● محل تـولد: صومعه سرا – گیلان
● درگـذشت: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ در تهران
● وب سایت: www.golagha.ir
زندگینامه، آثـار و سوابق هنری
وی در زمان حضور ارتش متفقین جنگ دوم جهانی در ایران، در صومعهسرا، یکی از شهرهای استان گیلان، در شمال ایران، به دنیا آمد. پدرش که کارمند وزارت دارایی و اهل رشت بود، در سال ۱۳۱۷ به اداره دارایی صومعهسرا منتقل شد. در سال ۱۳۲۱ به اداره دارایی فومن انتقال یافت و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت. خانواده او بسیار فقیر بودند. مادر صابری فرزند یک روحانی از سادات ترک و مورد احترام مردم بود اما این احترام که سادات عمدتاً از آن برخوردار بودند، جنبه معنوی داشت و آنها همچنان در فقر و ناداری به سرمیبردند. مادر صابری که از معدود زنان باسواد شهر بود، در مکتبخانه قرآن تدریس میکرد و اینکه تنها ممر معاش خانواده پس از مرگ پدر بود، تکافوی زندگیشان را نمیداد. پس، برادر کیومرث در آن زمان، ۱۵ ساله بود، تحصیل را رها کرد تا با کار خود، به معیشت خانواده کمک کند. او تحصیلات دبستانی خود را در شهر فومن گذراند. برادر بزرگ او که چهارده سال از او بزرگتر بود، به سختی میتوانست مخارج خانواده را تأمین کند. به همین جهت، ادامه تحصیل برای کیومرث دشوار شد. او پس از پایان تحصیلات ابتدایی، به شاگردی در یک مغازه خیاطی پرداخت ولی در اواخر مهرماه همان سال، به اصرارِ مادر و دوستانش، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد. به دلیل فقرِ مادی، بعد از اتمام دوره اول دبیرستان (۹ سال تحصیل)، مجدداً به مغازه خیاطی رفت و آنگونه که خودش گفته است، پیشرفتهایی هم در این رشته داشت. ناگفته نماند که او در طول تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مغازه برادرش که تعمیرکار دوچرخه بود، شاگردی میکرد.
در شانزده سالگی و در سال ۱۳۲۶، در امتحان ورودی دانشسرای کشاورزی ساری که از شهرستان فومن فقط یک نفر را میپذیرفت، قبول شد. دو سال در آنجا، که شبانهروزی هم بود، تحصیل کرد و پس از قبولی در امتحانات، در سن هجده سالگی، به عنوان معلم یک دبستان روستایی، به کَسما از توابع صومعهسرا رفت و یک سال در آنجا معلم بود. سال بعد از آن، یعنی سال ۱۳۳۹، به دهی به نام: کوچه چال، از توابع ماکلوان در نزدیکی فومن منتقل شد. او مدت یک سال، مدرسه چهار کلاسه آنجا را به تنهایی اداره میکرد. در بیست سالگی؛ در سال ۱۳۴۰، در رشته ادبی، بطور متفرقه امتحان داد و دیپلم گرفت. همان سال، در کنکور رشته سیاسی دانشکده حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و همزمان با تدریس در دبستان و دبیرستان، به تحصیل پرداخت. او جز چند ماهی در سال اول تحصیل که با دستگیری او در تظاهرات سیاسی دانشگاه تهران مقارن بود، در کلاس درس حاضر نشد و فقط موقع امتحانات به دانشگاه میرفت. با این حال پس از چهار سال، توانست لیسانس حقوق سیاسی خود را از دانشکده مذکور، دریافت دارد و این در شرایطی بود که در سال ۱۳۴۱، پس از یک دوره برکناری از کار معلمی، مجدداً و پس از محاکمه اداری، به کار معلمی برگشت و در دبستانی در شهرستان فومن به تدریس پرداخت. او هر ماه یک بار به مدت دو روز به دانشکده میآمد تا جزوههای درسی را از دانشجویان دیگر بگیرد و از روی آن نسخه بردارد.
