● محل تـولد: ابـرکوه – یـزد
زندگینامه، آثـار و سوابق هنری
وی در ابتدا، آموختن خط خوشنویسی را در محضر استاد سید حسین میرخانی، آغاز کرد. سپس به علت نابینایی استاد میرخانی، ادامه کار خود را با استاد کیخسرو خروش پی گرفت. او در سال ۱۳۵۸ در محضر استاد یدالله کابلی خوانساری حاضر و در نزد ایشان در رشته شکسته نستعلیق، آموزش های بسیار دید؛ که تعلق خاطر و دلبستگی فیمابین تاکنون نیز ادامه دارد. او مدرک استادی خود را در سال ۱۳۷۸ از انجمن خوشنویسان ایران دریافت کرد. فروتنی بسیار و صبر و متانت مثال زدنی، از خصایص بـارز استاد حیدری است. وی هنر خوشنویسی و خط زیبای شکسته نستعلیق را با دست چپ خود و با توانایی بسیار و نظمی شگفت انجام می دهد که در بین دوستداران هنر خوشنویسی زبـانزد است. استاد یدالله کابلی خوانساری، همواره از وی بعنوان بهترین شاگرد خود یاد می کند. استاد محمد حیدری دبیر شورای ارزشیابی هنری انجمن خوشنویسان ایران می باشند. به نقل از استاد: شیفته طلوع خورشیدم و آبی آسمان. برآنم که هنر در ذات خود رویش و زایندگی و تابندگی است و از این رو بسان خورشید آسمان، زندگی انسانها را آبی تر می کند. شیفتگی ام به هنر، بویژه خوشنویسی ریشه در دلبستگی دیرینه ام به برآمدن خورشید دارد شاید. و چنین است که شروع این شیفتگی را بیاد نمی آورم. گویا با من متولد شد این تعلق خاطر و در من رشد کرد و پس از طی دوران کودکی، به سال ۱۳۴۸ نی قلم را در دستان من نهاد. ایام نوجوانی ام به تقلید از نمونه های محدود و در دسترس سپری شد.
زندگینـامه شخصی از زبان استاد
زاده کویرم. در دوازدهمین روز از اردیبهشت سال ۱۳۳۸ شمسی در روستایی از توابع ابرکوه (ابرقو). اما زندگی من گویا یک دهه قبل از این آغازشده بود؛ با طلوع خورشید تابان هنر خوشنویسی، جناب استاد یدالله کابلی خوانساری
و از آن پس هر دهه یک اتفاق تعیین کننده:
۱۳۲۸ – میلاد استادم
۱۳۳۸ – تولد
۱۳۴۸ – آغاز خوشنویسی
۱۳۵۸ – آشنایی و حضور در کلاس جناب استاد کابلی
۱۳۶۸ – ازدواج با استاد فرشته حسینی
۱۳۷۸- دریافت گواهینامه استادی
۱۳۸۸ – آخرین نمایشگاه رسمی
۱۳۹۸ – تا مقدر چه باشد…
در تابستان سال ۱۳۵۴، مدت کوتاهی در یک آموزشگاه هنری در تهران از تعلیمات جناب محمود میرزایی بهره مند شدم و تا سالها و قبل از سفر ایشان مشمول لطف و مهرشان بودم. در سال ۱۳۵۶، در جریان یک مسابقه هنری برگزیده شدم و با لطف شادروان خسرو زعیمی؛ مدیرعامل وقت انجمن خوشنویسان ایران، که داوری بخش خوشنویسی را عهده دار بودند، به خانه عشق و هنر… انجمن خوشنویسان ایران راه یافتم و ریزه خوار خوان گسترده هنر شادروان استاد حسین میرخانی شدم از طریق مکاتبه، و پس از بیماری و هجرت ایشان از این خاک، شدم شاگرد مکتب استاد کیخسرو خروش. سال ۱۳۵۸، سال دگرگونی و تحول بود در زندگی هنری من. با حضور در مکتب شکسته نویس بزرگ معاصر استاد یدالله کابلی خوانساری، مسیر زندگی هنریام در پرتو عنایت این مرد نازنین بصورتی معین و مشخص شد. سال ۱۳۶۰، با عنایت بزرگان و کسوتمندان خوشنویسی مفتخر شدم به پوشیدن جامه معلمی و آنچه از محضر استاد کسب کردم پیشکش نمودم به پیشگاه طالبان خط زیبای شکسته. تدریس و تلمذ بی وقفه ادامه داشت تا اکنون. سال ۱۳۶۸ آغاز تحولی دیگر در زندگی من بود. شروع زندگی مشترک با بانوی هنرمند استاد فرشته حسینی، که از برکات زندگی من است و بعدتر تولد عزیزانم علیرضا(۱۳۷۴) و نگار(۱۳۷۹)؛ که شور حیات را در وجودم فزونی بخشید و به هنرم رنگ و جلایی تازه داد.
