counter create hit
هنرهای تجسمی

مطالعۀ بازتاب آسیب‌های اجتماعی در انیمیشن‌های کوتاه ایرانی مطرح در جشنواره‌های بین‌المللی

انیمیشن، به‌واسطۀ وسعت ظرفیت بصری و انواع تکنیک‌های مورد استفاده در ساخت آن، این توانایی را دارد که بخش وسیعی از احساسات مخاطب را به خود مشغول سازد و به ‌تبع آن پیامی را منتقل و تاثیراتی بسیار عمیق برای مخاطب به ارمغان آورد.

به گزارش مجله هنر، هنر انیمیشن، بی‌ارتباط با جامعه و سیر تغییرات و تحولات آن نیست، آنچه  به‌عنوان هدف در این پژوهش دنبال‌ شده پاسخ به این سوال است: آسیب‌های اجتماعی چگونه در انیمیشن‌های کوتاه ایرانی که به  جشنواره‌های بین‌المللی راه پیدا کرده‌اند، بازتاب داده شده‌اند؟

روش تحقیق حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از منظر روش، توصیفی – تحلیلی است. اطلاعات نیز به شیوه مطالعات کتابخانه‌ای و میدانی از طریق  گفتوگو با برخی از  انیمیشن‌سازان به‌دست آمد. چارچوب نظری مورد استفاده در این پژوهش، نظریۀ بازتاب ویکتوریا الکساندر است.

بررسی‌ها نشان داد، خالقان انیمیشن‌ها در جامعۀ آماری مذکور، با نگاهی به شرایط اجتماعی و فرهنگی، در حد توان، آسیب‌ها و  چالش‌های مربوط به جامعه را در آثار خود بازتاب داده‌اند. در واقع، با توجه به کارکرد انیمیشن به‌عنوان یک رسانه، هنرمندان این رشته با به‌کارگیری عناصر متفاوت آن مانند عناصر روایی یا بصری به بازنمایی روابط انسانی، آداب و رسوم فرهنگی، امور اخلاقی و اعتقادی، مشکلات و  آسیب‌های اجتماعی موجود در جامعه  پرداخته‌اند.

مقالۀ حاضر، مستخرج از  پایان نامه‌ای با همین عنوان است که توسط نویسنده اول به راهنمایی دکتر مینو خانی و مشاوره دکتر محمد شکری در شهریور ۱۳۹۹ در واحد تهران شمال دانشگاه آزاد اسلامی انجام و دفاع شد.

مقدمه
انیمیشن یا پویانمایی، هنر جان‌بخشیدن به اشکال و تصاویر ثابت است. هنر انیمیشن در تعریفی دیگر، یعنی تصاویر متحرک ضبط شده بر روی فریم‌های  ضبط شده و به هم پیوسته با این تفاوت و تمیز نسبت به فیلم که هنرمند و خالق اثر بر  تک‌تک  فریم‌های  ضبط شدۀ آن قابلیت دستبردن و تغییر داشته باشد.

به بیان دیگر، انیمیشن مجموعه‌ای از فریم‌های به هم پیوسته است که هنرمند آنها را تک‌تک ایجاد کرده و توهم حرکت را در آن  به‌وجود  آورد‌ه است.

بیش از ۴۰ سال از شکل‌گیری اولین فریم‌های انیمیشن در ایران می‌گذرد. اولین فریم‌ها، در قالب یک فیلم ۱۳ ثانیه‌ای به نام  ملانصرالدین، در سال ۱۳۳۶ و به همت اسفندیار احمدیه شکل گرفت.

در سال‌های ۱۳۳۵ – ۱۳۴۰، در اداره کل فرهنگ و هنرهای زیبا (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امروز)، گروهی متشکل از اسفندیار احمدیه، جعفر تجارتچی، پرویز اصانلو، پطروس پالیان و اسدالله کفانی، بخش انیمیشن این اداره را تاسیس کردند. بعدها نصرت‌لله کریمی نیز به آنها پیوست. بیشترین تعداد  فیلمهای تولیدشده توسط اسفندیار احمدیه و  نصرت‌لله کریمی ساخته شد.

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در سال ۱۳۴۴، اقدام به برگزاری «جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان» کرد. ولی کانون در ابتدا نقشی جز برگزاری جشنواره نداشت و محصولی جهت ارائه تدارک ندیده بود. حال و هوای جشنواره و حرکت فیلم‌سازی برای کودکان در سطح جهانی، عده‌ای از دست‌اندرکاران را به راه‌اندازی بخش سینمایی در کانون ترغیب کرد.

در سال ۱۳۴۸، مرکز سینمایی کانون، اقدام به اعزام نورالدین زرین‌ کلک به بلژیک کرد تا پس از کسب تخصص لازم، بتواند بخش انیمیشن کانون را فعال‌تر کند .کارنامه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در زمینۀ تولیدات انیمیشن، در مقایسه با  سازمان‌های مشابه، علیرغم محدودیت امکانات، به برکت تلاش همه جانبه مدیران هنری و هنرمندان دستاندرکار، بسیار قابل توجه بود.

سینما و به‌تبع آن سینمای انیمیشن، همواره به عنوان هنر نزد مردم شناخته شده‌ است، اما نکته مهم در مورد این هنر این است که به همان اندازه که هنر است، رسانه نیز هست و رسانه‌بودن آن به اندازه هنربودن آن یا حتی بیشتر مهم‌ است. بنابراین، به علت ماهیت رسانه‌ای این هنر، همواره معناها و دلالت‌های متعددی در این رسانه جای داده  شده است که دسترسی به این معناها، ما را در شناخت جامعه معاصر نیز یاری می‌دهد، چرا که واقعیت‌های یک جامعه اعم از فرهنگ، آداب و رسوم، مسائل سیاسی، اقتصادی ،اجتماعی و غیره به تصویر کشیده  می‌شوند.

گروهی از انیمیشن‌ها، به‌ویژه انیمیشن‌های کوتاه با هدف شرکت در جشنواره‌ها، سرنخ‌هایی برای درک جامعه زمان خود و تبلور شرایط اجتماعی زمان خود هستند. به‌عبارت دیگر، برخی از انیمیشن‌ها، واقعیت‌های اطراف خود را به تصویر می‌کشند و با توجه به اینکه به نوعی بازتابنده واقعیت هستند، می‌توان گفت که می‌توانند روح هر دوره زمانی را بازتاب دهند.

از طرفی، سینمای روایت‌گر به‌دنبال جلب تعداد بیشتری مخاطب، به ترفندها و  شیوه‌هایی روی می‌آورد که با غرقه‌ساختن وی در فیلم و هدایت وی به سوی هم ذات‌پنداری با قهرمان فیلم یا سایر شخصیت‌ها، مخاطب را به سوی خود جلب کند.

با توجه به پیشرفت‌های حاصله، ضعف‌ها و  آسیب‌های موجود در بسیاری از تولیدات انیمیشن تلویزیونی ایران، به‌نظر  می‌رسد بسیاری از این آثار، به‌ویژه از منظر تنوع مضامین و محتوا که مرتبط با نیازها و زندگی روزمره انواع مخاطبان باشد، قابل قیاس با آثار مشابه کشورهای صاحب این صنعت نباشد. بنابراین، اغلب این تولیدات  نتوانسته‌اند به نیازهای واقعی مخاطب داخلی به شکل کامل پاسخ دهند و در ارائه به بازار جهانی نیز موفق عمل کنند.

با توجه به  اینکه انیمیشن و در راستای آن سازندگان انیمیشن می‌توانند نقش بسیار مهمی در به‌تصویر کشیدن آسیب‌های اجتماعی جامعۀ امروزی داشته باشند، می‌توان گفت این هنر، بی‌ارتباط با جامعه و سیر تغییرات و تحولات آن نیست. بنابر این پژوهش حاضر درصدد است با تحلیل انیمیشن‌های کوتاه ایرانی که توانسته‌اند در جشنواره‌های مطرح پنج سال اخیر عنوان انیمیشن منتخب را به‌دست آورند، به این سوال پاسخ دهد که این انیمیشن‌ها چگونه آسیب‌های اجتماعی روز جامعه خود را بازتاب  داده‌اند؟

روش تحقیق
روش تحقیق حاضر از منظر هدف، کاربردی و با توجه به لزوم هماهنگی روش نظری که رویکرد بازتاب در جامعه‌شناسی هنر است و کاربرد آن در روش تحلیل داده‌ها برای کشف رابطۀ میان محتوا و بازتاب جامعه الزامی است، در این پژوهش از روش تحلیل محتوا برای دستیابی به نتیجه مطلوب و مورد نظر، استفاده  شده‌ است. برای تحلیل محتوای  انیمیشن‌ها در  مرحلۀ اول، ساختار روایی انیمیشن‌ها در نظر گرفته شده و در مرحلۀ بعد به بررسی عناصر تصویری و  نشانه‌های در متن پرداخته  شده‌ است.

گردآوری اطلاعات نیز به روش مطالعات کتابخانه‌ای، مشاهده و  برداشت‌های عینی، همچنین مطالعات میدانی از طریق  گفت‌وگو با برخی  انیمیشن‌سازان صورت گرفته‌ است. برای انتخاب جامعۀ آماری نیز آثار انیمیشن پنج سال اخیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ایران که توانسته‌اند در جشنواره‌های بین‌المللی مطرح و موفق باشند بررسی و به تعداد ۹ انیمیشن کوتاه انتخاب شد.

پیشینه تحقیق
بنابر مطالعات و بررسی‌های به‌عمل آمده، موضوع «مطالعه بازتاب آسیب‌های اجتماعی در انیمیشن‌های کوتاه ایرانی مطرح در جشنواره‌های بین‌المللی» تاکنون در هیچ مقالۀ منتشر شده یا در پژوهش  تدوین شده‌ای در داخل کشور مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته‌است. همچنین در نقد و بررسی انیمیشن‌ها، جای خالی نگاه محتوایی از منظر بازتاب مشکلات و  آسیب‌های اجتماعی احساس می‌شود.

نتیجه جست‌وجوی پیشینه، پایان‌نامه‌های تخصصی و مقالات مرتبط با این موضوع به شرح ذیل است:
محمدجواد جمشیدی، در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان: «بررسی روایت در انیمیشن بدون کلام» که در سال ۱۳۹۵ از دانشگاه تربیت مدرس زیر نظر محمدرضا حسنایی انجام‌ داده، با بررسی انیمیشن‌های بیکلام، به این مطلب  می‌پردازد که چگونه اجزای مختلف انیمیشن بدون استفاده از عنصر گفتاری، روایت خود را به پیش  می‌برند. وی برای تحلیل ساختار روایی این دسته از انیمیشن‌ها، ابتدا فرم آثار را مورد بررسی و پس از آن اجزای تشکیل‌دهندۀ روایت و داستان را مشخص  کرده‌ است. همچنین به بررسی نشانه‌های دیداری و شنیداری و اهمیت هر کدام از این  نشانه‌های بدون کلام پرداخته است.

محمدعلی صفورا، در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان: «شیوه‌های بازنمایی مضامین فرهنگی – اجتماعی در تولیدات انیمیشن ایران، از ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۹ و مقایسه آن با تولیدات مشابه کشور انگلیس به لحاظ ساختار محتوایی» در سال ۱۳۹۲، از دانشگاه هنر تهران زیر نظر کامران افشار مهاجر، به بررسی و تحلیل آثار انیمیشن ایران و آثار مشابه انگلیس به لحاظ محتوایی  پرداخته‌است. وی در این پژوهش، به بررسی چگونگی بازنمایی، ضعف یا غیبت موضوعات و محتوای مرتبط با زندگی روزمره، که  می‌تواند تاثیر زیادی در ایجاد ارتباط با مخاطب داشته باشد، پرداخته است.

زینب صادقی نقدعلی، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان: «بررسی عنصر فانتزی و خیال در انیمیشن ایران در، دهه ۷۰ و ۸۰» در سال ۱۳۸۹ از دانشکده هنر و معماری زیر نظر  محمدعلی صفورا هنر انیمیشن را  قدرت‌مندترین حوزه برای به تصویر درآوردن فضاهای رویایی و فراواقعی می‌داند ،این توانایی به حدی است که هنر سینما را نیز پشت سر گذاشته تا جایی که سینما برای خلق این گونه فضاها به سوی انیمیشن دست دراز می‌کند.

رویا نیک منش، در  پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان: «بررسی نقش و ساختار  داستانهای دراماتیک در انیمیشن» در سال ۱۳۸۸، از دانشگاه هنر تهران، زیر نظر امیرمحمد دهستانی، داستان و  فیلمنامه را از  مهمترین مسائل در روند تولید  داستانهای انیمیشن  دانسته است. وی مفاهیم بنیادی نظیر: انتزاع، تخیل و فانتزی را که در انیمیشن کاربردهای فراوانی دارند، مورد بررسی قرار  داده است.

مهین جواهریان،در مقالۀ خود با عنوان: «انیمیشن ایران از آغاز دهه ۷۰ تاکنون» در سال ۱۳۸۵ در دورۀ شانزدهم فارابی به بررسی پیشرفت انیمیشن ایران از دهه ۷۰ تاکنون مانند تاسیس انیمیشن در دانشگاه‌ها، برگزاری جشنواره‌ها، فعالیت بخش دولتی و خصوصی در زمینه تولید انیمیشن  پرداخته است.

رویکرد بازتاب
هنگامی‌ که در تحلیل اثر هنری دقت بر زمینۀ آن متمرکز شود، یعنی پیام در گام نخست محصول، و در گام بعدی وابسته به زمینۀ تاریخی باشد که در آن پدید  آمده است، رویکرد بازتاب مطرح می‌شود. «بحث از زمینۀ پیام هنری، فورا مسالۀ نسبت آفرینش هنری با واقعیت را پیش می‌کشد و اینً نکتۀ  تازه‌ای در سخن زیباییشناسی نیست و  پیشینه‌اش به بحث از تقلید در آثار افلاطون و ارسطو می‌رسد.