وی اولین شعرش را در چهارده سالگی هنگامی که کلاس هشتم دبیرستان بود، برای درج در روزنامه دیواری مدرسهشان سرود؛ که یک غزل هشت بیتی با عنوان یتیم بود. علت این نامگذاری کاملاً مشخص بود. او میگفت: از چهارده سالگی تا شانزده سالگی جمعاً نه شعر سرودم، که تمام آنها یا عنوان یتیم داشت یا درباره یتیم بود! اولین نوشته صابری، بین سالهای ۱۳۳۹ – ۱۳۳۶، در مجله امید ایران چاپ شد. عنوان آن شعر هم یتیم بود! صابری در اولین سال تحصیل در دانشکده، در سال ۱۳۴۰، در تظاهرات دانشجویی شرکت کرد و مضروب و دستگیر شد. گردن او از ضربات باتوم به شدت آسیب دیده بود. او شعری به طنز و سیاسی سرود و با امضای: گردن شکسته فومنی برای توفیق ارسال کرد. پس از چاپ این شعر در چند شماره بعد توفیق، صابری به طنزنویسی کشیده شد. او تا سال ۱۳۴۵ گهگاه اشعاری برای توفیق میفرستاد. او در سال ۱۳۴۵ با کمک شادروان حسین توفیق، به تهران منتقل شد و در یکی از دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخت. او عصرها، همکار ثابت توفیق بود و پس از مدت زمانی کوتاه، به معاونت حسین توفیق، که سردبیری توفیق را به عهده داشت، رسید. وی در کنار این کار، صفحهبندی و بعضاً اصلاح و آماده چاپ کردن مطالب اعضای هیأت تحریریه را نیز برعهده داشت. خود او بعدها ستون ثابتی را با عنوان: هشت روز هفته مینوشت و تا زمان توقیف توفیق در سال ۱۳۵۰، همکار ثابت آن بود. امضاهای او در توفیق، عبارت بودند از: میرزاگل، عبدالفانوس، ریش سفید، لوده، گردن شکسته فومنی و… پس از تعطیلی توفیق، صابری به تدریس ادامه داد. او گهگاه اشعار جدی میسرود که جز به ندرت، چاپ نمیکرد. او بعدها مجموعه اشعار جدیاش را از بین برد چرا که معتقد بود شاعر متوسطی است. او متوسط بودن را دوست نداشت. صابری در سال ۱۳۴۵ ازدواج کرد. ثمره این ازدواج، یک پسر و یک دختر بود. پسرش آرش در سال ۱۳۶۴، بر اثر یک سانحه اتومبیل درگذشت. درگذشت او که سال دوم دانشگاه را میگذراند، بر قلب صابری داغی جانکاه گذاشت، اما باعث نشد که او از هدفش که شادیآفرینی و مقابله با مفاسد بود، دست بردارد.
زندهیاد صابری فومنی، بعدها در هنرستان صنعتی کارآموز تهران، با محمدعلی رجایی که بعد از انقلاب اسلامی به نخست وزیری و ریاست جمهوری رسید، آشنا شد. این آشنایی به دوستی صمیمانه این دو انجامید و تا زمان شهادت محمدعلی رجایی در هشتم شهریور ماه ۱۳۶۰ ادامه یافت. “برداشتی از فرمان حضرت علی(ع)” به مالک اشتر”، عنوان پایاننامه مقطع لیسانس صابری است که آن را بین سالهای ۱۳۴۴ – ۱۳۴۳ نوشته است. به پیشنهاد شهید رجایی، این پایاننامه به صورت کتابی درآمد و اوایل سال ۱۳۵۷ به چاپ رسید. ویرایش این کتاب را همکار دیگر این دو، حجتالاسلام سید محمد خامنهای، برادر بزرگ حضرت آیتالله خامنهای، برعهده گرفته بود. لازم به ذکر است که این کتاب، قبل از این تاریخ، تا مدتی به صورت کپی، بین دانشآموزان و مردم پخش میشد. صابری در دهه پنجاه، بیشتر وقت خود را صرف مطالعه و تدریس کرد و در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ فوق لیسانس ادبیات تطبیقی از دانشگاه تهران شد. او پس از انقلاب، در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان به عنوان مدیر کل بازرگانی وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار شد و با تشکیل اولین دولت، به عنوان مشاور فرهنگی نخستوزیر محمد علی رجایی منصوب شد.