سال ۱۳۷۸، بار دیگر مشمول عنایت بزرگان خطه خط واقع شده به کسوت استادی افتخارم بخشیدند. سال ۱۳۸۸، آخرین عرضه رسمی آثار خوشنویسیام در گالری فلاح که با حضور استادان و هنرمندان و هنر دوستان عزیز خاطره ای شد ماندگار در بایگانی ذهن و خیال من و اکنون نیک میدانم که هیچ نمی دانم از این دنیای پر رمز و راز.
همچنان شیفته و حیرت زده اینهمه سادگی و زیباییام و سرگردان در میان پیچ و تاب سماع گونه حروف و کلمات خط شکسته.
و سال ۱۳۹۸….؟
تا خود به کجا آخر با خاک درآمیزم.
همین!
فعالیتها
– تدریس در انجمن خوشنویسان ایران، از سال ۱۳۶۰ تاکنون
– تدریس در دانشگاه های آزاد، دانشگاه الزهراء و دانشگاه کابل (افغانستان)
– برپایی نمایشگاه انفرادی در ایران و خارج از کشور
– مشارکت در کلیه نمایشگاه های جمعی خوشنویسی از سال ۱۳۶۰ تاکنون
آثـار
۱۳۶۲ – سواران آفتاب
۱۳۶۶ – فرمان حضرت امیر به مالک اشتر
۱۳۶۶ – کتاب از نیستان
۱۳۶۹ – بخش شکسته خوانی کلک شیدایی
۱۳۷۰ – مـادر
۱۳۷۱ – ساغر و سامان
۱۳۷۳ – مشعله خاوری
– آلبوم ها و پوستر های نفیس هنری
مصاحبه
اولین بار در چه سنی قلم نی به دست گرفتید؟
در سن ۹ سالگی، کلاس سوم ابتدائی بودم که خوشنویسی تدریس می شد و یادم هست که از همان زمان نوشتن مطالب مخصوص مناسبات بر عهده من بود.
پس در آن زمان هم از نظر خطی نسبت به بقیه بچهها بالاتر بودید؟
ظاهر تشخیص معلمان من اینطور بود.
دوران حرفه ای خوشنویسی را از چه زمانی آغاز کردید؟ و زیر نظر چه اساتیدی؟
در سال ۱۳۵۴، در دوره تعطیلات تابستان در کلاسی غیر رسمی(غیر از انجمن) ثبت نام کردم و حدود ۲ ماه زیر نظر یکی از دوستان به نام آقای میرزائی تعلیم خوشنویسی گرفتم و با ایشان ارتباط دائم داشتم و در سال ۱۳۵۶ بعد از شرکت در یک مسابقه خوشنویسی کشوری که مصاحبه کننده بخش خوشنویسی مدیر عامل وقت انجمن خوشنویسان بودند به انجمن خوشنویسان راه یافتم و در سال ۱۳۶۰ فارغ التحصیل شدم.
آیا در خانواده شما قبل از شما کسانی هم از این هنر بهرهمند بودهاند؟ و مشوقان اصلی شما چه کسانی بودهاند؟
در خانواده ما به صورت حرفه ای کسی این کار را نکرده ولی برادران من، جزء افراد خوش خط به حساب میآیند و ایشان مشوق من بودهاند و همچنین معلمین من در دورههای مختلف و یکی از معلمان من که درسشان هم ارتباطی به درس هنر نداشت. زمانی که این رشته را شروع کردم انصافا باید حق شناسی و قدر شناسی خود را از استاد کابلی داشته باشم، نوع برخورد ایشان در رابطه با تشویق و پی گیری این هنر طوری بود که من تا الان هرگز نتوانستم خود را از این مطلب جدا ببینم. من با ایشان مکاتبه ای کار می کردم در یکی از مکاتباتی که داشتم عنوان کردند که دیگر نمی توانم از طریق مکاتبه برای شما کاری انجام بدهم و من هم با اشتیاق بعد از فراغت از تحصیل از کلاسهای حضوری ایشان استفاده کردم و این ارتباط آموزشی همچنان ادامه دارد و به جرات می توانم بگویم بزرگترین مشوق و همراه من در کار خوشنویسی استاد کابلی است.