از رنسانس به این سو، همواره  نکته‌ا‌ی مرکزی در فلسفۀ هنر، نسبت میان واقعیت دوم یا جهان اثری هنری با واقعیت دنیای بیرون بود. بسیاری از متفکران و فیلسوفان با این حکم همراه بودند که هنر بازآفرینی واقعیت است».

رویکرد بازتاب بر این ایده استوار است که هنر همواره چیزی در بارۀ جامعه به ما می‌گوید. این رویکرد در  جامعه‌شناسی هنر شامل تحقیقات متنوع و  گسترده‌ای است که فصل مشترک تمامی  آنها این باور است که هنر آینه جامعه است، یا توسط جامعه مشروط می‌شود.

تحقیق بر آثار هنری متمرکز می‌شود تا دانش و فهم ما را از جامعه ارتقا دهد. رویکرد بازتاب  پیشینه‌ای طولانی و قابل احترام در  جامعه‌شناسی دارد. این امر نباید موجب شگفتی شود، چرا که تمرکز اصلی این رویکرد، جامعه‌شناختی است، به عبارتی معطوف به فهم جامعه است.

بر اساس این رویکرد، آثار هنری همانند آینه‌ای جامعه معاصر خود را بازتاب می‌کنند. البته  همان‌طور که آینه تنها بخشی از واقعیت گزینش شده مورد نظر را در چارچوب قاب خویش باز می‌تاباند، آثار هنری نیز بخشی از جامعه را به نمایش می‌گذارند. همچنین، همان‌طور که همه آینه‌ها تخت نیستند که شیء بیرونی را دقیقا همانطور که هست نشان دهند، آثار هنری نیز به تناسبً توانایی‌ها و ارزش‌ها و معیارهای هنرمند ممکن است به میزان متفاوتی واقعیت را به نمایش بگذارند، یا از آن انحراف حاصل کنند.

در رویکرد بازتاب عقیده بر این است که هنر حاوی اطلاعاتی در بارۀ جامعه‌ای است که  آنها را تولید کرده است،  اگر چه این مسئله بسیار پیچیده‌تر از ترسیم یک خط واحد و مستقیم بین هنر و جامعه است. اگر فردی  علاقه‌مند به مطالعۀ وضعیت  اقلیت‌های قومی در جامعه باشد، با تماشای فیلم‌های تلویزیونی از نحوه بازنمایی گروه‌های اقلیتی اطلاع خواهد یافت. این رویکرد با تمرکز بر نگاه جامعه‌شناختی به هنر، به مطالعه و آموختن دربارۀ جامعه می‌پردازد.

اغلب شواهد آنچه در  جستوجویش هستیم مستقیما در دسترس نیست، چرا که شواهد یا بر اثر مرور زمان از بین رفته‌اند، یا اینکه راه مستقیمی برای دستیابی به آنها وجود ندارد. به عنوان مثال، ماشینی وجود ندارد که بتواند انسان را به قرن هفدهم برگرداند ولی هنرمندان هلندی آن عصر  صحنه‌هایی از زندگی روزمره را نقاشی کرده‌اند. با فرض اینکه نقاشی‌ها بازتاب درستی از جامعه هلند هستند، می‌توان از طریق جزئیاتی مانند اینکه خانه‌ها چطور فرش می‌شدند یا اینکه  گروه‌های اجتماعی چگونه تعامل می‌کردند، دریافت که زندگی در آن عصر چگونه بوده‌ است.

راهبردهای تحقیق در رویکرد بازتاب
محققانی که به مطالعات بازتابی دست می‌زنند، می‌توانند از مفروضات نظری متفاوتی شروع کنند و فنون تحقیقی متنوعی را به‌کار ببرند. این راهبردها شامل موارد زیر است:

الف- تحلیل تفسیری: در این روش، محقق تعدادی از آثار هنری را برگزیده و برای استخراج معنایشان، جزئیات  آنها را  بررسی‌ کرده و به این ترتیب، نشان  می‌دهد که عناصر موجود در آثار هنری، جنبه‌های خاصی از جامعه را بازتاب می‌دهند.

به‌عنوان مثال، می‌توان به هلسینگر اشاره کرد که به این مسئله می‌پردازد که چگونه حکاکی‌هایی که توسط نقاش بزرگ منظره، جی. ام. دبلیو. ترنر، در دهه‌های ۱۸۲۰ و ۰۳۸۱ خلق شده‌است، جنبه‌هایی از هویت ملی انگلیس را بازتاب  داده‌ است.

‌این کتاب‌ها، صحنه‌های زیبایی از انگلستان را به تصویر می‌کشند،  صحنه‌هایی که یک گردشگر واقعی ممکن است در طول سفر با آنها روبه‌رو شود، و نیز «مسافران تصویری» طبقه متوسط به‌واسطۀ  آنها، کشور را به تملک نمادین خود درآورند. کار هلسینگر، مطالعه‌ای تفسیری است، بدین‌ترتیب که عناصر سبکی کار ترنر را با  جنبه‌هایی از فضای سیاسی و اقتصادی انگلستان عصر وی تطبیق می‌دهد.

ب- تحلیل محتوا: محققانی که از رویکرد بازتاب استفاده  می‌کنند، ممکن است تغییرات اجتماعی را در طول زمان رصد کنند، همان‌طور که لوونتال، این کار را در مطالعۀ شخصیت‌های محبوب در آمریکا انجام داد. او  مجله‌های منتشرشده بین  سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۴۱ را بررسی کرد تا به شیوه‌ای مستند نشان دهد که موضوع رندگی نامه‌ها تغییر کرده‌است.

در تحلیل محتوا، محقق نمونه‌ای از موارد را انتخاب می‌کند و سپس آنها را برای متغیرهای متنوعی کدگذاری می‌کند. لوونتال حرفه افراد معرفی شده در  رندگی نامه‌های دو مجله مردم‌پسند بین سال‌های مورد نظر را بر اساس طبقات سیاست، تجارت، تخصص و سرگرمی کدگذاری کرد .کدگذاری مدارک به محقق اجازه  می‌دهد که از اطلاعات، به تغییراتی که در عمل رخ داده رسیده و همچنین مهر تاییدی باشد بر  نظریه‌ای که وی بدان دست یافته است.

پ- نشانه‌شناسی ساختاری: با استفاده از  نشانه‌شناسی ساختاری نیز می‌توان به بررسی تغیرات در طول زمان پرداخت. در این روش می‌توان به تحقیقات رایت که به بررسی تغییرات در طول زمان پرداخت، اشاره کرد.

وی ژانر نمونه‌ای از فیلم‌های امریکایی را مورد بررسی قرار داد و بر فیلم‌هایی متمرکز شد که مابین سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۲، به لحاظ مالی موفق بودند. بر خلاف لوونتال که اعتقاد دارد معنی هنر در سطح آن است، محتوای آشکار، رایت بر این باور است که معنا پنهان است(محتوای پنهان)، و می‌توان آن را با کاربست  تکنیک‌های تحلیل ساختاری کشف کرد.

در روش رایت، معنای داستان را می‌توان با تمرکز بر تقابل‌های درون داستان خوانش کرد. وظیفه تحلیلگر آن است که رمزهای متقابل را کشف کند و بنابراین، موفق به کشف ساختار داستان شود. رایت، چهار نوع مجزا از اسطورۀ وسترن را شناسایی می‌کند که عبارتند از: گونۀ کلاسیک، گونۀ با مضمون انتقالی، گونۀ  انتقام‌جویانه و گونۀ حرفه‌ای و هر یک از این چهار نوع را با یک دورۀ تاریخی خاص مطابقت می‌دهد.

ث- فهم مناسک و  آیین‌ها: استراتژی درک مناسک و مراسم آئینی توسط گافمن، به‌کار رفت. وی در مطالعۀ معروف خود آگهی تبلیغاتی جنسیتی، از این روش  استفاده‌ کرده و  آگهی‌های تبلیغاتی را برای فهم جامعه معاصر، مورد بررسی قرار داد. وی استدلال می‌کند که  آگهی‌های تبلیغاتی در راستای تصریح معانی مورد نظر خود، از مناسک آشنای زندگی روزمره استفاده می‌کنند. آنچه در آگهی تبلیغاتی نمایش داده می‌شود، بازنمایی الگووار مناسک است؛ آنها «مناسک تشدید شده» به‌واسطۀ بازنمایی رسانه‌ای هستند.

گافمن استدلال می‌کند که  آگهیهای تبلیغاتی، دقیقا به این دلیل که مناسک تشدید شده را بدون ابهام ارائه می‌کنند، منبع جالبی‌ برای فهم بهتر روابط ساختاری در زندگی روزمره هستند.

ج- ترکیب روش‌ها: استفاده از ترکیبی از  روش‌ها در مطالعه‌ای واحد، اغلب دشوارتر از آن چیزی است که در آغاز به نظر می‌آید. اما به هر تقدیر استفاده از روش‌های چندگانه می‌تواند موجب غنای محصول نهایی شود،  همانطور که مثلث‌بندی استفاده از بیش از یک منبع اطلاعات می‌تواند منشاء چنین اثری باشد. چنین غنایی در مطالعه انتمن و روجکی، بر روی بازنمایی نژاد در جامعه امریکا مشاهده می‌شود. آنها برای استخراج  بازنمایی‌ها، به تحلیل محتوای انواعی از هنرهای متنوع مردم‌پسند مانند آگهی‌های تبلیغاتی تلویزیون، نمایش‌های تلویریونی و فیلم‌های پرفروش دست زدند. یافته‌های تحلیل محتوا با تحلیل کیفی برنامه‌های تلویزیون، فیلم‌ها و نقد فیلم‌ها و نیز مصاحبه‌هایی که از مخاطبان رسانه‌ها به عمل آمد، پشتیبانی و تکمیل شد.

در نهایت در تمام این راهبردها، علاوه بر این سوال که در هنر چه چیزی، هنجارها، ارزش‌ها، نیازها، تخیلات یا رویاها، اسطوره‌ها، نخبگان، طبقات روبه‌رشد، تمامی جامعه یا  خرده فرهنگ‌ها بازتاب می‌شود، این سوال هم  می‌تواند مطرح شود که جامعه چگونه بازتاب می‌شود.

مطالعۀ هلسینگر، به‌طور ضمنی بر این پیش‌فرض استوار است که هنرمندان با روح زمانۀ خود در تماسند و بنابراین در حالی که انگشتشان بر روی نبض جامعه است، صادقانه بزرگترین حقایق جامعه را درک و در آثارشان تصویر خواهند کرد. برعکس، رایت و لوونتال استدلال می‌کنند که سازوکار بازتاب در مردم‌پسندی هنر مندرج است. این نگاه اخیر مفروض می‌دارد که مخاطب زیاد نشان‌دهنده آن است که اثر هنری، پژواک صدای جامعه است.

هر هنر، به ارزشی مشخص دلالت می‌کند و هر اثر هنری، خواه رئالیستی، اکسپرسیونیستی یا فرمالیستی، می‌تواند به این دو پرسش پاسخ دهد: این هنر دربارۀ چیست؟ با چه مخالف است؟ هنر در خدمت  ارزش‌هایی  بزرگتر از زیباشناسی و مسئله‌هایی فراتر از خود هنر است.  ارزش‌های پیامدی و ابزاری هنر، از دورۀ یونان باستان تاکنون، در محافل فلسفی غرب، موضوع بحث بوده‌‎‌است.

در مجموع می‌توان گفت که مطالعه خصوصیات مختلف اجتماعی در آثار هنری، ساخته شده در یک دورۀ زمانی خاص یا توسط گروه خاص از هنرمندان، یا توسط یک هنرمند مولف در طول دوره زندگی‌اش، می‌تواند ما را در شناخت بهتر جامعه معاصر آنها یاری نماید. آنچه که ما از آثار هنری می‌توانیم برای شناخت جامعه  به‌دست آوریم به شناخت کلان، متوسط یا خرد از همه نمودها و  ویژگی‌های جامعه مربوط است و بستگی دارد به  اینکه سوال ما وقتی به اثر مراجعه  می‌کنیم، چیست؟

البته یک اثر هنری را نمی‌توان به تنهایی نقد جامعه‌شناسانه کرد، مگر اینکه یکسری روندها و تحولات اجتماعی نیز بررسی شده باشد. در این صورت دو ساختار موازی، با هم  مقایسه شده و تاثیرات هر یک بر دیگری می‌تواند مورد بررسی قرار بگیرد. از طرف دیگر، با مطالعۀ آثار هنری به‌عنوان نمودهای فرهنگی گروه‌های اجتماعی مختلف  می‌توان به شناختی از دیدگاه‌ها و نگرش‌های آن گروه نسبت به جامعه رسید.

هنرمند، خود عضو گروه اجتماعی است و دیدگاه و منظر گروه اجتماعی بر دید وی تاثیر  می‌گذارد. در واقع، هنرمند نمایندۀ یک گروه اجتماعی است و دیدگاه و ارزش‌های آن را در آثار خود به نمایش می‌گذارد.

انیمیشن
انیمیشن یا هنر پویانمایی، نمایش تند و پیوسته تصاویری از اثر هنری دو بعدی یا موقعیت‌های مدل‌های واقعی برای ایجاد توهم حرکت است. قدیمی‌ترین نمونه‌های تلاش برای به‌دست آوردن توهم حرکت در طراحی‌ها و  نقاشی‌های دوران نوسنگی غارها دیده می‌شود، در جایی که حیوانات با چندین شکل پای روی هم افتاده مجسم  شده‌اند، که آشکارا کوششی برای رساندن احساس حرکت است. از سویی دیگر، انیمیشن رسانه و هنری ترکیبی است که از عناصر بیانی سایر هنرها استفاده می‌کند، این ویژگی علاوه بر امکان خلق جهانی فانتزی، دارای جذابیت‌های ویژه‌ای است که  می‌تواند تمامی  گروه‌های سنی را مخاطب قرار دهد.

