام پس از فراهم شدن اندوختهای ارزشمندی از دانش گرافیک، در سال ۱۳۶۰ به ایران بازگشت.
وی پس از بازگشت به ایران، تا زمان بازنشستگی در صدا و سیما کار کرد و در دانشکده هنرهای زیبای تهران، دانشگاه الزهرا و دانشگاه آزاد به تدریس پرداخت. پس از بازنشستگی کارگاه شخصی خود را بر پا کرد و کار آموزشی را به شیوهی دیگری پی گرفت. این بار به جای این که او به دانشگاه برود، از دانشجویان خواست به کارگاهش بیایند و دانش گرافیک را در عمل بیاموزند. اکنون قباد شیوا مدیر آموزشگاه فرهنگی هنری شیوا در تهران است و به آموزش گرافیک ایرانی به هنرآموزان جوان میپردازد تا رهپویان راه او گرافیک ایرانی را به پیش ببرند.
اندیشههای گرافیکی
قباد شیوا در چند دهه فعالیت هنری خود کوشیده است آثار گرافیکی نوین با روح و فرهنگ ایرانی پدید آورد و بر این باور است که ما باید با فرهنگ خودمان در گفت و گوی گرافیک جهانی حضور داشته باشیم. او در گفت و گوهایی که با رسانههایی گوناگون داشته، از کم توجهی هنرمندان معاصر ایران به فرهنگ خودی گلایه کرده و چنین گفته است: ما غافلیم در کشوری زندگی میکنیم که آن چه در رابطه با ماست، یعنی هنر ما، از منابع نفتی سرشارتر است. متاسفانه در طول تاریخ معاصر هنرمندان هیچ نگاهی به این کشور عزیز ندارند و این جای تاسف است. او به هنرمندان جوان سفارش میکند که به فرهنگ خود فکر کنند و آثاری پدید آورند که برخاسته از فرهنگ بومی باشد و راهکار دستیابی به این هدف را آزاد اندیشه از قید و بندهای مکتبهای بیگانه میداند و حتی بر این باور است که: ما باید برای رسیدن به یک شناسنامهی فرهنگی، آن قدر بدون گرافیک باشیم تا گرافیک خودمان را به وجود آوریم.
البته ایشان فقط به کار بردن عناصر هنر ایرانی مانند شمسه و ترنج را در یک اثر هنری کافی نمیداند، بلکه آن اثر باید بازتاب روح ایرانی باشد. به نظر او وقتی اثری دارای روح ایران باشد به آن میگویند گرافیک ایرانی. همانگونه که وقتی دارای روح لهستانی یا آلمانی باشد به آن جا تعلق پیدا میکند. او فرهنگ ایرانی را فرهنگ غیرمستقیم و رازآلود میداند و بر این باور است که اگر در آثار هنرمند رمز و راز وجود داشته باشد بدون هیچ گونه موتیف ایرانی، آن اثر شرقی و به طبع ایرانی است. از سوی دیگر ممکن است در یک پوستر موتیف ایرانی یا خط ایرانی به کار رفته باشد، اما آن اثر ایرانی نباشد. چنان که خود او مثال میزند: من یک پوستر دارم از یک گرافیست ژاپنی که با کتیبهای به خط ایرانی کار شده است اما هنوز هم این اثر بسیار ژاپنی است.
استاد شیوا، تقسیمبندی گرافیگ را به تجاری و هنری چندان درست نمیداند و یادآور میشود که چند میلیون نفر در جای جای جهان هستند که روشها و ابزار گرافیک را خوب میشناسند و میکوشند نیاز گرافیکی مردم را در حوزههای اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی پاسخ دهند. این دسته نمایشگاهی برای آثار خود برگزار نمیکنند، اما کار خود را درست انجام میدهند. اما در هر کشوری شمار اندکی پیدا میشوند که در ضمن کاری که انجام میدهند خواستار این هستند که اندیشه، نگاه و حضور خود را در اثرشان بیان کنند. اینها همان گرافیستهای مولف هستند و دستاورد کار همین هنرمندان است که نمایانگر جامعه، فرهنگ و جغرافیای آنان است. شیوا کوشیده است از این دسته باشد و خوشبختانه چنین است.
