● محل تـولد: سبزوار
● درگـذشت: ٢٢ خرداد ١٣٩۵ در تهران
زندگینامه، آثـار و سوابق هنری
حسین ممتحنی، متخلص به حمید، در سبزوار متولد شد، و بعدها به حمید سبزواری شهرت یافت. پدرش عبدالوهاب، پیشهور سادهای بود که قریحهٔ شعری داشت. قبل از مدرسه، قرآن را در خانه و نزد مادرش آموخته بود. پدر و مادر حمید اولین استادان وی بودند. اصول شاعری را از پدر آموخت و از آنجا که مادرش بانویی باسواد بود، تمام حروف را در دوران پیش از مدرسه به او آموزش داده بود. حمید، قبل از رفتن به مدرسه قرآن خواندن را نزد مادرش آموخت و وقتی به مدرسه رفت فارسی را خیلی خوب و سلیس می خواند و از بچه های دیگر جلوتر بود و می توانست خیلی از کتاب ها را نیز بخواند. او در سن هفت سالگی به مدرسهٔ شیخ حسن داورزنی رفت. وی علاوه بر آن مطالعات خارج از درس نیز داشت و نزد میرزا حبیب جوینی، جامع المقدمات را خواند و مدتی نزد روحانی دیگری با نام محمدعلی محمدی درس خواند. او بعداً به مدرسهٔ شیخ حسن داورزنی رفت. چند دهه ابتدایی عمر را در شهر زادگاه خود سپری کرد اما به علت مشکلات معیشتی تحصیلاتش گسیخته ماند. حمید سبزواری از سن ١۴ سالگی شروع به سرودن شعر کرد و اشعارش را در دفتری با نام: فریاد نامه می نوشت که بیشتر اشعارش اجتماعی بود واین بیشتر به علت جریانهای سال ١٣٢۰ بود. در آن سنین از روی کنجکاوی به احزاب و گروههای سیاسی مختلف سر میزد تا با آرا و نظرات آنها آشنا شود. در سبزوار کتابفروشی ای به نام خسروی شعرهای حمید را چاپ کرد و فروخت. حمید میخواست این کار را در تهران نیز انجام بدهد لیکن در آن زمان موفق به این کار نشد. جدی او، ملا محمدصادق ممتحنی، شاعری بود که تخلص وی مجرم بود و آثارش در سفری به مشهد و در حملهٔ راهزنان به یغما رفت. وی در آن سالها به انجمن های شعر سبزوار می رفت و با برخی شاعران قدیمی و معلمان بازنشسته ادبیات سبزوار آشنایی نزدیکی برقرار کرد . آقایان شاهرخی ، مروجی ، مجمع الصنایع ، فاضل و … از دوستان دوران جوانی حمید در سبزوار بودند . همچنین دکتر علی شریعتی نویسنده و اندیشمند بزرگ معاصر نیز از مرتبطین با حمید سبزواری بوده است و مهمتر از همه اینکه شروع آشنایی و دوستی استاد سبزواری با مقام معظم رهبری، مربوط به همان سالهایی است که آیت الله خامنهای که در آن زمان طلبه جوان و مبارزی بود، در نتیجه تعقیب و گریزهای سیاسی با مأموران رژیم پهلوی مدتی در سبزوار و نزد دوستان انقلابی خود پنهان شده بود و نخستین دیدارهای نزدیک حمید و مقام معظم رهبری در آن سالها و در شهر سبزوار رقم خورد.