سینمای انیمیشن، در ابتدای قرن بیستم در اروپا و سپس در آمریکا شکل گرفت و به سرعت افراد زیادی را مجذوب خود کرد و در جوامع مختلف گسترش یافت. افراد بسیاری همزمان پروژه‌های متعددی را در زمینۀ انیمیشن در دست داشتند.

در سال ۱۹۰۸ میلادی، هنرمندی به نام امیل کول، با نقاشی‌کردن فریم به فریم تصاویر بر روی کاغذ نقاشی و سپس عکس گرفتن از تک‌تک فریم‌ها، اثری دو دقیقه‌ای، با حدود ۷۰۰ فریم خلق کرد که از آن به عنوان نخستین اثر انیمیشن ییاد می‌شود. انیمیشن در ادامۀ مسیر طولانی خود تا به امروز از نظر به‌کارگیری تکنیک‌های متفاوت به واسطه اندیشه‌های گوناگون خالقان اثر، دارای چندین مکتب شده است. هر یک از این مکاتب  ویژگی‌های خاص خود را از نظر محتوا، همچنین شیوۀ طراحی دارند.

این هنر با رشد تکنولوژی همسو بوده و پیشرفت‌های بسیاری داشته‌ است، در این روند تکنیک‌های ساخت انیمیشن نیز رشد چشمگیری داشته که مهم‌ترین آنها با به‌کارگیری تکنولوژی کامپیوتری شکل گرفت. این مسیر رشد، به مرور زمان باعث شد که شرکت‌ها و سرمایه‌داران بسیاری در زمینۀ انیمیشن شروع به فعالیت و خلق اثر بپردازند.

در حال حاضر انیمیشن، کاربردهای گوناگونی از قبیل استفاده در تیزرهای تبلیغاتی، برنامه‌های علمی و آموزشی، سرگرمی برای کودکان و نوجوانان، الگوپردازی و هنجارسازی و… دارد.

انیمیشن در ایران
بیش از ۴۰ سال از ساخت اولین انیمیشن در ایران می‌گذرد، زمانی طولانی طی‌شده تا این هنر به سطح بالایی از بالندگی دست یابد و در جهان حرفی برای گفتن داشته باشد. این فرایند رشد و تحول را  می‌توان در چهار دوره مرور کرد. در عمل چرخه تولید انیمیشن‌های اولیه ایرانی اختراع چندین‌بارۀ بودند چرا که با توجه به عدم وجود نظامی آموزشی برای تحصیل این رشته، در هر دوره هنرمندان این رشته، تحولی در جهت  پیشبرد انیمیشن ایجاد  کرده‌اند.

انیمیشن در ایران، برای اولین بار در سال ۱۳۳۶ توسط اسفندیار احمدیه، با اثر ملانصرالدین آغاز شد. بعدها با تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انیمیشن وارد مرحله تخصصی خود شد. تاسیس رشته دانشگاهی انیمیشن و برگزاری  جشنواره‌های داخلی توسط این نهاد، رشد هر چه بیشتر این هنر را در ایران رقم زد. این دوره یا همان دورۀ اول، تا سال ۱۳۵۸ ادامه داشت.

دورۀ دوم، هم‌زمان با انقلاب اسلامی ایران شروع و در طی مدت هشت سال جنگ تحمیلی ادامه داشت که در سایۀ این اتفاقات، تغییر محسوس و قابل توجهی درزمینه انیمیشن باتوجه به‌وضعیت جنگی کشور  به‌وجود نیامد.

دورۀ سوم، همراه با پایان یافتن جنگ و آغاز مرحلۀ نوسازی و بازسازی در داخل کشور بود. دهه ۷۰ زمانی بود که انیمیشن در ایران شروع به رشد صعودی خود کرد، شبکه‌های تلویزیونی زیاد شدند و در این بین شرکت‌های  انیمیشن‌سازی کوچک پدید آمدند.

دورۀ چهارم، در این دوره اوج بالندگی انیمیشن در ایران از جهت تکنیک، ساختار و محتواست که شامل دهۀ ۹۰ می‌شود. دوره‌ای که بخش خصوصی در آن قوت یافت و بخشی از انیمیشن‌های ساخته شده موفق به حضور در  جشنواره‌های بین‌المللی و کسب جایزه از این جشنواره‌ها شدند.

آسیب‌های اجتماعی در ایران امروز
در تعریف آسیب‌های اجتماعی می‌توان چنین گفت که نتیجۀ نوعی تعارض و اختلال در ارزش‌ها و باورهای فرهنگی گروهی، نسبت به  ارزش‌های حاکم هستند. در واقع، فقدان یکپارچگی میان مردم و نظام فرهنگی  به‌تدریج تعارضی را در جامعه شکل می‌دهد که باعث بروز آسیب‌ها می‌شود. گسترش دامنه نیازمندی‌ها و  محرومیت‌های ناشی از عدم برآورده‌شدن خواست‌ها، موجب گسترش شدید فساد، تبهکاری، سرگردانی و انحرافاتی می‌شوند که  آسیب‌های اجتماعی را تشکیل  می‌دهند.

به عبارتی دیگر، آسیب اجتماعی، مجموعۀ  چالش‌ها و تهدیدهای فرهنگی است که از سطح مسئله عبور کرده و به سطح آسیب رسیده‌ است. در مورد جامعه ایران، می‌توان چنین گفت که در حال حاضر در حال تجربۀ شکل جدیدی از مدرنیته است که بسیاری از  جامعه‌شناسان از آن به‌عنوان «بعد نرمافزاری مدرنیته» نام می‌برند. ابعاد نرم‌افزاری مدرنیته از طریق رسانه‌های جدید به شدت در جامعه ایرانی در حال گسترش است و از این منظر بخشی از جامعه ایران به شدت مدرن شده‌ است. کمرنگ‌شدن مناسبات خویشاوندی، کاهش فرزندآوری، تک فرزندی، افزایش سن ازدواج و طلاق‌های رسمی و عاطفی، همه نشان از مدرن شدن جامعه ایرانی در حوزۀ  نرمافزاری‌ دارد. از طرفی دیگر، جامعۀ ایران جامع‌های دین‌مدار است که با نوعی دینداری روبه‌روست که به قضایا به شکل تفکیکی می‌نگرد؛ از یک سمت، جنبۀ عبادی دین را محترم  می‌شمارد و خود را مکلف به آن  می‌داند و از سمت دیگر، به جنبۀ اجتماعی آن چندان توجهی ندارد. در واقع، نوعی ذهنیت و عقلانیت تازه، وارد کارشده و این مرزبندی‌ها را به‌وجود می‌آورد.

در آخر، آمار رسمی نشان از روند افزایشی آسیب‌های اجتماعی در کشور دارد. مطالعۀ این  آسیب‌ها نشان از  درهم‌تنیدگی آسیب‌های اجتماعی از یک سو و فراگیر شدن آنها از سوی دیگر دارد. در واقع همۀ  آسیب‌های اجتماعی در ایران به نوعی به هم تنیده و مرتبط هستند چرا که یکدیگر را تولید و بازتولید می‌کنند. در این بین  گرایش‌های اجتماعی هنرمندان در انتخاب موضوع و محتوای آثار هنری، به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه دخیل است و همۀ اشکال هنری از جمله انیمیشن، به نوعی شرایط اجتماعی و مسائل و  آسیب‌های روز جامعه را بازتاب  میدهند. «در نتیجه تحولات محتوای جامعه  رشته‌ای از موضوع‌های تازه، اشکال نو بیان و سبک نو به‌وجود  می‌آید. حتی اشکال تجربۀ فردی که تابع بصر یا لفظ باشد، مستقل از تکامل اجتماعی  به‌وجود  نمی‌آید.

طرق جدید دیدن و شنیدن، صرفا نتیجۀ بهترشدن یا تحول یافتن دریافت‌های حسی نیست، بلکًه واقعیات اجتماعی نو نیز در پدید آمدن  آنها موثرند».

مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
این مرکز، در ابتدا به‌عنوان متولی ساخت فیلم‌های نیمه حرفه‌ای در سال ۱۳۶۳ تاسیس شد و در ادامه سینمای مستند را هم به مجموعه خود افزود. با گسترش دامنۀ کاری مرکز در سال ۱۳۹۲، رویکرد مجموعه تغییراتی کرده و محدوده فعالیت آن به دو حوزه سینمای مستند و انیمیشن تقسیم شد.

در زمینه انیمیشن، فعالیت‌های مرکز کمک شایانی به پیشرفت این هنر در ایران کرده که انتشار فصلنامه «سینما انیمیشن» و برگزاری جلسات هفتگی نمایش و نقد آثار انیمیشنی از جمله  آنهاست. در چند سال اخیر، مرکز با حمایت از پروژه‌های دانشجویی در زمینۀ ساخت انیمیشن، همچنین سرمایه‌گذاری در خصوص ساخت انیمیشن، به‌ویژه  انیمیشن‌های کوتاه، موجب خلق آثاری شده که در جشنواره‌های داخلی و خارجی و  بین‌المللی مطرح و در بسیاری از موارد موفق به کسب عنوان و جایزه  شده‌اند.

جامعه آماری
با توجه به اینکه هدف این تحقیق، مطالعه بازتاب آسیب‌های اجتماعی در انیمیشن‌های کوتاه ایرانی مطرح در جشنواره‌های بین‌المللی است، در مرحلۀ نخست، جشنواره‌های بین‌المللی که در زمینه انیمیشن از شهرت بیشتری برخوردار هستند و فعالیت  پررنگ‌تری دارند به عنوان گروه هدف برگزیده شدند. در مرحله بعد، به شناسایی انیمیشن‌های کوتاهی که در دوره زمانی ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۸، به‌عنوان نماینده ایران موفق به شرکت در این جشنواره‌ها شدند، پرداخته شد و مورد بررسی قرار گرفتند.

بیشتر انیمیشن‌هایی که دو شرط بالا را دارا بودند و در این گروه هدف قرار گرفتند، تولید دو مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بودند. در نهایت جامعه آماری در این پژوهش شامل: انیمیشن‌های کوتاهی است که تولید مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هستند.

پس از بررسی آرشیو خبری این مجموعه و مراجعات متعدد به این مرکز، به ۱۵ انیمیشن که واجد شرایط مذکور بودند، رسیدیم که در نهایت از بین این تعداد، ۹ انیمیشن که در داستان خود اشاره‌ای به یک آسیب اجتماعی داشته یا در جشنواره‌هایی با اعتبار بیشتر شرکت و موفق به کسب عنوان و جایزه  شده‌اند، به عنوان آثار منتخب جامعه آماری این پژوهش انتخاب شدند.

عنوان  انیمیشن‌های مورد مطالعه به شرح زیر است:
– آدم خانگی به کارگردانی مرضیه ابرارپایدار؛
– اکتسابات انتسابی به کارگردانی سمانه شجاعی؛
– بادسر به کارگردانی امیرپویا افضلی؛
– پروانگی به کارگردانی علی عزیزی؛
– پسردریا به کارگردانی عباس جلالی‌یکتا؛
– پیشخدمت به کارگردانی فرنوش عابدی؛
– سوزنبان به کارگردانی مهدی خرمیان؛
– شایعه به کارگردانی لیلا نوروزی؛
– یک‌نفر به کارگردانی محبوبه کلایی.

۱-  آدم خانگی
انیمیشن آدم خانگی، محصول سال ۱۳۹۵ به نویسندگی وکارگردانی مرضیه ابرار پایدار است. مدت زمان این اثر چهاردقیقه و ۲۵ ثانیه و با ساختار کوتاه تجربی است که دربسیاری از  جشنواره‌های داخلی و خارجی شرکت کرده و در بسیاری از  آنها نیز نامزد دریافت جایزه شده‌است. از مهمترین جوایزی که این اثر  کسب کرده، می‌توان به مواردزیر اشاره کرد:

جایزه بهترین فیلم انیمیشن، سومین جشنواره بین‌المللی انیمیشن هند در سال ۱۳۹۶، جایزه بهترین  شخصیت‌پردازی، دهمین جشنواره  بین‌المللی کانتربری انگلستان در سال ۱۳۹۶، برنده بهترین انیمیشن کوتاه دومین جشنواره سائولپولو برزیل، در سال ۱۳۹۶، بهترین انیمیشن چهاردهمین جشنواره دانشجویی فیلم کوتاه نهال تهران.

این انیمیشن، داستان دنیای  وارونه‌ای است که در آن حیوانات، آدم‌ها را اسیر خودشان کرده و مانند موجودی تزئینی در قفس نگه  می‌دارند یا به آنها قلاده می‌بندند و به‌عنوان موجودی خانگی از آنها نگهداری می‌کنند، از طرفی همه‌جا از شهر گرفته تا جنگل و… پر از تله و دام برای شکار انسان‌ها توسط حیوانات است.

داستان به نوعی به موضوع حقوق حیوانات مرتبط است که کمتر مورد توجه هنرمندان و  فیلم‌سازان بوده، در حالی که سینما  به‌ویژه انیمیشن، قابلیت بسیاری در پرداختن به مسائل زیست‌محیطی و حقوق حیوانات دارد.  بدرفتاری‌ها و شکارهای غیرقانونی از جمله  دام‌ها و  تله‌های بدون مجوز در مناطق مختلف، همگی نشان از  بی عدالتی‌های انسانها در مورد حیوانات است. ترس و تقلای فرار و جابجایی جایگاه آدمها با حیوانات و به جای  آنها بودن، شاید بهترین گزینه برای قضاوت و درک شرایط  آنها باشد.

کارگردان اثر در مورد ایده این انیمیشن می‌گوید: «بخش ابتدایی فیلم را از یک تجربۀ شخصی در فروشگاه حیوانات خانگی برداشت کردم که در آن برخی حیوانات به‌صورت قانونی یا حتی مخفیانه فروخته می‌شدند».