پس از انقلاب، در زمان نخستوزیری شهید رجایی به مقام مشاورت فرهنگی و مطبوعاتی نخستوزیر منصوب شد. در زمان ریاستجمهوری شهید رجایی، به مقام مشاور فرهنگی رئیسجمهور رسید و تا زمان شهادت رجایی در این سمت باقی بود و هنگام ریاستجمهوری آیتالله خامنهای نیز در همان سمت ابقا شد. وی در سال ۱۳۶۲، در حالی که شانس به دست آوردن پست وزارت را نیز داشت، ناگهان از همهٔ مسئولیتهای دولتی خود کناره گرفت و پس از مدتی، از روز ۲۳ دی سال ۱۳۶۳، شروع به نوشتن یادداشتهای روزانهٔ طنز با نام مستعار: گل آقا و تحت عنوان: دو کلمه حرف حساب، با محتوای انتقاد از دستگاههای دولتی و مشکلات موجود جامعه در صفحهٔ سوم روزنامه اطلاعات کرد، که نقطه عطفی در طنز نویسی ایران و احیاگر طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب بود. یادداشتهای دو کلمه حرف حساب، به خاطر شرایط سال ۱۳۶۳، که متأثر از جنگ و بحثهای ایدئولوژیک و خشونت بود توانست با زبان طنز نوین خود و بهره گرفتن از شخصیتهای خیالی نظیر: شاغلام، غضنفر، ممصادق، و کمینه عیال ممصادق، تحولی در جامعه ایجاد سازد که با توجه به جو محدود آن سالها، این کار فقط از گل آقا برمیآمد. او با کارِ خود، میزان تحملِ مسئولان حکومتیِ ایرانِ پس از انقلاب را تا حدّی بالا برد؛ بهگونهای که اگر طنزِ او فقط گزنده بود تا این اندازه تأثیرگذار نمیبود.
او به هند، شوروی سابق، الجزایر، سوریه، ایتالیا، فرانسه، سوئیس، تایلند، ترکیه، اتریش، مالزی، سنگاپور، کنیا و آلمان سفر کرد و سه بار، طی سال های: ۱۳۷۴ و ۱۳۶۴ و ۱۳۶۳، به زیارت خانه خدا مشرف شد. مشاغل سیاسی نمیتوانست صابری را اقتاع کند، به همین علت به تدریج از مشاغل سیاسی کناره گرفت و بُعد فرهنگی کار خود را وسعت بخشید. وی که مسؤولیت مجله رشد ادب فارسی را برعهده داشت، گهگاه مطالبی برای روزنامه اطلاعات مینوشت. سفرنامه شوروی او که بعداً با عنوان: دیدار از شوروی به صورت کتاب منتشر شد، از این دست مطالب بود. او مدتها طرح ایجاد یک ستون طنز سیاسی را در خاطر داشت. صابری در سال ۱۳۶۳ به حج مشرف شد. در بعثه امام خمینی(ره)، روزانه، بولتنی برای صد و پنجاه هزار حاجی ایرانی منتشر میشد که شامل بیان مناسک و اخبار ایران و جهان و مکه و مدینه بود. او برای خواندنیتر کردن این بولتن، ابتدا در مدینه و سپس در مکه، هر روز ستونی به طنز با عنوان: داستانهای جعفرآقا، در خبرنامه مینوشت که در میان حجاج ایرانی هواداران بسیار پیدا کرده بود. صابری هنگام نقل خاطرات حج، میگفت: در مکه، به کعبه رفتم و در جوار کعبه، قلمم را درآوردم و رو به کعبه کردم و گفتم: من این قلم را در خانه خدا، با خدا معامله کردم. خدایا تو شاهد باش که من در راه اعتلای دین تو و کشورم گام برمیدارم. مرا از لغزشها مصون بدار و قلمم را از انحرافات حفظ کن. او پس از بازگشت از حج، مدتی روی طرح ستون طنز خود کار کرد. از میان چند عنوان، نام: دو کلمه حرف حساب را برگزید و همچنین با نظر داشتن به یکی از اسامی مستعار خود در توفیق (میرزاگل) اسم مستعار گلآقا را برای خود انتخاب کرد.
