هنرهای تجسمی

تاریخچه معماری

مـعـمـاری قـبـل از اسـلام معـماری ایرانی را باید بطور صحـیح از اعـماق تاریخ ایـن سرزمـیـن کهـن مـورد بررسی قـرار داد.

معـماری ایرانی به شـش قـرن قـبل از میلاد مسیح باز می گـردد، که مـشـخـصات هـر دورهً معـماری را در دوره های مـخـتـلف تاریـخـی شـرح می دهـیـم.

۱- معـماری دوران ماقـبـل تـاریخ تـا زمان حـکـومت مادها

۲- معـماری از زمان حکـومت مـادهـا تـا پـایان دوره حـکـومت ساسانیان

در رابـطه با معـماری ایران، بایـد گفت، تـغـیـیـراتی کـه در رابـطه بـا هـنـر پـیـشـیـنـیان ایـران در معـماری داده شـده و نـحـوهً ساخـتمان سازی آن دوران. در سخـنی کـوتاه مـی تـوان به حکـاکـی بـر روی سـنگ، گچکاری، نقاشی، آجرکاری، آئینه کاری، کاشی کاری، موزائیک کاری و دیـگـر کـارهـای تـزئـیـنی اشـاره کرد.

الـبـتـه مـا بایـد استـثـنـاهـایی هـم بـرای ساخـتـمان هـای چـنـد شـکـلی کـه بـرای مـواردی خـاص اسـتـفـاده می شد، قـائـل شـویم. این گـونـاگـونـی بـرآمـده از نـیـازهـای خـاص مـردم در زمـانـ هـای مـتـفـاوت بـوده است. هـنـرمـنـدان ایـرانی بـه دنـیـا ثـابـت کـردن کـه تـوانائـی هـای بالایی دارنـد و شـامـل احـتـرام بـسیار، بـخـاطر اثـرهـای تـاریخـی مـنـحـصر بـفـرد فـراوانـی کـه از خـود بـجـای گـذاشـتـه اند هـسـتـند. بـنـظر مـشکـل می رسد که بـتوان معـماری ایرانی را از زمانـهـای بـسـیـار دور تـا بـحـال طـبـقـه بـنـدی کرد. اما تـرتـیـبات زیـر مـی تـواند چـشـم انداز وسـیـعـی از ایـن کـارهـا در اخـتـیـار شـمـا قـرار دهـد:

کـلـبه هـای ماقـبل تـاریـخ، شهـرهـا و قـصـبه های اولـیه، اسـتحـکـامات و دژهـای نـظـامی، معـابـد و آتـشـکـده ها، مـقـبـره ها و آرامـگـاه هـای بـزرگ، مـکـان هـای عـظـیـم تـاریـخـی، سـدهـا و پـلـهـا، بـازارهـا، حـمام هـا، جـاده هـا، مسـاجـد عـظـیـم، بـرجـهـا و مـنـاره هـا، ساخـتـمان هـای مـذهـبـی و محـل هـایی از دوران اسلامی، و هـمچـنـیـن بـنـاهـا و یـاد بـودهـای گـسـتـرده در کـشـور ایران.

از دیگـر چـیـزهـای مهـمی که بـرروی معـماری ایرانی تـاثـیـر گـذار بوده است، شـرایط مهـم آب و هـوائی در فلات ایران بوده است. بطور مـثـال سبک معـماری در شـمال کـشـور و کـوهـپـایـه های ایران بـا سـبک معـماری در جـنـوب و کویر ایران تـفـاوت دارد. اکـنـون با مصـادف شـدن بـا اطلاعـات تـمام نـشـدنـی و حـیرت آوری کـه امـکـان آن در هـیچ کـشور دیـگـری نـیـست، نگـاهـی داریم گـذرا بـه معـماری ایرانی.

صحـبت کردن در مـورد معـماری باستانی، بدون ایـنکـه نـمونه هایی از آن وجود داشتـه باشـد تـقـریـباً غـیـر مـمـکـن است. یکی از قـدیـمی ترین بـناهای کـشف شده در فلات ایران مربـوط می شود به بـنای رنگ شـده ” زاغ تـپـه ” در قـزوین در تاریخ گـذشـته؛ کـه مربوط می شود به قـرن هـفـتم و اوایل قـرن شـشم قـبل از میـلاد.  بایـد بـسیار مورد رسیدگـی قـرار گـیرد که در آن زمان قـبل از تاریخ، چـگـونـه و با چـه وسائـلی این بـنا را آراستـه کـرده اند. از این بـنا بـرای جـمع شـدن و اجـتماعـات استـفاده مـی شده است. در این بـنا از شومـیـنه برای گـرم کـردن ساخـتمان در فـصل های سرد سال اسـتـفاده می شده است. هـمـچـنـین محـلی بـرای درست کردن کـباب داشـتـه است. هـمچـنـین این ساخـتمان دو محـل برای نگـهـداری ابزارها و وسائـل، بعـلاوه اتاقـی کـوچـک که از آن به عـنـوان نـشـیـمن استـفاده می کردند. دیـوارهـا بـوسـیله نـقاشـی از بـز کـوهـی تـزئـیـن شـده است. بـه احـتـمال خـیـلی زیـاد از این مـکـان برای انجـام مراستم مـذهـبـی خـود استـفاده می کـردنـد.

تـپـه سـیالک در نـزدیکـی کاشان نـیـز یکی دیگـر از این مکـان هـای تـاریـخی است، که بـه قـرن شـشم و پـنجـم قـبل از مـیـلاد بـرمـی گـردد.

اولین بار که مردم به منطقه سیالک رفـتـند، نمی دانستـند که چگـونه باید خانه ساخت. و زیر کـلبه هایی که با برگ درخـتان تهـیه شده بود زندگـی می کردند. اما بزودی آنهـا فرا گـرفـتـند که چگـونه با گـل، خشت خام درست کرده و مورد مصرف در خانه سازی قرار دهـند. در قـرن چهـارم قـبل از مـیـلاد مسیح، مردم سیالک بصورتی جامع شروع کردند به بنا نهادن بناهـای جـدید، که بخوبی مشخص است. این بناهـا بصورتی یکجا و توده، و تماما تهـیه شده از آجر خام بود. این آجـرهای اولیه کـه بـصورتی بیضی شکـل تهـیه می شد، در آفـتاب گـذاشته شده و خشک می شدند. و بعـد از آن مورد استـفاده قـرار می گـرفـتـند. معـماری این دوره تـمام بـناهـا را با رنگ قـرمز تـزئـین کرده و تمام درهای این بـناهـا کوتاه و باریک بوده و قـد درها بـیشتر از ۹۰ – ۸۰ سانتی متر نبود.

تـپـه حسن در نزدیکی دامغـان، تـپه ایلـبـلیس در ۷۲ کیلومتری کـرمان، و تـپه حسنـلو در آذربایجان غربی از بـناهایی هـستـند که بوسیله حفاری های باستان شناسی از زیر خاک بـیرون آورده شده اند. در حفاری های تپه حسنلو، سه بنای عـظیم کـشف شد که تمام آنهـا با نـقـشه ای یکسان درست شده بودند. این بـناها به ۱۰۰۰ – ۸۰۰ سال قـبل از مـیلاد مسیح بـرمی گـردند. تمام آنهـا دارای دروازهً ورودی، حـیاط سنگـفرش شده، اتـاقـ هـا و انـبار بوده اند. در معـماری تـپه حسنلو، ساختمان هـا بـنـظر از چوب بنا شده اند. مربع و بصورت برج با پـایه های چـوبی که بدون برش بصورتی عمودی از آن هـا بعـنوان پایه و ستون استـفاده شده بود. یکی از اتاقـ هـا بصورتی سنگـفرش شده با خشت خام کشف شد. نکـته جالب توجه اینکه اتاقی دیگـر را که بعـنوان آشپـزخانه از آن استـفاده می شده دارای جاهای مخصوص با شومینه دور آنها بود.

یکی از معـماری های مهـم ایران که مربوط است به قرن ۱۳ قـبل از میلاد؛ معـبد چـغـازنـبـیل (۱۲۵۰ قبل از میلاد) است که در کنار رودخانهً کرخه در استان خوزستان در جنوب ایران قرار گـرفـته است. این معـبد بوسیله ” هـونـتاش هـوبان ” پادشاه ایلام بر روی خرابه های شهر باستانی ” دور – آنـتـش ” ساخته شده بود. این معـبد نشانگـر اوج و شکوه معـماری در آن دوره است. این بـنا بصورت چـهـارگـوش و به صورت یک ساخـتمان پـنج طبقه است، که هـر طبقه از طبقه قـبلی کوچک ـتر است و نمائی بصورت مخروطی را نشان می دهـد. معـبد اصلی در آخرین طـبـقـه ساختـه شده بود. موادی که در ساختمان این معـبد بکـار رفـته است، بـیـشـتر از آجرهـای پـخـته لعـاب دار هـمراه با ساروج بـسیار قـوی بوده است. گـنـبد غـربی معـبد چـغازنـبـیل که بصورتی ماهـرانه ساخته شده بود هـنوز هـم پس از گـذشت سـه هـزار سال از تاریخ آن بصورتی عـجـیب و حیرت آور در وضعـیتی خوب بسر می برد. ساخـتـن طاقـ هـای هـلالی شکـل برروی راهـروهـا و پـلـکـان هـای داخل معـبـد نـشـانگـر مـوفـقـیت فوق العـاده و شگـفت آور معـماری در ایران باستان است.

چـیـزی که باعـث تعـجب و شوک بـسیار در معـماری چـغـازنبـیل است، اینکه ابـتـکار هـنـرمندان آن دوره در اخـتراع و ساختـن یک سیستم جدید که آب آشامـیدنی ساخـتمان را تهـیه می کرده است. آب تسویه شده بوسیله عبادتـ گـران و پـرستـش گـران و ساکـنین آن منطقه مورد استـفاده قرار می گـرفت .