آنچه در سکانس اول آدم خانگی به آن اشاره  می‌شود فضای یک مغازه  آدم‌فروشی است با محیطی پر از ترس و وحشت همراه با تصویر آدمی که مدام سرش را به اطراف  می‌چرخاند و  آدم‌هایی افسرده، ناامید و خسته را داخل  قفس‌های کوچک و بزرگ می‌بیند. آدم‌هایی که در مقابل لبخند بره‌ای که به‌عنوان خریدار به آنجا آمده هیچ احساس خوشایندی ندارند. درماندگی این آدم‌های در قفس، نشانی از درماندگی حیواناتی است که  به‌عنوان حیوانات خانگی بجای زندگی آزاد در طبیعت، گرفتار قفس  شده‌اند. از طرف دیگر، سر آدمهای تاکسیدرمی شده با  چهره‌ای  وحشت‌زده و به هم‌ریخته که نشان  می‌دهد به خوبی تاکسیدرمی  نشده‌اند، در کنار نمایی که ورودی فروشگاه را هنگام ورود بره نشان میدهد که اسکلت سر آدمی از سقف آویزان است، همگی بازنمود وارونۀ عدم رعایت حقوق حیوانات و ظلمی است که بر  آنها روا  می‌شود.

اغلب جوامع، دارای منطق و نگرش و هنجارهای خاص خود هستند که به مرور تبدیل به نوعی فرهنگ می‌شود و در این صورت است که شاید برخی رفتارهای عجیب و متناقض، در بین مردم آن جامعه شکل می‌گیرد که توسط عموم آن جامعه پذیرفته و به شکل اموری عادی جلوه می‌کند و تنها از دید برخی نامعقول بودن آنها احساس می‌شود. یکی از این رفتارها، فرهنگ نگهداری از حیوانات خانگی است که در حال تبدیل‌شدن به یک معضل تجمل‌گرایی به‌ویژه در ایران است و بسیاری از کسانی که از حیوانات خانگی نگهداری می‌کنند، تصور  می‌کنند که این امر نشان‌دهندۀ تمایز  آنها با دیگران است و نگهداری از حیوانات را نشان رفاه، خوش‌ذوقی و فرهنگ بالا  می‌دانند.

انیمیشن آدم خانگی، به خوبی این آسیب اجتماعی را در جامعه امروزی به تصویر می‌کشد مانند نمایی که پلنگی روی دو پا با حالتی مستبدانه و سینه‌ای سپر کرده، همراه با کت و پاپیونی بر تن، پشت سر مردی با قلاده کمری خیلی تنگ با سری خمیده و  چهره‌ای افسرده راه  می‌رود.

در حالی‌که این آسیب اجتماعی با دو معضل مواجه است: یکی  اینکه اصلاً آموزشی در زمینۀ رفتار و چگونگی نگهداری از حیوانات در ایران وجود ندارد و دوم  اینکه اگر آموزش مختصری نیز وجود داشته باشد به علت شرایط زندگی آپارتمان‌نشینی در بین اکثر افراد، اغلب محیط مناسبی برای نگهداری از این حیوانات فراهم نیست و در نهایت حقوق حیوانات رعایت نمی‌شود.

بی‌عدالتی نسبت به حیوانات، لزوماً از نوع رفتارهای خشن و وحشیانه نیست، بلکه استفاده ابزاری از حیوانات، مانند نگهداری  آنها در آپارتمان‌ها و قفس را نیز شامل می‌شود،چرا که از روی خودخواهی و بیشتر برای خوشایند انسانهاست تا لطف در حق حیواناتی که برای آزادانه زیستن خلق شده‌اند، به‌ویژه برخی از حیوانات غیراهلی مانند سنجاب که به صورت غیرقانونی و مخفیانه شکار و فروخته  می‌شوند. این حیوانات قادر به زندگی در محیط زندگی  انسان‌ها نیستند و وادار به تحمل شرایط بد زیست در قفس  می‌شوند.

این مسئله در صحنه‌ای دیگری از آدم خانگی با تصویری از یک زن در حالی‌که از سنگینی قلاده‌ای که به گردنش  آویخته شده سرش آویزان است و حالتی غمگین و افسرده دارد و زنجیر قلاده به دست سگ چاق و بزرگی است که خیلی مغرور و خودخواهانه و خونسرد پشت سر زن راه  می‌آید، بازتاب داده  می‌شود. در واقع، این صحنه بازتاب وارونه  صحنه‌ای است که بسیار در جوامع امروزی قابل رویت است و  می‌تواند به خوبی بیانگر رنجش حیوان از اسارت و زندگی  ناخواسته‌اش باشد.

فرم و فضای بصری
تکنیک اجرایی آدم خانگی سل انیمیشن است، در مورد به کارگیری عناصر بصری استفاده از فضایی اکسپرسیو، همچنین اغراق در فضاسازی‌ها و پرسپکتیو قابل ذکر است. فضایی اکسپرسیو و تاریک با زاویه دوربین به شکل مورب، رنگ بندی‌های محدود و سایه‌های تندوتیز، دورگیریها و بافت خشن در گرافیک و طراحی اثر به‌کار رفته که در القای حس وحشت و تعجب شخصیت اصلی، از فضا و اتفاقات اطرافش به خوبی تاثیر داشته است. در طراحی کاراکتر اصلی نیز از فرم‌های مثلثی و مقعر و خطوط خاصی استفاده شده که کاملاً با خط روایی داستان و هدف نمایش فضای تاریک و کابوس‌گونه هماهنگ است.

۲- اکتسابات انتسابی
اکتسابات انتسابی، محصول سال ۱۳۹۵، به کارگردانی سمانه شجاعی و نویسندگی امین کفاش‌زاده است. مدت زمان اثر چهار دقیقه و ۲۰ ثانیه و در قالب انیمیشن کوتاه تجربی است که در  جشنواره‌های معتبری از جمله پنجاه‌ و ششمین دوره جشنواره انَسی فرانسه، دوازدهمین دوره جشنواره انیمافست آتن، جشنواره فیلم ملبورن، و… شرکت کرده و جایزۀ انیمیشن کوتاه منتخب را از بخش مسابقۀ جشنوارۀ انکا اسلواکی را نیز کسب  کرده است.

انیمیشن، بازنمایی‌ای است از زندگی مردی که از وضعیت ظاهری خود به علت نواقص ژنتیکی ناراضی است و در نهایت تصمیم به خودکشی  گرفته‌است. اولین نمود این نواقص، با شروع فیلم و  قاب عکس‌هایی که همه رو به دوربین و به شکل کلاسیکی روی دیوار یا میز چیده شده‌اند، در عکس‌های خانوادگی بهزاد، یا همان شخصیت اصلی اثر آشکار می‌شود. پس از آن، صدای بهزاد شنیده  می‌شود که به تشریح این نقائص  می‌پردازد و معتقد است با وجود  اینکه خودش یک مرحله بهتر از نسل قبلی است و گردنش در مقایسه با باقی افراد صاف است، ولی راهی به جز خودکشی پیش رو ندارد.

بهزاد: «وقتی به  عکس‌های خانوادگی نگاه می‌کنم متوجه میشوم که این روند با سرعت بسیار کمی رو به بهبودی است و اولین نشانه‌های اصلاح را در خودم میبینم… ولی این بارقۀ امید مانع تصمیمی که هم‌اینک می‌گیرم، نخواهد شد.»

در واقع، بهزاد نمونه‌‍ای از افرادی است که با مشکلات ژنتیکی مواجه هستند و بزرگترین نماد آن در وی که بسیار هم از آن شکایت دارد نافرمی بدن و صورتش است. او در مواجهه با این مشکل غیرارادی، ناامید و  تسلیم شده‌است.

مسائل و پیامدهایی که در نتیجه یک نقص یا معلولیت به‌وجود می‌آیند، در ابتدا شامل پیامدهای فردی است که در شکل زندگی فردی و  سختی‌های ناشی از این نقص در امور شخصی و رفع نیازهای اولیه به‌وجود می‌آیند. اما در مرحلۀ بعد، باتوجه به اینکه انسان اصالتا موجودی اجتماعی است و نیاز و استعدادهایش از طریقً تعامل و ارتباطات اجتماعی می‌تواند ارضاء شود، به پیامدهای اجتماعی می‌انجامد که توجه بیشتری باید به  آنها شود.

اضطراب اجتماعی، از جمله پیامدهای اجتماعی نواقص و  معلولیت‌هاست که در واقع نتیجۀ ارزیابی شخصی در  موقعیت‌های جمعی مختلف است. فرد در اثر این اضطراب اجتماعی، هیچ‌گونه تمایلی به ایجاد ارتباط با دیگران ندارد و از هر موقعیتی که ممکن است در معرض داوری قرار گیرد، گریزان است؛ چراکه همۀ  موقعیت‌ها و تعاملات اجتماعی را صحنه‌های ارزیابی و قضاوت در مورد خودش تلقی می‌کند. این اضطراب اجتماعی، در شرایطی مانند ترس از عدم تائید، ترس از طردشدن، ترس از همکلامی و مواجه با دیگران و… تشدید  می‌شود.

تاکید بر قاب‌های عکس و شروع انیمیشن با قاب‌هایی که تعدادشان کم نیست و همگی دربردارندۀ  عکس‌های خانوادگی است، توجه بیش از حد به اشخاص حاضر در  عکس‌ها که ظاهری متفاوت با افراد معمولی دارند و به خوبی نواقص ژنتیکی در آنها آشکار است، بازتاب توجه و اهمیت بیش از حد بهزاد به ظاهر و رنج او  به‌عنوان فردی با مشکلات ژنتیکی، از این نواقص است که در نهایت احساس حقارت یا حتی تلقی خویش  به‌عنوان یک قربانی را پیش  می‌آورد. اوج این بازنمایی، گفتۀ بهزاد در هنگام خودکشی است: « بدرود ای خاندان زشت  دماغ گنده شکم قلنبه گردن‌کج، من امیدی به اصلاح این نژاد ندارم و نجات این نژاد را در»…

نکته قابل توجه دیگری که در این انیمیشن به چشم می‌خورد، استفاده از گوشی تلفن همراه است، به طوری‌که از شروع کار که زاویۀ دید مخاطب و کاراکتر اصلی همراه‌اند تا وقتی که تصویر بهزاد در آینه دیده  می‌شود، مشخص می‌شود که این زاویه از دید دوربین گوشی وی بوده است. بعد از  اینکه فضا عوض  می‌شود و دوربین از دست کاراکتر اصلی می‌افتد ،باز هم انگار گوشی موبایل روایت‌گر داستان است، ولی  این‌بار در دست کاراکترهای دیگر داستان است و دست‌به‌دست می‌شود. این موضوع از نظر مفهومی بازتاب استفادۀ بی‌رویه از گوشی‌های تلفن همراه و سیری است که عکاسی و فیلم‌‎برداری‌های جنبه یادگاری در این  سال‌ها طی کرده و عکس‌های گاه‌و‌بی‌گاه خانوادگی داخل آلبوم، جایش را به سلفی‌های همیشگی و هر جایی داده؛ به طوری‌که بهزاد، در اکتسابات انتسابی هم خودش، به همین روش دست به‌کار شده تا پدیدآورندۀ داستان زندگیاش و پایان آن باشد.

همۀ این تصاویر، بازنمایی مسئله‌ای است که امروزه به شکل مشکل درآمده است: « سلفی گرفتن». برخی از افراد ساعت‌ها از وقت خود را صرف سلفی گرفتن می‌کنند و در موارد بسیاری حتی افراد زیادی در دنیا برای گرفتن سلفی آسیب دیده یا جان خود را از دست داده‌اند. حتی در موقعیت‌های زیادی، وقتی مشارکت افراد در اتفاقاتی مانند  آتش‌سوزی یا تصادفات و غیره می‌توانسته کمک‌رسان باشد، آنها مشغول ثبت عکس‌های سلفی از خود بوده‌اند.

در نمایی از انیمیشن که بهزاد را روی تخت بیمارستان و تازه نجات‌یافته از خودکشی نشان می‌دهد، باز هم  آنچه دغدغۀ افراد حاضر در اتاق است، گرفتن عکس سلفی با اوست. این صحنه، نشانی از حضور همیشگی  گوشی‌های تلفن همراه و سلفی در لحظات و  تجربه‌های متفاوت زندگی است که چه‌بسا مانع لذت‌بردن افراد از بودن در کنار هم یا زیبایی‌ها و تنوع طبیعتی که در آن قرار دارند، می‌شود.

آخرین نکته‌ای که انیمیشن اکتسابات انتسابی به آن اشاره دارد، موضوع تقدیر و تسلیم تقدیر بودن در اغلب  انسان‌ها و در اینجا انسان‌هایی با مشکلات ژنتیکی مانند بهزاد است. «این منم در میان  خانواده‌ای تقدیرگرا…» آخرین جملۀ بهزاد است که حکایت از لایۀ زیرین داستان دارد و لایه  محکم‌تری است که داستان بر اساس آن شکل  گرفته‌ است. این‌ که تمام افراد خانواده که ابتدا در تصویر نشان داده می‌شوند و با توجه به مشکلات ژنتیکی، از تقدیرشان نفرت داشته‌اند و شاید روزی تلاش کرده‌اند خودکشی کنند و بعد از  آنکه موفق نمی‌شوند، تقدیر را  می‌پذیرند.

اینجاست که مخاطب متوجه می‌شود، گردن کجی که نداشتن آن را بهزاد در راستای اصلاح مشکلات ژنتیکی خانواده می‌دانست، نیز حاصل تلاش در جهت خودکشی بوده‌است. در انتهای داستان، با  اینکه او  زشت‌تر شده، دیگر تکلیفش با خودش مشخص است، به نوعی آنچه هست را پذیرفته و حالا در عکس‌ها با بدن خودش  راحتتر شده‌ است، او خودکشی را هم پشت سر گذاشته و چیزی برای از دست دادن ندارد. در بازنمایی این پذیرش و تسلیم تقدیربودن بهزاد، حتی قاب‌های روی دیوار را هم برای تطبیق با زاویه دید خود به‌واسطۀ گردن کجش، کج می‌کند.