استاد حمید سبزواری، به دلیل روحیه آزادگی و ظلم ستیزی که داشت، فساد سیاسی و اوضاع بد اجتماعی دوران طاغوت را بر نمی تابید و به ناچار از همان ابتدای جوانی، خود را مجبور به مبارزات سیاسی دید. وی در آن سالها به دنبال پیدا کردن بهترین راه رهایی به گروه ها و حزب های مختلفی که علیه رژیم شاه مبارزه می کردند، سرک کشید اما در نهایت از چند سال قبل از پیروزی انقلاب، به مسیر مقدس خط امام و انقلاب اسلامی جذب شد. به خاطر همین فعالیت های انقلابی اش، در چند مرحله تاوان های سنگینی را تحمل کرد. وی در ۱۳۳۱ ازدواج کرد و یک سال بعد از ازدواج، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ برای حمید گرفتاریهایی به وجود آورد و او تحت تعقیب قرار گرفت. سبزواری مدتی متواری بود و مدت زمانی را در اسفراین مخفی شد. سپس خود را به شهربانی سبزوار معرفی کرد و چهار سال در وضعیت بلاتکلیفی و تعلیق طی کرد تا سرانجام تبرئه شد. از جمله اینکه پس از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و در حالیکه یک سال از ازدواج و تشکیل زندگی مشترکش می گذشت، از آموزش و پرورش اخراج شد، اما مدتی بعد به استخدام بانک تجارت سبزوار درآمد. وی مدتی در شرکتی که سنگ معدن استخراج میکرد در اطراف سبزوار و شاهرود کار کرد و مدتی را نیز با اجاره حمام در سبزوار گذراند. و سپس زندگیش را به تهران انتقال داد و بدین ترتیب خود را به کانون فعالیت های انقلابی و سیاسی آن زمان رساند.
در زمان حکومت رضاخان، و با ورود نیروهای متفقین به ایران و مشکلات اقتصادی و معشیتی بیداد میکرد. حمله روسیه از شمال و انگلیس از جنوب باعث قحطی و گرانی شده بود. اوضاع شهرها وخیم بود. غصه های این اوضاع خون وی را به جوش آورده و مجبورش کرده بود ناراحتیاش را در اشعارش فریاد بزند:
نان گران است و غم فراوان است قند کمیاب و غصه ارزان است
گوشت هرچند پر بهاست ولی قلبها جای گوشت بریان است
یک دل شاد نیست در ایران خلق را سیل خون بی امان است
آن زمان بازار احزاب سبزوار داغ بود. حزب توده، عدالت، دموکرات، ایران و غیره. معلمها به راحتی در دبیرستان حزب توده را تبلیغ و بچهها را برای عضویت در آن تشویق میکردند. او هم مثل خیلی از هم سن و سالهای خود شیفته شعارهای آنها شد. چند وقتی به جلسات حزب توده رفت، حتی برای کارگران و محرومان هم شعر گفت:
در کشوری که کس نشناسد بهای کار، بیچاره کارگر چه کند با خدای کار
از صبح تا به شام کشد رنج و عاقبت، جز ناسزا و زشت نبیند
ارباب کار مزد دهد گر به کارگر، از بهر بندگی دهدش نز برای کار
خواهم ز حق که دست توانای کارگر، گیرد گلوی ناحق فرمانروای کار
نی نان و نی لباس، نه قانون نی اساس، بنگر که تا چه پایه رسیده جفای کار
جز انقلاب! درد به درمان نمیرسد ای کارگر به پا که بگیری بهای کار
اما وقتی فهمید شعار عدالتخواهی و حمایت از محرومان فقط لقلقه زبانشان است، آنها را رها کرد. خودش در این باره می گفت: وقتی دیدم سرشان توی آخور دیگری است، از آنها بریدم. و همین باورش را به زبان شعر نیز بیان کرده بود:
آنان که انحطاط وطن آرزو کنند، یاران ظاهرند که کار عدو کنند
بر سینه سنگ توده زنند از برای خویش، شاید ازین معامله آبی به جو کنند
حامی مستمند و طرفدار کارگر خویش، بر مذاق توده همی گفتگو کنند