تاریخ معماری جهان:

معماری غرب

محیط غار نشینی در طی هزاران سال هیچ مناسبتی برای آفرینش هنری پیشرفته و ظریف نداشته است. زیرا تلاش برای صیانت ذات بیشترین بخش نیروی جسمی و فکری ایشان را به خود اختصاص می داده است. که آثاری نیز را از خود به جا گذاشته اند. نخستین آثاری که از انسان بدست آمده است متعلق به چهل هزار سال پیش است که در دوران های مختلف زمین شناسی که شامل دوران های پارینه سنگی، نو سنگی و عصر برنز و مفرغ قابل بررسی است. که مجموعه این فعالیت ها منجر به پیدایش تمدن های مختلف و ایجاد شهر ها و روستاها بر روی سطح این کره خاکی گردیده است. بررسی این دوران ها نیاز به نوشته ها و کا غذ های فراوان دارد که خارج از توان این نوشتار است . اما بهترین راه است برای شناخت معماری غرب که همچون ریسمانی تافته از رشته الیافی که رنگ و مقاومتشان ثابت نمی ماند و هر بار به مناسبتی شکل و ظاهر و توان ریسمان دگرگون می گردد.

آغاز فرهنگ غرب را معماری یونان می دانند اما پیش از بررسی معماری غرب در دوران های مختلف بهتر است به دو نکته زیر توجه شود:

۱ – در آفرینش فضای معماری: در گزینش مبانی و ابزار و در تعیین نحوه بر افراشتن پیکره کالبدی و در طریق بهره ورداری از آن استدلال و گاه اسقرارهایی صورت می گیرند که زمینه اصلی شان، به ادعای سازندگان و ناقذان اروپایی، منطق است. کاربرد منطق در تدوین شکل و معنای بناها ، به آنها اعتبار می بخشد و ، در صورت توفیق نیز بر اعتبار منطق می افزایدو آنرا ترویج می دهد.

۲ – در سنجش و در بازشناسی فضای معماری: در گزینش معیارها و ضابطه ها و شیوه هایی که برای شناخت آثار دوران گذشته و یا هم زمان با زندگی ناقدان نقطه عطف بوده اند؛ از استدلال ها و استنتاج هایی بهره گرفته شده و می شود که فرای قواعد منطقی تدوین شده نمی رود.

هر گونه اظهار نظری در باره معماری غرب باید بر اساس و متکی بر چهار چوبی باشد که ” منطقی” می نماید. عطف به منطق ” ارسطویی “،عطف به منطق ” دکارت” ،عطف به منطق “کانت” و عطف به منطق ” هگل “و بالاخره عطف به منطق دیالکتیکی ماتریالیستی، که از همان روزهای زندگی ” هگل ” چنان در فضای تنگ قرن نوزدهم اروپا طنین انداز شد.

معماری یونان

تاریخ معماری یونان شامل دوره های مختلف بسیاری است که باستانشناسان این دوره ها را چنین تقسیم بندی می کنند:

۱ – دوران و شیوه هندسی

۲ – دوران کهن وش

۳ – دوران کلاسیک

۴ – دوران هلنیسم

که هر کدام از این دوره ها شامل فضا و گستره مکانی خاصی را تحت پوشش قرار می دهند .

دوره اول دارای فضایی نا مشخص و گسترده و در واقع غیر قابل تعیین می باشد که مرکز ثقل آن را می توان آسیای کوچک دانست. و دومی بیشتر مربوط به قلمرو حکومتی اسکندر است و شامل مناطقی می باشد که تحت نفوذ اسکندر قرار دارد. که مر کز آن را بخش شمالی یو نان امروزی بر می شمرند. سومی در واقع بیشتر فضایی اعتباری و قرار دادی می باشد زیرا بیشتر بر اثر جبر نظامیان به وجود می آمده است. اما در دوره هلنیسم گسترش فرهنگ و تمدن یو نان است که در این دوره بوده که فرهنگ و تمدن یونان به سرزمینهای دور دست پای گذاشته است .

معماری رنسانس

هنرمند رنسانس ساحری است که طبیعت مادی را می شناسد و به آن عمل می کند. در واقع در دوره رنسانس تطبیق معماری با انسان و طبیعت، به اتکاء یا به وسیله دانش ریاضی و تعبیر هایش دوباره مطرح می شود. و تمام خصیصه های که یک مبحث زنده را به تدریج دارا شد. تا جایی که تناسبات و اندازه ها فضای معماری تابع یک هارمونی کیهانی شدند. در واقع همان طور که لئوناردو داوینچی در رساله خود می نویسد: ” برای آنکه نگار گری شایسته آفرینش باشد و مبدا هنر و علم گردد می باید جهانی شود. ” که بعدها در قرن نوزدهم بر اساس این گفته انقلاب بزرگی در هنر و معماری پیش آمد. اما آنچه را که می توان در باره معماری رنسانس ایتالیا و اروپا ذکر کرد را به صورت مختصر در متن زیر می توان یافت:

 ” گونه های پر شمار تجربه های معماری سده میانی از دیدگاه معماران رنسانس نکته ای منفی بود. و باید جای به شیوه واحدی در آفرینش معماری می داد. و باید معطوف به ضابطه های معمارانه تازه ای می شد که در این دوران جهانی تلقی میشد. در این دوران کمک گرفتن از هندسه به عنوان وسیله ای که در روان تر کردن ترکیب های حجمی فرعی کاربرد فراوان داشت؛ و به طراح کمک می کرد که به کمک اندازه هایی که از پیش در ارتباط و در تناسب با یکدیگر سنجیده می شوند، در تعیین عناصر فرعی معماری بامشکل روبرو نگردند. گذری داشته باشند از فضای آکنده از گونه گونی تجربی به فضایی که در آن حساب و نظم در آفرینش معماری حاکم است ، که از طریق استدلالی کردن و عقلانی کردن معماری صورت می گرفت. و همچنین از روش آفرینش و اجرای واحدهای معماری خاص سده میانه؛ به روشی نوین روی آوردن و در پی آن روابط اجتماعی و حرفه ای معماران بسیار دارای اهمیت بود . معماری رنسانس ایتالیا، دارای بیانی ویژه است و از ابزاری نو و بس مهم برای مفاهیم خود بهره می برد که مهمترین آن را می توان شکل واقعی دادن به اندیشه فضایی که دارای خصیصه پرسپکتیوی است ،دانست “.

با توجه به مسائل بالا درمعماری رنسانس پنج نوع فرآورده معماری پدیدآمد که می توان به صورت مختصر چنین ذکر کرد:

– بناهایی که در طول بررسی معمول بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. مانند کلیساها، نمازخانه ها و مقابر. دستورها و قواعد تنظیم و تدوین فضای معماری در این رده ساختمان ها ، همه جا به گونه ای آزاد از سنت های موجود و نه در پیروی صرف از آنچه معماران پر توان شکل داده وبه کار برده اند رخ می نمایند.

– همه جا چنین عنوان می شود که فضای معماری در دوران رنسانس ایتالیا، به دست معماران، به شکل موجودیتی در آمد که، در درونش، طراحی معماری، برنامه ریزی دیدی یا بصری می شد. که تازگی این امر در شکل اجرایی آن بود. که بعدها دورنمایی پرسپکتیویه به آن افزوده شد که معماران متناسب با توان نظری خویش، از آن بهره می گرفتند.

– در این دوران معماران چه در داخل و چه در خارج بنا به دنبال یک وحدت شکلی بودند. که در گذر زمان از فضای درونی به بیرون بنا و در باز شناسی روحیه ای که درون بنا را هویت و شخصیت بخشیده و در تطبیق شکلی و معنوی و نمادین آن با روحیه ای از حجم بنا قابل درک تواند بود که چگونگی شکل پوسته میانی این دو، نقشی اساسی دارد که می تواند نقطه حرکت طراحی معماران این دوره محسوب گردد.

معماری باروک

از اوایل سده هفدهم تا نیمه سده هجدهم، اندیشه ها و سلیقه نو، معماری و هنر اروپا را دگر گونی بخشید. که محققان این دوره را باروک نام نهاده اند. که باروک برای دستیابی به آزادی و ابتکار خود برگسستن همنوایی با رنسانس و انحراف عمدی منریسم تکیه داشت. معماری باروک در بسیاری از جنبه ها به آزادی موجود در معماری کلاسیک روم باستان نزدیک تر بود.

در واقع می توان باروک را آزادی فضایی دانست آزادی فکری از قوانین قراردادی، از هندسه مسطحه، از سکون، از تقارن و از تضادبین فضای داخل و خارج حتی امروز درک معماری باروک تنها به این مفهوم ها نیست بلکه به معنای قبول شجاعت، ایده، تحرک و نداشتن بردباری نسبت به قوانین سطح گرایانه و تشدید تاثیرات صحنه آرایانه بی تفاوتی و بی نظمی است. و همچنین داشتن همسویی و توافق در هماهنگی بخشیدن بین مجسمه سازی، نقاشی، هنر باغبانی، بازی و طراحی با آب به منظور ایجاد درک واحد هنری است. و که می توان معماری باروک را دریک جمله معماری درک فضا دانست.

اما معماری بارک را از لحاظ کاربردی شامل چه ویژگی هایی می توان دانست ؟ که موضوعی است که در متن زیر به اختصار به آن پرداخته شده است.

” با اینکه اولین ومشهورترین معماران دوران باروک کسانی شناخته می شوند که فعالیت حرفه ایشان را در زادگاه شان آغاز کرده اند، معماری باروک یک پدیده ایتالیایی و زاذه شده درایتالیا دانسته نمی شود. معماری باروک پدیده ای است متظاهر یا متکی بر ویژگی هایی شکلی که گرویدن به آن نیاز به چیزی بسیار بیش از آنچه متعارف و معمول به شمار می رود ندارد. هر معماری می تواند از خود بر آنچه در جریان فعالیت های روزمره که بازار معماری عرضه می شود بیافزاید بی این که مستلزم آن باشد که فراورده سنتی معماری در سطح شهرها و مناطق پر سکنه تر از اروپا زاده می شود، بی این که در گام های بعدی معماران راهی نمایانده شود، نو معماری باروک از گذشته نزدیک خود فاصله می گیرد. بی این که قدرت آن را داشته باشد تا راهی نو در افکند. گونه گونی، که به عنوان یکی از خصیصه های اصلی باروک شناخته می شود، در سطوح مختلف نمایان می شود. در آثار یک دوره در گستره یک شهر، و در پهنه سرزمین های اروپایی که دارای فرهنگ و سنت هایی نو واحدند. در این میان اما فقط تلاش پر قدر و برای به وجود آوردن و رواج دادن اندیشه های نو و متکب بر جهان بینی ها استوار صورت می گیرد؛ که نمی توانند توان آن را بیابند، که بر همه معماران در گستره مغرب زمین برای دوره ای کوتاه مستولی شوند .