اولین کسب مقام هنری شما در چه مسابقه و یا جشنوارهای بوده است؟
یکی در زمان قبل از شروع کار حرفهای من بود و در همان مسابقهای که ذکر کردم که در آن برگزیده شدم و مورد دیگر در سال ۱۳۷۵، در جریان برگزاری اولین جشنواره خوشنویسی جهان اسلام، جزء برگزیدگان خط شکسته بودم. ولی در زمان جوانی ما که انرژی شرکت در این برنامهها را داشتیم این برنامهها به فراوانی حالا نبود و زمانی که این برنامهها زیاد شد ترجیح دادم که فرصت را در اختیار جوانها قرار بدهم و در هیچ مسابقه و جشنوارهای شرکت نکردم مگر به عنوان داور.
چرا خط شکسته را به صورت حرفهای انتخاب کردید و وقت و سرمایه هنری خود را در این خط قرار دادید؟
صرف نظر از اینکه عوامل متعددی باعث انتخاب میشود؛ ویژگی خاص خط شکسته که رهایی و بی پروائی آن است من را تحت تاثیر قرار داد و چون من آدم قید پذیری نیستم و نمی توانم در چار چوب قرار بگیرم به همین علت بود که خط شکسته را انتخاب کردم و انتخابم هم آگاهانه بود .
آیا خوشنویسی یک هنرمند را از نظر مادی تامین میکند و آیا از زندگی هنری خود راضی هستید؟
من چون همیشه آدم قانعی بودم، طبیعتا از زندگی هنریم راضی هستم اما اینکه آیا خوشنویسی یک هنرمند را تامین می کند؛ برای همه خوشنویسان این طور نیست و شاید تعداد معدودی از هنرمندان بتوانند از طریق خوشنویسی امرار معاش کنند با توجه به شرایط خاص جامعه و به خصوص امروز که بحث نرم افزارهای مختلف هم مطرح است و با توجه به اینکه این برنامه ها می توانند از انسانهایی که با این مقوله سر و کار دارند رفع نیاز کنند؛ مقداری فضای حرکتهای هنری برای خوشنویسان تنگ می شود، قطعا نمی توان گفت که زندگی مادی افراد از این طریق تامین می شود برای افرادی در شرایط خاص ممکن است این طور باشد .
نظر شما در باره نرم افزارهای رایج خوشنویسی چیست ؟
اشکال جامعه ما در همه رشتهها و صنوف این است که اکتفا می کنیم به انجام و ارائه یک کار و وقت کافی برای پرورش و پخته شدن قضیه نمی گذاریم و اگر اشکالی در این برنامه هست علتش این است که ما عادت داریم به اینکه هر چه سریعتر امری را به انجام برسانیم. من مخالفتی با حضور نرم افزارهای خوشنویسی ندارم و معتقدم این تکنولوژی جدید با امکانات گستردهای که دارد اگر درست از آن استفاده کنیم می تواند خیلی کمک کننده باشد. متاسفانه استفاده غلط از این برنامه است که دیدگاه ما را نسبت به اصل موضوع دچار مشکل می کند. به عنوان مثال در فضاسازی و ترکیب بندی کامپیوتر می تواند بسیار کمک کننده باشد، حتی خوشنویس می تواند از این امکان استفاده کند و فضای کارش را تنظیم کند، سپس اجرای آن را دقیق انجام دهد، اما استفاده نا مطلوب از نرم افزار، دیدگاه را عوض می کند. آرزو می کنم شرایطی ایجاد شود که این نرم افزارها با کیفیت بیشتر و با آموزش نحوه استفاده از آن عرضه شود و باید کسی از این برنامه استفاده کند که اطلاعاتی از خوشنویسی داشته باشد، بهرحال باید هم نرم افزار، نرم افزار خوبی باشد و هم استفاده کننده اطلاعاتی داشته باشد.