به نظر استاد شیوا، کسی که طراحی نمیداند، نمیتواند گرافیست خوبی باشد. او با هنرجویان سفارش میکند بسیار طراحی کنند و از همان آغاز به گرافیک رایانهای روی نیاورند بلکه آن را به خدمت طراحی در بیاورند. شیوا پیشبینی میکند که غربیها کم کم رایانه را در کار گرافیکی کنار میگذارند و میگوید: آنها خودشان طراحی کامپیوتری را قبول ندارند و به افرادی که مینشینند رو به روی کامپیوتر و طراحی میکنند به اصطلاح میگویند: عروسک خیمه شببازی. جالب اینجاست به تصاویری هم که با این سیستم بیرون میآید میگویند: فحشای تصویری. غرب در حالی که خودش سازنده کامپیوتر است اما در حال حاضر کوشش میکند تا از آن فاصله بگیرد.
نگاه استاد شیوا به هنر اسلامی نیز بسیار نو و آموزنده است. او دلیل نزدیکی هنر اسلامی به ریاضیات و هندسه را حقیقتگرایی هنرمندان مسلمان میداند. او در این باره میگوید: تصویر شما، خود شما نیست، تصویر شما دروغی از شما است. هر چقدر تصویر ماهرانهتر باشد، دروغ ماهرانهتری است. یک گل همان گل است، اما تصویرش نه. اما یک مربع همیشه مربع است و دیگر اشکال هندسی هم همین گونه است. به همین دلیل هنرمندان اسلامی رفتند سراغ عناصر بصری که حقیقت دارد و این باعث شد هنر اسلامی، هندسی شود و حالا در غرب میبینیم که پس از هجوم فیگور طی قرنهای متمادی، در هنرهای تجسمی بالاخره به انتزاع رسیدهاند، یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم آنها به انتزاع رسیدند، در صورتی که هنر اسلامی از ابتدا چنین بود. برای مثال، میکل آنژ در خلق اثر روز محشر، بر سقف کلیسای سیسیتن خدا را یک پیرمرد ریشدار نشان میدهد، اما در هنر اسلامی خدا یک نقطه است که این به ذهنیت امروزه ما نزدیکتر است و بنابراین هنر خالصتری است.
او از درک نادرست غربیها از هنر اسلامی انتقاد میکند و میگوید: غربیها چون این هنر را درک نمیکنند، آن را تزئین نامیدند، درحالی که اینها بیان است نه تزئین، بیانی در قالب ابزار خالص که همان هندسه است. آنها چه هنری را هنر تزئینی میگویند؟ از لحاظ علمی هنری که معماری را تغییر نمیدهد، تزئینی است. اما اگر شما کاشیکاریهای گنبد مسجد شیخ لطف الله را بردارید، دیگر آن جلوه پیشین را ندارد. بنابراین هنر اسلامی هنری بیانگر است. در این هنر همه شکلها دارای معنی است و فقط یک چیز تزئینی نیست. هنر اسلامی یکی از خالصترین هنرهایی است که بشر به آن دست یافته است.