از رنسانس تا باروک

رفیع ترین افکار سیاسی و غنی ترین بسط و رشد فعالیت انسانی را بصورت هم پیوسته می توان در تاریخ فلورانس یافت. و به این معنی فلورانس در خور نام نخستین ایالت در دنیا است… روح شگفت انگیز فلورانسی که هم از خلاقیت هنری و هم از دقتی منتقدانه برخوردار بود، پیوسته شرایط اجتماعی و سیاسی فلورانس را تغییر می داد و به همان مداومت این تغییر، آن را توصیف و قضاوت می کرد.

رنسانس اولیه که در ایتالیا پایه گذاری شد. جهان را وارد دنیای تازه نمود که در آینده جدید این جهان را به دنیای مدرن پیوند می داد. که در واقع نوعی آگاهی تازه از تاریخ، که با نیروی اصالت خود موجب خلق هنری تازه می گردید. رنسانس را زایش دوباره و زندگی تازه معنی کرده اند. که مردم دوره وسطایی اروپا که در حسرت شکوه و عظمت تمدن های کهن بودند به وجود آوردند. در واقع جنگ ها ، بیماری ها، نابسامانی های اجتماعی و… عرصه را بر همگان تنگ کرده بود که به دنبال راهی تازه برای فراموش کردن این دوران بودند. که آن را در جلال و شکوه یونانیان و رومیان جستجو می کردند. و بازگشت به آن دوره را تنها را نجات خود می دانستند. و با این مقدمه اروپا وارد دوره جدیدی شد که هم بتواند قدرت گذشته را بدست آورد و هم بر اساس کلیسا و سیاست در کشف علوم راهی گردد. که نتیجه آن را می توان کشف قاره اروپا، کشف پرسپکتیو، اختراع چاپ، شروع استعمار قاره ای دیگر و… نام برد .

 اما در حیطه معماری نتوانستیم منابع و نظری صحیح و کامل را بدست آوریم که بدانیم در این دوره چه رخداد ها و رویدادهایی در معماری مسیر را مشخص می کند. تنها چیزهایی که پیداست کپی برداری از آثار هنری و معماری دوره روم و یونان در این دوره فراوان گردید. و مقدمات تفکر مدرن نیز پایه گذاری گردید که در باره معماری این دوره و سیر آن تا آغاز معماری مدرن دکتر فلامکی در کتاب شکل گیری معماری در تجارب ایران و غرب، ویژگی های معمارانه اروپا را از رنسانس تا باروک در موارد زیر جستجو می کند:

– دستورها و قاعده های به کار رفته در تولید فضا

– دور نمایی در فضای معماری

– پیوند و گسستگی های میان فضای بیرونی و درونی

– گرایش های پلان ولومتریک در آرایش فضای معماری

– پیوستگی های حجمی و رابطه های محیطی بناها

گوتیک

گوتیک نامی است که در دوره رنسانس برای دوره ای از هنر و معماری اروپایی قرون وسطایی انتخاب شد. شاید علت انتخاب این نام را این گونه به توان توجیه کرد که در دوران گوتیک بر خلاف دوران پر افتخار اروپا یعنی روم حرکت می کرد و در این دوران بر خلاف روم که به معابد و مذهب کمتر اهمیت می داد به کلیساها و مذهب ارزش خاصی داده شده که حتی برخی از این دوره تحت عنوان عصر ایمان اروپا نام می برند.

پس از ثبات نسبی که رومانسک در اروپا به وجود آورد، مشق ساده از آن دوره و هنر رومانسک را به پختگی خاصی رساند. در واقع گوتیک آمیخته از هنر رومانسک با هلالهای تیزه دار اسلامی و ویژگی هایی از هنر نرمان ها و گوت های شمالی در ناحیه شمال شرقی پاریس، یعنی در ایل دو فراس، شامپانی و پیکاردی به وجود آمد.

می توان برخی از ویژگیهای ساختمانی که در بناهای این دوره مشترک است را به صورت کلی چنین عنوان داشت:

 – چگونگی شکل دادن به عناصر ساختمانی، از منطقی نو پیروی می کند. که همزمان به مختصات استاتیکی و شکل می نگرد. کاربری ها استاتیکی عناصر ساختمانی که فضای معماری را تحقق می بخشد به جنس مصالح ساختمانی و موضع اسقرار هر یک از گونه های عناصر ساختمانی می نگرند.

 آنچه در تولید فضایی بلن و شکوهمند، زیبا و پر جذبه؛ نقشی تعیین کننده دارد وسیله ای حتی نمادین در مقوله معماری گوتیک به شمار تواند رفت، تویزه است. تویزه همزمان، سه کار اصلی را انجام می دهد: نخست انتقال نیروها رانشی در طول مسیری که از شکل تویزه داده می شود به نقاط مطمئن. دوم ممکن داشتن تقسیم بندی سطوح قوسی شکل پوشش های گنبدی به پاره هایی چند. و سوم آزاد گذاشتن دست معماران را در تعیین میزان و شکل پذیری که به پوشش قوسی و کنبدی داده شود.

 – گرایش به قرینه سازی در فضای معماری، دستیابی به ابزار های فنی – ساختمانی نو، پنچره های دارای شیشه های رنگین و مصور که به اندازه بزرگ و بلند ساخته می شوند و سوای بار زیبایی شناختی، به نیازها و پیاوردهای استاتیکی به شکل متداول دست می یابند .

 اما سوای بینشی که تقارن را عین زیبایی معنوی و کمال آفرینش می دانستند، این مساله که در فضاهای داخلی از تقارن استفاده نشود را مجاز می دانستند. که همین بینش با عث به وجود آمدن ساختمان های یا نقشه های گرد و تقارن شعاعی گردید. در واقع مبنای اصلی و اساسی تدوین فضایی دوران گوتیک ساده دیدن و ساده خواستن فضایی است با تقارن .

 – در بناهای دوره گوتیک، عناصر ساختمانی، دو نقش عمده را پذیرا بودند: اول بر پا ساختن بنا و تضمین مقاومت پیکره کالبدی در برابر نیروهای داخلی و خارجی؛ دوم تضمین پیوستگی و هماهنگی و انسجام در دو حد جزئی و کلی. در واقع هر بنایی ضمن متظاهر کردن پیوستگی های شکلی در تمامی حجمش، استخوان بدی خود را در بیرون و داخل می نمایاند.

 – بناهای گوتیک که بیشتر در کلیسا ها خلاصه می گردد واحد های ساختمانی هستند بی هیچ پیوستگی حجمی به بناهای اطراف یا بافت شهری دوران خود. که علی رغم زیبایی که دارند با بناهای مذهبی هم گسستگی حجمی و شکل دارند. و در واقع صحنه ای را به وجود می آورند که همچون موجودی استثنایی در کالبد شهر دیده شوند. در واقع بناهای که کاربری مذهبی نداشتند در فضای معماری به گونه ای که دور از خشکی های دستوری می نمایاند عمل می کردند. فضای شهری پذیرای آرایشی آزاد بود و تنوع حاکی مهارت های کمتر، در واحدهای معماری – شهری را به وجود می آوردند. که این مسئله خود نیاز به بررسی خارج از قالب سبک گوتیک است که در این نوشتار نمی گنجد.

 در کل آنچه را می توان از معماری این دوره از لحاظ ساختاری درک کرد  و این بناها به هر دورانی که تعلق داشته باشند؛ تنها یک ارزش و زیبایی واحد را نشان می دهند که از این مجموعه نه چیزی می توان کم کرد نه چیزی افزود.

در این مجموعه ها ضمن اینکه تفکر و شخصیت انسانی نمود دارد، روندی زنده در پیوند با رشد تاریخی این قاره را نشان نمی دهد. اما به راستی علت تبلور گوتیک چیست؟ آیا معماری گوتیک در پاسخ گویی به اهداف و اندیشه های معماری شرق که در این دوران اثر قابل توجهی بر معماری اروپا داشته به پا خواسته است؟

معماری رومانیک (رومانسک)

با انقراض حکومت روم غربی توسط گوت ها، اروپا تجربه ای نو را در پیش گرفت که دیگر در آن خبری از یکپارچگی و قدرتی واحد خبری نبود. و اروپا را به علت حمله اقوام بیگانه به این سرزمین را وارد جنگ های صلیبی کرد که ره آورد این اوضاع استقلال ملت ها بود. اما در عوض آن به دوران سیاه قرون وسطایی گام نهادند.

 در قرون اولیه این دوران هویت و معماری اروپا کاملا از بین رفت. و در پی استقلال ممالک و بدست آوردن هویت گم شده معماری در این دوران به وجود آمد. که آن را در قرن نوزدهم رومانیک یا رومانسک نامیدند. که ترکیبی از معماری قدیم اروپا، روم، بیزانس و مشرق زمین بود. که مرکز عمده آن را ایتالیا می دانند.

 در برابر ساختار رومانسک دو خصوصیت را نام می برند که اول پیوستگی تمامی عناصر بنا است و بعد مسئله متریک فضایی است. اما در تحلیل این دو خصوصیت می توان با نگاهی تازه به معماری این دوره ویژگی های آن را به طریق زیر هم دسته بندی کرد:

 – چگونگی شکل دادن به عناصر ساختمانی دگرگون شده و تجربه های پیشین در باره اتصال سطوح عمودی و طاق ها و سقف ها از روی ستون ها و تزئینات دیوارها و موزائیک کاری ها کاملا کنار گذاشته شد. و مصالح اکثرا بدون اندود و تزئین به کار می رفتند. در واقع معماری را بر دو اصل استوار می کردند: اول مجلل بودن بنا از طریق اندازه و ارتفاع بلند و دوم نمایان داشتن شالوده بنا.

 – قرینه سازی از اصول اصلی بود. و چه در محور طولی و چه در محور شعاعی مورد استفاده قرار می گرفت.

