● محل تـولد: همـدان
زندگینامه، آثـار و سوابق هنری
وی کلاس اول ابتدایی را در شهر همدان گذراند و از سال سال ۱۳۳۵، زمان آغاز تحصیل در کلاس دوم ابتدایی، همراه با خانواده خود، به تهران مهاجرت کرد. او از سال ۱۳۳۲ فعالیت در عرصه خوشنویسی را در مکتبخانه مرحوم حسین آقا در همدان شروع کرد. از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۵ به تلاش و تجربه در عرصه خطاطی پرداخت و در سال ۱۳۴۶ در آتلیه ای مستقل به فعالیت و کسب تجارب گوناگون مشغول شد. اولین دیدارش با استاد سید حسن میرخانی (سراج الکتاب)، در سال ۱۳۴۷ انجام شد و از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ در محضر استاد سید حسن میرخانی تعلیم خوشنویسی را گذراند. او در سال ۱۳۵۱ ازدواج کرد و در سال ۱۳۵۲ همزمان با تولد اولین فرزندش، اولین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری سیحون برگزار کرد. استاد رسولی، در باره فعالیت های خوشنویسی خود می گوید: جذابیت خط همواره همراه من بود؛ و همین مسأله باعث شد از درس عقب بیفتم. من به شدت گرفتار خط خوش و زیبایی آن بودم و بهتر است بگویم خط مرا از سن ۸ سالگی شکار کرد. در دبیرستانی که درس می خواندم، به دلیل علاقه شدیدی که به خط و نقاشی داشتم، از کلاس درس برخی معلمان بارها اخراج می شدم. خدا رحمت کند مرحوم پدرم را؛ ایشان روزی برای سرکشی از وضعیت درسی من به دبیرستان آمدند. به ایشان گفته بودند که این پسر درس بخوان نیست. راستش را بخواهید من به شدت گرفتار شده بودم و تمام زندگی ام شده بود خط و نقاشی. در دوران دبیرستان هر هفته روزنامه دیواری داشتیم و خطاطی و نقاشی و طراحی و کاریکاتور آن با من بود و هر شنبه بچه های دبیرستان می آمدند سراغ روزنامه و ما هم کلی شهرت کسب کرده بودیم. علاقه مندی من به خط و نقاشی آن قدر شدید بود که باعث شد یکی دو سال ترک تحصیل کنم و در همین دوران بود که در چند جا کار هم می کردم. من سالها کار کردم و تجربیات زیادی را کسب نمودم، هر نوع کاری را که در آن زمان در مورد خوشنویسی معمول بود انجام دادم. علاقه داشتم، می رفتم و به سرعت دریافت می کردم و می آموختم. یعنی برخی کارهایی را که بعضی طی سالها تجربه یاد گرفته بودند، من در کمترین زمان ممکن یاد می گرفتم؛ مثل چاپ سیلک و طراحی نئون. در سن ۲۱سالگی، دفتری را در کوچه برلن آن زمان تهران دایر کردم و بیشتر در کار طراحی و درشت نویسی بودم. یادم می آید در آن سالها این توانایی را داشتم که یک کلمه را در ۵۰ شکل مختلف بنویسم و کلی هم اسم در آورده بودم.
پس از طی مدتی، متوجه شدم این کارها دیگر مرا ارضا نمی کند و به نظرم بسیار سبک آمد. شروع کردم به ریزنویسی. دوستی داشتم که خداوند رحمتش کند. روزی به دفترم آمد و به من پیشنهاد کرد به انجمن خوشنویسی بروم و سرانجام یک روز با ایشان به انجمن رفتیم و در آنجا بود که به محضر مرحوم استاد سیدحسن میرخانی معرفی و با ایشان آشنا شدم. وقتی خط نویسی استاد حسن را دیدم، دلم را برد.
در نهایت اسم نویسی کردم و اولین سرمشق مرحوم استاد سیدحسن میرخانی که به من دادند، این بود: “این جهان در دیده بیدار، خوابی بیش نیست” حدود سه سال در محضر استاد بودم و شاگردی می کردم. تمامی طراحی هایم را کنار گذاشتم کارم شده بود شاگردی مرحوم استاد حسن و هر سرمشق ایشان را در ۶۰ صفحه می نوشتم. ایشان مرا خیلی تشویق می کردند، چون متوجه پشتکار من شده بودند و بالاخره توانستم در عرض ۳ سال درجه ممتازی را از انجمن بگیرم ارتباط من با مرحوم استاد سیدحسن میرخانی، پس از خروجم از انجمن همچنان ادامه داشت. ایشان دفتری داشتند در مسجد سپهسالار آن زمان که من مرتب با ایشان ملاقات داشتم. ایشان نسبت به من محبت داشتند و من هم نسبت به ایشان عشق. بهترین اوقات من حضور در محضر ایشان بود. ساعتها بحث و صحبت و خوردن چند استکان چای کم رنگ همراه با آبنبات و همراه با یک دنیا صمیمیت و سادگی یکی از افتخاراتم، رابطه ام با مرحوم استاد حسن میرخانی بود که تا روز رحلت ایشان همچنان ادامه داشت و هنوز هم خود را شاگرد کوچک آن مرحوم می دانم. ایشان مردی بزرگ و با تقوا و نورانی بودند.
کم کم احساس کردم می توانم نمایشگاه هم برگزار کنم. آن هم از خطوط چلیپا و سیاه مشق. قبلاً چون با رنگ کار کرده بودم و رنگها را می شناختم، به همین دلیل به سوی نقاشی خط روی آوردم. ناگفته نماند، قبل از من مرحوم استاد رضا مانی که ایشان هم از استادان مسلم خط بودند، دو نمایشگاه برگزار کرده بودند. پس از ایشان آقای زنده رودی که اینک در پاریس هستند و مرحوم پیرآرمان و استاد احصایی که هم اکنون نیز دارند کار می کنند و همچنین استاد افچه ای، در برگزاری نمایشگاه کار کرده بودند. نمایشگاه اولم در گالری سیحون بود. اینجا لازم است نکته ای را به جوانان عزیزم یادآوری کنم. این طور نیست که آدم یک شبه به همه جا برسد، باید زحمت بکشند. در هر حال مسئول گالری سیحون وقتی کارهایم را دید، گفت:فلانی. تا حالا کجا بودی؟ اولین نمایشگاهم گل کرد و مطرح شد. چند نمونه از کارهایم را همان شب اول خریدند، که برایم بسیار جالب بود و به من کلی روحیه و انگیزه داد.
شروع کار نمایشگاهم بسیار خوب بود و باعث شد پشت سر هم نمایشگاه بگذارم. در نمایشگاه سوم بود که ازدواج کردم . چون آدمی بودم که از صفر شروع کرده و روی پای خودم ایستاده بودم، به همین خاطر خیلی کار می کردم؛ البته برای گذراندن زندگی کارهای بازاری هم انجام می دادم. هدفم تشکیل نمایشگاه بود، زیرا اعتقاد داشتم و دارم اگر قرار است حرفی بزنم و باید کارم را در اختیار نظر و نقد مردم قرار دهم. در این نمایشگاهها بود که متوجه شدم همان هایی که با من مخالفند، به من کلی چیز یاد می دهند.
من ۳۰ نمایشگاه به همین طریق برگزار کردم و هر سال نمایشگاه هایم به لحاظ محتوا و ترکیب با نمایشگاههای دیگر فرق داشت و همیشه مخاطبانم را با کار جدید و روشهای نو شگفت زده می کردم. البته نمی توانم نقش الطاف الهی را که در من شوق و انگیزه نهاده بود، فراموش کنم.
چند عنوان کتاب چاپ کردم؛ آن هم با سرمایه خودم:”جام جهان”، “یادگار عشق” و …
کتابهای من در کشورهای عربی مخاطب زیادی داشتند و دارند و تمامی خوشنویسهای عرب با من دوست و آشنا هستند. متجاوز از ۲۰ نمایشگاه در کشورهایی مثل چین، ایتالیا، انگلیس، آلمان، قطر، دبی، پاکستان، سوریه، ترکیه، لبنان برگزار کردم. یکی از کارهای خوب کتابتی من، دیوان حضرت امام(ره) بود که خوشنویسی کردم. این دیوان را صفحه به صفحه به من دادند تا خوشنویسی کنم. آن موقع حضرت امام(ره) در قید حیات بودند و مرحوم حاج احمدآقا صفحه به صفحه آن را به من می دادند تا اینکه کتابت را به پایان رساندم.
کتاب دیگری را که خوشنویسی کردم نهج البلاغه است که متأسفانه نیمه کاره مانده است. برای حرم مطهر امام رضا(ع) کارهایی را انجام داده ام. کار سفارشی را هم حدود ۱۶سال است قبول نکرده ام. آخرین کاری را که انجام دادم یک سال پیش در حرم مطهر حضرت معصومه(س) شامل خط بیرونی گنبد بود که در دو محور ۳۷ متری نگاشته شده است. امروز خوشحالم از اینکه خط گنبد حرم حضرت معصومه(س) کار من است چون روی آن خط و برای آن کار، بسیار دقت کردم.
زمانی قبل تر، ۷۰ یا ۸۰ کار را در فرهنگسرای نیاوران به مدت ۲۰ روز به نمایش گذاشتم که اکثر خوشنویسهای کشور از آن بازدید کردند. از آقای خاتمی هم دعوت کردم، آمدند. به ایشان گفتم: تابلوهایم را برای فروش عرضه نکرده ام، بلکه به نیت موزه آن را بر پا کرده ام. به من قول دادند، اما متأسفانه در عمل هیچ اتفاقی نیفتاد.اگر خدا بخواهد و زنده باشم، قرار است ۴۰ تابلویم را به نمایش بگذارم که طی ۴ سال شکل گرفته و برایم بسیار ارزشمند است. این کارها نتیجه تمامی تجربیات چهل ساله ام است.
چرا استادان قدیم وقتی خط را در حاشیه گنبدها و یا جاهای دیگر پیاده می کردند کارشان را با تمام وجود انجام می دادند؟ خوشنویس باید عاشق باشد؛ یعنی حتی پا را فراتر بگذارد و در حد جنون باشد. من ۴۳ سال کار کرده ام؛ آن هم روزی ۱۸ساعت. جوانان بدانند که باید زحمت بکشند. خداوند هم لطفی کرد و همسری به من داد که موفقیت کاری ام را به میزان بسیار زیادی مدیون ایشان هستم، چون ایشان سی سال است که با من زندگی می کنند و سبک تمامی خطها را می شناسند. یادم می آید گهگاه خانم شام می آورد و من متوجه نمی شدم. غذا سرد می شد و ایشان دوباره آن را گرم می کرد و این کار چند بار اتفاق می افتاد. من این طور کار می کردم؛ بعضی وقتها خانم می پرسیدند که آیا غذا خوشمزه بود؟ خوب بود؟ و من متعجبانه به او می گفتم، من اصلاً متوجه نشدم که چه خورده ام.
هیچیک از کارهای ۲۰ سال پیش خودم را قبول ندارم. من حتی کار دیشب خودم را هم قبول ندارم. به نظر من، عشق است که هنر ناب را به وجود می آورد و به جز عشق هیچ قدرتی توان انجام آن کار را ندارد. همه چیز به تبحر و دانستن تکنیک نیست. من معتقدم خلق کردن فقط مربوط به خدای یگانه است. من یک وسیله ام، وقتی اثری را به وجود می آورم و خودم از آن لذت می برم، می گویم: خدایا. این تویی که داری می نویسی. تو این هنر را در دستان من گذاشته ای تا من این خط را بنویسم، من خود را در آن دخیل نمی بینم. چون اگر می خواستم خودم را در این کار مؤثر بدانم، مطمئنم تا اینجا نمی آمدم و به آنچه که باید نمی رسیدم.
برخی اوقات پیش می آید که مطلبی را، جمله ای را، انتخاب می کنم و خیلی مصرم که بنویسم. مثلاً در یک کار، هشت سال پیش به خدا گفتم که می خواهم برایت تبلیغ کنم و می دانم که تو نیاز به تبلیغ نداری. ولی می خواهم برایت بنویسم. شعری بود از کتاب “نخودکی” که ترجمه فارسی آن این گونه است:”خداوند به حضرت داوود می گوید:برو به بندگانم این را بگو، آنهایی که به من پشت کرده اند، اگر می دانستند که من چگونه انتظار آنان را می کشم و چقدر مشتاق ترک نافرمانی آنان هستم، از شدت شوق می مردند و اعضای بدنشان از فرط عشق من از هم می گسست.” من این مطلب را با گریه کار کردم. یک وقتی هم هست که به صورت اتفاقی موضوعی برای نوشتن شکل می گیرد و گاه یک جرقه کافی است و حتی برخی اوقات یک کلمه حرف از یک فرد عادی برای من ۴ سال خط سیر تعیین کرده است. کسی که خط خوشی می نویسد و احساس می کند که دلنشین و چشم نواز است، انگار خداوند به او دنیایی را داده است و این برای انسان کافی است.
من یک آدم فعال و سختکوش هستم و هیچ گاه تعریف کسی مرا خوشحال و تکذیب کسی ناراحتم نکرده است. پس از ۴۰ سال کار در دنیای هنر، به دلیل وسعت و نامتناهی بودن آن، به این مرحله رسیده ام که بگویم هیچ هم نیستم. من خیلی زحمت کشیده و خون دل خورده ام و عاشق کارم هستم و این عشق نسبت به سالهای اول کارم هیچ فرقی نکرده است. من خوشنویسی را مطهرترین هنرها می دانم. خوشنویسی برای من حالت عبادت را دارد. موقعی که دارم سوره حمد را می نویسم، احساس نمی کنم که مثلاً “نستعین” را زیباتر بنویسم؛ بلکه احساس می کنم خداوند دارد با من صحبت می کند و این کار عاشقانه و ارزشمند است. من زندگی ام را روی این کار گذاشته ام.
خوشنویسی کار بسیار مشکلی است و باید آن قدر خون دل خورد تا بتوان یک چلیپای درست نوشت. به دست آوردن شیوه ای نو هم، چنین نیست که شب بخوابید و صبح برخیزید و یک سبک نو را عرضه کنید. هر تغییر شیوه مثل کوچک کردن دایره ها و یا بزرگ کردن آنها، دایم در حال اتفاق است؛ اما آنچه پدیده می شود، چیز دیگری است. خوشنویسی کنونی ما پایه و اساسش همان سنت گذشته است و هر نوع نوآوری که بر محور خوشنویسی اصیل نباشد، فاقد ارزش است. نوآوری زمانی ارزش می یابد که کار کلاسیک را بدانید. در موسیقی و نقاشی هم همین طور است. کسی مجاز به نوآوری است که کارش را به حد قابل قبولی رسانیده باشد و هر کسی نمی تواند این کار را بکند. بعضی افراد هستند که نقاشی خط کار می کنند. من به اینها می گویم، اول بروید خط را یاد بگیرید بعد بیایید و تبلیغ کنید. یک نفر ترجیح می دهد خط را در قالب مرکب سیاه، کاغذ سفید و قلم نی کار کند و صاف بنویسد و برود جلو؛ حتی بدون ترکیب. یک نفر دیگر در حد سیاه مشق کار می کند و یکی دیگر می گوید من می خواهم مقداری از جنس خودم را در آن کار کنم و از روح خودم در آن خرج کنم. اگر مهارت فنی یک شخص تکامل یابد، تازه رونویس آثار میرعماد می شود.
در آخرین نمایشگاه که در فرهنگسرای نیاوران بود، پوستری داشتم از “سوره حمد” همان که میرعماد نوشته بود، ولی به نظر خودم سعی کردم روح خودم را در این خط بدمم؛ یعنی خط من باشد، خط جلیل رسولی باشد با مختصات خاص خودش. به نظر من، اگر امروز کسی صاحب سبک و شیوه باشد، یک هنرمند مطلق است و هیچ کس هم نمی تواند در این باب حرفی داشته باشد. خوشنویسهای قدیم ۵ کیلو کاغذ را صرف نوشتن فقط حرف “ی” می کردند، چون برای اعتلای هنر باید مرارت، تمرین و ممارست داشته باشد تا تکامل یابد. اما اگر ناپخته خواسته باشید دست به نوآوری بزنید، من با آن مخالفم. باید یک واقعیت را قبول داشته باشیم و آن اینکه هنر در حال نزدیک شدن به مرزهای نوآوری و به روز شدن است؛ اما اصالتها نیز قابل ارزش است. من در کتاب “جام جهان” چند سال پیش این جمله را نوشتم: “اصول و قواعد سنتی خوشنویسی را پاس می دارم و بر آن ارج می نهم، اما برآنم تا با رهایی از تکرار چشمان مشتاق، شما را به ضیافت دیگری ببرم.” کسی که شاگرد مرحوم سیدحسن میرخانی است، تعصب دارد ولی اعتقادی به درجا زدن هم ندارد.
استفاده از رنگ روغن این حسن را دارد که می شود با آن خوب کار کرد و قاعده اش هم این است که ابتدا از رنگ تیره استفاده شود و رنگ روشن آخرین مرحله آن است که بعد کار را نشان می دهد. اگر حروفی را که می نویسیم می خواهیم دورتر به نظر آید، باید از رنگ تیره استفاده شود و برعکس، حروفی را که می خواهیم نزدیکتر به نظر آید، از رنگ روشن استفاده می کنیم؛ البته باید این کار را با توجه به رنگ زمینه انجام داد. من در مورد آشنایی و استفاده از رنگها هیچ گاه استاد نداشته ام، ولی به خاطر عشق و علاقه و سفرهای متعدد که به پاریس داشتم و به موزه لوور زیاد می رفتم، آن را یاد گرفتم.
یادم می آید در نمایشگاهی که در ژاپن به اجرا گذاشته بودم، با من مصاحبه ای کردند. به آنها گفتم، استاد خطم مرحوم استاد حسن بود، پرسیدند در مورد نوع و تلفیق رنگها در کدام دانشکده درس خوانده ای؟ گفتم:من اصلاً در این زمینه کلاس و استادی نداشته ام.
یک کارهایی هست که حتماً طراحی می خواهد، ابتداً در ذهنم طرح کوچکی از کار را تجسم و با خودکار روی کاغذ پیاده می کنم و آن قدر آن را ویراستاری می کنم تا به اصل نزدیک شود؛ بخصوص در نقاشی خط باید خیلی حساب و کتاب کرد. نوع و ترکیب رنگها را باید دقیق محاسبه کرد، زیرا در غیر اینصورت رنگ ضعیف می تواند یک خط قوی و پخته را متأثر کند. من اعتقاد دارم اگر کسی رنگ را نمی شناسد، اصلاً آن را به کار نبرد. اما برخی کارها را بدون طراحی انجام می دهم که بیشتر با مرکب و گواش و رنگهای آبکی انجام می گیرد. کار فی البداهه را نمی توان با رنگ روغن انجام داد، اما از همین کارهای فی البداهه برخی اوقات اثر نابی خلق می شود که ماندگار است. برای انجام کارهای سنگین و دقیق باید مغز و دست و روح تو مثل رایانه کار کند. باید اعصاب آرام داشته باشید، خوشبین باشید و به دنیا زیبا نگاه کنید تا روح شما در اثر دمیده شود. به نظر من، حالت اعتدال برای خلق آثار هنری به دست نمی آید، مگر با نزدیکی به خدا.
هنر خوشنویسی یک هنر مقدس و روحانی است. اگر جامعه می گوید که رسولی موفق است، دلیلش این است که او سعی کرده خود را به خدا نزدیک کند. به طور کامل نتوانسته ام، اما سعی خودم را کرده ام.
کسی که می خواهد هنر مدرن را وارد کارش بکند، باید کار کلاسیک را به طور کامل بداند؛ یعنی اگر کار کلاسیکش ضعیف باشد، از ارزش کارش کاسته خواهد شد. کسی که می خواهد نقاشی کند، باید طراحی را خوب بداند، باید آناتومی اجسام را یاد داشته باشد.
پس برای اینکه هنر خوشنویسی درجا نزند و کهنه نماند، می توانیم به این هنر رنگ و بوی امروزی بدهیم؛ ولی با وقار و متعالی. کسی که خوشنویسی کلاسیک را به طور کامل یاد گرفت، دلیل نمی شود تا ۹۰ سالگی اش همیشه همان کار را ادامه دهد، بلکه او می تواند با توجه به توانمندی هایش از ذوق خود استفاده کند و با توجه به شناخت رنگ و ترکیب آنها، دست به خلاقیت بزند. برای ورود به حیطه روشهای نو، باید بسیار دقت شود. نقاشی خط بسیار متفاوت تر از سیاه مشق است. من خودم بارها اتفاق افتاده برای قرار دادن یک نقطه، ساعتها وقت صرف می کنم که آن را کجا بگذارم. برای نوآوری باید جسارت داشت، البته نه جسارت به معنای منفی آن، بلکه جسارت مثبت.
من قیمت کارهایم را همیشه خودم تعیین کرده ام و به کسی هم اجازه نمی دهم برای کارهایم قیمت تعیین کند. سالها قبل کاری را انجام داده بودم که مربوط به سوره “نور” بود، به ابعاد یک متر در دو متر که روی ورق طلا کار کرده بودم. از سازمان میراث فرهنگی آمده بودند چند نمونه کار را ببینند و خریداری کنند.این کار را بسیار پسندیدند و قیمت خواستند. گفتم از کویت هم آمده اند و من قیمت ۱۲ میلیون تومان را پیشنهاد داده ام، ولی به شما قیمت ۸ میلیون را می دهم، آن هم به خاطر اینکه تابلو در داخل کشور بماند. گفتند بعداً خبر می دهیم که ندادند، کویتی ها هم آمدند و با همان قیمت ۱۲میلیون تابلو را خریدند و بردند.
من به آقای خاتمی هم این موضوع را گفتم و از ایشان درخواست کردم نگذارند تابلوهایم از کشور خارج شود. تابلویی که عرض کردم، مربوط به ۸ سال قبل بود؛ اما کارهای جدیدم قیمتهایی دارد که فکر نمی کنم کسی جرأت کند قدم پیش بگذارد. تا به حال برای فروش تابلوهایم که خوب یا بد فروش کند، تکنیکی را انتخاب نکرده ام. هر چه دلم و فکرم دستور داده عمل کرده ام. تاکنون هیچگاه برای خوشامد کسی هم خط ننوشته ام و هر چه نوشته ام با اراده خودم بوده. تکنیک یک جوهره شخصی است و دستوری نیست. یک هنرمند باید بداند که روح و روانش به کدام سمت و سو تمایل دارد، به زور نمی توان کاری را انجام داد.
کشورهای عربی مثل قطر، کویت، لبنان و سوریه بیشتر شوق خرید تابلوهایم را دارند من اصلاً اعتقادی به .هنر مدرن غربی ندارم، بخصوص در هنر خط، چون، در این زمینه آن قدر سرمایه دار هستیم که نیاز به گدایی از غربی ها نداشته باشیم. نمی گویم به طور صد در صد بد است، می توان کمک هم گرفت، ولی خوشنویسی، راه شناخته شده و مجزایی دارد. ما در نقاشی خط، آن قدر حیطه وسیع و عمیقی داریم که نیاز به اتکای هنر غرب نداریم. البته باید از تکنیک آنها برداشت کرد، من به تکنیک اعتقاد دارم ولی به “ایسم” های خارجی اعتقادی ندارم. من خط مدرن را دوست دارم و در آخرین ۴۰ تابلویی که برای نمایشگاه آماده است، به این نتیجه رسیدم که کارم مدرن است، اما عصاره همه آنها ایرانی است.
من فکر می کنم آن کاری را می کنم که مرحوم استادحسن می کرد. یادم می آید وقتی برای تعلیم در محضر ایشان بودیم، یک ربع شعر می گفتند و یک ربع هم در مورد اخلاقیات و انسانیت بحث می کردند. ایشان می فرمودند:”برای هنرمند شدن باید یک انسان خوب بود”.
من همه را قبول دارم، فقط با خودم رقابت می کنم و سعی ام بر این است کاری را انجام دهم که پس از من مورد قبول و احترام نسلهای بعدی قرار گیرد. من درصدد کوچک کردن کسی نیستم و برای خوشنویسها، حرمت بسیاری قایلم.در مراسمی که برای چهره های ماندگار انجام شد، پس از دریافت جایزه، در مصاحبه ای گفتم که من این جایزه را متعلق به تمامی خوشنویسان ایران می دانم و افتخارم این است که توانسته ام به هنر خوشنویسی ارزش بدهم. به نظر من، اگر قرار باشد خودت را معطل کار و عمل کوچک و نحیفی به نام رقابت بکنی، از واقعیت ها دور می افتی. باید با اقتدار راه خودت را تا رسیدن به هدف طی کنی.
فعـالیت ها و آثار
– دهها نمایشگاه در داخل و خارج از کشور، نتیجه بیش از ۴۰ سال ممارست و کار شبانه روزی و طاقت فرسای اوست. استاد را در بسیاری از کشورها به خوبی می شناسند و با نیکی و احترام از او یاد می کنند؛ کشورهایی نظیر، سوریه، لبنان، کویت، قطر، فرانسه، انگلستان، چین، ایتالیا، آلمان، ترکیه و پاکستان و … از نمایشگاه های استاد به خوبی استقبال کردهاند. بزرگداشت وی در سال ۱۳۹۳ برگزار شد. او درطول سال های فعالیت هنری اش از آثار هنرمندان اروپا دیدن کرد. آثار نقاشیخط جلیل رسولی در داخل و خارج از کشور به دفعات فراوان در قالب نمایشگاه برگزار شده و مورد بازدید مخاطبان خارجی و داخلی همراه با تحسین منتقدین هنر قرار گرفته است.
– کتابت دیوان امام خمینی – به چاپ پنجاهم نیز رسید
– کتابت داستان فرود از شاهنامه فردوسی
– جان جانان (مجموعه آثـار)
– چهار فصل (مجموعه آثـار)
– یادگار عشق (مجموعه آثـار)
– ترجمه نهج البلاغه دکتر شهیدی
– باغ ملکوت (مجموعه آثـار) – تقدیم به سالار کربلا، امام حسین (ع)
– مرقع باغ سبز
– مرقع یادگار
– مجموعه ۳۰ سال تلاش در زمینه خط و نقاشیخط
– برگزیده شدن در جشنواره خوشنویسی جهان اسلام در تهران به سال ۱۳۷۵
– نور علی نور – (مجموعه آثـار) – با محوریت موضوعات قرآنی و در قالب نقاشیخط
– بیتی از فردوسی با خوشنویسی این هنرمند بر پشت اسکناس پنج هزار تومانی نقش بسته است.
– نام نوشت فیلم محمد – ساخته مجید مجیدی
وی درباره چگونگی ایجاد نام نوشت فیلم محمد گفت: پس از مدتی، یک محمد رسولالله گرافیکی نوشتم که به نظرم کار خوب و متفاوتی بود و از آثاری که داوری کرده بودیم نیز قویتر آمد؛ اما بعد از آنکه چن روز به این اثر فقط نگاه میکردم به این نتیجه رسیدم که از جنس فیلم نیست و با وجود انکه نامنوشت خوبی است، اما نمیتواند پیام فیلم را منتقل کند.
وی ادامه داد: در نهایت به خود پیامبر توسل کردم و ناخودآگاه یک مرکب قهوهای رنگ را جلوی خودم گذاشتم و با انگشت اشارهام شروع به نوشتن کردم که برای اولین بار در تمام طول خوشنویسیام این شیوه را اجرا میکردم. در هنگام نوشتن ابتدا انگشتم به لرزش افتاد که برای خودم هم تعجب برانگیز بود چرا که من به قدرت دست مشهور بودم اما بعد از مدتی تمام تنم به لرزش افتاد و متوجه شدم کاری که دارم انجام میدهم درست است و با اتمام آن به آرامش رسیدم. استاد رسولی در خاتمه گفت: برای من باعث افتخار است که اسمنوشت من بر پیشانی این فیلم نقش خواهد بست و مطمئن هستم فیلم محمد رسول الله در جهان اسلام باعث افتخار خواهد شد.
بسیار عالیست خیلی جای خوشحالیست که عشقتون همچنان در جریان است .مانا باشید.