اولین دو کلمه حرف حساب گلآقا، بیست و سوم دی ماه ۱۳۶۳ در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. طنز سیاسی که تقریباً از سال ۱۳۵۹ به این سو تعطیل شده بود، با شکلگیری این ستون طنز، دوباره به بار نشست و جان تازهای گرفت. با گذشت مدت زمانی کوتاه از آغاز انتشار: دو کلمه حرف حساب، صابری به عنوان مهمترین منتقد حکومت در داخل کشور مطرح شد. قدرت قلم و جسارت صابری در بیان واقعیتهای سیاسی و اجتماعی، موجب شده بود که او را سوپاپ دولت قلمداد کنند، ولی صابری بدون توجه به نظرات دلسردکنندهای که برخی عنوان میکردند، به کار خود ادامه داد و ظرف مدت کوتاهی، توانست توجه بسیاری از مردم، مقامات، ادبا، نویسندگان و رسانههای داخلی و خارجی را به خود جلب کند. استاد محمدعلی جمالزاده، از اولین کسانی بود که با ارسال چندین نامه، صابری را به ادامه راه تشویق کرد و طنز صابری را ستود. صابری با اینکه مقام بالایی در نظام سیاسی احراز کرده بود، کار طنز سیاسی را بیشتر جدی گرفت و بدون اعتنا به سختیهای کار، به راه خود ادامه داد.
پس از گذشت نزدیک به شش سال از انتشار اولین دو کلمه حرف حساب، صابری که پیش از آن تقاضای انتشار یک هفتهنامه جدی به نام: فصل جدید کرده و امتیازش را نیز گرفته بود، به دلایلی از انتشار آن منصرف شد و تقاضای امتیاز هفتهنامه طنز با نام: گلآقا را کرد و توانست در آبان ماه ۱۳۶۹ اولین شماره هفتهنامه گلآقا را منتشر کند. استقبال مردم از این مجله، غیرقابل تصور بود. تمامی نسخههای اولین شماره هفتهنامه گلآقا، در سراسر تهران ظرف کمتر از نیمساعت به فروش رفت. شمارههای سال اول گلآقا بعداً در تیراژ وسیع تجدید چاپ شد. صابری بعد از آن، امتیاز انتشار دو نشریه دیگر را هم گرفت. انتشار اولین شماره ماهنامه گلآقا در مردادماه ۱۳۷۰ و همچنین انتشار اولین سالنامه گلآقا در اواخر همان سال، نشان داد که صابری با چنتهای پُر، پا به عرصه طنز کشور گذاشته است و مردم ایران نیز با استقبال کمنظیر خود، مشوق او در این راه شدند. نشریات گلآقا که از هر قشری خواننده دارند، گرچه اصطلاحاً مردمی هستند؛ اما در عرصه طنز، به عنوان شاخهای از ادبیات فارسی، جایگاه والایی دارند و مورد پسند و تأیید صاحبنظران و اهل تحقیقاند. به عنوان مثال: در اولین نمایشگاه مطبوعات که در اردیبهشت ۱۳۷۱، که همزمان و پیوسته با چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار شد، گلآقا از میان تمامی نشریات کشور، حائز مقام اول شد و به دریافت جایزه اول نمایشگاه مطبوعات(لوح بلورین و تقدیرنامه) مفتخر گردید. در دومین نمایشگاه مطبوعات در اردیبهشت ۱۳۷۲ نیز جایزه دوم نمایشگاه را از بین تمام نشریات کشور نصیب خود کرد. در اردیبهشت ۱۳۷۳، در سومین نمایشگاه و اولین جشنواره مطبوعات، مقام اول و جایزه اول جشنواره مطبوعات کشور (لوح زرین) به گلآقا اهدا شد و کمیته آیین نگارش اولین جشنواره مطبوعات، متشکل از اعضای گروه نگارش فرهنگستان ایران، گلآقا را به عنوان نشریه برتر در زمینه درستنویسی و حراست از حریم زبان و ادب فارسی تأیید و برای احراز مقام اول به هیأتداوران جشنواره مطبوعات معرفی کرد.