 – ساختمان های این دوره در هر سرزمینی که خواستار حرکتی نو بودند ساخته می شد. و شالوده فضایی خاصی را به مدل می گرفتند. که می توان گفت تمامی فضای داخلی و خارجی آن سنتزی از معماری روم است.اما شکوهمندی و اثر روانشناختی خاصی که تصور می شد در بناهای مذهبی در اذهان بر جای می ماند؛ از طریق حجم زیبایی است که بر زمین استقرار یافته است. سطخ افق و خط افق، در بر گیرنده پیکره بنا می شود و بنا، در طول خود یعنی در موازات سطح و خط افق، تدوین می شود؛ قابل فهم شده و در معرض شناخت قرار می گیرد .

در واقع تمدن وحشیانه و اولیه قرن هشتم تا دهم ، ردای گشاد بیزانس را گسست. و خشونت مردانه جسم ساختمان را عریان ساخت. حال کلبدی سازمان یافته و واحد در راستای وحدت خود دست به کار شده است و حرکت می کند و اگر قدم انسان در کلیسای دوران اولیه مسیحیت به طور یکنواخت با قافیه است، و کلیسای بیزانس لغزنده است؛ اما در این دوره با ایست آهنگین به نیازهای کاملا مهیج پاسخ می گوید. شاید در تمامی اروپا قدم های انسان، ارایه کننده تاکید روانی بسیار است.

معماری بیزانس

پس از آنکه دیوید کلسین، قلمرو وسیع امپراطوری روم را به دو بخش شرقی و غربی بین خود و سرداران همطرازش تقسیم کرد، عملا اضمحلال امپراطوری قدرتمند روم را پایه ریزی کرد. پس از آن کنستاتین شهر باستانی بیزانس را دوباره ساخت و کنسانتینوپل نام گرفت؛ فرمانروایی بیزانس به دست امپراطور آرکادیوس افتاد که شهر بیزانس را به همان نام قدیمی اش پایتخت قرار گرفت.

 بیزانس در منطقه ای قرار داشت که کوتاهترین مسیر بین غرب و شرق بود و دارای اهمیت تجاری بالایی بود که باعث گردیده بود از رونق بسیاری برخوردار گردد. و به علت این شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی که داشت باعث شده بود که ادغامی از فرهنگ های شرق و غرب داشته باشد. که در واقع تمدنی را به وجود آورد که اساس و ریشه آن در غرب نهفته بود اما رنگ و بوی شرقی داشت.

 در پدید آمدن هنر بیزانس و شکل گیری آن، در نگاه اول سه عنصر عمده مشهود است که دارای نقش عمده ای در این هنر هستند. نخست ضرورت اداری، دوم تاثیرات هلنیستی و سوم تاثیر گذاری معاصر از پادشاه ساسانی. اما پیش از آنکه بخواهیم به صورتی جامع و کوتاه نگاهی به دوران بیزانس و رابطه آن را با غرب و شرق به پردازیم بد نیست که نگاهی به دیدگاه های لئوناردو بنه و ولو که برای اولین بار نسبت به این دوره ارائه گردید داشته باشیم.

 – مساله شکل نشستن چند قوس متفاوت روی یک ستون یا پایه واحد و شکل استقرار یک قوس روی دیوار هنگامی که شکل قوس و شکل دیوار زیرین آن نابرابرند … موضوعی است که چنانچه می دانیم که به یکی از مباحث فن معماری باز می گردد. جایی که چگونه گذر مقطع چهار ضلعی به گنبد کروی شکل مطرح است که این مسائل تا هنگام شکوفایی هنر بیزانس حل نشده بودند.

 – فرآورده های معماری بیزانس، بیشتر به صورت پیکره هایی اند که ضمن تبعیت از چگونگی ترکیب مکان های اصلی و فرعی درون بنا، به بیشترین هماهنگی و تعادل در شکل خارجی می رسند. اما از محیط کالبدی شهر پیروی نمی کنند و مشروط به آن نمی شوند.

اگر به ویژگی ها و نکاتی در سطور بالا به آن اشاره شد دقت کنیم شاید بتوان قبول کرد که معماری بیزانس با توجه به رابطه ای که با شرق و غرب داشته، محل اتصال معماری از معنویات و مادیات است. که مجهز به دانش ریاضیات و هندسه غرب؛ و بر گرفته از عرفان و تفکر شرق است. که روشی پیچیده در تحلیل این معماری را در پیش روی ما قرار می دهد .

اما آنچه مسلم است با توجه به دوران حکومت روم شرقی، بناهایی که از ابتدا تا شکوفایی در این سرزمین بنا شده که آثار آن و تاثیراتش به دوران امپراتوری عثمانی ها هم کشیده شده؛ دارای گوناگونی خاصی است که آنها را نمی توان در یک شکل دسته بندی کرد.

معماری بیزانس بر خلاف معماری روم، از یک سری دستورات خاص پیروی نمی کرده و از فنون و مصالح متفاوتی در ساخت بهره می جسته است. در ساخت بناها بیشتر به مصاح بومی منطقه توجه داشته اند. اما عمده بناهای این دوره که دارای ارزش معماری هستند را می توان شامل کلیساها، صومعه ها، مقابر، بناهای ویژه شهیدان، قلعه هایی که کاربری مذهبی داشتند و خانه های سلاطین دانست که این بناهها را می توان بر اساس طرح و شکل شان به سه دسته تقسیم کرد که عبارتند از:

 – کلیساهایی که با تجارب معماری رومی تطبیق داده شده اند. که این مجموعه دارای ویژگی هایی همچون:

تسلط بر بر جزییات اجرایی بناها در چهار چوب معینی نمودار است .اتصال سطوح که به کار پوشش افقی می آیند، به ستون ها به دیوارها، به سادگی صورت گرفته و نظم، در فاصله گذاری و در تعیین تناسبات سطح ها و حجم ها، اصلی اولیه به شمار می آید. آزاد گذاشتن معمار از سلسله اندازه هایی که از پیش داده شده که تداوم اندام ساختمان، چه در فضای درونی و چه خارج، به انتخاب مصالح ساحتمانی و شکل های معمار، مورد به مورد، تعیین می کند؛ تحقق می پذیرد و حجم های ساختمانی از بناهای مجاور مستقل. و بیشتر برای اینکه زیبایی برگرفته از نظم و تناسبات به کار رفته بر روی پوسته خارجی و بیرونی، حجم ساختمان را به نمایش گذاشته می شود.

 – کلیساهایی که در محور طولی شان، نقطه گزیده، با پوشش گنبدی به ارتفاع برده شده است. که ویژگی های این دسته را می توان این گونه ذکر کرد:

 اتصال عناصر ساختمانی عمودی به عناصر گونه گونی که به تعبیه پوشش اختصاص دارند، پیرو روشی اساسی است که به شکل ظاهری بخش های حساس بنا، با در نظر گرفتن جنس مصالح ساختمانی و امکانات تزیین سطحی آنها ، و به چگونگی های انتقال نیروها و به ویژه نحوه تاثیر گذاری مولفه های افقی می پردازد. تا بتواند با آهنگ تقسیم بندی خطوط و سطوح عمودی و افقی برای به دست دادن نظام فضایی مساعد و مناسبی، همزمان به زیبایی و به استحکام پاسخ گو باشد. و از اندوخته و آموخته های ریاضی و هندسه معماران بهره گیرد .

 هم بناهایی که پس از احداث دگرگونی هایی چشم گیر روی حجم و دیوارهای جانبی شان شکل نهایی گرفته اند و هم آن دیگر بناهایی که شکل خارجی شان پذیرای دگرگونی نبوده، انظار عابران و نگاه مومنان را نشانه گرفته اند.

در واقع گرایش به زیبا سازی و تلاش در آفریدن ساختمانی با صلابت از اهداف معماران و بانیان این گونه بناها بوده که بدون آنکه سبک خوانده شود به آن دست یافته اند.

 – کلیساها و یا بنا های مذهبی که تمامی بخش های متشکله آن زیر نفوذ محو آسمان و زمین قرار دارد که دارای این ویژگی ها است:

 در پیوند دادن سطوح دیوارهای جانبی درون بنا، که تا بلندترین نقطه محور قائم با بریدگی و اتصال هاییدر معرض دیدا هستند. سوای برش های متناسب با مصالح و منطبق با آهنگ تناوب عناصر ساختمانی، عنصر تازه ای به گونه ای تعمیم یافته کارآیی می یابد که پیش تر نیز شناخته شده بود: آرایش پوشش های موزائیک و فرسک به شکلی گسترده در تدوین فضایی درونی بناهای مذهبی به کار گرفته می شود.

 شکل برونی بناها که در این رده قرار می گیرند به چنان تکاملی در تدوین اندازه ها و تناسب ها تر کیب های عناصر سطحی و حجمی می رسند که گویی تنها، پی جوی هدفی معین است  منعکس کردن ویژگی های فضای درونی بر حجم بنا و بر هیئت خارجی آن، در بناهایی که میل به نمایاندن ساختمان به رآورده ای انسانی که روی به آسمان کرده و تعالی خود را خیز در راستای زمین ، آسمان دارد به نمایش می گذارد.

معماری دوران بیزانس را می توان در یک جمله معماری تعالی انسان از زمین به آسمان دانست که با توجه به دانش روز بر معنویات تکیه دارد.

معماری روم

قدرت روم که پس از اتروسک ها بر ایتالیا حاکم و جانشین ایشان شد، اقوام ستیزه ایتالیا را مطیع حکومت واحد روم گردانیده و سرانجام ملت های اروپای غربی و مدیترانه و خاور نزدیک را در زیر پرچم امپراطور روم گرد آورد.

به گفته مورخ بزرگ روم ” انقلابی پدید آورد که تا ابد در یاد ها خواهد ماند. و امروز نیز ملت ها آن را را احساس می کنند “. در واقع اگر در بررسی امروزمان می بینیم که نبوغ یونانیان با تابش هر چه بیش تر در عرصه هنر، علم، فلسفه، تاریخ، و به طور کلی در قلمرو عقل و تخییل می درخشید، نبوغ رومی در عرصه فعالیت های دنیوی حقوق و کشورداری پر تو افکنی می کند. و به اعتقاد بسیاری دیگر هنر رومی از هنر یونانیان متولد گردید. هنر رومی به واقع انتشار دهنده میراث هنر یونانیان بوده است. و هر چند عده ای اعتقاد بر این دارند که معماری رومی ریشه در معماری و سبک اتروریایی (Etruscan) داشته است اما در واقع دارای خصوصیاتی یونانی مآبی بوده است.