فرم و فضای بصری
انیمیشن اکتسابات انتسابی، با وجود تلخی‌ای که در داستان دارد، از لحاظ بصری فضایی شاد و رنگی دارد که خط سیر داستان را در مرزی بین شوخی و جدی نگاه می‌دارد. اگرچه طراحی سرد و تاریک می‌توانست گرافیک این انیمیشن را با روایت تلخ و ناامید داستان همسو کرده و تلخی روی تلخی بگذارد، اما از طرفی مخاطب را هم کم‌تحمل‌تر و خسته می‌کرد. همچنین شاید طراحی سیاه‌وسفید با فضای گروتسک این داستان، همخوانی بیشتری  می‌داشت، اما این انیمیشن دو سر ماجرا را حفظ کرده و با  به‌کارگیری رنگ‌های شاد و زنده، بر گیرایی اثر افزوده و موفق به برقراری ارتباط بیشتر و موثرتر با مخاطب شده‌است. این‌که مخاطب، کاراکتر اصلی را با وجود تمام مشکلات و  تصمیماش به پایاندادن زندگی، فردی عبوس و جدی نمی‌بیند، به کشش و جذابیت کار کمک شایانی کرده‌ است.

۳- بادسر
انیمیشن بادسر، در سال ۱۳۹۵ با نویسندگی و کارگردانی مشترک امیرپویا افضلی و  روح‌الله سعادتمند، در قالب انیمیشن کوتاه تجربی ساخته شد. مدت زمان این اثر شش دقیقه و ۲۴ ثانیه و به روش کامپیوتری دو بعُدی است. بادسر در بیش از ۱۰ جشنوارۀ بین‌المللی از جمله جشنواره فانوس سحرآمیز برزیل و جشنوارۀ فیلم انیمیشن انیماسایروس یونان راه یافت و همچنین موفق شد به عنوان اثر منتخب بیست و پنجمین جشنوارۀ انیما ماندی برزیل در سال ۱۳۹۶ شناخته شود.

شخصیت اصلی این انیمیشن، مردی صامت است که  شب‌ها باد سرش را که ناشی از صداهایی است که در طول روز باعث بزرگ شدن سر انسان‌ها می‌شوند، در بالنی خالی کرده و به آسمان می‌فرستد. در واقع، داستان بازتاب اثرات صداهایی است که حاصل تکنولوژی و زندگی در جامعۀ امروزی است و  انسان‌هایی که  به سبب زندگی در این دوره، چه در زندگی شخصی و چه در زندگی کاری و حرفه‌ای خود تحت تاثیر اغتشاشات ناخوشایند صدا قرار می‌گیرند.

بادسر با به تصویر کشیدن افرادی که در محیط پر سروصدای شهری زندگی و کار می‌کنند، نشان می‌دهد چطور زندگی عادی و روابط اجتماعی این افراد مختل می‌شود و اثراتی مانند خستگی و تغییرات روانی مانند پرخاشگری یا افسردگی و… در آنها به‌وجود می‌آید.

آلودگی صوتی، یکی از مشکلات جوامع شهری است و همواره افراد در این جوامع در معرض صداهایی ناشی از ترافیک، وسایل حمل و نقل مانند اتومبیل، موتور یا هواپیما، تخریب یا ساخت‌و‌ساز ساختمان‌ها و… قرار دارند. این سروصداها از یک سو، از جنبه‌های مختلفی منجر به آزردگی افراد شده و از طرف دیگر، باعث تخریب کیفیت زندگی شهری می‌شوند. آنچه از آلودگی صوتی بر مرد جوان داستان می‌گذرد از ابتدای روز شروع می‌شود: او با صدای زنگ ساعت گوشی همراهش بیدار  می‌شود، پس از آن صدای سوت کتری در آشپزخانه و ادامه این صداها که خارج از خانه و در طی مسیر به سمت محل کار شدت پیدا می‌کند. اتفاقاتی که در مسیر خانه تا محل کار شخصیت اصلی با آن مواجه می‌شود، در نگاه اول نشان‌دهنده آلودگی صوتی و از زاویه دیگر نشان از انسان‌هایی است که هر یک به نوعی نقشی در تولید این صداها دارند و خود نیز در معرض  آسیب‌های ناشی از این سروصداها قرار  می‌گیرند.

در طول مسیر، ابتدا دو مامور فاضلاب با صدای بلند در حال مشاجره نشان داده می‌شوند، سپس زنی که با گوشی تلفن همراه خود مشغول  گفت‌وگویی با صدای بلند است و در آخر راننده تاکسی که فریاد  میزند و مسافران را  فرا می‌خواند. حتی با سوار شدن به تاکسی صداها تمام نمی‌شود و دو مسافر دیگر که هر دو در خواب هستند با صدای آزاردهنده خروپف می‌کنند. همه این صحنه‌ها، بیانگر مشکل آلودگی صوتی هستند و شهروندانی که به موجب قرارگرفتن در معرض این آسیب دچار مشکلاتی مانند عصبانیت، مشاجره دو مامور فاضلاب، اختلال در خواب مسافران تاکسی، افسردگی و خستگی زنی که در طی تماس تلفنی گریه می‌کند و در نهایت افزایش سطح اضطراب می‌شوند.

از طرفی دیگر، امیرپویا افضلی، ایده این داستان را این‌گونه مطرح می‌کند: «روزی هنگام عبور از میدان انقلاب شاهد دعوای لفظی دو نفر بودم که با صدای بلند هر یک سعی در  خالی‌ کردن خشم خود داشت و من به این فکر کردم که اگر این خشم را بادی در سر تصور کنیم، هر کدام با فریادشان، بادی که در سر دارند خالی و به دیگری منتقل خواهند کرد ». این موضوع به نوعی در لایۀ زیرین مشکل آلودگی صوتی و عوارض ناشی از آن در این انیمیشن بیان می‌شود، بدین‌شکل که افراد با علم به اینکه صداها باعث آزار آنها و بزرگی سرشان شده، تلاش می‌کنند با فریاد زدن و خالی‌کردن خشم خود صداها را از سر خود خالی کنند. این در حالی است که صداها از بین نمی‌روند و فقط از سری به سر دیگر منتقل می‌شوند. در نتیجه همین مسئله است که با توجه به شغل شخصیت اصلی که  عریضه‌نویس است، مراجعانی که همه با شکایتی به آنجا  آمده‌اند، در حین تعریف ماجرا و طرح شکایت خود فریاد می‌زنند و باد سرشان را خالی می‌کنند. اما در این بین مرد جوان بر خلاف  رویه‌ای که شهروندان دیگر در پیش گرفته‌اند، ساکت می‌ماند و همۀ آنچه را که در سرش جمع می‌شود، نگاه می‌دارد و شکایتی نمی‌کند.

در انتهای روز وقتی به خانه باز می‌گردد، در خواب ماسکی بر صورت می‌زند و باد سر خود را به شکل بالنی به آسمان  می‌فرستد تا بدین‌ترتیب بتواند مقداری از صداها را از سطح شهر پاک کرده و به فرد دیگری منتقل نکند. این عمل مرد جوان، الگویی است برای هر یک از افراد جامعه که می‌توانند با صبوری و از خودگذشتگی سهمی هر چند اندک برای مقابله با  آسیب‌های آلودگی صوتی داشته و حداقل با  پرخاشگری در مواجه با دیگران، سعی در تخلیۀ احساسات خود نداشته باشند.

فرم و فضای بصری
انیمیشن بادسر، به شیوه دوبعدی تولید شده، در کادر مربع شکل و قطع ویژه‌ای که در دیگر آثار انیمیشنی کمتر به‌کار  رفته است. افضلی، کارگردان اثر در این مورد می‌گوید:

«کاراکترهای انسانی در این انیمیشن، نقش ویژه‌ای دارند و با توجه به  اینکه سرهای این  شخصیت‌ها،  پی در پی در حال تغییر شکل هستند، تصمیم گرفتیم از کشیدگی تصویر  کم کرده و دو طرف کادر را به رنگ سیاه در نظر بگیریم. این یک سلیقه شخصی بوده و احساس کردیم به کار کمک می‌کند».

از طرفی کار پوشیده از رنگ‌های متنوع است که موجب پویایی اثر شده و جریان بی‌وقفه و با شتاب زندگی شهری را به خوبی مشخص می‌کند. در این انیمیشن، پرسپکتیو ثابتی وجود ندارد و در آن واحد در یک تصویر زوایای متعددی به چشم  می‌خورد که این زوایای دید متفاوت نمادی از شلوغی محیط شهری است، همچنین در به تصویر کشیدن جهانی که در آن سر انسان‌ها مدام دفرمه می‌شوند و تغییر شکل می‌دهند، کمک می‌کند.

در این انیمیشن، به غیر از شخصیت اصلی که صامت است برای سایر کاراکترها از افکت‌های موسیقی به جای کلام استفاده شده‌ است، که این افکت‌ها به خوبی بیانگر صداهای ناخوشایند محیط شهری است و همچنین در برخی مواقع نشان از شهروندانی است که خود گاه یا ناخودآگاه در ایجاد این آلودگی نقش دارند.

۴- پروانگی
انیمیشن پروانگی، محصول سال ۱۳۹۴، به کارگردانی و نویسندگی علی عزیزی است که در مدت زمان شش دقیقه و ۳۴ ثانیه و در قالب انیمیشن کوتاه تجربی ساخته شده‌ است. این اثر موفق به کسب جایزه فیلم انیمیشن جشنواره اکوادور در سال ۱۳۹۷ شده است.

خانواده، اعتیاد و هر عاملی که می‌تواند بنیان خانواده را برهم بزند تم اصلی این انیمیشن است. فیلم با نشان دادن تاثیرات مخرب هر  آنچه اعتیادی برای والدین به‌وجود می‌آورد، به اهمیت خانواده و روابط انسانی و عاطفی در قالبی نمادین اشاره  می‌کند. علی عزیزی، به‌عنوان کارگردان و نویسندۀ اثر معتقد است: «فیلم من دربارۀ کودک است. در واقع، من یک دختر هفت ساله دارم و بر همین اساس نگرانی‌ام دربارۀ کودکان و مشکلاتی را که ممکن است در خانواده برای آنها رخ دهد به تصویر  کشیده‌ام، زیرا این موضوع جزء دغدغه‌های خودم بود و آن را  دستمایه کار قرار دادم.

پروانگی، روایت پدر و دختری است که علاقه، نزدیکی و پیوستگی روابط‌شان در تصاویر ابتدایی مشهود است، ولی این رابطه تحت تاثیر استفاده از مواد مخدر توسط پدر دچار اختلال می‌شود. انیمیشن با تصاویری از چند قاب عکس شروع  می‌شود که پدر و دختر و لحظاتی از خاطرات خوش  آنها را به ثبت رسانده است. سپس این دو در اتاقی دیده می‌شوند که  به‌واسطۀ علاقۀ  مشترکشان هر کدام به نوعی سرگرم پروانه‌ها هستند، دختر سرخوش از تبدیل پیل‌های به پروانه پدر را کنار خود  فرا می‌خواند و هر دو محو تماشای پرواز پروانه می‌شوند.

اما در ادامه اعتیاد پدر و حالات از  خود بیخود شدن او که خود را در قالب پروانه‌ای تصور می‌کند، و تنهایی دخترک به تصویر کشیده می‌شود؛ تنهایی که نشان‌دهنده یکی از  اصلی‌ترین عوارض و مشکلات مصرف مواد مخدر در عملکرد خانواده است و زمینه‌ساز شکلگیری مشکلات روانی و اجتماعی برای فرزندان می‌شود. تصویر دخترک در حالی‌که زانو به بغل گرفته و تنها در گوشۀ اتاق نشسته، بازتابی است از  اینکه پدر به‌عنوان یک والد در اثر مصرف مواد اعتیادزا فرصت‌های پرورش فرزند و  دلبستگی به او را از دست داده و بدون ایجاد دلبستگی سالم، کودک آسیب‌پذیر شده و در معرض مشکلاتی مانند افسردگی و اضطراب و دیگر بیماری‌های ذهنی قرار می‌گیرد.

همچنین وقتی که پدر در اتاق دخترش با  قاب‌هایی مواجه می‌شود که دختر را در حال گریه و پدر را به شکلی خارج از حالت طبیعی و ترسناک نشان می‌دهد، بازنمودی از کودکی است که مورد غفلت قرارگرفته و پدری که به خاطر اعتیاد، پیوستگی با محیط خانواده و نزدیکی با فرزند را از دست داده است.

در پایان داستان، وقتی پدر جعبه افیون را دور می‌اندازد و دخترش را به آغوش می‌کشد هر دو به شکل پروانه درآمده و در حال پرواز به داخل جعبه‌ای می‌روند. جعبه در اینجا تمثیلی از خانه و به‌عبارتی محلی امن خانواده، در اینجا پدر و دختر داستان و بازگشت به زندگی است.

فرم و فضای بصری
در طراحی انیمیشن پروانگی، از تکنیک نقاشی با رنگ روغن استفاده شده و تابیده شدن نور از بالا بر روی تصاویر بافت  رنگ روغن را به خوبی مشخص می‌کند. در قاب‌بندی‌ها توجهی به پرسپکتیو  نشده است، در واقع  آنچه در این انیمیشن اهمیت دارد، ساختار روایی اثر برای بازنمایی موضوع قصد شده است که در نوعی بی‌زمانی رخ می‌دهد. تصاویر به شکلی پیوسته از فرمی به فرم دیگر تغییر می‌یابند و رویدادها را به هم پیوند می‌دهند که در نهایت با برانگیختن حس مخاطب، با او ارتباط برقرار می‌کنند.