مشکلات انتشار هفتهنامه، ماهنامه، سالنامه و کتابهای گلآقا، از فعالیت صابری در اطلاعات کاست و نهایتاً در سال ۱۳۷۲ و پس از نُه سال، به تعطیلی موقت ستون دو کلمه حرف حساب در اطلاعات انجامید. آشنایی علمی و توأم کیومرث صابری با سیاست و ادبیات، موجب شد که نوشتههای او، هم از حیث قالب و هم از حیث محتوا، غنی و درخور تأمل باشد. او نویسندهای فرمگرا و در نظیرهسازی از منابع غنی ادبیات فارسی، فوقالعاده توانا بود. شیوه نگارش صابری، سهل و ممتنع و غیرقابل تقلید بود.
کیومرث صابری توانست با سرمایهگذاری روی جوانان، نسل آینده طنز کشور را تربیت کند. او بیشک تأثیرگذارترین طنزنویس کشور بر دیدگاههای طنز است. طنز گلآقایی، آمیزهای است از: انتقاد، تجاهل، شفقت، انصاف، ادب، تدین، ایجاز، رندی حافظانه، امیدبخشی و شادیآفرینی. شخصیت گلآقا در دو کلمه حرف حساب، شخصیتی بود دانا به امور، یک دنده، مستبد، جدی و مدیر که همیشه حرف اول را میزد و گوشش به حرف هیچکس بدهکار نبود. عینک و عصا و قلم، از ملزومات شخص گلآقا بود. شاغلام، آبدارچی گلآقا؛ نماینده قشر عامی و آسیبپذیر بود که با بیانی عوامانه و بدون تحلیل، سیاستهای داخلی و خارجی دولت را زیر سؤال میبرد و عجیب است که همیشه توی خال میزد! گلآقا؛ تجاهل میکرد ولی شاغلام فطرتاً عوام بود و به همین علت، مدام مورد تنبیه شخص گلآقا قرار میگرفت. عصا بر کله شکانیدن، دود دادن سبیل، کشیدن و پیچاندن گوش، یک لنگ پا کنار در ایستادن، دست به دیواره سماور چسباندن و… از بلاهایی است که گلآقا در هنگام ناراحتی، بر سر شاغلام میآورد. ممصادق، نماینده مردم کوچه و بازار بود. او هرازچندگاهی به گلآقا نامه مینوشت و با بیان مشکلات و انتقاداتش از گلآقا رهنمود میخواست. کمینه، عیال ممصادق، سخنگوی زنان در دو کلمه حرف حساب بود. او نیز با نامه نوشتن به گلآقا، از بعضی مسائل مربوط به زنان یا فراتر از آن انتقاد میکرد. مشرجب، پیرمردی دهاتی و کلاهنمدی بود که تا پیش از خلق شاغلام، در ستون دو کلمه حرف حساب، شخصیت مطرحی بود. بعدها نقش او در مجله گلآقا و نیز در ستون دو کلمه حرف حساب در اطلاعات کمرنگ شد و به تدریج حذف گردید. غضنفر، بیسواد مسؤول روابط عمومی گلآقا بود. او بیذوقترین عضو آبدارخانه شاغلام بود و به همین جهت، کارهای اجرایی را به او سپرده بودند. گاه داخل بحثهای شاغلام و گلآقا میشد یا خودش چیزهایی مینوشت ولی این کاره نبود! صابری