اما آنچه که معماری رومی را متمایز از معماری اقوام دیگر همچون یونانیان می کند را شاید بتوان این گونه توجیه کرد که در واقع تمرکز قدرت های نظامی مالی و اداری روم باستان، از دیرباز، با تمرکز توان علمی و فرهنگی همراه شد. و چنان که دانسته شده است، مدتی توانمند ترین شخصیت های زبده دانش و هنر زمان را از دور و نزدیک جذب خود کرده است. و این امر تا آنجا که به تولید فضای معماری و به ویژگی های آن باز می گرداند دارای پیاوردهایی به شرح ذیل است:

 – توان اجرایی متکی بر ثروتهای مادی با یا بی ( رشادت های که به رومیان نسبت داده شده است) بر سایر تلاش ها مقدم بوده و رشد دهنده و بر انگیزاننده تولید در زمینه های دیگر است.

 – آنچه پیشتر در جهان یا از حوزه پرتحرک مدیترانه برخاسته بود، و به همراه دستا آوردهای اتروسک ها، تنها فضاهایی را به شمار می آورد که می توانستند مورد بهره برداری سریع حکومت تازه به قدرت رسیده قرار گیرند. شور و ذوقی که از تحرک اجتماعی و از امکانات مادی و اجرا بهره می برد و از اینها منبعث می نمود به تدریج به تولیدات تازه ای در معماری، مجسمه سازی، نقاشی، موسیقی، نمایش، رقص و شعر منتهی شد که دارای اصالت بودند.

 اما آنچه مورد اهمیت است و مورد اصلی بحث نیز می باشد ویژگی های رومی می باشد که از مجموعه گوناگون و پر شمار معماری های رومین بیرون می زنند. که به عبارتی می توان این گونه دسته بندی نمود که پر شماری گونه های معماری، گستره بودن حجم های معماری و شکفته شدن در صور هندسی و اتکاء به سیستم ساختمان ها و استخوان بندی بناها به فنونی یکسره و نو و برخوردار از کارایی گسترده، که به مختصر در باره هر یک چند شرحی ارایه خواهد شد.

– پر شماری گونه های معماری

گسترش پر شتاب سلطه رومیان باستان باعث گردید که ترتیبی متداول و همه گیر و شکلی مجلل در معماری به وجود آورند. و هر آنچه را که می خواستند بزرگ می ساختند و در ساختن آن هم درنگ نمی کردند. این روحیه رومیان در صورتی برای بومیان سرزمین های تسخیر شده مقبول می افتاد که با رنگ و بوی محلی آمیزش پیدا می کرد. که پیدایش این بناها با مداخله ای که در وضع عمومی شهرها به وجود می آورد، تحرک و پویایی جدیدی به شهرها می بخشید. به طریقی که آبراه ها، حمام ها، ورزشگاها، آمفی تئاتر ها و… دارای گوناگونی فراوانی گردید؛ و انواع مختلفی به خود گرفت.

این تنوع تنها در راستای اصلی کاربری، رده بندی بناها ممکن می شد و نه در مجموعه ای از ویژگی های که تاثیر پذیری شدید از عوامل محلی نیز در بگیرد. این گونه مسائل باعث گردید که پر شماری گونه های بناها را در دوران رومیان داشته باشیم که یکی از ویژگی های اصلی معماری آنان به شمار می آید. که همراه و همزاد با تحرک اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی است و نمودی از شکوفایی یک تمدن است.

– گستردگی حجمی بنـا

یکی از نو آوری های رومیان در باب ترسیم یا تدوین پلان ولومتریک واحدهای معماری شهری این است که شالوده کالبدی بنا و در نتیجه شکل خارجی یا حجم آزاد را در تبعیت از شالوده کار بردی بنا می خواستند و در واقع معماران را وا می داشتند. تا خود را از تصور پلاستیک و محدود هندسی برهانند و برخورداری از آزادی در تدوین نقشه را بر پیروی از پوششی یکپارچه و پیوسته را ترجیح دهند. مسلما با توجه به مسائل بالا، حجم های معماری یک بنای واحد ضمن بر خورداری از ترتیب و تدرجی که دارای اصالت و ارزش کاربردی است، با یک دیگر ترکیب شوند؛ و ساختمان به شکلی ارگانیک بر روری زمین استقرار یابد. که این کار مستلزم این است که یک بنا توسط معمارانی ساخته و پرداخته نشود که دارای سبک و روش خاصی هستند. بلکه از شیوه های فنی و اجرایی متداول و نیز در پیروی مستقیم از دولت عمل کنند. و دیگر همچون یونانیان پی جوی اینکه نگاه بیننده را به یک نمای خاص توجه دهند نباشند .

 با توجه به سطور بالا برای شناخت یک بنای رومی به آنچه که درون آن اتفاق می افتد باید توجه کرد و عوامل داخلی آن را باید مورد بررسی قرار داد.تا بتوان به درک صحیحی از آن داشت.

فنون اولیه ساختمان

رومیان به منظور بر پایی بناهای خود از روش ها و فنون خاصی بهره می گرفتند. و با توجه به اینکه این فنون تاثیر به سزایی در شکل بناها داشته و در زمینه روان شناختی معماری نیز اثر گذار بوده که اشاره به آن بی فایده نمی باشد. مخصوصا که این وجوه مشخصه معماری رومی می باشد که می توان چنین دسته بندی کرد:

 – اوپوس کو آدراتوم، که عبارت است از سنگ های چهار گوش تراش که معمولا منظم اند و گاه با تراش کامل، که به صورت افقی کنار یکدیگر قرار داده می شدند که علاوه بر کارایی های ساده در ساختن قوسها و پوشش های گهواره ای به کار می رفته است.

 – اوپوس سیلیکئوم، که عبارت است از دیواری که با سنگ های به شکل نا منظم و دارای اندازه های جور واجور بنا می شده است.

 – اوپوس کمنتی کئوم، عبارت است از ترکیبی از لاشه سنگ های نا منظم و گاه خردی که به وسیله ملات به یکدیگر می چسبند. و شکلی کم و بیش یکنواخت و یک پارچه می یابند. که در موارد پیشرفته برای تعبیه پوشش ها استفاده می گردید.

 – اوپوس لاتریکیوم، که روشی است در به کار بردن خشت خام و آجرهایی که در کوره پخته شده اند در بنای پیکره های ساختمان.

بیشترین و یا جدیدترین ابداع ساختمانی رومیان را در بنای قوس ها و طاق های منحنی شکل می یابیم. که تناسب و اندازه هایی هستند همزمان پاسخگو به نیازهای فنی و کاربردی و زیباشناختی.

هنر هخامنشی

در دوره هخامنشی با آثار معتبری روبرو هستیم که در پاسارگارد تخت جمشید و شوش قرار دارد. و ما فقط به بررسی آثاری که از تخت جمشید به دست آمده اکتفا می کنیم . نام اصلی تخت جمشید پارسه بوده و امروزه ثابت شده که این مکان جنبه ی مقدسی برای هخامنشیان داشته است. آثاری که از تخت جمشید باقی مانده بیشتر شامل نقوش برجسته است.

این نقش برجسته کاری بر دیواره تالارها کنده شده اند. که بهترین و سالم ترین این نقش ها متعلق به تالار آپادانا است. آنچه در تمام تخت جمشید جلب نظر می کند رعایت کامل تقارن است. اگر در تعداد ستون های هر تالار دقت کنیم عدد زوج می یابیم. اگر به نقش روی دیوارها خوب دقت کنیم در تمام آنها رعایت تقارن را می بینیم .

 در تخت جمشید نقش برجسته ای وجود دارد که در میان سایر نقش برجسته ها منحصر بفرد است. این نقش برجسته تنها نقشی است که یک رویداد را روایت می کند. درحالی که اکثر نقوش دیگر این جنبه روایت گری را ندارند. نقش هایی را که گویای اتفاق هایی هستند روایت گری می خوانیم. این نقش گویای شکایت کسی است که بر او ظلم شده و از مظلومیت خود در نزد داریوش شکوه می کند، بنام متظلم مدی است.

 نقش برجسته دیگری هم در بیستون وجود دارد که از همین خاصیت برخوردار است. این دو نقش برجسته تنها آثار هخامنشی هستند که از خاصیت روایت گری برخوردارند. موضوع این نقش برجسته شکست دادن اقوام مختلف بوسیله داریوش است.

 شاهان هخامنشی در عرصه وسیع سرزمین خود از مهارت و استادی هنرمندان ممالک تحت فرمان خویش بهره می‌گرفتند. و از این جهت در آثار معماری و صنعت ایران در دوره هخامنشی تاثیر سایر ملل نیز دیده می‌شود. چنانچه داریوش می‌گوید در بنای قصر او صنعتگران بابلی، لیدی، مادی و مصری خدمت می‌کرده‌اند و مصالح ساختمان‌ها از فواصل دوردست می‌آمده است. استفاده از تجربیات و سنن ملل تابعه نه به صورت تقلیدی و پیروی، بلکه به‌گونه باز آفرینی و الهام‌ پذیری خلاقه، مختص دوره هخامنشی نیست. بلکه مادها نیز پیش از آن از تجربه ” اوراتوئی ” ها استفاده بسیار بردند.

معماری دوره هخامنشیان ادامه یک هنر ملی بود. اصالت این هنر در قصر ” کیاکسار ” پادشاه ماد در همدان جلوه کرد. و کوروش در ادامه آن قصر پاسارگاد را در هشتاد کیلومتری تخت جمشید بنا کرد. به جرات می‌توان گفت تخت جمشید یکی از بزرگ‌ترین و وسیع‌ترین بناهایی است که قبل از معمول شدن آهن ساخته شده است. و دارای سقف و ستون‌های چوبی بسیار بوده است. سقف ساختمان از چوب سدر لبنان و بلوط ساخته شده و برستون‌های حاشیه‌دار که سرستون‌های آراسته‌ای آنان را تزیین می‌کرد تکیه داشته است.