گُرگند گر به صورت میشند جلوهگر، ابلیس را ز حیله خود چارهجو کنند
آثـار
– سرود درد
– سرود سپیده
– سرودی دیگر
– تو عاشقانه سفر کن
– بانگ جرس
با شروع نهضت امام خمینی(ره) در سال ١٣۴٢، اشعار حسین هم حال و هوای تازهای پیدا کرد. برای خلاصی از شر ساواک، اشعارش را با نام حمید سبزواری امضا میکرد. امام که در تبعید بود اولین شعرش را برای مرادش گفت:
هنوزم شوق پرواز است گر بال و پری باشد / به سر سودای آزادی است ما را تا سری باشد
گواهی میدهد رخساره از راز درون آری / بسا آتش که پنهان در دل خاکستری باشد
زمستان میفزاید شوق مرغان بهاری را / بشاخ خشک بلبل را غم برگ و بری باشد
ستم همواره میسازد ره نشر عدالت را / به هر جا رسم نمرود است پور آذری باشد
امام به پاریس منتقل شده بود که وی شعر: خمینی ای امام را سرود. آن زمان اطلاعیهها و نوار سخنرانیهای امام بین مردم، دست به دست میچرخید. بچههایی که نوارها را تکثیر میکردند، از او خواسته بودند چند شعر بگوید تا در طرف خالی نوارها ضبط کنند. وی هم شعر: خمینی ای امام را به آنها داد. حالا این شعر هم، کنار سخنرانیهای امام دست به دست میچرخید. برای بازگشت امام نیز گروهی از بچه ها، داخل حسینیه ارشاد همین سرود را تمرین میکردند. در هنگامی که امام وارد فرودگاه شده بود. همه نفسشان را توی سینه حبس کرده بودند:
خمینی ای امام خمینی ای امام
ای مجاهد، ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
چون نجات انسان شعار توست
مرگ در راه حق افتخار توست
مردم هم که قبلا این سرود را روی نوارهای سخنرانی امام شنیده بودند؛ آرام، آرام این شعر را زمزمه میکردند. استاد سبزواری شعر دیگری هم برای آن روز آماده کرده بود. با ورود امام به بهشت زهرا، طنین سرود: برخیزید برخیزید که برای شهدای انقلاب گفته شده بود، چشمان خیلی ها را پر از اشک کرد:
برخیزید، برخیزید، برخیزید، برخیزید
برخیزید ای شهیدان راه خدا
ای کرده بهر احیای حق جان فدا
کز قطره قطره خون پاک شما
میروید تا ابد در وطن لالهها
برخیزید، برخیزید، برخیزید، برخیزید
برخیزید، رهبر آمد کنون در کنارتا
تا سازد غرق در بوسه خاک مزارتان
تا گیرد انتقام شما را ز اهرمن
باز آمد رهبر ما پی یاری وطن
برخیزید… برخیزید…
برخی از اشعار استاد، با تحسین و تقدیر امام خمینی(ره) نیز همراه بوده است به طوری که امام خمینی(ره) با شنیدن ترانه: ای مجاهد شهید مطهر، که در رثای شهید آیت الله مطهری سروده شده بود، فرمودند: انقلاب ما امروز به چنین سرودها و موسیقی هایی نیازمند است.
دفاع مقدس، عرصه دیگری برای بیان ارادت استاد سبزواری به امام و انقلاب بود. او که همیشه اشعارش را از دل حوادث الهام میگرفت، نمیتوانست آرام بگیرد و راهی جبههها شد. خودش داستان اولین حضورش در جبهه را اینطور تعریف میکند: خرمشهر در تصرف دشمن بود. میخواستم از نزدیک دلاوریهای بچهها را شاهد باشم. گفتند: رفتن به آن جا امکان ندارد. اما پذیرفتند تا مرا نزدیک خرمشهر ببرند و به آبادان رفتم. با بسیجیان بودم و با خلق و خوی دلاورانه آنها آشنا شدم… تحت تأثیر حالات شاعرانهام که از بچههای جبهه ناشی میشد، همانجا در جبهه سرود: خجسته باد این پیروزی را سرودم. سرودی که با آزاد سازی خرمشهر در تلویزیون پخش شد و خیلی زود بر زبان مردم افتاد.