در خانواده شما آیا فرزندان شما هم به این هنر علاقه دارند؟
در خانوادهام، من و همسرم، سرکار خانم حسینی، هر دو خوشنویس حرفهای هستیم و ایشان هم ۲۵ سال است که در انجمن تدریس میکنند و شاید یکی از دلایل گریزان بودن فرزندان ما از خوشنویسی، البته فرزندان من از خوشنویسی گریزان نیستند ولی گاهی اوقات واکنشهایی دارند، این است که آنها همیشه ما را یا در حال انجام خوشنویسی و یا بحث در مورد خوشنویسی میبینند و این باعث واکنشهایی از طرف آنها می شود، اما فرزندان من به خصوص پسرم یکی از دوره های انجمن را پشت سر گذاشته، اما به دلیل تحصیل و داشتن کلاسهای مختلف، مجالی برای کار کردن ندارد؛ ولی در این زمینه مستعد و علاقمند است. ولی اینگونه که از ما بخواهند با آنها کار کنیم نیستند. انشاء الله فراغتی پیش بیاید که خودشان پیش قدم بشوند که ما با آنها کار کنیم.
آیا خانواده شما با این هنر و مشغلهها و جلسات و مسافرتهای فراوان هنری که برایتان پیش می آید مشکلی ندارند؟
طبیعتا چون همسر بنده هم خوشنویس هستند و همین مشغله ها را دارند از ابتدا این مطلب برایشان جا افتاده و در این سال(۸۸)، که در آن هستیم هفته گذشته ۱۲ و سیزدهمین مسافرت من بود؛ طبیعتا این سفرها به صورت کاری و در ارتباط با خوشنویسی زیاد پیش میآید و گاهی هم مشکل پیش میآید و چون همسرم هم مدرس خوشنویسی هستند بعضی وقتها برای نگهداری از فرزندان دچار مشکل میشویم، ولی بهر حال با همدلی و همفکری سعی می کنیم هم من مسافرتهایم را کوتاه کنم و هم خانم بخشی از مسئولیتها را بر عهده میگیرند. چون ایشان هم معتقد هستند که بنده متعلق به جامعه خوشنویسی هستم و باید در خدمت جامعه خوشنویسی باشم و این احساس را خود بنده هم دارم و هر جا که کمکی از دستم بر بیاید حضور دارم و این را خانواده من هم درک کردهاند و پذیرفتهاند و خوشبختانه از این بابت مشکلی ندارم .
آیا شما شغل دیگری هم دارید؟
گاهی در کلاس هم بچه ها این سئوال را از من میپرسند و من به طنز عرض می کنم که شغل اصلی من رانندگی است و راننده سرویس هستم و شغل دوم من خوشنویسی است. چون در خدمت فرزندانم هستم و به آنها برای رفتن به مدرسه و کلاس و … سرویس می دهم ولی من خوشبختانه مشغله جدی ندارم به طور مقطعی در ادارههای مختلف کار کردهام ولی همانطور که عرض کردم چون انسان چهارچوب پذیری نیستم در کار اداری هم نتوانستم ثابت بمانم.
اگر علاقمندان به شما در سراسر کشور مایل باشند با شما دیداری صمیمانه داشته باشند چگونه مقدور است؟
حتما میسر است و در طول این سالها من مورد مراجعه حضوری و تلفنی بسیاری از دوستان عزیزم در سراسر کشور بوده و هستم تلفن بنده به صورت ۲۴ ساعته پاسخگو است و پیغام گیر هم ندارد تلفنها را به شرط حضور در منزل حتما جواب می دهیم و به قول امروزیها کلبه محقر و درویشی هم داریم که در آن به روی همه باز است و در آموزشگاه هم روزهای کلاس من مشخص است و هر زمان هر دوستی بر من منت بگذارد و بخواهند که تشریف فرما بشوند با کمال افتخار در خدمتشان هستم و ای کاش شرایطی فراهم میشد و ما خدمت دوستان می رسیدیم. تا زحمت دوستان کم شود بهرحال در هر دو صورت امکان پذیر است و من در خدمت دوستان هستم.