کاشیکاری در عهد هخامنشی

کاشی هایی لعاب دار از شوش و تخت جمشید بدست آمده که بسیار ظریف و زیبا تهیه شده است. آثار شوش در زمان هخامنشی با همان شیوه کاشی سازی بین النهرین ساخته شده است. و این خود دلیل دیگری است بر تاثیر هنر بین النهرین بر هخامنشیان.

فلزکاری در عهد هخامنشی

آثار زرین دوره هخامنشی چندان زیاد نیست. ولی آنچه بدست آمده از ساختاری بسیار ظریف برخوردار است. نکته قابل توجه در آنها شباهتشان با نقوش برجسته در تخت جمشید است .

مرصع کاری در عهد هخامنشی

مرصع کاری نیز در این دوره رواج داشته است. که مبین مهارت کار صنعتگران این دوره بوده است. مرصع کاری عبارت است از کار گذاشتن سنگ های قیمتی روی فلزات، طلا یا مواد دیگر.

تمدن هنـد

• هند تمدنی است که تنوع نژادی و دینی در آن هماهند ویژگی های جغرافیای این سرزمین گوناگون اند.

• نخستین تمدن و فرهنگ بزرگ هند، در هزاره ی سوم پیش از میلاد، در کرانه ی رود سند متمرکز شده بود. موهنجودارو Mohenjodaro و هاراپا Harappa (در پاکستان امروزی) از مناطق اصلی گسترش این فرهنگ بودند.

 • موهنجودارو ، با بیش از پنج هزار سال پیشینه، از طرا حی شهری به صورت شبکه ی شطرنجی برخوردار بوده و ساخت آن بر فراز تختگاهی انسان ساخت به بلندای ۱۴ متر بوده است.

 • آثار بر جای مانده از معماری و شهرسازی این شهر گویای تأسیس یک مرکز بزرگ تجاری با خیابان های بزرگ شمالی- جنوبی به پهنای دوازده متر با خانه های چند طبقه از آجر و چوب و شبکه های پیشرفته فاضلاب است.

 • ساخت خانه ها با رعایت دو اصل صورت می پذیرفته است: امنیت و آسایش

 • خانه ها را به گونه ای ساخته اند که ورودی ها در گذرگاه های فرعی باز شود و نور و هوا از حیات خلوت ها تأمین گردد. ضخامت دیوارها نمایانگر دو طبقه بودن خانه هاست.

 • حمام همگانی شهر نیز بر فراز تختگاه دارای استخری به طول ۱۲ متر و عرض ۷ متر و ژرفای ۲ متر بوده که دیواره ی داخلی آن با آجر، ملات و ساروج ساخته شده است.

 • انبار غله ی شهر با سقف چوبی و سالنی با بیست ستون از دیگر بناهای مهم موهنجودارو به شمار می آیند.

 • استفاده از آجرهای استاندارد (cm 27× ۱۳×۶)، شبکه فاضلاب پیشرفته، خانه هایی بر اساس نقشه و اندازه یکسان و سرانجام برقراری عدالت اجتماعی با توجه به وضع ساختمان های شهر، همگی حکایت از شهری توسعه یافته و تمدنی شگفت انگیز دارد.

 • آیین بودا: بودا شاهزاده ی نپالی و از اشراف بود (سده ۶ پیش از میلاد) که ریاضت را به همراه تهیدستی پیشه نمود.

 • فلسفه ی اعتقادی بودا: گذر از جهان مادی به معنوی، نگرش به چهار سوی عالم، دستیابی به بالاترین درجات انسانی که تماماً در معابد بودایی تبلور کالبدی یافته است.

 • از دیدگاه او زندگانی دارای چهار مرحله است: کودکی (راه قدسی)، جوانی (زندگی و کار)، میان سالی (گوشه گیری) و سالمندی (فقر و ریاضت).

 • استوپا : معبد بودایی که از سنگ و پلان دایره وار در قالب گنبدی نیمکره بر فراز آرامگاه یک پارسای بودایی ساخته شده است. بلندای آن از زمین پانزده متر و مصالح آن تماماً سنگ می باشد.

 • این معبد دارای چهار دروازه سنگی هر کدام به سمت یکی از جهت های اصلی جغرافیایی و در سمت جنوبی پلکانی است که به صفه ی استوپا منتهی می شود. و دسترسی به یک راهروی باریک نرده دار در پیرامون گنبد را میسر می کند. در بالای گنبد، فضای مربع شکل محصوری به نام هارمیکا ساخته شده که نماد بهشت خدایان است. از طریق هارمیکا جهان به بهشت پیوند می خورد.

 • استوپای بارهوت کهن ترین، امراواتی زیباترین و سانچی معروف ترین این معابد اند.

 • در تندیس بودا مشاهده می شود که بین ابروها نقطه ای قرار دارد و به منزله چشم سوم یا چشم حکمت و معرفت است. در یوگا نیز مرکز نیروهای روحی و روانی فرد بر روی پیشانی او جای دارد.

 • چایتیا: گونه دیگری از معابد بودایی است که به صورت صخره ای می باشد. معبد کارلی در سال ۵۰ میلادی ساخته شده و از زیباترین ابنیه غارگونه هند به شمار می آید. برای ساخت معبد کارلی قله ی یک تپه را خالی کرده و تالاری به طول ۳۸ متر و ارتفاع ۱۴ متر احداث نمودند. در انتهای تالار محرابی وجود دارد. و در دو سوی صحن نیز ستون های عظیمی با سر ستون ها زنان و مردان فیل سوار جلوه می نماید. در ورودی چایتیای کارلی فیل های غول پیکر، ساختمان های چند طبقه را بر دوش خود نگه داشته اند.

 • آیین هندو: اوج گیری این آیین در سده یکم میلادی است.

 • شیوا یکی از پیچیده ترین خدایان جسم یافته هندویسم است. که کیفیت ها و صفات متضادی را در خود جای داده است. شیوا در سانسکریت به مفهوم خجسته می باشد.

 •ماندالا: در سانسکریت به مفهوم دایره کامل است و از اعتقادات مذهب هندو می باشد. در حقیقت ماندالا، اصطلاحی برای بیان هر نوع پلان با الگوی جدولی که نماد جهان ماوراء طبیعی است. جهانی کوچک شده از دید انسان. توجه اصلی به مرکز آن جلب می شود. زیرا همه ی نیروهای روحی و روانی در آنجا متمرکز می گردد.

در کیهان شناسی هندو، سطح کره ی زمین به صورت مربع نمایش داده می شود. صفحه ای شطرنجی که بازتاب روابط آسمانی (سپهرنما) برای ساخت معماری و شهرسازی را بدست می دهد.

 • آیین جین: معابد جین دارای پلان مربع اند مانند ویملا ، تیجپالا ، آدیناتا. سلسله مراتب فضای معماری این معابد عبارتست از : الف ـ دروازه ب ـ ایوان پ ـ برج

 • نمادهای هنری هند: چرخ هستی: صلیب شکسته انسا ن: بهعلا وه زمین: مربع آسمان: دایره

معماری های- تک

ریچارد راجرز و رنزوپیانو دو معمار جوان ایتالیایی آغازگر سبکی در اروپا بودند که به نام های – تک معروف گردید.

آنها مرکز ژرژپمپیدو را در پاریس به عنوان اولین ساختمان این سبک طراحی کردند. نمای این ساختمان را مجموعه ای از دودکش ها، آبگردان ها، لوله های تاسیساتی و ستون ها، تیرها، بادبندها، راه پله ها و مسیرهای رفت و آمد تشکیل می داد. راجرز معتقد است که ” هر بنایی باید نمایانگر زمان خود باشد “.

از تظر معماران این سبک، عصاره و مشخصه هر عصر در معماری آن دوره شکل کالبدی یافته است. نظریات و مبانی معماری مدرن و های- تک در اصول بسیار به یکدیگر نزدیک است و می توان گفت که معماری های – تک فرزند خلف معماری مدرن است.

اگر معماران مدرن در طرح های خود ماشین را به نمایش می گذاشتند؛ معماران های – تک داخل ماشین و اجزای آن را نمایش می دهند.

از دیگر معماران معروف این سبک می توان از نورمن فاستر ،مایکل هاپکینز،سانتیاگو کالاتراوا نام برد.

گذری بر تاریخچه معماری در ایران

عمر هنر در ایران به قدمت تاریخ است و معماری از کهن‌ترین هنرها است. رونق و اعتلای معماری در ایران از دوران باستان گواه آن است که این سرزمین از کانون‌های نخستین شهرسازی و نیز سدسازی و مهندسی بوده است. که نمونه آن بناهای مختلف و سدهای باستانی و دهکده‌های متعدد در جای جای خاک این کشور است.

 آثاری که جسته و گریخته از میان نوشته‌های باستان‌شناسی و شرق شناسان به دست می‌آید روشنگر آن است که هنر و معماری از ۵۰۰۰سال قبل در این مرز و بوم ریشه دوانده است.

 نظری اجمالی به معماری ایران در عهد باستان این ویژگی را آشکار می‌سازد که معماری ایرانی بر سه اصل استحکام، آسایش و انبساط پایه‌گذاری شده است. معماری ایرانی در طی تاریخ خود دارای اصالت طرح و سادگی توام با آرایش و تزیین بوده است. تمامی گستره ایران به ویژه روستاها و آثار قدیمی و باستانی آن چون کتاب زنده اما فرسوده‌ای از تاریخ معماری و هنر است. هر برگ از این کتاب در لحظه‌ای کوتاه دروازه چندین هزار سال تاریخ را بر روی تماشاگر می‌گشاید. کمتر روستایی در ایران وجود دارد که در آن معابر باستانی ناهید یا قلعه‌گبری و قلعه سلسال (صلصال) با طاق‌های ضربی و یا هلالی به چشم نیاید. و در‌ آن از بقعه‌ها و امامزاده‌ها و یا قلعه‌های معروف که مضمونی افسانه‌ای و تاریخی را در خویش نهفته‌اند اثری نباشد. برای مثال می‌توان به قلعه مرو و قلعه اصفهان و یا قصر کیاکسار پادشاه ماد در همدان، کاخ پاسارگاد و تخت جمشید یا پارسه، آثار شوش، ایوان مدائن یا طاق کسری در تیسفون اشاره کرد.