پس زمینه‌ها، خالی از جزئیات و به‌کارگیری رنگ‌ها به شکل محدود است، به طوری‌که دو رنگ بنفش و نارنجی که در طراحی پدر و دختر به‌کار رفته، دو رنگ غالب کل اثر است و مابقی رنگ‌ها، خنثی در نظر گرفته شده‌اند. دورگیری‌ها با  قلم‌موی پهن صورت‌گرفته و در کل، تمامی این ویژگی‌ها در به ساده تصویرکشیدن عناصر بصری این اثر، به نوعی در خدمت توجه بیشتر مخاطب به موضوع اصلی است.

۵- پسر دریا
این اثر، به کارگردانی و نویسندگی عباس جلالی یکتا، در سال ۱۳۹۷، با ساختار انیمیشن کوتاه تجربی ساخته شده‌ است. تکنیک اثر، تلفیقی از سل انیمیشن، دیاگرام انیمیشن و تلفیق شخصیت‌های انیمیشنی با فیلم زنده به روش کامپیوتری و دوبعُدی است. مدت زمان اثر ۱۰ دقیقه و ۲۲ ثانیه است. این انیمیشن، در پنجاه‌ونهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم انیمیشن انَسی، موفق به کسب جایزه ویژه شد و اولین انیمیشن ایرانی است که در این بخش جایزه گرفته‌ است. همچنین در سال ۱۳۹۸، به بخش مسابقه انیمیشن کوتاه جشنواره ملبورن استرالیا راه یافت و در بیست‌وسومین دوره جشنواره فیلم انیمیشن و کارتون سئول که از ۲۶ تا ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۸، در پایتخت کره جنوبی برگزار شد، موفق به کسب جایزه نقدی بهترین فیلم آسیایی جشنواره شد.

این انیمیشن، روایت زن و شوهری است که در سوگ فرزند از دست رفتۀ خود، راه‌های متفاوتی پیش گرفته‌اند. در واقع، داستان بازتابی‌ است از واقعۀ بحرانی و آسیب‌زای از دست‌ دادن فرزند که شاید از ویرانگرترین و دشوارترین فقدان‌ها محسوب می‌شود.

یک خانواده بعد از فوت فرزندشان، متحمل تغیرات اساسی می‌شود و در معرض خطرهایی همچون بیماری‌های جسمی و روحی قرار می‌گیرند. والدین داغدیده، در بسیاری از موارد در روابط بین خود، به علت واکنش‌های متفاوتشان با این پیش‌آمد، دچار سستی می‌شوند.

همان‌طور که در این داستان نشان داده  می‌شود مرد، تصویر متحرک کودک خود را بر روی دیوار تصور و با آن زندگی می‌کند، اما زن در واکنشی عقلانی‌تر، نبود فرزند را قبول کرده و همین سبب اختلافات او با همسرش  می‌شود.

پسر دریا، وجود مجازی پسر را به شکل یک نقاشی بدون رنگ روی دیوار ولی با  حال و هوای کودکی سرزنده و شاد به تصویر می‌کشد که پدر نیز با بودن در کنارش، غذاخوردن و بازی با او حال بهتری دارد. اما در مقابل مادر تلاش دارد، تمامی  نشانه‌های فرزند که او را به خاطرش می‌آورد، جمع کند. نمای اتاقی که  عکس‌های پسر و  اسباب‌بازی‌های او در حال  جمع شدن است، حاکی از این واقعیت است.

همه این تصاویر، بازتابی از تغییرات رفتاری مانند پرهیز از هر آنچه یادآور فرزند است، دوری از کارهای مورد علاقه او، فرورفتن در رویا و داشتن زندگی خیالی با کودک است که و برای بسیاری از والدین در چنین موقعیتی پیش  می‌آید.

روابط و دلبستگی عاطفی نسبت به فرزند از دست‌رفته، ممکن است به شکل نامحدودی ادامه یابد و گاهی موجب عملکردهای غیرطبیعی در والدین شود و استمرار پیدا کند. همان‌طور که پدر این داستان تا جایی پیش می‌رود که بدون توجه به تذکرهای همسر و ناراحتی وی، از رویه‌ای که در پیش گرفته، برای پسرک روی دیوار جشن تولد می‌گیرد و باعث  می‌شود که زن خانه و او را ترک کند.

اگر چه در پایان، پدر نیز نبود فرزند را باور و تصویر خیالی پسرک را پاک می‌کند، این داستان اشاره به موضوعی با اهمیت دارد که  به‌نظر می‌رسد باید بیشتر مورد توجه قرار گرفته شود. «بعضی از والدین  داغدیده در ایران برای کنار آمدن با سوگ فرزند، به مراکز روانشناسی مراجعه می‌کنند و برخی به دلایل متعدد همچون نداشتن آگاهی، یا عدم احساس نیاز به صحبت با  روانشناس، یا مسائل مادی، تمایلی به  کمک گرفتن از افراد متخصص در این حوزه ندارند. به همین خاطر و به دلیل عدم مطالعه یا آگاهی در خصوص تجارب والدین دیگر و  اینکه چه تغییراتی بعد از فوت فرزند در زندگی شخصی و  اجتماعی‌شان  به‌وجود می‌آید در معرض آسیب‌های زیادی چون افسردگی، جدایی، نادیده گرفتن فرزندان دیگر و … قرار می‌گیرند».

با وجود  اینکه در انتهای انیمیشن، پدر به رابطۀ خود با نقاشی روی دیوار پایان می‌دهد، حضور کودکی واقعی در خانۀ زن و مرد از یک طرف، و از طرف دیگر نقاشی روی دیوار که پسرک خیالی را در آغوش زن و مردی که به سمت دریا می‌روند، نشان  می‌دهد، نمادی از ادامۀ زندگی است.

فرم و فضای بصری
در این اثر، فضا به شکلی طراحی شده که مخاطب حضور این کاراکتر انیمیشنی را در کنار شخصیت‌های زنده فیلم بپذیرد. استفاده از دوربین به شکلی است که فضای فیلم پرسپکیو ندارد و به فضای دو بعدی نزدیک شده است. همچنین بازی درونی بازیگران، زندگی ایستا و سکون، بخش زنده فیلم را در مقابل شور و زندگی پسر بچه انیمیشنی، به راحتی به چشم می‌آورد. یکی از دلایل درخشش این اثر در جشنواره معتبر انسی نگاه نو و تلفیق فیلم رئال و انیمیشن است.

۶- پیشخدمت
این انیمیشن، محصول سال ۱۳۹۵، به کارگردانی فرنوش عابدی و نویسندگی محمدرضا عابدی است. مدت زمان انیمیشن ۹ دقیقه و در قالب انیمیشن کوتاه داستانی است که به کشورها و جشنواره‌های مختلفی راه پیدا کرده و هشت بار نامزد دریافت جایزه شده و حدودا ۱۰ جایزه دریافت کرده است؛ از جمله: جایزه بهترین انیمًیشن کوتاه دهمین جشنواره پویانمایی تهران در سال ۱۳۹۵، جایزه بهترین انیمیشن کوتاه جشنواره مستقل لندن در سال ۱۳۹۶.

انیمیشن پیشخدمت، روایت نویسنده‌ای جوان است که در ابتدای داستان قصد خودکشی دارد، اما با سوسکی مواجه شده و این رویارویی باعث تغییر مسیر وی گشته و او را از خودکشی باز می‌دارد. مرد جوان که محیط زندگی او نشان از اوقاتی  کسل‌کننده و تکرارشونده دارد، اکنون با وجود سوسک، سرگرمی جدیدی پیدا کرده و هنگامی که با جثه بزرگ او مواجه  می‌شود، کارکرد جدیدی برایش در نظر می‌گیرد. سوسک وجهه‌ای انسانی پیدا می‌کند، پاپیون می‌زند و لباسی شبیه فراک به همراه نواری بلند که پیش‌خدمت‌ها می‌پوشند، بر تن می‌کند. در واقع بال‌های سوسک، شبیه به دنباله این کت‌ها طراحی شده است و  چشم‌هایی به مراتب  واضح‌تر از سوسک و انسانی دارد. کارهای روتین خانه را به او  می‌سپارد و حتی گاهی همراهی‌اش به تفریح  می‌پردازد، مانند صحنه‌ای که  آنها را مشغول بازی تنیس روی میز نشان می‌دهد.

این انیمیشن، با به تصویرکشیدن  صحنه‌های زندگی مشترک مرد نویسنده و سوسک، بازتابی است از انسانی سرگشته در دنیای مادی امروز که جهان پیرامونش مانند طنابی دست و پای تفکرش را بسته و او را از خود بیگانه کرده  است. گذشت متوالی و یکنواخت روز و شب‌ها بعد از آمدن سوسک، برای نویسنده جوان، نشان از روزمرگی و نداشتن انگیزه و تلاش کافی در زندگی است که نتیجه‌ای جز پوچ‌گرایی به بار نیاورده و راهی جز  تبدیل شدن به موجودی دیگر برای او، در پی  نداشته است. موجودی در هیبت یک سوسک که با ضعف مرد جوان، قدرت‌نمایی کرده و به کمکش می‌آید.

به‌عنوان مثال، وقتی زن صاحب‌خانه به دنبال کرایۀ به تاخیر افتاده‌اش می‌آید و مرد جوان نمی‌تواند او را راضی کند تا فرصت بیشتری به او بدهد، سوسک، با روشن‌کردن گرامافون و پخش موزیک به یاری مرد جوان آمده و راه فراری، پیش پایش  می‌گذارد.

در جایی دیگر که نویسندۀ جوان، ناتوان از نوشتن که حرفه اصلی وی و ممر درآمد اوست، خسته و درمانده شده و تصویر  کتابخانۀ خاک گرفته‌اش نیز نماد عدم تمایل وی برای خواندن و تلاش بیشتر است، سوسک به جای او مشغول خواندن  می‌شود.

در واقع داستان، روایت دو شخصیت یا دو هویت در وجود مرد جوان است که هر یک در موقعیت‌های متفاوت شخصیت و هویتی غالبی پیدا می‌کند و بر رفتارش تاثیرگذار و مسلط  می‌شود. وقتی نویسنده جوان  می‌نویسد، سوسک در قالب یک پیشخدمت به کارهای خانه مشغول است و هنگامی که مستاصل از نوشتن است، سوسک جای ارباب را گرفته و مرد جوان نقش پیشخدمت را دارد. به طوری‌که حتی در صحنه‌ای سوسک پشت میز و در حال تایپ با ماشن دیده می‌شود. این تغییر  شخصیت‌ها بازتاب یکی از آسیبهای اجتماعی زیستن در عصر مدرن در گروهی از افراد است که بدون هیچ تفکری،  روزمرگی‌های خود را تکرار می‌کنند و در نتیجه سرخوردگی از شرایط جامعه، در کار و زندگی خود دچار اختلال شخصیت شده، شخصیت‌های گوناگونی در آنها نمایان می‌شود که هر کدام،  ویژگی‌ها و  توانایی‌های منحصر به‌فردی دارند و در نتیجه حتی خاطرات متمایز از یکدیگر را رقم می‌زنند. همانند قتل پیرزن صاحب‌خانه که گرچه در ابتدا توسط سوسک اتفاق میافتد، در نهایت که  یکی‌بودن نویسنده و سوسک نمایان می‌شود، مرد این خاطره را از زاویه دید خود به یاد می‌آورد.

در انتهای داستان، نویسندۀ جوان با دیدن تصویر خود در آینه متوجه می‌شود که از کابوس روزمرگی و پوچی به کابوس  بزرگتری رسیده که کابوس درگیربودن بین انسان و یک حشره است، او انسان حشره‌نما یا حشره  انسان‌نمایی شده که هر یک در موقعیت‌های خاص وظایف دیگری را انجام داده و ناتوانایی‌هایش را پوشش می‌دهد و قضیۀ خودکشی ابتدای داستان، به نحوی دیگر در پایان، رخ می‌دهد.

فرم و فضای بصری
انیمیشن پیشخدمت، به‌واسطۀ به‌کارگیری تکنیک سه بعدی، بسیار به فضای واقعی نزدیک شده و در طراحی کاراکتر اصلی داستان که  نویسنده‌ای جوان است، از لحاظ ویژگی‌های ظاهری یادآور صادق هدایت، و از لحاظ فضاسازی، در فضایی شبیه به فضای دهه بیست ایران طراحی شده‌است. از طرفی، در بخش‌هایی از کار مانند چهره‌پردازی پیرزن صاحب‌خانه، شاید خیلی ویژگی‌های ایرانی دیده نشود، اما در مقابل در صحنه‌ای دیگر، تابلوی فالگیر بغدادی، بر روی دیوار به چشم می‌خورد.

این انیمیشن، در ژانر وحشت و تا حدودی ژانر نوآر کار شده‌ است، و دارای صحنه‌های پیچیده و پر از سایه و روشن است. همچنین سیاه و سفید بودن آن، بازتابی از سیاهی، سرخوردگی، ناامیدی و بدبینی شخصیت محوری داستان است. در بسیاری از صحنه‌ها با استفاده از نورپردازی شدید بر روی نویسنده و یا سوسک، بر انزوای قهرمان اثر تاکید شده و به همین واسطه بسیاری از  سکانس‌ها در شب می‌گذرد. نورپردازی پر از کنتراست، ترکیب بندی‌های بدون مرکز و بی‌ثبات است. عنصر نویسندگی و وجود ماشین تایپ که همیشه در فیلم‌های نوآر دیده  می‌شوند در این کار نیز حضوری پررنگ دارند.

۷- سوزنبان
انیمیشن سوزنبان، محصول سال ۱۳۹۴، به کارگردانی مهدی خرمیان و نویسندگی علی حضرت‌پور است که در قالب انیمیشن کوتاه داستانی ۱۰ دقیقه‌ای ساخته شده‌ است. کسب جایزه در سی‌و‌چهارمین دوره جشنواره بین‌المللی کارتون کلاب ایتالیا، حضور در جشنواره بین‌المللی کارتون و انیمیشن سئول کره جنوبی، همچنین کسب جایزه بهترین انیمیشن جشنواره  فیلم‌های ایرانی سانفرانسیسکو و… از جمله افتخارات این انیمیشن است.