نظر شما در رابطه با اسطوره خوشنویسی ایران استاد غلامحسین امیر خانی چیست؟
برای سخن گفتن از آدمهای بزرگ، آدم بزرگ می خواهد و من حدم این نیست که در باره ایشان سخن بگویم اما به لحاظ احترامی که برای ایشان قائل هستم و به لحاظ ارادتی که به ایشان دارم و به لحاظ جایگاه رفیع و والایی که برای ایشان قائل هستم به این نکته اشاره می کنم که صرفنظر از هر گونه تعصب و جانب نگری، این چیزی را که عرض می کنم ذهنیت شخصی و قطعی من است و ارتباطی به مسائل تشکیلاتی ندارد؛ در یک شرایط وارد مجموعه خوشنویسی کشور شدم که جناب استاد امیرخانی را فقط صرفا محضرشان را به صورت کلامی درک کردم البته راهنمائی از جانب ایشان همیشه شدهام و از این بابت برای همه اساتید خوشنویسی حرمت قائلم و خودم را شاگرد همه آنها می دانم اما جایگاه ایشان جایگاهی متفاوت است و من بارها عرض کردهام و خواهش می کنم بینندگان به عنوان نظر شخصی من تلقی کنند و حمل بر نگاه تعصب آمیز نکنند. اعتقاد من این است که در یک قرن گذشته خوشنویسی با جامعیت و توانمندی و درایت و درک و فهم استاد امیرخانی در مجموعه خوشنویسی ما وجود نداشته و به جرات می توان گفت که در قرن آینده هم وجود نخواهد داشت. البته باز هم تاکید میکنم شان و مقام و فهم تمام اساتید خوشنویسی معاصر و گذشته در نگاه من محفوظ است و همین جا این قدرشناسی را ابراز می کنم و الان هم حضور همه آنها عرض ارادت و تعظیم می کنم؛ اما نگاه شخصی من در رابطه با این مرد بزرگ این نکته ای بود که خدمت شما عرض کردم.
مبدا خط شکسته و تکمیل کنندگان تا الان چه کسانی بودهاند؟
در تاریخ خوشنویسی ما، مرتضی قلی خان شاملو، واضع خط شکسته معرفی شده و پیگیری و قائدهمند کردن خط شکسته را به منشی او شفیعا نسبت دادهاند بعد از او هم خوشنویسان دیگری هم این راه را طی کردهاند مثل میرزا حسن کرمانی و دیگران تا در نیمه قرن ۱۲ با خوشنویس برجسته، به نام: درویش عبدالمجید طالقانی مو.اجه میشویم که او خط شکسته را به اوج خود میرساند. اما با توجه به دنباله روی خوشنویسان بعد از درویش عبدالمجید از سبک و شیوه او و رسمی که در گذشته بوده و بسیاری از خوشنویسها کارهایشان را امضا نمی کردند بسیاری از کارهائی که به شیوه درویش عبدالمجید نگارش شده به ایشان منسوب شده و این روش را هم من خیلی نمی پسندم ما جاهایی داریم آدمهایی را که در تقلید آنچنان از عهده بر می آیند که تشخیص کار اصل از کار کپی مشکل می شود. بنابر این احساس من این است که ما نباید در این مورد خیلی بر این نکته تعصب نشان بدهیم. درویش عبدالمجید هنرمند بزرگی است و کار بزرگی را انجام داده اما این مسیر بدانجا ختم نمی شود. گلستانه در قرنهای نزدیکتر به ما، یعنی در دوره قاجاریه، حرف دیگری می زد و شیوه دیگری را ارائه داد بحث آن نیست که ما این کاری که انجام می دهیم رو به تکامل می رود یا افت می کند، بلکه بحث این است که صورتهای گوناگونی از این هنر عرضه می شود و هر هنرمند و چهره شاخصی یک پنجرهای باز می کند به این گلستان و می گوید که از این پنجره هم نگاه کنید شاید چیزی دستگیرتان شود. بنابر این احساس من این است که خط شکسته غیر از حدود ۷۰ – ۸۰ سالی که بعد از گلستانه دچار یک فطرت شد، بقیه ایام را بسیار پویا و بالنده حرکت کرده؛ صرف نظر از اینکه ما نگاه تکاملی داشته باشیم به خط شکسته تجربه های گوناگونی صورت گرفته و آنچه که امروز اتفاق میافتد در عرصه خط شکسته این هم یک تجربه تازهای است که استقبال مردم از آن نشان دهنده جایگاهش خواهد بود.