شاید به جرات بتوان گفت برای اولین بار ایرانی‌ها بودند که آجر را درست کرده و از آن در معماری استفاده کردند. که نمونه بسیار قدیمی آن در معبد چغازنبیل واقع در شوش است. که شاید بتوان با آن قدمت معماری بشر سنجیده شود. و همچنین نشانه استعمال نخستین آجرها را در تپه سیلک کاشان، مناره‌ها و سدهای باستانی و بازمانده ساختمان‌های کهن در مرو، خرابه قصر هاتره در ساحل دجله و ویرانه‌های معبد کنگاور، یادگار خسرو پرویز در قصر شیرین و طاق بستان کرمانشاه مشاهده کرد.

معماران و هنرپروران شهرساز ایرانی از زمان‌های باستان از برجسته‌ترین کارشناسان عصر خود بوده‌اند تاریخ نام بسیاری از معماران برگزیده را به یاد ندارد. اگرچه آثار گرانقدر آنها بهترین شناسنامه در شناسایی خصایل هنری و اندیشه آنها است. از میان معماران شهره عهد باستان باید از ” سئنا ” نام برد که تا مرزهای نبوغ پیش تاخت و نیز به ” برازه حکیم ” که در زمان اردشیر ساسانی می‌زیست و سدساز و معمار و شهرساز بی‌همتایی بود اشاره کرد. ” برازه حکیم ” سدی را که اسکندر بر شهر فیروزآباد فارس بسته بود شکست و فیروزآباد تازه‌ای بنا کرد که دستاورد‌ها و خطوط اصلی معماری ایران را ترسیم می‌کرد.

نمونه‌هایی از خدمات معماری این چنین معماران و مهندسانی در کتاب “فارس نامه ” ابن‌بلخی و ” آثار عجم ” فرصت شیرازی و ” مرآت‌البلدان ” و فارس‌نامه ناصری ” حاج میرزا حسن فسایی ” و سایر کتب قدیمی آمده است. سیر تکاملی هنر ایرانی از جمله معماری ریشه در حوادث تاریخی کشورمان و همچنین طبیعت اقلیمی ایران دارد.

 فرهنگ‌های فاتحین و مغلوبینی که پا به ایران گذاشته‌اند سهم بسزایی در فرهنگ معماری این مرز و بوم دارد. آداب و رسوم، مراسم مذهبی، روحیه و اخلاقیات، اندیشه و عقیده نسل‌ها در معماری ایران انعکاس واضحی دارد. نه تنها در بناهای عظیم بلکه در آثار کوچک هم این انعکاس را می‌توان یافت.

دهکده‌ها و آتشکده‌ها که در گذشته در سراسر این خطه وجود داشته‌اند، گنجینه‌ای از فرهنگ معماری ایران باستان را در خویش نهفته‌اند. از این معابد ” میترا ” که قبل از زرتشت در ایران رواج داشته نمونه‌های چندی باقی است. معبد ” مصیصرا ” در شمال غربی ایران که در کوه تراشیده شده است و همچنین صخره ” بی فخریکا ” در جنوب دریاچه ارومیه از جمله این نمونه‌ها هستند. مهرپرستان باستانی قبل از ورود به معبد در جایی دست خود را به آب می‌زدند و آن را ” مهراب ” می‌نامیدند، که شاید لغت محراب دوره اسلامی از آن سرچشمه گرفته باشد.

 معماری در زمان‌های مختلف از ابتدای عصر امپراطوری مادها از شکوه و عظمت بالایی برخوردار بوده و رو به پیشرفت گذاشت. در اواخر این مرحله تاریخی معماری دوره اسلامی با تجهیزات و سلیقه‌ای به شیوه ساسانیان از چنان جلوه‌ای برخوردار بود که در دنیا کم‌ نظیر می باشد، به طور کلی تاریخ معماری ایران را می‌توان به چندین دوره تقسیم کرد:

 ۱) ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، ایرانیان که زمستان‌ها و تابستان‌ها کوچ می‌کردند، شروع به ساخت خانه‌های سفالی و ابزارهای سنگی پیشرفته کرده و با افزودن قسمت‌هایی از جنس استخوان، خانه‌هایشان را تکمیل می‌کردند. و وسایل خانه را با رنگ‌های قرمز و مشکی رنگ کرده و در آتش می‌پختند و بدین ترتیب پایه‌های معماری ایران بنا نهاده شد.

۲) در طی ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد، ساکنان زاگرس دهکده‌ها را ساختند و به تدریج به صورت متراکم زندگی کردند و معماری ایجاد شد.

۳) در ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح،سنگ سفید، قیر و انواع دیگر سنگ‌ها برای ساخت و ساز استفاده می‌شد.

۴) در ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، آمدن آریایی‌ها به فلات ایران مهمترین اتفاق بوده که در آن زمان هنر معماری به اوج اهمیت خود رسید. ساخت سفال‌های نازک در نواحی البرز و همسایگانش گسترش یافت. و ساختمان‌های مجللی با دیوارهای آجری با نقاشی‌هایی با طرح‌هایی از انسان‌ها در برج‌های فلکی درختان و سایر شکل‌ها تزیین گشت. شهرنشینی توسعه یافت و کنده‌کاری‌های سنگی به مرحله‌ای رسید که زیبایی چشمگیری به شوش بخشید.

۵) ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، به دلیل عدم دسترسی به اسناد باستان شناسی، دوران سیاه پیشینه تاریخی نامیده می‌شود. از یافته‌های اندکی که به دست آمده، چوپانان و کشاورزان ثروتمندی در دامنه‌های البرز زندگی می‌کردند و آثار معماری پیشرفته‌ای داشته‌اند.

از میان دوره‌های طی شده و دگرگونی‌های پدید آمده در تاریخ و معماری ایران، تنها به بررسی چند دوره که تغییرات مهم‌تر یا پیشرفت‌های بیشتری صورت گرفته‌ می‌پردازیم.

دوره اشکانیان یا پارتیان 

اشکانیان یا پارتیان در حدود ۲۵۰سال پیش از میلاد مسیح، پس از سلوکیان در ایران به قدرت رسیدند.

آنها در اوایل از شیوه‌های هنر یونانی پیروی می‌کردند. اما پس از مدتی به هنر معماری به ویژه به معماری سنتی و ملی ایران تمایل نشان دادند. در دوره اشکانیان، معماری مبنای اصلی خود را از آداب و اصول قبایل چادرنشین پارتی در برپایی اردوگاه‌ها گرفت.

حیاط‌های چهارگوش مرکزی با ایوان‌های چهارسوی آن به عنوان مظهری از معماری پارتیان به بین‌النهرین برده شد. در این دوره از معماری رسمی ایران، ساختن گنبد متداول گشت.

در معماری پارتی پس از شکوفایی دولت اشکانی، به نمای ساختمان توجه بسیاری شد و می‌کوشیدند آثار هنری را بر دیوارها، در معرض دید متمرکز کنند. نقاشی دیواری توسعه یافته و تزیینات آمیخته‌ای بود از نقاشی و گچبری، که نمونه بسیار زیبای آن در معبد کوه خواجه در وسط دریاچه هامون در سیستان به دست آمده است. اشکانیان در معماری خود از طاق گهواره‌ای، قوس و رگچین با سنگ قلوه و برجسته‌کاری تزیینی استفاده می‌کردند.

از ویژگی‌های معماری و هنر این دوره انتقال برخی از عناصر معماری و هنر است. که به دوره بیزانس و ساسانی منتقل شده است. شاید تاریخ معماری ” طاق‌دار ” که در ایران بسیار معروف است؛ از دوره اشکانیان آغاز شده و در دوره ساسانیان تکامل یافته باشد. که نمونه‌ای از آن را در بنای طاق‌گرا واقع در دامنه کوه ” پاطاق ” در کنار راه کرمانشاه به سرپل ذهاب که ترکیب طاق گهواره‌ای است، می‌توان دید.

همچنین بنای معبر آناهیتا در کنگاور که بر سر جاده همدان و کرمانشاه واقع شده و منسوب به دوره اشکانیان است از جمله شاه کارهای هنر معماری پارتیان به شمار می‌رود.

دوره ساسانیان 

ساسانیان مذهب زرتشت را رسمیت بخشیدند و هنری پدید آوردند که از حیث عظمت با هنر روم و بیزانس برابری می‌کرد و گاه بر آن برتری داشت. حتی پس از فتوحات اعراب، آنچه به عنوان هنر اسلامی از آن یاد می‌شود از هنر ساسانی متاثر بوده است.

بهترین شیوه طاق زدن بر بناهای مربع شکل، در معماری ایرانی و حتی معماری غربی متعلق به ساسانیان است. هنر معماران آن دوره پوشاندن فاصله‌های وسیع با مواد سخت بوده است، بعضی از اصول معماری ساسانی بود که راه را برای ترقی معماری ” گوتیک ” در اروپا باز کرد.

در مجموعه هنر معماری این دوره، یگانگی و پیوند خاصی دیده می‌شود که اساس معماری گنبد است و ایوان، طاق نماها، اتاق‌ها و طاق‌های گهواره‌ای که اغلب در اطراف یک یا چند حیاط قرار گرفته‌اند. هنرهای گچبری، موازییک کاری و نقاشی دیواری، تزیینات بناهای ساسانی را شامل می‌شوند. در تنوع آثار ساسانی، تاثیر همسایگان به خوبی آشکار شده است. از جمله تصاویر موزاییکی که از کاخ فیروزآباد به دست آمده، به روش رومیان موزاییک شده است. در این موزاییک‌ها تصاویر بسیاری از نوازندگان و انسان‌های دیگر به سبک ایرانی نقاشی شده‌اند. از دیگر تزئینات این دوره باید به حجاری‌های سنگی ساسانیان اشاره کرد. حجاری‌های این دوره در نوع خود بی‌نظیرند، مانند نقوش حجاری شده طاق‌بستان در کرمانشاه و نقش رستم.