«قطار می‌رود، تو می‌روی، تمام ایستگاه می‌رود و من چقدر ساده‌ام، که سال‌های سال، در انتظار تو، کنار این قطار  ایستاده‌ام، و همچنان، به نرده‌های ایستگاه رفته تکیه داده‌ام». (قیصر امین‌پور)

مهدی خرمیان، به عنوان کارگردان این انیمیشن، ایده اصلی داستان را برگرفته از این شعر قیصر امین‌پور بیان می‌کند و سوزنبان را روایت ناکامی و انتظار می‌داند. روایت مرد سوزنبانی که  سال‌هاست در یک ایستگاه قطار در انتظار عشق جوانی خود است. او در موقعیت‌های مختلف زن را می‌بیند، ولی در انتهای فیلم، مخاطب متوجه می‌شود تمامی این اتفاقات در ذهن سوزنبان بوده‌ است. این انیمیشن، بازتابی از انتظار است، انتظاری آمیخته با عشق، صبر و باور به بازگشت، حتی اگر در خیال باشد.

داستان سوزنبان، در دهۀ ۲۰ یا ۳۰ شمسی در ایستگاهی دورافتاده در ایران اتفاق می‌افتد و این را مخاطب از روزنامه‌ای که سوزنبان پیر به دست دارد، متوجه می‌شود. در نمایی پیرمرد سوزنبان، جوانی خود را به یاد می‌آورد که شاهد رفتن دختری است که به او علاقه داشته، به سمت قطار می‌دود و  همزمان با دویدن او به دنبال قطار، دوباره به زمان فعلی برمی‌گردد، همین جاست که قصۀ ساده‌اش آشکار می‌شود. او تمام این سال‌ها، در این ایستگاه منتظر برگشت دختر مورد علاقه خود بوده و باور عمیق و قلبی پیرمرد سوزنبان، مخاطب را با انتظار او همراه می‌کند. هر بار با آمدن یک قطار، زنی را خیال می‌کند که از قطار پیاده می‌شود، ولی بدون اینکه به او بپیوندد، باز سوار قطار می‌شود و می‌رود. همیشه یک فنجان خالی روی میز اتاقک پیرمرد هست که از باور قلبی او به بازگشت حکایت می‌کند، حتی زن را پشت میز تصور می‌کند ولی باز از دستش  می‌دهد.

خواب‌های هر شب پیرمرد که او را در حال بالا رفتن از نردبانی به سمت آسمان نشان می‌دهد، نمادی از یک انتظار  بی‌سرانجام است، چرا که این خواب هر شب برای او تکرار می‌شود و او هر بار قبل از اتمام پله‌های نردبان و رسیدن به مقصد، از خواب بیدار می‌شود.

آخرین باری که خواب پیرمرد در انتهای انیمیشن تکرار می‌شود، او سقوط  می‌کند و این بار وقتی به سراغ قطار می‌رود، زندگی خیالی او در ایستگاه ویران شده، نه برای او که یک منتظر واقعی است، بلکه فقط برای مخاطب اثر برملا می‌شود.

انتظار، مقوله‌ای آشناست که در اشکال مختلف در جامعه مشاهده می‌شود، انتظار برای عشقی از دست‌رفته، فرزندی دور از والدین یا انتظاری بزرگتر برای ظهور یک منجی… گاهی این انتظار در  بی‌قراری و ناامیدی و گاهی با صبر و شکیبایی و امید به سر می‌رسد. به همین دلیل است که آثار زیادی در این باره ساخته می‌شود ولی هر کدام حکایت ویژه خود را دارند.

انتظار، در شکل‎‌های گوناگون خود و در افراد مختلف تبعات متفاوتی دارد، گاهی به شکل یک انتظار پویا با امید در فرد منتظر منجر به تلاش بیشتر و زندگی  فعال‌تر می‌شود و گاهی در ناامیدی و بی‌قراری به‌سر شده و روند زندگی را برای افراد مختل می‌سازد. در سوزنبان، انتظاری به تصویر کشیده می‌شود که با گذشت سال‌های بسیاری که باعث از  دست رفتن جوانی مرد عاشق، حتی از بین‌رفتن ایستگاه و حرفه او که سوزنبانی است شده، ولی با وجود دورساختن وی از زندگی طبیعی، از ثبات قدم و باور قلبی او به بازگشت، ذره‌ای نکاسته است.

در پلان انتهایی، پیرمرد دیده می‌شود که آمدن قطار تازه‌ای‌ را به تماشا ایستاده، او همچنان امید به بازگشت معشوق دارد، اما امتداد نگاه او این بار به مخاطب، ایستگاه متروکه و مخروبه‌ای را نشان می‌دهد که بازگشتی در آن میسر نیست. این مرز بین واقعیت و خیال است که در آن تصویر قطار و صدای قطار فقط برای سوزنبان قابل درک است و او ترجیح  می‌دهد که در همین رویا و خیال بماند.

فرم و فضای بصری
انیمیشن سوزنبان، به روش عروسکی ساخته شده و به همین دلیل قابلیت خوبی برای ارتباط با مخاطب و باورپذیری بیشتر اثر دارد. وقتی در صحنه ابتدایی، پیرمرد سوزنبان از خواب بیدار شده و نمایی از کفش‌های او دیده می‌شود که کفش‌هایی واقعی ولی در سایزی کوچکتر هستند، باور صاحب این کفش‌ها آسان‌تر می‌شود. پس از آن نماهایی از فضای داخلی اتاق نشان داده می‌شود که همه اشیاء واقعی اما در ابعاد کوچک ساخته شده‌اند. همچنین صورت مرد سوزنبان، با ابروهایی پر و  گره خورده که تا حد زیادی چشمان او را پوشانده، چروک‌های دور چشم و صورت بی‌احساس مرد را شاید با این عروسک، به نحو ملموستری میتوان باور کرد. رنگ‌ها، سرد و اکثرا از طیف خاکستری هستند که نمادی از زندگی تکراری و خالًی از هر گونه هیجان مرد سوزنبان در دوران انتظار است و تنها عنصر رنگی تصویر، زن داستان است که لباسی قرمز به تن دارد که این قرمز هم نشانه عشق و هم گرمایی است که با آمدن او خواهد آمد.

در این انیمیشن کوتاه که بدون کلام است، درون‌مایه احساسی و عاطفی داستان با همراهی موسیقی  عاشقانه‌ای که در لحظات حضور زن پررنگ‌تر می‌شود، قدرت پیدا می‌کند و استفاده از این ملودی در همراه شدن تماشاگر با موضوع نقش به‌سزایی دارد.

۸- شایعه
این اثر به کارگردانی و نویسندگی لیلا نوروزی، در سال ۱۳۹۵ و در قالب یک انیمیشن کوتاه تجربی ساخته شد. مدت زمان اثر چهار دقیقه و ۵۰ ثانیه است و به روش کامپیوتری و دو بعُدی ساخته شده‌ است.

انیمیشن شایعه، در بخش مسابقه انیمیشن کوتاه جشنواره انیبار کوزوو در سال ۱۳۹۶ و بخش انیمیشن جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه اکوادور، در سال ۱۳۹۷، بر روی پرده رفت. همچنین موفق به حضور در بخش مسابقه بین‌الملل جشنواره وافی و رافی کرواسی در سال ۱۳۹۷ شد.

این انیمیشن، روایت داستان زنی است که با دیدن صحنه‌ای دچار سوءتفاهم شده و شایعه‌ا‌ی را به‌وجود می‌آورد که دیگران نیز با دامن‌زدن به این شایعه رفته‌رفته سبب تبدیل آن به یک هیولای بزرگ می‌شوند. موضوع در عین سادگی، بیانگر یک آسیب اجتماعی است که شاید در بیشتر مواقع افراد جامعه به راحتی از کنار آن  می‌گذرند.

از شایعه، به عنوان قدیمی‌ترین رسانه گروهی یاد شده‌ است که همیشه وجود داشته و با توجه به عدم شفافیت در اکثر موضوعات روز جامعه، بر افکار عمومی تاثیر منفی گذاشته و  آسیب‌رسان است.

شایعه، در بین آسیب‌های اجتماعی از قدرت تخریب زیادی برخوردار است، این تخریب به شکلی نمادین در این انیمیشن به تصویر کشیده شده‌ است. شایعه در شمایل چند قطره مایع لزج رها شده در طول داستان است که به آرامی منتشر می‌شود، مردم به‌طور پنهانی و پچ‌پچ‌کنان آن را به یکدیگر منتقل می‌کنند و بزرگ و بزرگتر می‌شود، در نهایت همه جا پخش شده و باعث ویرانی شهر می‌شود. در واقع، بدبینی افراد به یکدیگر،  بی‌اعتمادی مردم به مسئولان، احساس ناامنی، یاس و ناامیدی و… همه از آسیب‌های مخربی است که شایعه زمینه‌ساز  آنها در اجتماع است.

زنی که در ابتدای اثر، از سر تفریح و برای  لذت‌بردن از هوا در بالکن نشان داده  می‌شود و بلافاصله با دیدن زن و مردی در خانه همسایه شروع به پخش شایعه می‌کند، نماد فردی است که برای افزایش اعتبار خود نزد دیگران شایعه را شروع کرده و در ضمن تلاش دارد توجه دیگران را نسبت به خود، به‌عنوان فردی مطلع جلب کند. در بسیاری موارد نیز شایعات و بازگوکردن آنها برای افراد، جنبه سرگرمی دارد و به همین خاطر توجه شنونده را جلب می‌کند، دو زنی که در حال بافتنی، شایعه را می‌شنوند و با هیجان آن را برای یکدیگر بازگو می‌کنند، نمودی از  این‌گونه افراد هستند.

شایعه، به عنوان پدیده‌ای اجتماعی – روانی، در جوامع مختلف، کم و بیش رواج دارد و بدون اطمینان افراد از آن، در بین گروه‌های مختلف جمعیتی رواج پیدا می‌کند و آنها را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد.  انسان‌هایی که در ابتدای داستان به رنگ صورتی نمایش داده شدند و در پایان انیمیشن، در حالی از دل هیولای شایعه بیرون  می‌آیند که  همرنگ این هیولا شده‌اند، بازتابی از تاثیرپذیری جوامع از شایعات پخش‌شده در بین  آنها هستند.

تاکید دیگری که این انیمیشن بر موضوع شایعه دارد، با تصویر کشیدن مثال معروف «یک کلاغ، چهل کلاغ» است. داستان در ابتدا با پرواز یک کلاغ از روی  سیم‌های برق شروع شده و در ادامه وقتی که هیولای شایعه سراسر شهر را تصرف  می‌کند، پرواز گروهی از کلاغ‌ها را نشان می‌دهد که نماد تبدیل یک کلاغ به چهل کلاغ، همزمان با فراگیر شدن شایعه است.

در پایان می‌توان گفت که «هیچ  جامعه‌ای را نمی‌توان یافت که گاه‌گاه، شاهد انتشار یک یا چند شایعه ریز و درشت نباشد. از سوی دیگر شایعات معمولاً در تعارض آشکار با جریان اخبار و اطلاعات رسمی کشور هستند و در شرایط عادی یا وقوع بحران، می‌توانند امنیت ملی را به درجات مختلف دچار مخاطره کند». بنابراین با وجود سادگی موضوع این اثر در نگاه اول، پرداخت و توجه به آن بسیار حائز اهمیت است.

فرم و فضای بصری
مانند بسیاری دیگر از انیمیشن‌های کوتاه، آنچه در این اثر جایگاه ویژه‌ای دارد موضوع و انتقال معنا به مخاطب است. به همین جهت استفاده از تخیل، مانند مایعی که پس از هر بار بازگو کردن شایعه از دهان خارج  می‌شود، در فیلم‌نامه نقش پررنگی داشته‌ است. در طراحی این انیمیشن، پس زمینه‌ها بسیار ساده، عاری از جزئیات و به رنگ سیاه وسفید هستند.

استفاده از رنگ، نقش عمده‌ای برای تمرکز مخاطب بر موضوع اصلی داشته و برای جداسازی انسان‌ها که به رنگ صورتی هستند و شایعه که به رنگ  قهوه‌ای است، از کل فضای محیطی به کار گرفته شده است. عناصر شنیداری، مانند صدای کلاغ‌ها، یا افکت‌هایی که به جای صدای افراد در هنگام گفتگو به گوش می‌رسند، در  پیشبرد خط روایی داستان تاثیر به‌سزایی دارند.

۹- یک نفر
انیمیشن یک نفر، محصول سال ۱۳۹۷، به نویسندگی و کارگردانی محبوبه کلایی، در قالب یک انیمیشن کوتاه تجربی خلق شده و مدت زمان اثر سه دقیقه و ۳۰ ثانیه است.

این انیمیشن، موفق به کسب افتخارات بسیاری از جمله حضور در چهل‌وهفتمین جشنواره بین‌المللی زاگرب، بخش مسابقه بین‌المللی جشنواره کانتربری انگلیس، جشنواره بین‌المللی فیلم انیمیشن بوسنی و هرزگوین و…  شده‌ است. همچنین لوح تقدیر جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران را نیز در سال ۱۳۹۸ کسب کرده است.

در یک کاسه گل سرخی، جهانی از معنا به‌پا می‌شود،  کاسه‌ای گرد که نمادی از زمین است و لبه خارجی آن همانند جنگلی در نظر  گرفته شده که جوانی در حال  نی‌زدن در آن، با دیدن دختری که از  لابه‌لای درختان ظاهر می‌شود، عشق را  می‌یابد .جهان این انیمیشن، کاسه‌ای گل سرخی و قدیمی است که برای اکثر افراد حس نوستالژیک دارد و  شخصیت‌ها به شکل لکه‌های رنگ از دل گل‌های کاسه بیرون می‌زنند. در واقع، یک نفر، یک تک پلان است که از عنصری کاملاً خانگی و گلهای سرخی که در فرهنگ ایرانی همیشه نشانی از عشق  بوده‌اند، به خوبی بهره گرفته است.