چرا بعد از ۴۰۰ سال باز خیلی ها شیفته خط میر عماد و یا در شکسته امثال درویش عبدالمجید یا سید گلستانه و . . . هستند؛ در حالی که بسیاری از اساتید معاصر زیباتر می نویسند ؟
ما هر چه قدر به نقطه شروع هر چیز نزدیک شویم و انسانهایی که به نقطه شروع نزدیکترند و انسانهایی که با زمان ابداع فاصله کمتری دارند اهمیت بیشتری پیدا میکنند و علتش هم این است که میر عماد به طور مثال ۱۵۰ الی ۲۰۰ سال تجربه پشت سر خودش دارد اما خوشنویس امروز ۷۰۰ سال تجربه پشت سر خودش دارد بنابر این این فاصله زمانی و این تفاوت شرایط زمانی و مکانی به علاوه امکاناتی که امروز در اختیار است و آن روز نبود امروز ما از آثار تمام خوشنویسان برجسته تاریخی خوشنویسی با فشار دادن یک دکمه می توانیم بهرهمند شویم و آثار بسیار زیاد و زیبائی که از طریق همین سایتها عرضه می شود و در دسترس همه علاقمندان به خوشنویسی است. اما در روزگار میر عماد و درویش عبدالمجید چنین اتفاقی نبوده او باید خط استاد پیش از خودش را که امکان چاپ هم نبوده و اصل آن را باید می دیده و بهره می برده خودشان را با آن امکانات به آن نقطه متعالی می رساندهاند و این ارزشمند است که ما صرفا به خوشنویسی نگاه نکنیم و شعر هم همینطور است. ما هر چقدر شعرای برجسته داشته باشیم باز هم خود آنها معتقدند حافظ، سعدی، مولاناو… جایگاه دیگری دارند؛ زیرا به زمان پیدایش آن پدیده نزدیکترند و با شرایط دشوارتری آن مقام و موقعیت را کسب کردهاند در خوشنویسی هم همینطور است و این صفای باطن خوشنویسان که در آثارشان متجلی است و نزدیک بودنشان به نقطه پیدایش خط؛ می تواند باعث شادابی موثر این نوع نگاه خوشنویسان امروز ما به آنها باشد.
آیا خط شکسته مشکل است یا خط نستعلیق و آیا خط شکسته تاثیری بر خط نستعلیق دارد؟
پاسخ به این سئوال از هر دوی آنها مشکلتر است، از نظر اجرا احساس میکنم نستعلیق مشکل تر است چون نستعلیق خط کاملا قانونمند است و همه عناصرش در حوزه نگاه بیننده است خط شکسته هم به طور صددرصد قانونمند است علی رقم نظری که بینندگان دارند و تصور میکنند خط شکسته، فقط حرکتهای پر پیچ و خم و متصل است اما ذات خط شکسته به گونهای است که رها بودن از قید ها و گرفتاریها را میپذیرد و ممکن است که از نظر اجرا شکسته راحتتر باشد اما از نظر آموزش با توجه به تنوع خط شکسته و حتی مفردات آن شاید شکسته دشوارتر باشد. زمانی که متوجه شوند که در شکسته به عنوان مثال: حرف دال در حالتهای مختلف حدود ۱۳ شکل دارد و حروف دیگر هم به تناسب به همین مقیاس. بنابر این معلوم می شود که شکسته چه گستردگی دارد به خصوص در فضاسازی و ترکیببندی بنا براین هر دو اینها کار دشواری است و هیچ کدام را از این بابت نمی توان وجه تمایزی قائل شد نستعلیق از بابت اجرا مشکل است و شکسته در فراگیری اصول و قواعد.
کسانی که می خواهند خط شکسته را یاد بگیرند آیا آشنایی با خط نستعلیق هم لزومی دارد؟
به دوستان خوشنویس و کسانی که قدم به عرصه کار حرفهای خوشنویسی گذاشتهاند در خط شکسته همیشه توصیهام این بوده که از نستعلیق غافل نشوند. البته به نظر من دوستان نستعلیقنویس هم هر از چند گاهی چند سطری شکسته بنویسند به نستعلیقشان کمک می کند و این طور نیست که صرفا نستعلیق زمینهای فراهم کند برای شکسته. به اعتقاد من هر دو مکمل هم هستند و لازم و ملزوم هم البته نستعلیق نویسها به جهت اینکه نرمشی در خطشان حاصل خواهد شد البته بسیاری به این نکته واقفند و من شاهد بودهام که دوستان وقتی کاغذی دستشان بوده و تفننی کار انجام میدادند غالبا شکسته نویسی است. به اعتقاد من بر هر دو گروه لازم است که گریزی به خط دیگر بزنند البته برای شکسته نویسها بیشتر.