به طور کلی، معماری عهد ساسانی براساس معماری سنتی و برای نواحی خشک مرکزی و شرقی ایران پدید ‌آمده بود. بدین معنی که در بناهای ساسانی اعم از کاخ‌ها و آتشکده‌ها، پوشش‌‌های گنبدی و ساختن ایوان‌های دارای طاق ضربی و چهار طاق‌های مخصوص آتشکده، متداول و اساس معماری آن زمان بوده است. تعدادی از بناهای ساسانیان که بقایای آنها به جای مانده است. مانند کاخ‌های فیروزآباد، کاخ سروستان در فارس و ایوان مداین در تیسفون، ایوان کرخه در خوزستان، همچنین آتشکده‌هایی با نام‌های ” تپه‌میل ” حد فاصل تهران و ورامین، آتشکده نیاسر در کاشان، آتشکده آذرگشسب در تخت سلیمان، و چهار قاپی در قصر شیرین؛ تا حد زیادی وضع معماری را در دوره ساسانیان آشکار می‌کنند.

میان شیوه معماری پارتی و ساسانی در بنیاد ساختمان‌ها چنان همبستگی و نزدیکی وجود دارد که هنوز گروهی از صاحبنظران در انتساب پاره‌ای از آثار به دست آمده به این دو دوره دچار تردیدند. به طور نمونه، در انتساب کاخ مداین در تیسفون به یکی از این دو دوره هنوز اظهار نظر قطعی نشده است.

دوره اسلامی 

پس از انقراض آخرین پادشاه ساسانی (یزدگرد سوم) ، عصر جدیدی در فرهنگ، هنر و به خصوص معماری ایران رقم خورد.

پس از آنکه اسلام ایران را فرا گرفت، معماری ملت ما خود را با آیین جدید سازگار ساخت. به جای آتشکده‌های ساسانی ساختن مسجدها و مناره‌ها برای دعوت به اسلام و نماز آغاز شد. تزئینات رایج در معماری کهن ایرانی با همه ویژگی‌های خود از گچ‌بری و آرایش با کاشی لعابدار و غیره به معماری اسلامی ایران انتقال یافت. نقش اسلیمی‌های مساجد ایران همان پیچک‌های ساسانی است که نمونه آن را در طاق‌بستان می‌توان یافت.

از آغاز گرویدن ایران به اسلام بسیاری از سنت‌های ایرانی از جمله سنت معماری آن همگام با تاثیرات ” بیزانس ” میان حکمرانان اسلامی متداول گشت. چنان که بسیاری از قصرهای خلفای اموی از جمله قصر ” الحیر ” و ” مشاطه ” بیش از هر چیز از اسلوب ایرانی الهام گرفته است. و زینت‌های آن از ایران پیروی کرده است.

معماری هر قوم و هر دوره بازگوکننده نحوه اندیشه و جهان‌بینی و سنت‌های آن قوم است. هر چه بنیادهای فرهنگی ملتی استوارتر باشد، هنر و معماری آن ملت هم استوارتر و از نوسانات کمتر برخوردار خواهد بود. هنر معماری بی‌شک یکی از بارزترین مظاهر تمدن هر قوم و ملت است.

بعد از ورود اسلام به ایران و سپری شدن دوره‌های تاریخی متعدد، معماری ایرانی کم‌کم به شکل مدرن‌تری تغییر یافت که از میان آن دوره‌ها به دوره صفویه، قاجاریه و پهلوی می‌پردازیم.

دوران صفویه 

دوران صفویه یکی از باشکوه‌ترین عرصه‌های معماری تاریخی ایران به شمار می‌رود. و با معماران و مهندسان کم‌نظیر خود سهم بسزایی را در پیشرفت معماری ایران داشته است. که ظرافت و دقت در معماری به اوج خود رسیده است. از معماران و هنرپروران عهد صفویه باید شیخ بهائی را نام برد که آثار جاویدان معماری او در اصفهان شهرت جهانی دارد. و صدها معمار و مهندس گمنام دیگر در این دوره وجود داشتند. که نام برخی از آنان در کتیبه ساختمان‌ها محفوظ است. بیشتر آثار این دوره معماری‌های مذهبی هستند که بعد از آن در دوره قاجار نیز ادامه یافته‌اند.

ارتباط بیشتر ایران با غرب، معماران ایرانی را بر آن داشت تا عوامل مشخص معماری ایران را با روشن‌بینی و توجه خاصی با عوامل معماری غرب درآمیزند و آثاری به وجود آوردند که از نظر هنری دلپسند باشد.

برای مثال سرسرای ورودی خانه‌های بزرگ در آن دوره با پلکان‌هایی که از وسط این سرسرا آغاز می‌شود، و از پاگرد به دو شاخه در جهت مقابل یکدیگر به بالا ادامه می‌یابد که تاثیر معماری کشور روسیه است و از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه به بعد رواج یافت.

معماری خارجی با طرح‌های تزئینی ایرانی از قبیل کاشی کاری، آیینه‌کاری و گچ‌بری توام شد که گوشه‌ای از معماری عصر قاجاریه را نشان می‌دهد. ایجاد زیرزمین‌ها با طرح‌های زیبا و پوشش های ضربی آجری، تعبیه حوضخانه‌ها، رواج بادگیر برای خنک کردن فضاها و احداث تالارهای بزرگ با شاه‌نشین‌ها و غرفه‌ها و گوشواره‌ها همه و همه به صورت دلپسندتری درآمد.

ساختن بادگیرها در ابتدا ساده و فقط شامل یک دهانه هواکش مزین به کاشیکاری‌های زیبا بود، سپس به تدریج مراحل کمال را پیمود. چنانکه صورت تکامل‌یافته آن ها، دو طبقه و از چهار جهت دارای هشت دهانه هواکش است و جریان باد و هوا را از این دهانه‌ها به داخل ساختمان هدایت می‌کند.

در معماری کاخ‌سازی، ساختن بادگیرهای مزین به کاشیکاری و قبه طلا در عمارت، رکنی از معماری اصیل ایرانی بوده است.

بناهای مسکونی دوره قاجار با طرحی شامل اتاق مرکزی ایوان (با دو ستون در برابر آن) و اتاق‌های کوچک‌تر واقع در اطراف اتاق مرکزی به صورت‌های ساده یا مفصل، همه به شیوه‌ معماری اصیل ایرانی در دوره‌های قدیم بوده که در این دوره با ابتکارات جدیدتر به صورت دلچسب و نیکو تکمیل شده‌اند. کاشی‌های منقوش دوره قاجاریه، اغلب ناچیز و از نظر هنری فقیرند و تنها تقلیدی ناقص‌اند از کارهای قرن گذشته. با آنکه ناصرالدین‌شاه، عده‌ای از نقاشان را برای تحصیل و مطالعه به موزه‌های رم و پاریس فرستاد؛ و افرادی از این نقاشان در هنر خود پیشرفتی کردند، اما کارگران ساده کاشی‌ساز نمی‌توانستند به خوبی از آثار آنها استفاده کنند. با این وجود به قول ناصرالدین‌شاه، هنر کاشی سازی ” متجدد ” شد.

در تهران و اطراف آن، چند نمونه مهم از معماری قاجاریه دیده می‌شود: یکی مقبره حضرت عبدالعظیم در شهر ری است که بنای مقبره و گنبد طلای آن قابل توجه است.

مجموعه این مکان مقدس دارای سردر و ایوان آیینه‌کاری رفیع و چندین صحن و گنبد طلایی و دو مناره کاشی کاری و رواق و مسجد است.

بناهای دیگر قابل توجه عصر قاجاریه ” مسجد امام سلطانی ” و مسجد سپهسالار شامل جلوخان وسیع، سردر و مناره‌های کاشیکاری، هشتی، صحن، حجرات دوطبقه ستون‌های سنگی زیبا و شبستان است. با اینکه اغلب کاشیکاری‌های این مسجد، از کاشی هفت رنگ است، ولی بعضی نمونه‌های کاشیکاری معرق هم دیده می‌شود. رنگ کاشی‌ها بیشتر قرمز و صورتی و سفید است.در حالی که در آفتاب درخشان ایران، رنگ‌های قدیم مانند فیروزه‌ای و سورمه‌ای مطلوب‌تر است. از دوره قاجاریه تیمچه و بازارهای وسیع با پوشش‌های خوبی در تهران و شهرستان‌های بزرگ موجود است که چه از نظر هنر آجرکاری و کاشیکاری و چه از نظر وسعت دهانه طاق‌ها قابل تحسین و ستایش‌اند.

یکی دیگر از هنرهای قاجاریه، نقاشی‌های بزرگ بر دیوارها است. اگرچه اغلب در این نقاشی‌ها، تاثیر هنر اروپایی دیده می‌شود، اما در کل قابل توجه است. در زمان قاجار نقاشی دیوار جای مینیاتور را گرفت. در این دوره شیوه نقاشی فرنگی به دست ایرانیانی که به ایتالیا رفته بودند به ایران راه یافت.

دوره پهلوی 

معماری در این دوره تنوع چشمگیری نداشته است. با ورود مصالح جدید ساختمانی مانند آهن، بتون و غیره و نیز آمدن مهندسان خارجی به ایران، مهندسانی که به پیشینه پرافتخار معماری کشور ما آشنایی نداشتند؛ و بازگشت ایرانیانی که در خارج از وطن تحصیل هنر معماری کرده و تحت تاثیر معماری غرب بودند، دگرگونی در هنر معماری ایران پدید آورد.

با همه زیبایی که این نوع معماری‌ها به قیافه شهرهای ایران بخشید، متاسفانه غالبا جنبه تقلید از شیوه‌های معماری غرب بوده است تا تبعیت از هنر اصیل معماری ایران. با این وجود، در بعضی از موارد، ناچار به استفاده از تزئیناتی به سبک ایرانی شده‌اند. بناهایی چون کاخ‌های سعدآباد، کاخ مرمر در تهران، دبیرستان البرز، کاخ وزارت امور خارجه و سردر باغ ملی و عمارت پست گواه این مدعا است.

این طریق معماری بدون توجه به عوامل اقلیمی و پیشینه معماری ایران هنوز ادامه دارد.

 *منابع و ماخذ در تحریریـه مجله هنر موجود است.

چرم مشهد

مقالات مرتبط

0 0 رای ها
امتیـازدهی
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ارسـال پیـام
لطفـا مقـاله یا رزومـه هنـری خود را به این آدرس ارسال کنید: info@artmag.ir
تا دقایقی دیگـر، پاسخ شما ارسـال خـواهد شد.