خالق این جمع دوستداشتنی بود و از دهان این افراد، مشکلات و انتقادات جمعیت شصت میلیونی کشورش را بیان میکرد. شخصیت جدی و معنوی کیومرث صابری، به مراتب از شخصیت طنز او والاتر و درخور ستایشتر بود. کمکهای او به مطبوعات، مدارس، افراد بیبضاعت، آسایشگاههای معلولین و سالمندان، بیماران کلیوی و تالاسمی، آوارگان عراقی، ستمدیدگان بوسنی و هرزگوین و… درخور تأمل و قابل ملاحظه بود.
فعالیتهای گل آقا منحصر به هفتهنامه باقی نماند. ماهنامهٔ گل آقا، سالنامهٔ گل آقا، هفتهنامهٔ: چهها… گل آقا، انتشارات گل آقا برای انتشار کتب طنز و کاریکاتور، و سرانجام خانهٔ طنز ایران جهت پرورش طنزنویسان جوان، از دیگر فعالیتهای کیومرث صابری بود. در ۲ آبان سال ۱۳۸۱، و در دوازدهمین سالگرد انتشار هفتهنامهٔ گل آقا، همزمان با چاپ شماره ۵۴۸، گل آقا تصمیم به تعطیلی هفتهنامه به دلایلی نامعلوم گرفت، و با چاپ سرمقالهٔ شماره ۵۴۸، که این بار در آن نه شاغلام و غضنفری بود و نه گل آقایی، با نام صابری از تصمیم خود برای پایان کار هفتهنامه خبر داد. وی که علت این توقف ناگهانی را دلایل شخصی ذکر کرد، تا آخرین لحظه روزه سکوت خود را در اینباره نگشود. در تاریخ ۳ دی ۱۳۸۷ دختر آقای صابری، پوپک صابری فومنی، مدیر مسئول هفتهنامه گلآقا اعلام کرد که این هفتهنامه تا اطلاع ثانوی دیگر منتشر نخواهد شد و مؤسسه نیمه تعطیل است. فعالیتهای مؤسسه گل آقا، محدود به تولید انیمیشن و همچنین بهروز رسانی وبگاه گل آقا میباشد. کیومرث صابری فومنی پس از دورهای از تحمل بیماری سرطان خون، در صبح ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۳ در بیمارستان مهر تهران دارفانی را وداع گفت. در حالی که به اصرار خودش جز سه چهار نفر، کسی از بیماریاش خبر نداشت تا دلی آزرده نشود و خاطری اندوهگین نگردد.
عاطفه تلقانی، کارگردان و تهیه کننده سینما و تلویزیون با تولید مستند: راز گل آقا؛ طی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲، به واکاوی زندگی حرفهای کیومرث صابری فومنی پرداخت. در این فیلم مستند، یکی از اشعار رضا رفیع آخرین سردبیران مجله گل آقا، که در سوگ وی سروده بود، به ترانه درآمده است. همچنین برای نوروز سال ۱۳۹۳ نیز، مستندی با نام: پرونده سازی، توسط عاطفه تلقانی ساخته شد که این مستند دیدگاه وزرای وقت را که روزگاری شخصیتهای کاریکاتورهای مجله گل آقا بودند، به تصویر کشیده است.