آیا پس از قبولی در دوره خوش مناسب است کسانی که علاقمندند خط دومشان را خط شکسته انتخاب نمایند همزمان با نستعلیق شروع نمایند و یا پس از قبولی نستعلیق دوره عالی؟
پاسخ به این سئوال مستلزم بررسی عوامل مختلفی است. اول اینکه ارزشیابی که انجام می شود و هنرجوی دوره خوش به عالی وارد شده در خط نستعلیق چقدر توفیق پیدا کرده اگر این شرایطی که عرض میکنم حاصل باشد و ارزشیابی دقیق صورت گرفته باشد اگر هنرجویی که به دوره عالی آمده یک پیش زمینه قوی و کار آمدی داشته باشد توصیهام این است که همه را با هم کار کند چون سالهای اخیر اتفاقی پیش آمده که دوستان نستعلیقنویس، به هنرجوها توصیه می کنند به علت اینکه شکسته روی نستعلیق تاثیر می گذارد، ابتدا نستعلیق را تا دوره ممتاز برسانید و تمام کنید و سپس سراغ شکسته بروید با توجه به مشکلات و گرفتاریهای هنرجویان این شیوه آموزشی تنها نتیجهاش لطمه به هنرجوست. چون هنر جو بعد از گذراندن نستعلیق به دلیل اینکه خط دوم شکسته یا ثلث را زودتر فرا گیرد، نستعلیق را برای مدتی کنار میگذارد و هیچ خوشنویسی برای حرفه ای شدن نباید فارغ از مشق باشد در این مرحله خوشنویس در آستانه ورود به بخش اساسی خوشنویسی که بعد از ممتاز اتفاق می افتد می خواهد که نستعلیق را کنار بگذارد و خط دیگری را شروع کند بنا بر این اگر برنامهریزی دقیقی صورت بگیرد، هیچ کدام از این خطها تاثیر منفی بر خط دیگر نخواهد داشت و به اعتقاد من اگر هنرجو وقت بگذارد و تمرین مدام داشته باشد میتواند هر دو را همزمان کار کند و اینطور موفقتر خواهد بود و نکته دیگر اینکه دوستان نستعلیق نویس همیشه بر این نظرند که شکسته بر نستعلیق تاثیر می گذارد و من اعتقادم این است که باید بر یکدیگر تاثیر بگذارند و هیچ وقت ما هنرجویان توصیه نمیکنیم که نستعلیق کار نکنند؛ البته به شرط اینکه برنامه ریزی مناسب برای مشق و تمرین باشد، تاثیر گذاری ایرادی ندارد بخصوص اینکه این مطلب تا دوره ممتاز است و پس از آن هر خوشنویسی توفیق پیدا میکند که این مرحله را پشت سر بگذارد وارد مرحله تخصصی میشود و یک خط را انتخاب می کند و از آنجا دیگر آن یک تاثیر اندک را که به زعم بعضی از دوستان تاثیر مخرب هست را می تواند از بین ببرد. بنابر این توصیه من این است که همه خطوطی را که انتخاب می کنند، البته به غلط سالهاست این مطلب جا افتاده که خط شکسته یا ثلث را به عنوان خط دوم یاد میکنند که اصلا این طور نیست؛ مگر خط نستعلیق را خط اول می گوئیم که شکسته را این طور بنامبم. خط شکسته و ثلث و نسخ هر کدام اسم خودشان را دارند اما هر کدام از این خطوط که همراه نستعلیق انتخاب دوستان هست به طور همزمان اگر کار شود حتما به نتیجه خواهد رسید.