«من انسانی مشاهده‌گر هستم و ناخودآگاه به عناصر اطراف دقت خاصی دارم. روزی با دیدن آب داخل کاسه، شعر محسن نقابی: «دو نفر بهتر است از یک نفر، یک نفر بهتر است از سه نفر» در ذهنم نقش بست و ایده این داستان و ساخت این انیمیشن برایم شکل گرفت. در واقع، حرکت آب در کاسه مرا به این شعر رساند».

داستان این انیمیشن، روایت یک مثلث عشقی است که با به‌کارگیری عناصر و شخصیت‌های محدود به تصویر کشیده می‌شود. جوانی که در پی رسیدن به معشوق است، با رقیبی مواجه می‌شود که عشقش را از او  می‌رباید. در واقع، با وجود سه گل سرخی که از ابتدا روی کاسه نقش  بسته است، گویا از ابتدا، جوان دوم حضور داشته، ولی مخاطب متوجه حضور او  نبوده است و حالا به شکلی غیرمنتظره فرا می‌‍رسد و عشق جوان اول را از او  می‌رباید. حالا آغازگر این عشق تنها شده، اما در مواجه با این مسئله که نمونه مابه‌ازای آن در جهان واقعی و مادی کم نیست، آنچه مهم است واکنش جوان عاشق است.

مضمون مثلث عشقی که این اثر آن را بازنمایی کرده، منشاء و مبداء بسیاری از معضلات و مشکلات جهان امروزی است که اگر در چنین موقعیتی، تصمیم و مسیری منطقی و موجه در پیش گرفته شود، شاید بسیاری از آسیب‌ها و مشکلات ثانویه بعدی رخ ندهد. جوان عاشق در یک نفر وقتی متوجه می‌شود که نمی‌تواند عشقش را در تملک داشته باشد به پذیرش میرسد، پذیرش تنهایی، اما تنهایی‌ای که در خلال آن عشق را نیز بدون داشتن معشوق برای خود حفظ  می‌کند.

در واقع، موتیف سوم، با بردن موتیف دختر، عشق مادی را با خود می‌برد و این مضمون را محو شدن و از  بین‌رفتن لکه‌های جوهر پس از درآمیختن موتیف دوم و سوم در مرکز کاسه به خوبی انعکاس می‌دهد. در مقابل، جوان عاشق، به‌واسطۀ پذیرشی که دارد باز به سراغ سازش می‌رود و عشق حقیقی را انتخاب می‌کند و همین اتصال به عالمی فراتر از عالم مادی است که موجب ماندگاری او  می‌گردد و این را اثر جوهری که از خودش در کاسه باقی گذاشته به خوبی بیان  می‌کند.

او با عشق ساز می‌زند و شعری در کنار کاسه آشکار می‌شود که بر انتخاب جوان عاشق صحه می‌گذارد: «دو نفر بهتر است از یک نفر، یک نفر بهتر است از سه نفر» تنهایی و حفظ عشق واقعی، از سمت جوان عاشق، بهترین انتخاب در مقابل بودن در یک جمع سه نفری و مثلث عشقی است که حاصلی برای او در پی نمی‌داشت.

آنچه رخ می‌دهد در یک کاسه ساده قدیمی است که از وسایل ساده و روزمره زندگی است و گردی آن به زمین و جهان واقعی تشبیه شده‌ است. عناصر بهکار گرفته‌ شده بسیار محدود و شامل سه موتیف گل سرخ و درختانی است که بر محیط این کاسه نقش  بسته‌اند. اثر بسیار  مینی‌مال است و در نتیجه حتی رنگ‌ها هم به شکلی محدود و شامل رنگ سفید کاسه، سرخی گلها و سیاهی جهان خارجی کاسه هستند. با وجود فضای  شاعرانه‌ای که بر کل اثر حاکم است جهان داخل کاسه جنبه رویاگونه بیشتری دارد که به سبب نقش بستن جوهرها در آن است.

استفاده از موسیقی و فراز و فرود آن، نقش حائز اهمیتی در پیشبرد داستان دارد، هنگامی که رقیب، عشق جوان عاشق را  می‌رباید، موسیقی اوج‌ گرفته و در انتها که او به پذیرش توام با آرامش می‌رسد به حالت آرام اولیه باز می‌گردد.

یافته‌های تحقیق
جدول زیر، مضامین اصلی و آسیب‌های اجتماعی بازتابیده شده در انیمیشن‌های مورد مطالعه را به‌طور خلاصه نمایش می‌دهد:

نتیجه‌گیری
انیمیشن، به دلیل ویژگی دیداری خود می‌تواند با بازنمایی جهان خارج، بر مخاطبان خود تاثیر  به‌سزایی داشته باشد چرا که به‌عنوان یک رسانه یا اثری فرهنگی – اجتماعی، قادر است بخشی از واقعیت انسان و جامعه را به تصویر بکشد و مخاطب را به عمق لایه‌های حیات اجتماعی برساند.

یکی از واقعیت‌های پیرامون جامعه کنونی، آسیب‌های اجتماعی ناشی از زندگی مدرن به‌ویژه در کلان‌شهرها، همچنین نادیده گرفتن بسیاری از ارزش‌ها و عواطف انسانی و پرداخت کمتر به  آنهاست که مسائل و تبعات  بی‌شماری را در دنیای مدرن به‌وجود آورده‌ است.

در این پژوهش، با هدف مطالعه بازتاب آسیب‌های اجتماعی در انیمیشن‌های کوتاه مطرح ایرانی، در جشنواره‌های بین‌المللی، این نتیجه  به‌دست آمد که برخی از سازندگان انیمیشن، با توجه به تجربۀ زیستی جامعه‌ای که در آن مشغول به خلق اثر هستند، به نوعی به بازتاب مشکلات جامعه و  آسیب‌های ناشی از  آنها از جمله مسائل مربوط به عواطف انسانی  می‌پردازند و به نوعی درصدد مطرح کردن این مشکلات و گاهی نیز  چاره‌جویی، رفع یا  پیشگیری از پدیده‌های ناشی از  چالش‌های فرهنگی – اجتماعی هستند. در خیلی از مواقع نیز این آثار جنبه یادآوری عواطفی را دارند که به فراموشی سپرده شده‌اند. این پژوهش با تحلیل و تفسیر محتوایی ۹ انیمیشن منتخب در جامعه آماری، شاهد بازنمایی برخی از  آسیب‌های روز جامعه به شرح زیر بود:

در انیمیشن آدم خانگی، موضوع حقوق حیوانات و مسائلی مانند شکار  بیرویه که از آسیب‌های جدی وارده به محیط زیست است، مطرح شده‌ است. همچنین نگهداری از حیوانات خانگی که امروزه در بسیاری از مناطق ایران به نوعی تبدیل به یک  ارزش شده و نشانی از داشتن فرهنگ بالا و بودن در طبقه متمایز اجتماعی است، مسئله دیگری است که اثر به آن اشاره دارد. خالق اثر به نقد این آسیب اجتماعی که  روزبه‌روز هم توسط عموم مردم بیشتر پذیرفته  می‌شود و مشکلات خاص خود را در چه در مورد شرایط نگهداری از حیوانات و چه افرادی که مسئولیت نگهداری از  آنها را به عهده می‌گیرند، در پی دارد، می‌پردازد.

در انیمیشن اکتسابات انتسابی، دیده شد که نواقص و  معلولیت‌های ژنتیکی و  آسیب‌های ناشی از آن مطرح  می‌شود که در راس آن، نبود اعتماد به نفس در  ارزیابی‌های شخصی در موقعیت‌های جمعی و عدم رضایت از موقعیت خود است که حتی گاهی اوقات فرد را تا مرز خودکشی نیز می‌رساند.

در اثر دیگری به نام بادسر، آثار و نتایج مخربی که ممکن است آلودگی صوتی در شهرهای بزرگ برای شهروندان این شهرها  به‌وجود آورد در قالبی فانتزی و خیالی به نمایش گذاشته شده‌ است. با تحلیل  نشانه‌های اثر، به  آسیب‌هایی از جمله ایجاد اختلال در زندگی طبیعی مانند نمود بیش از اندازۀ خشم در افراد و تلاش برای تخلیۀ آن از طریق انتقال به فرد دیگری، پی برده شد.

در تحلیل انیمیشن پروانگی، دیده شد که چگونه این اثر تلاش در بازتاب از دست‌رفتن دلبستگی و ارتباط سالم والدین با فرزندان در اثر اعتیاد و پیامدهایی نظیر افسردگی و درگیری ذهنی در کودکان داشته است.پ

همچنین پرداختن به مسئلۀ  آسیب‌زای از دست دادن فرزند و عواقب و آسیب‌های ناشی از آن، در یک خانواده، در انیمیشن پسر دریا دیده شد و اینکه چطور ممکن است والدین با واکنش‌های متفاوتی که در پیش می‌گیرند متحمل بیماری‌های جسمی و روحی شوند.

بازتاب یکی از  آسیب‌های اجتماعی زیستن در عصر مدرن که تکرار روزمرگی‌ها و سرخوردگی از شرایط اجتماع است و در نتیجه موجب بروز اختلال شخصیت در گروهی از افراد  می‌شود؛ در انیمیشن پیشخدمت دیده شد. همچنین بحث انتظار که از  سوژه‌های معمول سینمایی است این‌بار به شکل موضوع محوری یک انیمیشن کوتاه در سوزنبان، به تصویر  کشیده شده و در قالب انتظاری همراه با باور قلبی و بردباری در عین ناکامی است و پرداختی متفاوت به شکل یک اثر داشته‌ است. اینکه چطور انتظار در یک فرد می‌تواند او را از روند طبیعی زندگی خارج کرده و باعث زندگی خیالی وی در حسرت روزهای گذشته شود.

در دیگر انیمیشن مطرح در این تحقیق تحت عنوان شایعه، مشاهده شد که در خصوص شایعه‌پردازی به‌عنوان یکی از  آسیب‌های اجتماعی که از قدرت تخریب زیادی هم برخوردار است، ولیکن اغلب بسیار ساده از کنار آن عبور می‌شود، قدرت ویرانگری آن به شکلی نمادین به تصویر کشیده شده‌ است. چرا که در واقعیت، وجود شایعات در بین افراد جامعه می‌تواند منجر به بدبینی آنها به یکدیگر، بی‌اعتمادی مردم به مسئولان، احساس ناامنی، یاس و ناامیدی و… شود.

در نهایت در انیمیشن یک نفر، مضمون مثلث عشقی و در کنار آن جوانی که در پی نرسیدن به معشوق، با پذیرش تنهایی به عشقی ورای عشق زمینی می‌رسد، بازنمایی شده بود. در این داستان، عاشق در مواجهه با رقیب عشقی، عشق بدون حضور معشوق برای خود برمی‌گزیند و بدین‌ترتیب از بسیاری مشکلات و  آسیب‌های این ماجرا جلوگیری می‌کند.

در کنار خط روایی آثار ذکرشده، مشخص شد که عناصر تصویری و نیز موسیقیایی، اهمیت تعیین کننده‌ای در پیشبرد داستان و اهداف انیمیشن‌ها دارند و در بسیاری از موارد طراحی و موسیقی، اعتبار ویژه‌ای به کل اثر داده‌ است. موسیقی در انیمیشن‌های کوتاه که اکثرا هم بدون کلام هستند، گاه بیش از مکالمه کاستی‌های کار راً پوشانده و بنا به نیاز داستان شنیده می‌شود و به انتقال حس کمک می‌کند. همچنین به‌کارگیری رنگ‌ها و  تکنیک‌های متفاوت، آنچه را در خیال خالق اثر اتفاق افتاده، در دنیای واقعیت به تماشاگر انتقال می‌دهد.

در تحلیل نتایج تحقیق با توجه به نظریۀ بازتاب و در پاسخ به این سوال که آیا انیمیشن به عنوان ابزاری برای طرح مشکلات و مسائل جامعه برای هنرمندان این رشته کاربرد دارد؟ می‌توان اینگونه گفت که آثار انیمیشنی کوتاه می‌توانند به‌عنوان گروهی از آثار هنری از یک طرف، خود بازتاب و نمایش‌دهندۀ  آسیب‌های اجتماعی باشند و از طرف دیگر، مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند. چرا که این آثار با نمایش مشکلات و آسیب‌های جامعه به شیوهای اغراق‌آمیز و در برخی موارد به شکلی فراواقعی نسبت به حقیقت وجودی  آنها، مخاطب را برای آگاهی و پذیرش هر چه بیشتر با این مشکلات آشنا کرده؛ به‌طوری‌که خود را برای مواجه بهتر و پرهیز از گرفتاری در  آنها آماده خواهند کرد، بدین‌ترتیب اثر بیشتری بر جای  میگذارند که این از کارکردهای مهم سینما و انیمیشن در نقش یک رسانۀ جمعی است.

منبع: نشریه مطالعات عالی هنر
آزاده حیدری مقدم(۱)، مینو خانی(۲)، محمد شکری(۳)
۱. کارشناسی ارشد پژوهش هنر واحد تهران شمال دانشگاه آزاد اسلامی
۲.استادیار و هیات علمی واحد تهران شمال دانشگاه آزاد اسلامی
۳.استادیار و هیات علمی واحد تهران شمال دانشگاه آزاد اسلامی

اقامت 24

مقالات مرتبط

0 0 رای ها
امتیـازدهی
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ارسـال پیـام
لطفـا مقـاله یا رزومـه هنـری خود را به این آدرس ارسال کنید: info@artmag.ir
تا دقایقی دیگـر، پاسخ شما ارسـال خـواهد شد.