مسئولیتها و مشاغل
ـ عضو هیأت مؤسس انجمن موسیقی
ـ مشاور وزیر مسکن و شهرسازی
ـ مدیرکلی دفتر آموزش بازرگانی و حرفهای وزارت آموزش و پرورش (۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹)
ـ تدریس در کلاسهای حضوری دانشکده مکاتبهای
ـ تدریس در دانشکده روابط بینالملل
ـ تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی
ـ همکاری با معاونت امور بینالملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سمت مشاور افتخاری (۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹)
ـ عضو منتخب شورای عالی انقلاب فرهنگی در کمیته نامگذاری
– عضو هیأت ایرانی در کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد (دهلی نو ۱۳۶۱)
آثـار
– برداشتی از فرمان حضرت علی (ع) به مالک اشتر (۱۳۵۷)
– تحلیل داستان ضحاک و کاوه آهنگر
– مکاتبات شهید رجایی و بنیصدر
– اولین استیضاح در جمهوری اسلامی ایران
– دیدار از شوروی
– گزیده دو کلمه حرف حساب (جلد اول)
– گزیده دو کلمه حرف حساب (جلد دوم)
– گزیده دو کلمه حرف حساب (جلد سوم)
– گزیده دو کلمه حرف حساب (جلد چهارم)
سیاستمداران باید شبانه روز ما را دعا کنند تا خدا ما را زنده نگه دارد و از آنها انتقاد کنیم.
کیومرث صابری فومنی، “گل آقا” گفت که وقتی ما از سیاستمداران انتقاد میکنیم، میگویند انتقاد باید سازنده و همراه با راه حل باشد، در صورتی که ما درد را میبینیم و مسوولان باید به درمان آن بپردازند. بر اساس این گزارش، مدیر مسوول نشریات گل آقا، که در مراسم جشن پایان سال این نشریات و در موسسه گل آقا و در حضور شخصیتهای فرهنگی هنری کشور و طنزپردازان این موسسه سخن میگفت تصریح کرد: بعضی از سیاستمداران در حالی که از همه امکانات رفاهی مسوولیت خود استفاده میکنند، انتظار دارند یا از آنها انتقاد نکنیم یا مسوولیت آنها را نیز انجام دهیم؛ آنها سوار ماشینهای ضد گلوله میشوند، آن وقت انتظار دارند ما کار آنها را نیز انجام دهیم؛ اگر قرار بود ما راه حل بدهیم خوب خود ما جایگزین آنها میشدیم. صابری فومنی ادامه داد: این موضوع، مثل این است که اگر بقالی تخم مرغ فاسدی را بفروشد، ما باید آن تخم مرغ را درست کنیم. گل آقا اضافه کرد: وظیفه یک منتقد اجتماعی این است که درد را بیان کند. سیاستمداران باید خیلی ممنون باشند کسانی با بهترین شیوه و زبان، عیب کارهایشان را میگویند. کیومرث صابری فومنی، در عین حال تصریح کرد: نقش معملی را بازی کردن را در قامت طنزپردازان نمیدانم؛ البته بهتر است که ما پای خود را از گلیم خود درازتر نکنیم تا دیگران مجبور نشوند پای ما را کوتاه کنند، اگر سواد و تخصصی کاری را داریم، باید وارد آن عرصه شویم. مشاور فرهنگی مطبوعاتی شهید رجایی تاکید کرد: سیاستمداران باید شبانه روز ما را دعا کنند تا خدا ما را زنده نگه دارد تا از آنها انتقاد کنیم. “گل آقا“ با انتقاد شدید از کاریکاتوریست و طنزپردازان ایرانی گفت: آیا درست است که طنزپردازان ایرانی انجمن صنفی نداشته باشند، آن وقت بعضی از طنزپردازان عضو انجمنهای صنفی خارج از کشور شوند؟
وی ادامه داد: من ۸ سال پیش در جلسهای به کارکاتوریستهای ایرانی گفتم که حاضرم برای تشکیل انجمن صنفی کاریکاتوریستها همه نوع امکانات در اختیارشان بگذارم. صابری تصریح کرد: من آدم تجمع پذیری نیستم، مگر این که خودم رییس آن جمع باشم؛ البته دیگران هم این گونهاند، ولی عنوان نمیکنند. به یاد نمیآورم در کاری که دیگران رهبری کنند، حضور داشته باشم. وی ادامه داد: من در ۱۲ سالگی وقتی دروازهبان تیم فوتبال بودم، وقتی بازیکنی به سرعت و به همراه توپ به سمت دروازه آمد، کنار کشیدم و توپ با بازیکن وارد گل شد؛ یکی از دلایل جاخالی دادن من این بود که من رهبر آن تیم نبودم! وی ادامه داد: گفتم که من در هیچ قالب گروهی نمیگنجم، مگر این که رییس آن گروه باشم؛ ولی در قالب انجمن صنفی طنز پردازان و کاریکاتوریستها نمیخواهم رییس باشم، ولی حاضرم همه نوع امکانات در اختیار آنها قرار دهم.