زاویه تراش قلم در خط شکسته چه مقدار است؟ و آیا کسانی که چپ دست هستند مانند شما، تراش قلمشان با افراد راست دست متفاوت است؟
تعریفی که برای زاویه قلم شده است اینست که برای نستعلیق زاویه ۲۲.۵ درجه را توصیه می کنند ،با توجه به شاکله خط شکسته که حرکت های ظریف و تند و تیز بیشتر از خط نستعلیق دارد زاویه تندتری مد نظر است که چیزی حدود ۲۴ الی ۲۵ درجه است. و اما اینکه من به ذهنم می رسد اینست که هیچ کدام از اینها مبنا و ملاک به طور صد در صد نیست. و ما حدودی را معرفی میکنیم . اما آنچه که عادت دست هنرمند است و آنچه که فیزیک دست هنرمند خوشنویس اقتضا می کند، آن نکته اصلی برای برای زاویه قلم است. بنابر این به اعتقاد من کسی نمی تواند زاویه قلمی را برای دیگری تجویز و توصیه کند. ما می توانیم تعریف کنیم و توضیح بدهیم آن چیزی را که از گذشته توضیه داده شده و به ما رسیده است؛ اما هنرمند است که باید تشخیص بدهد با توجه به شرایط فیزیکی دستش و قرار گرفتنش در پشت صفحه چه زاویهای را باید تنظیم بکند. اما در مورد دست چپ: زاویه قلم در دست چپ کمی تند تر میشود نسبت به دست راست و قلم شکسته. برای چپ دستها تفاوتی در تراش قلم نیست و فقط اندکی تحریف در شیب و زاویه قلم انجام می شود و آن هم به جهت اینکه چپ دستها ناگزیر هستند برای اینکه روی صفحه مسلط باشند، صفحه را در سمت چپ خود قرار دهند و قدری هم مورب و مایل تا امکان قلمرانی راحت تر باشد زیرا مچ دست چپ به سمت چپ گردش چندانی ندارد و برای جبران فاصله و زاویه صفحه، زاویه قلم را تند تر می کنند.
در قطع قلم شکسته چاقو به صورت عمود قرار می گیرد و یا مانند نستعلیق به سمت داخل؟
من در قلم های مشقی، حتی در نستعلیق هم اعتقادی به آن زاویه ندارم؛ چون آن زاویه به این جهت است که آن قسمتی که قطع می خورد شیبی مناسب با شیب قلم و ارتباط با صفحه پیدا کند و با نوشتن یک سطر هم همان شیب به طور طبیعی ایجاد می شود. بنابراین اگز تیغه قلم تراش روی قم عمود باشد،هیچ اشکالی ندارد و فقط قبل از کار جدی و دقیق باید یکی دو سطر با آن قلم بنویسیم تا سایش را به طور طبیعی زبانه قلم پیدا کند.
نظر شما درباره متون و ادبیاتی که در خوشنویسی استفاده میشود چیست؟ چرا فقط از اشعار سعدی و حافظ و آیات قرآن استفاده می شود و از متون دیگر کمتر استفاده می شود؟
در بخش ادبی قضیه: حافظ و سعدی و مولانا و … جایگاه بلندی دارند و در فرهنگ ما حق آنهاست که هر خوشنویسی هم بدین جهت و هم به جهت مفاهیم بلندی که سرودههای آنها دارد از آنها استفاده کند. اما در بعد معنوی و قرآنی و مذهبی، ما بالاتر از آیات قرآن نداریم. البته سالهاست که مبنای انتخاب تغییر کرده و دیگر شعرای قدیم نیستند من به شخصه بیشتر به مفهوم و محتوا توجه دارم و نه به نام شاعر. البته که شعر حافظ و مولانا و سعدی و … نامشان اسباب اعتبار است ولی ما خوشنویسان باید یک تعاملی هم با شعرای هم دوره خودمان داشته باشیم. به هر حال آنها هم مثل ما در عرصه هنر و ادبیات تلاش می کنند و این حق را دارند که خوشنویسها در کارهای هنریشان از آثار آنها استفاده کنند . اگر دوستان به کتاب از نیستان بنده مراجعه کنند، متوجه می شوند که انتخاب من صرفا حافظ و سعدی نیست و از شعرای معاصر حتی شاعرانی که بسیارشان را دوستان نمی توانند شناسایی کنند اشعاری انتخاب شده. و علت آن هم اینست که من به مفهوم و محتوا بیشتر توجه می کنم. در سال ۱۳۶۹، من اولین نمایشگاهم بود و بسیاری از آثاری که در نمایشگاه داشتم و بعدها هم این روند ادامه پیدا کرد از شعرای معاصر بود و در واقع گل نمایشگاه بنده در آن سال، شعر مرحوم سهراب سپهری بود( قایقی خواهم ساخت …)