از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما
جاودانه شد از فروغ سحر، پگاه ما
صبح آروز دمیده از کرانهها
شاخههای زندگی زده جوانهها
این پیروزی، خجسته باد این پیروزی
یکی از روزهای سال ١٣۶٢ بود که او به دیدن آیت الله خامنهای رفت. دورانی که دیگر او را به تخلصش: حمید سبزواری میشناختند. بحث به اشعارش کشیده شد. آیت الله خامنه ای پرسیدند: چرا کارهایتان را چاپ نمیکنید؟ استاد به شوخی گفت: حاج آقا، منتظر مقدمه شما بر کتابم هستم! آیت الله خامنهای در پاسخ گفتند: من برای هیچ کس این کار را نکردهام، ولی برای شما این کار را انجام خواهم داد. حمید هم اشعارش را در دو تا کتاب جمع کرد و به دست آقای خامنهای رساند. کتابهایی که بعدها نام های: سرود درد و سرود سپیده را برای آن دو کتاب انتخاب کرد.
آیت الله خامنهای، اشعار را خوانده و مقدمهای دو صفحهای برای آن نوشتند: شاعر گرامی ما آقای حمید سبزواری، از پیشکسوتان و پیشروان این راه است. زبان فاخر در شعر حمید، با مضمون انقلابی و مکتبی، آمیزهای مطلوب و ارزنده پدید آورده و مجموعه شعر او در دیوان معاصر فارسی، فصل رغبتانگیز و شایستهای گشوده است.
پس از رحلت امام و انتخاب مقام معظم رهبری به رهبری نظام، سبزواری شعر بلند و معروف: به جای امام را سرود:
ای ثنای توام، ثنای امام
با ولای توام، ولای امام
خلف الصدق آن بزرگی و هست
عزم و رای تو، عزم ورای امام…
تا که راه امام گم نشود
حق گزیده تو را برای امام
هر که را دیده خرد باز است
نشمارد تو را سوای امام
میستاید تو را به فضل و کمال
مینشاند تو را به جای امام
هرچند استاد سبزواری به لحاظ سیاسی زندگی فعالانه و پرماجرایی داشته است، اما در زندگی خانوادگی همواره در کسوت همسری مهربان و همدل و پدری دلسوز و متین ظاهر شده و زندگی آرامی را تجربه کرده است. آثار و سروده های حمید به دو بخش تقسیم می شود. قسمتی از آن محصول و مولود دوران اختناق است که شاعر با شجاعت و شهامت و ایمان راسخ بر حکومت تاخته و اوضاع نابسامان آن را نکوهش کرده است و در میان آن آثار، به حق سخنانی بس بلند و فاخر و شور انگیز یافت می شود که از قدرت طبع و صفای قریحه و مهارت شاعر حکایت دارد. بخش دوم آثار وی پس از پیروزی انقلاب است که در این زمان تلاش شاعر انتقال هر چه بهتر پیام انقلاب و دفاع از ارزشها و باورهای اصیل اسلامی است.
هفت دفتر از حمید سبزواری به چاپ رسیده است که به ترتیب عبارتند از:
١- سرود درد؛ نخستین دفتر شعر حمید سبزواری است که سروده های سالها ٣۶ تا ۵٧ را در بر می گیرد، دوران بیست و یک ساله ای که مشحون از وقایع سیاسی و رنج و دردمندی شاعر است. اشعار آزاد و کلاسیک حمید در این دفتر خبر از وجدان بیدار و آگاهی اجتماعی وی در شرایط دشوار می دهد. در این دفتر حدود ۶۵ غزل،٣۶ قصیده، ۵ مثنوی، ٣۴ شعر نو، ١٩ چهارپاره، ١۶ ترانه، سه مسمط، دو قطعه و یک ترکیب بند وجود دارد. سرود درد، با مقدمه رهبر معظم انقلاب و همچنین مقدمه ای از استاد شاهرخی و سراینده در سال ١٣۶٧ توسط انتشارات کیهان منتشر شده است.