استاد قباد شیوا، بر این باور است که هنر اسلامی بسیار نو است و فقط به دلیل ناآگاهی و کم توجهی ما گرد کهنگی بر آن نشسته است. او میگوید: درست است که هنر اسلامی طی قرنها شکل گرفته، اما بسیار مدرن است. من پژوهشگر یا تاریخ نگار نیستم و اگر به این هنر علاقهمند شدم، به این دلیل است که حرف آنها؛ پس از دویست سال، هنوز حرف امروز است و این یعنی مدرنیته. ما مدرنیته را از قدیم داشتهایم. به نظر من شاهکار هنری، امضایی است که من در مسجد جامع یزد دیدم و آن هم شکل و نحوه قرارگیری امضای یک استاد کاشیکار بود که در یکی از طاقیها نصب شده بود و هنگامی که من آن را با سواد امروز میبینم، فکر میکنم بسیار مدرن است. اگر خود من این کار را انجام بدهم، به من میگویند تو یک کانسپچوالیست مدرن هستی. صحبت اصلی من در این است که ما تجلی هنرمندانه را از هزار سال پیش داشتهایم، اما چرا دیده نمیشود؟ شاید باید نیکلاس شیفری باشد که با حس کنجکاوی آنها را ببیند و دوباره آن را عرضه کند تا ما آن را بفهمیم؟
تعریف وی از مدرنیته نیز متفاوت از دیگران است. به نظر او مدرنیته خشت آخری است که باید روی خشت زیرین و با تکیه به آن نهاده شود. هر چند که این خشت آخر، شکل و ماده و اندازهی خودش را داراست. تا طاقچه و سکو و زمینهای نباشد، گلدان شما چگونه ایستایی خواهد داشت؟ گلدان معلق هم محکوم به سقوط و تکه تکه شدن است. سنت و میراث هم مثل پدیده DNA به چگونگی حضور جسمی و روحی ما شخصیت میدهند . او افسوس میخورد که در جامعهی ما گذشته را مترادف کهنگی میدانند و میگوید: این شیوه از نگاه باید از اذهان محو شود. مادر کهنه نیست، مولوی کهنه نیست، مینیاتور کهنه نیست، خط و خطاطی کهنه نیست، آقا لطفعلی صورتگر شیرازی هم کهنه نیست، فرش هزار نقش ما هم کهنه نیست. سماور، حافظ و ابر و باد هم کهنه نیستند. اینها و خیلی چیزهای دیگر گوشت و استخوان و رگ و پی ما هستند. بازگشت به خودمان، بازگشت به کهنگی نیست.
او نمونههای خوبی از تازگی فرهنگ دیرین ایران دارد و از جمله اشاره می کند: ژرژ براک، وقتی حروف و نوشتهها را به عنوان فرم با تصویر همنشین کرد و پایههای مکتب کوبیسم پیریزی کرد، همان موقع گفت که این تداخل تصویر و حروف را از دیر باز در مینیاتورهای ایرانی یافته است و ما میدانیم بین این کشف ژرژ براک در مکتب کوبیسم و میراثهای مینیاتوری ما دست کم ۳۰۰ سال فاصله زمانی وجود دارد. پس باید به هوش باشیم و قدر میراثهایمان را بدانیم.
سپاسگذاری جهانیان
زمانی که قباد شیوا کار گرافیکی را آغاز کرد، گرافیک ایران تابع گرافیک لهستان بود. اما او همواره از خود می پرسید چرا میگویند گرافیک لهستان، گرافیک ژاپن و نمیگویند گرافیک ایران. از این رو تصمیم گرفت گرافیک ایرانی کار کند و برای نخستین بار از طغرانویسی و خط شکسته نستعلیق به عنوان یک عنصر گرافیکی در پوستر پنجمین جشن هنر شیراز بهره گرفت. شگفت این که همین نوآوری او بسیار به چشم آمد، آوازه او را در جهان فراگیر کرد و آن پوستر را به موزههای آمریکا و اروپا فرستاد. هر چند شیوه کار او در کشور خودش با بیمهری برخی از هنرمندان رو به رو شد، اما زمانی که در آمریکا بود با برگزاری نمایشگاه کوشید گرافیک ایرانی را به جهانیان معرفی کند و باز هم جای شگفتی است که غیر ایرانیها بسیار زودتر از ایرانیها به ارزش گرافیک ایرانی او پیبردند.
هنگامی که شیوا در دانشگاه پرت به فراگیری دانش گرافیک میپرداخت، خود دانشگاه نمایشگاهی بزرگ از آثار او برگزار کرد. برای آن که بازدیدکنندگان آشنایی چندانی با ایران و هنر آن نداشتند، شیوا عکسهایی از کتاب ایران پل فیروزهای، اثر رولف بنی را به صورت اسلاید در نمایشگاه به نمایش گذاشت و هر جا که نیاز بود به بازدیدکنندگان توضیح میداد که در کدام پوستر از آجرکاری یا نقش و نگار ساختمانی که در اسلایدها میبینند، بهره گرفته است. نمایشگاه بسیار پر شور بود و آوازهی آن در نیویورک پیچید تا این که یک روز گروهی با دستگاههای عجیب و غریب به نمایشگاه آمدند و صدای قباد را به عنوان یک هنرمند برجسته ضبط کردند تا با موشک و دستگاههای ویژه به فضا بفرستند تا اگر در سیارههای دیگر حیات هوشمندی وجود داشته باشد، پیام نخبگان زمین را دریافت کنند.
انجمن بین المللی طراحان گرافیک (AGI)، که در برنامهی تازهای ۱۲ کتاب از آثار ۱۲ طراح گرافیک برتر جهان را با عنوان استادان بزرگ بین المللی طراحی گرافیک (International Masters of Graphic Design) منتشر کرد، یک جلد را به قباد شیوا اختصاص داد. این کار که حتی برای خود شیوا نیز شگفتانگیز بود با عث شد که شیوا با دفتر آن انجمن تماس بگیرد و دلیل گزینش خودش را به عنوان یکی از ۱۲ استاد برتر گرافیک معاصر جهان بپرسد. چنین پاسخ شنید: کارهای شما هویت مستقل و خاص دارد و شاخص گرافیک ایران است. آری، شیوا به هدفی که از سالها جوانی پیگرفته بود، دست یافت، چرا که میخواست در کنار گرافیک آلمان، گرافیک لهستان و گرافیک ژاپن، از گرافیک ایران نیز سخن به میان آید.
سرانجام نام شیوا در ویرایش ۲۰۰۷ دانشنامه بریتانیکا به عنوان یکی از سه طراح گرافیک برجستهی کشورهای در حال توسعه در کنار نام یک طراح گرافیک آفریقایی و یک طراح گرافیک آرژانتینی آمد. به نظر نویسندگان بریتانیکا، آثار این سه هنرمند پیام آور سنت و فرهنگ سرزمینی آنهاست. آنها به تحلیل آثاری از شیوا پرداخته و پوستر بزرگداشت سعدی شیوا را نیز به عنوان نمونهی برجستهای از گرافیک ایرانی چاپ کردهاند. در بخشی از آن مقاله چنین آمده است:
طراحان کشورهای در حال توسعه طرحهای خود را اغلب با رویکردهایی برگرفته از کشورهای صنعتی پدید میآورند، اما برای برقراری ارتباط دیداری کارآمدتر آن را با سنتهای محلی و ملی در هم میآمیزند. در سدهی بیستم میلادی قباد شیوا، طراح گرافیک ایرانی، جعبه رنگ نقاشی، خوشنویسی و صفحه آرایی نسخههای خطی را در کارهای گرافیگی خود وارد کرد. کارهای او از بستهبندی تا آگهیهای تبلیغاتی و مجلهها و روزنامهها تا پوسترهایی برای جشنها و همایشها گسترده است. برای مثال، پوستر او برای هشتصدمین سالگرد تولد شاعر نامدار ایرانی سعدی این مهارت او را در به گارگیری رنگ و تواناییاش را در آفریدن تصویری باطراوت به خوبی نشان میدهد. این تصویرسازیهای سبکدار، ادامهی سنتهای کتابهای خطی ایران کهن است، اما در بافتی از ذائقهی طراحی معاصر.
در نگاه هنرمندان
علیاصغر محتاج، نقاش و طراح گرافیک: وی یکی از پوسترهای ارکستر مجلسی رادیو تلویزیون ایران را که در آن یک ویولون سل تکیه کرده بر صندلی با رنگهایی در هم پیچیده و بسیار لطیف نمایش داده شده است لبخند ژکوند قباد شیوا میداند.
لیلی گلستان، نویسنده و مدیر گالری گلستان: وی نیز همین پوستر را بسیار زیبا و هوشمندانه و دوست داشتنی می داند و سنتی و مدرن بودن کارهای شیوا را این گونه بیان کرده است: کارهایش به همان اندازه سنتیاند که مدرن. از عناصر سنت مثل درخت سرو، گل سرخ، خوشنویسی و گل و مرغ استفادهی مدرن میکند و چه بجا. پس من ایرانی قرابت زیادی با اثر حس میکنم و اوی غیرایرانی هم رنگ و بوی اینجایی را خوب متوجه میشود.
پرویز کلانتری، نقاش: او اثرپذیری قباد شیوا را از فرهنگ ایرانی این گونه بیان کرده است: من با چشم خودم او را دیدم که روی فرشی که قالیچهی حضرت سلیمان نبود بر فراز شهر به پرواز درآمد و در پروازش به انگلستان و فرانسه و آمریکا رفت و سر از نشریات بین المللی گرافیک درآورد. همان فرش خوش نقش و نگاری که همهی عمرش از سالهای کودکی تا هنوز هم روی آن میخوابد و نقش خوابهایش را روی پوسترها برای ما تعریف میکند.”
علی خسروی، طراح گرافیک: او از نقش قباد شیوا در وارد کردن خط فارسی و موتیفهای سنتی در طراحی گرافیک مدرن ایران چنین گفته است: آن سالها هنرمندان گرافیک با تصور مدرن شدن و مدرن بودن، عناصر تصویری سنتی را کنار گذاشته بودند. شیوا با نگاهی دوباره و مدرن از این عناصر تصویری استفاده کرد. از خط نستعلیق برای ساختن چند پوستر به بهترین شیوه استفاده برد، کاری که بعدها بسیاری از هنرمندان از آن تقلید کردند.
کیوان سپهر، نویسنده و ناشر: او نوآوری شیوا را این گونه بیان کرده است: شیوا پس از آن که برای نخستینبار در سال ۱۳۵۰ ابتکار به کارگیری خط شکسته نستعلیق فارسی را نه به عنوان عاملی فرعی و فقط اطلاعرسان، بلکه به سبب استفاده از توان گرافیکی و تصویری آن در یک اثر هنری کاربردی به خود اختصاص داد، این نگاه را همچنان پیگرفت و از انرژی و جوانی تنیده در تن بازماندههای هنر باستانی و قدیم ایرانی، که به ظاهر پیر و کهنه مینماید، بهره جست.
محسن احتشامی، طراح گرافیک: مشخصترین بخش فعالیت حرفهای قباد شیوا را طراحی پوستر میداند و در این باره گفته است: با وجود سفارشهای متفاوت و موضوعهای گوناگون طی سالها، استمرار یک حرکت پیگیرانه و قابل لمس در کارهایش هویداست. رنگ نکتهی فراموش نکردنی کارهای اوست. با وجودی که موضوع بسیاری از پوسترهای دههی ۱۳۵۰ قباد شیوا فرامنطقهای است، اما استفاده از طرحهای آزاد و کاربرد پارهای نمادهای ایرانی همچون کار با جوهرهای دوندهی رنگی به مرور پوسترهای این دوره را را بومیتر و تغزلیتر کرده است.
آیدین آغداشلو، نقاش و طراح گرافیک: شیوهی خاص کارهای شیوا را این گونه بیان کرده است: شیوه کارش چنان واضح و مشخص است که بیتماشای امضای کارهایش راحت میفهمیدی که کار اوست و نگاهش به خوشنویسی سنتی ایرانی، بهویژه خط شکسته نستعلیق، او را در میان بنیادگذاران گرافیک معاصر ایران شاخص و خاص کرد.
لئوناردو دسونولی، طراح و گرافیست ایتالیایی، در باره آثار شیوا گفته است: من به تازگی طراحی گرافیک ایران را کشف کردهام. در آن یک شگفتی زیبا و نیرو بخش و نفسی ناگهانی حضور دارد. در دنیای مغلوب پندارهای غربی، ما نیاز به همتایی داریم که ریشه در رسم و سنت خود داشته باشد. آثار شیوا به طور عمیق بر آمده از ذائقه پارسی است.”
مصاحبـه
قباد شیوا، طی مصاحبهای که در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ در خبرگزاری ایسنا انتشار یافت؛ گفت: دو سال است سفارش طراحی پوستر نداشتم. وی با بیان اینکه این روزها به دلیل مشکلات اقتصادی کار در حوزه گرافیک خوابیده، افزود: دو سال است سفارش طراحی پوستر نداشته است.
این هنرمند گرافیست، درباره فعالیتهای این روزهایش بیان میکند: من صبحها ساعت ۶ از خواب بیدار میشوم ساعت ۹ در دفتر کارم هستم تا غروب کلاس برگزار میکنم. او ادامه میدهد: الان به دلیل مشکلات اقتصادی کارهای گرافیکی خوابیده است، من پیش از این حداقل در سال، ۱۰ پوستر طراحی میکردم و دو سال است سفارشی در این زمینه نداشتم. عشق من هم طراحی پوستر است. کارهای دیگر گرافیکی نیز به تعداد کم انجام میدهم. شیوا با بیان اینکه: من دارم به خودم میرسم، اضافه میکند: من از این فرصت استفاده کرده و کتابی را جمعآوری کردم که تا به حال به ۹۰۰ صفحه رسیده است. این کتاب مجموعه مصاحبهها و نقطه ظرات من در حوزه گرافیک است که از پیش از انقلاب تا به حال انجام شده است، البته این کتاب بخش عکس هم دارد.
این گرافیست اظهار میکند: این کتاب روزهای آخر خود را میگذارند و قرار است توسط بنیاد لاجوردی به چاپ برسد. آثار من در این کتاب نیست؛ اما قرار است کتابی از مجموعه پوسترهای من نیز چاپ شود.
تحصیلات و عناوین
۱۳۴۵ – فارغ التحصیل در رشته نقاشــی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران
۱۳۵۰ – دوره مدیریت در سازمان مدیریت صنعتی ایران
۱۳۵۹ – فارغ التحصیل در رشته علوم طراحی ارتباطی MS از دانشگاه Pratt – نیویورک – آمریکا
۱۳۸۹ – دریافت گواهی درجه یک هنری از مرکز هنرهای تجسمی
مشاغل و سمتها
۱۳۴۰ – طراح کانون آگهی زیبا
۱۳۴۱ – طراح سازمان تبلیغاتی گویا
۱۳۴۳ – طراح شرکت پارس آمریکا – Pars Americ
۱۳۴۳ – عضو مؤسسین گالری ایران – قندریز
۱۳۴۵ – طراح و گرافیست مجله تلاش
۱۳۴۵ – طراح و گرافیست اطاق صنایع و معادن
۱۳۴۶ – مؤسس واحد گرافیک در رادیو تلویزیون ملی ایران
۱۳۴۶ – ۱۳۷۲ – طراح صحنه و گرافیک در سازمان تلویزیون ملی ایران
۱۳۵۰ – سرپرست واحد گرافیک رادیو و تلویزیون ملی ایران
۱۳۵۳ – طراح در مجله Design و مؤسسه گرافیک پنتاگرام Pentagram – لندن
۱۳۵۴ – طـراح در مجلــه پاریماچ Paris Match – پاریس
۱۳۵۸-۱۳۵۹ – طـراح در آتلیـه Milton Glazer – نیویورک
۱۳۵۹ – همکاری با مرحوم Herb Lubalin و Alen Snapiro و Wucis Wong
۱۳۶۰ – تاکنون؛ آموزش طراحی در مدرسه هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان
۱۳۶۱ – تاکنون؛ تدریس گرافیک در دانشـکده صدا و سـیما ،دانشـکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، دانشگاه هنر، دانشکده هنر دانشگاه الزهرا و دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی
۱۳۶۴ – ۱۳۷۲ – مدیـر هنری انتشـارات سـروش – سازمان صدا وسیما
۱۳۷۶ – عضو هیئت مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران – عضــو هیئت داوری و انتخاب دوسـالانه های طراحی گرافیک ایران
– مدیریت مرکز فرهنگی، هنری قباد شیوا
آثـار
– طراحی بیش از ۳۰۰ پوستر در زمینه فرهنگی و تجاری در داخل و خارج کشور
– طراحی بیش از ۱۰۰ نشــانه برای موسسات مختلف داخلی و بین المللی
– طراحی و مدیریت هنری مجلات مختلف از جمله تلاش ،تماشا، سروش انگلیسی، ایران زمین، ایران، دستها و نقشها، فرش دسـتباف ایران، گردش، هما و پوشاک ایران
– تصویرگری برای متون مختلف
– طراحی کتاب و روی جلد کتب
– طراحی بروشورها و بولتنهای تجاری و فرهنگی
– طراحی محیطی و زیباسازی شهری
– طراحی غرفه های نمایشگاهی
– طراحی صحنه برای برنامه ها و تئاترهای تلویزیونی
– تهیه جزوات آموزشی در زمینـه هنـر گرافیـک
– مصاحبه هـای مطبوعاتی و سخنرانی های زنده و تلویزیونی
فعالیت کنونی
– مدیریت مؤسسه فرهنگی هنری قباد شیوا
– کلاسهای آزاد آموزشی در زمینه هنرهای تجسمی
جـوایز
۱۳۴۸ – برنده مسابقه طراح پوستر – براى سومین جشن هنر شیراز
۱۳۵۳ – برنده مسابقات مختلف در طراحى پوستر – براى فستیوالهاى هنرى در ایران
۱۳۵۳ – برنده مسابقه طراحى آرم – براى سندیکاى گرافیستهاى تهران
۱۳۵۷ – مدال و دیپلم براى طراحى پوستر – از بى ینال بینالمللى گرافیک برنو در چکسلواکى
۱۳۵۸ – جایزه اول – در مسابقه طراحى محیطى – نیویورک
۱۳۵۹ – برنده اول در مسابقه طراحى آرم – براى بخش هنرى المپیک ورزشهاى زمستانى در نیویورک
۱۳۷۶ – منتخب طراحی آرم – برای انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران
۱۳۸۰ – پوستر منتخب برای برگزاری هفتمین دوسالانه گرافیک ایران
۱۳۸۰ – دیپلم افتخار برای پوستر فلسطین – در اولین دو سالانه بینالمللی پوستر جهان اسلام
۱۳۸۴ – دیپلـم و تندیـس افتخار فرهیختگان شهر همدان
آثـار چاپ شده در سطح بینالمللى
۱۳۵۳ – مجله Novoum ، آلمان
۱۳۵۴ – کتاب سالیانه Modern Poblicity آلمان ۱۹۷۵ – صفحه ۴۶ و ۸۹
۱۳۵۵ – کتاب Graphic Poster سوئیس، ۱۹۷۶ – صفحه ۱۲۶
۱۳۵۶ – مجله Design ژاپن ۱۹۷۷، شماره چهارم – صفحات ۳۵، ۳۰، ۲۹، ۲۸
۱۳۵۷ – مجله Project لهستان ۱۹۷۸ – شماره چهارم صفحه ۱۱
۱۳۵۷ – کتاب سالیانه تخصصی گرافیک Modern Publicity لندن ۱۹۷۸ – صفحات ۲۶، ۳۷
۱۳۸۳ – کتاب از سالها پیش تا هنوز هم – منتخبی از پوسترهای قباد شیوا – دهه ۴۰ تا ۸۰ – نشر نظر
۱۳۸۳ – کتاب قباد شیوا – طراح گرافیک – نشر نظر
۱۳۸۴ – ۱۳۸۵ – کتاب اختصاصی از مجموعه کتابهایی تحت عنوان: استادان بزرگ بینالمللی طراحی گرافیک – International Masters of Graphic Design – انتشار یافته در خارج از کشور
– مجموعه مقالات و سخنرانیها (در دست انتشار)
نمایشگاهها
۱۳۴۱ – نمایشگاه نقاشی – دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران
۱۳۴۱ – شرکت در سومین بینال نقاشی تهران
۱۳۴۳ – نمایشگاه نقاشی در گالری ایران
۱۳۴۴ – نمایشگاه نقاشی خیابانی – گالری صبا
۱۳۴۴ – نمایشگاه نقاشی – گالری ایران
۱۳۴۵ – نمایشگاه عکاسی – گالری قندریز
۱۳۵۱ – نمایشگاه پوستر و تصویرسازی ایلوستراسیون – گالری قندریز
۱۳۵۲ – شــرکت در نمایشــگاه گرافیک – شهر نیس – فرانسه
۱۳۵۳ – نخستین نمایشگاه بین المللی هنر – تهران
۱۳۵۳ – نمایشگاه آثار گرافیک – گالری دانشکده چاپ – لندن
۱۳۵۳ – نمایشگاه آثار گرافیک – گالری Paper Point – لندن
۱۳۵۵ – شرکت در نمایشگاه نقاشی گروه هنرمندان آزاد به عنوان مدعو
۱۳۵۵ – نمایشگاه پنجاه سال گرافیک ایران – گالری مهرشـاه
۱۳۵۶ – شــرکت در هفتمین بینـال گرافیک بین المللی ورشو – لهستان
۱۳۵۶ – شرکت در هشتمین بینال گرافیک بین المللی برنو – چک
۱۳۵۶ – نمایشگاه پوستر – موزه هنرهای معاصر تهران – نمایشگاه هنر پوستر ایران
۱۳۵۷ – نمایشگاه آثار گرافیک – گالــری Pratt – نیویورک
۱۳۸۰- نمایش آثار پوسـتر همراه با سـه هنرمند بین المللی: میمو کاستلانو، اووه لوش و آلن لوکرنک، از میهمانان ویژه هفتمین دوسالانه طراحان گرافیک، تالار آبی کاخ نیاوران تهران
۱۳۸۱ – شـرکت در نمایشگاه طراحان گرافیک ایران – فریاد ایرانی ۱- اشه روال – فرانسه
۱۳۸۲ – شـرکت در نمایشگاه طراحان گرافیک ایران – فریاد ایرانی ۲ – شومون – فرانسه
۱۳۸۳ – حضـور در اولین دوسالانه پوستر جهان اسلام
۱۳۸۳ – نمایش آثار – دانشکده هنرهای زیبا شهر پکن – چین
۱۳۸۳ – شرکت در نمایشگاه بین المللی گرافیک اینچون – Incheon International Design Fair – کشور کره
۱۳۸۳ – شرکت در نمایشگاه آثار طراحان گرافیک ایران – مسکو – روسیه
۱۳۸۳ – شـرکت در نمایشگاه طراحان گرافیک ایران – فریاد ایرانی ۳ – لالوویر – فرانسه
۱۳۸۴ – نمایشگاه آثار در موزه پوستر اوکاکی – ژاپن
۱۳۹۳ – حضور آثار در موزه هنرهای مدرن – پاریس
۱۳۹۳ – حضور آثار در موزه مکس – شهر رم – ایتالیا
موزهها
۱۳۵۳ – کلکسیون مجموعه آثار پوستر، مرکز طراحی London Design Center – شهر لندن
۱۳۵۵ – انتخاب آثار در کلکسـیون موزه ژرژ پمپی دو – Georg Pompidou – فرانسه
۱۳۵۸ – حضور آثار در مجموعه موزه هنرهای مدرن – نیویورک
۱۳۸۴ – موزه پوستر – کشور هلند