وی با طرح این سوال که آیا در عرصه طنز ایران حتی ۳ نفر هم وجود ندارند که هم دل باشند و یک انجمن را تشکیل دهند تصریح کرد: آن وقت ما با این وضعیت چگونه میخواهیم باعث وفاق ۶۰ میلیوت نفر شویم؟ صابری خطاب به طنزپردازان و کاریکاتوریستهای حاضر در جلسه گفت: این “خفت“ است که همه جا انجمن داشته باشند، ولی شما انجمن نداشته باشید. “گل آقا“ با انتقاد از عدم برگزاری یک مسابقه بینالمللی کاریکاتور در ایران توسط خود کاریکاتوریستها گفت: مسابقه کاریکاتوری که امسال موسسه گل آقا برگزار کرد از ۴۴ کشور جهان شرکت کردند، ولی بعضی از کاریکاتوریستهای ایرانی در آن شرکت نداشتند. وی ادامه داد: من کاریکاتوریستهایی را میشناسم که لوحی را که از مسابقهای از ترکیه دریافت نمودهاند در خانهشان قاب میکنند یا حتی افتخار میکنند اثرشان در بخش مسابقه ملانصرالدین پذیرفته شده، ولی حاضر نشدند در مسابقه گل آقا شرکت کنند.
گل آقا پیشنهاد داد که طنزپردازان و کاریکاتوریست نسبت به ایجاد تشکل صنفی و برگزاری مسابقه بینالمللی کاریکاتور به سرعت عمل کنند. وی با بیان این که انتشار نشریات گل آقا در طول سال، مرهون زحمات جمع بسیاری از کاریکاتوریستها و طنزپردازان ایرانی بوده است ادامه داد: نوعی بیانصافی فرهنگی در جامعه ما وجود دارد که عده بسیاری زحمت میکشند، ولی همه زحمات به نام یک نفر ثبت میشود؛ البته اگر کتکی هم در کار باشد، آن کتک را همان یک نفر میخورد. به هر حال در موسسه گل آقا، افرادی وجود دارند که با جان و دل کار میکنند. در حاشیه مراسم جشن پایانی سال، موسسه گل آقا؛ گل آقا در ابتدای این مراسم گفت که به استثنای یکی دو نفر از مسوولان مطبوعاتی کشور که هنوز تشریف نیاوردهاند، از همه کسانی که دعوت کردیم در این جلسه حضور دارند و این نشان میدهد، تقریبا اصحاب فرهنگ کار خود را به موقع انجام میدهند و اصحاب سیاست تاخیر دارند. داریوش ارجمند، بهروز گرانپایه، شعبان شهیدی مودب از شخصیتهای فرهنگی هنری بودند که در این مراسم حضور داشتند.