٢- سرود سپیده؛ دومین دفتر اشعار معاصر حمید سبزواری است که همچون دفتر نخست با مقدمه رهبر معظم انقلاب و استاد صادق آینه وند منتشر شده است. در این دفتر نیز که اشعاری به شیوه نو و کلاسیک آورده شده است حدود ٩۴ غزل،٣١ قصیده، ١۶مثنوی، دو قطعه، ١٣٨رباعی، سه ترکیب بند، سه مسمط، دو ترجیع بند، ٩ چهارپاره و ١٢ شعر نو وجود دارد. این دفتر درسال ١٣۶٨ به وسیله انتشارات کیهان منتشر شده است.
٣- کاروان سپیده؛ در برگیرنده ٢۶ قطعه از اشعار حمید سبزواری است که سومین اثر وی می باشد و دارای طلیعه ای از سراینده با عنوان ˈسخنی از سر وظیفهˈ و نیز مقدمه کوتاهی از ناشر است. کاروان سپیده در سال ١٣٧٣ توسط انتشارات حوزه هنری واحد شعر ادبیات و هنر مقاومت منتشر شده است.
۴- یاد یاران؛ مثنوی نسبتا بلندی است در رثای جهادگر شهید مهندس سید محمد تقی رضوی و جمعی از شهیدان دفاع مقدس. استاد سبزواری، در این اثر به تناسب حال و مقام به شرح دلتنگی های خویش می پردازد و با مروری بر وقایع انقلاب و دفاع مقدس به معرفی شهید رضوی پرداخته و ویژگی های ممتاز وی را برشمرده و به تناسب از دیگر سرداران شهید یاد می کند. ˈیاد یارانˈ را کنگره بزرگداشت سرداران شهید سپاه و کمیته انتشارات در سال ١٣٧۶ منتشر کرده است.
۵- گزیده ادبیات معاصر؛ از کارهای شایسته ای که پس از انقلاب توسط ˈکتاب نیستانˈ صورت گرفت چاپ گزیده آثاری از شاعران معاصر است. سی و پنجمین اثر از این مجموعه، گزیده اشعار حمید سبزواری است که در آن ٣۴ شعر سبزواری را از سالهای دور تاکنون در بر می گیرد.
۶- به رنگ آمده دشمن؛ با عنوان اولیه ˈبار دیگر مسجد ضرار؛ˈ منظومه ای است کوتاه با ۵۶ بیت در قالب مثنوی که در آن سبزواری شیوه های فرهنگی دشمنان انقلاب و اسلام را پس از پذیرش قطعنامه ۵٩٨ بیان کرده است. این منظومه که در مرتبه اول در روزنامه کیهان به چاپ رسید، به دلیل اهمیت ویژه به سفارش و تاکید رهبر معظم انقلاب به صورت جزوه ای مستقل با ابیاتی افزوده به چاپ رسید که آن را سازمان تبلیغات اسلامی در سال ١٣۶٨ چاپ ومنتشر کرده است.
٧- سرودی دیگر؛ این دفتر در برگیرنده ١۴٢ قطعه از تازه ترین اشعار کلاسیک استاد سبزواری از ١٣۶۶ تاکنون است. در اردیبهشت ماه ١٣٨١ به همت سازمان صدا و سیما و انجمن قلم در آئینی با عنوان ˈآفرین روشنانˈ مراسم نکوداشت شاعر در سالن کوثر سازمان صدا و سیما برگزار شد که رهاورد آن ˈسرودی دیگرˈ می باشد. این کتاب با مقدمه سبزواری و نیز یادداشت ستاد برگزاری آیین ˈآفرین روشنانˈ، توسط انتشارات سروش در سال ١٣٨١ به چاپ رسیده است.
جـوایز
۱۳۷۱ – نشان درجه یک فرهنگ و هنر
۱۳۸۲ – چهره ماندگار دوره سوم
۱۳۹۳ – نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر