هنرهای تجسمی

نگاهی به سوابق و آثار هنری فریدالله ادیب آیین

فریدالله ادیب آیین، متولد ۱۶ آبان ۱۳۴۴، هنرمند و پژوهشگر، موسیقی‌دان و نقاش هنر نوگرا و یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان نقاش معاصر افغانستان است که قریب به چهار دهه، به فعالیت‌های هنری اشتغال دارد. وی دارای مدرک دکترا مهندسی برق و هنر است.

وی در خانواده‌ای اهل هنر و فرهنگ متولد شد. پدر او عزیزالله، فرمانده درجه‌دار عالی ارتش و مادرش معلم بود. فریدالله، در سن ۵ سالگی وارد مدرسه شد و تحصیلات متوسطه خود را در هرات به پایان رساند. هنگام شدت گرفتن جنگ‌های داخلی در افغانستان، وی با خانواده‌اش در سال ۱۳۵۸، به ایران پناهنده شدند.

ادیب آیین، مجموعه‌دار آثار هنری نقاشی فرهنگی و تاریخی افغانستان است. او، هنرمند تجسمی، منتقد، مهندس، مخترع، نوآورخلاق، کارآفرین، پژوهشگر، مجموعه‌دار آثار فرهنگی و تاریخی افغانستان، مالک و بنیانگذار موزه «راه لاجورد» و عضو انجمن علمی ‌هنر‌های تجسمی‌ ایران و صاحب اختراعات و ابداعات گوناگون در حرف مختلف است که برخی از آنان در ایران به ثبت رسیده‌اند.

وی به خاطر مجموعه آثار متنوع و چند‌وجهی، به عنوان یکی از نقاشان موفق و پرکار معاصر افغانستان شناخته می‌شود.

آثار اولیه ادیب آیین، تحت تأثیر سبک رئالیسم افغانستان بود، اما به دلیل محدودیت‌های آن، به دنبال کشف رویکردهای تجربی و انتزاعی رفت. وی در اوایل دهه هفتاد خورشیدی، شروع به آزمایش با سبک‌های آوانگارد و انتزاعی و بررسی گسترده آنها کرد. مشخصه آثار انتزاعی او، رنگ‌های پر جنب و جوش، ضربه‌های قلم موی پویا و پر انرژی و در عین حال کنترل ‌شده است.

ادیب آیین، از تکنیک‌هایی مانند کشیدن ابزار روی بوم برای ایجاد ترکیب‌بندی‌های بافتی و لایه‌ای استفاده کرد. این قطعات انتزاعی، امکان پاسخ ذهنی و احساسی‌تری را فراهم می‌کند، زیرا فاقد ارجاعات خاص به واقعیت هستند و بینندگان را تشویق می‌کنند تا آثار را، به روش خود تفسیر کنند. کاوش‌های ذهنی وی در هنر، انتزاع و سایر عناصر هنری، اثری محونشدنی در هنر معاصر برجای گذاشته است.

او به‌خاطر نگاه ویژه خود به هنر، آثارش را با روش کنشی و تهاجمی،‌ روی بوم خلق می‌کند. روشی که عنصر تصادف در آن رنگ باخته است.

در اندیشه ادیب آیین، طراحی، قبل از خلق اثر موجودیت نداشته و همه چیز در لحظه ایجاد اثر هنری، به وقوع می‌پیوندد. روند اجرا و خلق اثر هنری توسط او، از این شیوه اجرایی، یک فرایند در ارتباط با حالات روانی هنرمند است.

کمتر هنرمندی می توان یافت که مثل ادیب آیین، به تدریج سبک هنری‌اش را تغییر داده و در عین حال مصمم و وفادار به ژانر نقاشی‌اش باشد. در حالی که دیگران دست از نقاشی می‌کشند و ابزارهای فناوری را جایگزین آن می‌کنند، فریدالله ادیب آیین، همچنان کار بر پرده نقاشی را ادامه می دهد. البته هیچ چیز در هنر بدیهی نیست و او نیز خود این را می‌داند. هیچکس مثل او و با مهارت خاص، به مساله حقیقت نپرداخته است.

آثارش او، همواره در باره نقاشی، تفسیرهایی از کار با قلم مو، کاردک،کششی و کنشی و این از اساس، پایه هنر او است. موضوعات او عمل خود نقاشی، الهامات مربوط به آن، آرزوی رسیدن به حقیقت و بازنمایی های واقعی است. همچنین رنگ و شیوه های مختلف استفاده از آن، نقطه اعماق کانونی آثار وی است.

بنا به عقیده خودش، نقاشی‌های او، فاقد درک برای عموم هستند. هر اثر او همچون پوششی است که بر روی چیزی کشید شده است.

فریدالله ادیب آیین

روش‌های این هنرمند را می‌توان در موارد زیر برشمرد:
نقاشی قطره‌ای – معروف‌ترین تکنیک فریدالله ادیب آیین شامل ریختن، چکاندن و پاشیدن رنگ بر بوم‌های بزرگ قرار گرفته روی زمین است. او در اطراف بوم حرکت می‌کند و رنگ را به شکلی ظاهراً آشفته به کار می‌برد و ترکیبات پیچیده و پویا ایجاد می‌کند. این رویکرد به او اجازه می‌دهد تا به صورت فیزیکی با بوم درگیر شود و بر حرکت و خودانگیختگی در آثار هنری خود تأکید کند.

نقاشی اکشن – تکنیک وی به دلیل جنبه‌های فیزیکی و اجرایی فرآیند خلاقیت او، اغلب به عنوان «نقاشی اکشن» شناخته می‌شود. حرکات و ژست‌های او هنگام خلق اثر هنری، از عناصر ضروری قطعه نهایی محسوب می‌شود.

انتزاع ژست – نقاشی‌های قطره‌ای این هنرمند، نمونه بارز انتزاع ژست است، سبکی در اکسپرسیونیسم انتزاعی که بر ژست‌ها و حرکات دست هنرمند تأکید دارد. نقاشی‌ها حس انرژی و احساسات را از طریق استفاده پویا و خود به خود رنگ منتقل می‌کنند.

ترکیب‌بندی سراسری – یکی دیگر از ویژگی‌های آثار ادیب آیین، ترکیب‌بندی «سرتاسر» است که در آن کل بوم با رنگ پوشانده شده و هیچ نقطه کانونی متمرکزی باقی نمی‌ماند. این رویکرد از مفاهیم سنتی غربی، در مورد ترکیب‌بندی و پرسپکتیو جدا می‌شود و بیننده را به کاوش در آثار هنری، از زوایای مختلف، دعوت می‌کند.

بیان احساسی – اکسپرسیونیسم انتزاعی، از جمله آثار این هنرمند، اغلب با بیان عاطفی و درون‌نگری همراه است. مانند اینکه بسیاری از منتقدان معتقدند، نقاشی‌های جکسون پولاک که همین بیان را به کار می‌برد، بازتاب احساسات درونی و حالات روانی او هستند.

واقع‌گرایی – این هنرمند، در اوایل کار خود، تحت تأثیر نوعی واقع‌گرایی قرار داشت که بر قدرت ضمیر ناخودآگاه و رهایی خلاقیت از محدودیت‌های عقلانی، تأکید دارد. این تأثیر را می‌توان در برخی کارهای اولیه وی و پیش از آنکه سبک خود را به نقاشی قطره‌ای توسعه دهد دید.

تأثیر بر هنر انتزاعی – تکنیک‌های نوآورانه و فلسفه هنری این هنرمند، تأثیر عمیقی بر توسعه هنر انتزاعی گذاشت و الهام‌بخش نسل‌های بعدی هنرمندان، برای آزمایش اشکال جدید بیان و گسترش مرزهای قراردادهای هنری شد.

نگاهی به برخی آثار ادیب آیین

مقام افیون

یکی از آثار‌ قابل توجه این هنرمند از رده‌ نقاشی‌های مفهومی، «مقام افیون» نام دارد که در آن، وی روشی متمایز برای طرح مشکل مواد مخدر در نقاشی ایجاد و خطوط بین واقعیت و انتزاع را محو کرد. او نقاشی‌هایی در مقیاس بزرگ، با پوششی خشن و دیدگاهی واقع‌گرایانه با عناصر عادی، مانند صورت حیوانات و مزارع خشخاش افغانستان خلق کرد. قدرت نمادین در این آثار، سر گاو است که افیون بر شاخ‌های آن جاری است.

آبشارهای سرخ

«آبشار‌های سرخ»، از آثار انتزاعی ادیب آیین است که تسلط وی را بر رنگ، بافت و ترکیب نشان می‌دهد. این اثر با استفاده از تکنیک‌هایی مانند: حرکت پلکانی قلم در خلق آبشار‌ها، لایه‌های پیچیده‌ای از رنگ ایجاد می‌کند که سطوح مسحورکننده و مبهم را به نمایش می‌گذارد.

ملا ممدجان

«ملاممدجان»، تلفیق هنر موسیقی و نقاشی به سبک اکسپرسیونیست است. نت‌های آهنگ معروف «ملاممدجان» با رنگ در این اثر سروده شده و زیر و بم بودن نت‌ها، بر اساس ضرباهنگ موسیقی کلاسیک افغانستان و دو بیتیِ این ترانه خلق شده است.
بیا که بریم به مزار ملاممدجان
سیر گل و لاله‌زار با ما دلبر جان
برو با یار بگو یار تو آمد
گل نرگس خریدار تو آمد

راگا مالا

«راگا مالا»، اثر دیگری از این هنرمند است که در ارتباط با موسیقی خلق شده است. راگا مالا، عنوان موسیقی هند است که در چهارچوب زمان، روز و شب و یا فصل، سروده می‌شود. در این اثر نیز با هفت نت، راگا‌هایی خلق شده که در افغانستان نیز رایج است. راگا، یک مفهوم اکسپرسیونیست انتزاعی است، اما به هیچ وجه ساختار قطعی از خود ندارد. با این حال، انتزاعی بودن اثر و عدم قطعیت مفهوم ریتم‌ها و رنگ‌ها، در هر وضیعت و موقعیتی، توسط مخاطب، قابل تفسیر و تعبیر است. در «راگا مالا» لکه‌های رنگ، بیانگر کوچه و پس‌کوچه‌ها و مردم افغانستان در خیابان‌هاست که در عصیان و و رنج و نابسامانی به دلیل اوضاع وخیم سیاسی کشورشان بسر می‌برند. آسیب‌های اجتماعی که سرنوشت کشور آنها را سردرگم و به شدت پیچیده کرده، در رنگ‌ها و فرم این اثر کاملا احساس می‌شود.

سرخ عنابی

دیگر تابلوی فرید الله ادیب آیین، «سرخ عنابی»، بیانگر آرامش انسان است. با این‌همه، نشان‌دهنده چند‌وجهی بودن انسان‌ها، در جهان کنونی نیز هست. بافت‌های رنگی این اثر، در نگاه نخست آشفته به نظر می‌رسد در حالی که یک حس زیربنایی از ریتم و هماهنگی را منتقل می‌کند. دستکاری بصری رنگ و خط توسط نقاش، چشم را از طریق هزارتویی از اشکالِ بهم پیوسته به سفری هدایت می‌کند که مشوق اندیشه و تأمل و مراوده است.

چاله‌ها

تابلوی «چاله‌ها»، مرزهایی را نشان می‌دهد که طی بیش از سه دهه جنگ‌های داخلی افغانستان شکل گرفته‌اند و پیامدهای آنها، همچنان با تغییرات منفی سال‌های اخیر تداوم دارد. خطوط سیاه، بیانگر خط مرزی برای آوارگان افغانستانی‌ است که تا کشور‌های مختلف که با رنگ‌های متفاوت نشان داده‌ شده‌اند؛ کشیده می‌شود. خطوط ضخیم‌تر، نشان‌دهنده سختگیری دولت‌های مختلف، در مقابل پذیرش این آوارگان است که خودشان نقشی در این آوارگی نداشته‌اند.

پروانه فعالیت مجموعه آثار ارزشمند نقاشی تحت عنوان «راه لاجورد»، به مالکیت فریدالله ادیب‌آیین، از سوی اداره کل موزه‌های وزارات میراث‌ فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری کشور (ایران) صادر شده است. وی، اولین فرد مجموعه‌دار آثار هنری نقاشی افغانستانی است که در ایران شناخته شده است. بخش عمده دارایی او را مجموعه از آثار هنری افغانستانی را تشکیل می‌دهد که بالغ بر یکصدو بیست پنج تابلو نقاشی، آثار نصرالله سروری، هنرمند برجسته افغانستان است که در چهار دهه اخیر، جمع آوری و نگهداری کرده است. این گنجنیه هنری، پیام آور موضوعات فرهنگی، تاریخی، بناهای باستانی، مناظر طبیعی، زندگی طبقاتی، روستائیان، عشایر، رنجبران زحمتکش، فقر، ادیبان، فلسفی، اجتماعی، سیاسی، مافیا، جنگ، خشونت، چپاول، آزادی خواهی، مبارزه با بی عدالتی و حقایق زندگی را در تمامی زوایای افغانستان را در گذر تاریخ در نیم قرن به تصویر کشیده است.

گفتاوردها
دغدغه و شور نقاشی، ما را به این باور سوق می‌دهد که جهان را می‌توان با آن متحول ساخت. اگر چنین نباشد هیچ انگیزه‌ای برای کار باقی نخواهد ماند و بهتر است آن را رها کنیم. چون نقاشی اساسا بدون هدف، بی معنی است.

نقاشی‌های من، براساس شکل خاصی از دنیاست که توسط چشم دوربین دیده می‌شود. و هر شخص همچنان از دید خود تفسیر می‌کند.

آثار من، چیزها را آن طور که هست، ترسیم می‌کنند و نیز، بینش روان و درون اشخاص را به خودشان می‌شناساند. همواره به این دو اصل، پایبند و وفادار هستم و حتی نشان می دهم که هنر واقع‌گرایی، فقط قسمتی از واقعیت را نشان می‌دهد و حتی ممکن است واقعیت را تحریف کند. همچنین تاکید می‌کنم که نقاشی اکسپرسیونیسم تجردی، بیشتر حاصل دوراندیشی و پدیده های عینی، همچون رنگ و زمینه تصویری است تا تخلیه هرگونه انرژی روانی.

من اعتقاد دارم در طبیعت هیچ خطی وجود ندارد، فقط مناطقی از رنگ وجود دارد و اهمیت رنگ و رد خطوط سنتی و سخت، به نفع تأثیر متقابل رنگ و نور است.

هنر را وسیله‌ای برای دست زدن به حقایق جهانی می‌دانم. سبک هنری من برمبنای انتزاع هندسی بوده و از اشکال هندسی نمادین مانند دایره و مربع، برای انتقال مفاهیم عمیق معنوی استفاده می‌کند. این روش به آثار هنری امکان می‌دهد که از محدودیت‌های جهان مادی فراتر رفته و تأثیرگذاری عمیق‌تری بر مخاطبان داشته باشند. استفاده از رنگ‌ها نیز برای ابراز احساسات و عواطف عمیق به کار می‌رود، از هنر به عنوان وسیله‌ای برای انتقال ارتباطات و ایده‌های زندگی استفاده می‌کنم و در تکامل هنری خود به فرم‌های هندسی، ترکیبات هماهنگ و مضامین معنوی و عمیق توجه دارم.

با آثار خود، سعی می‌کنم مفهوم و درک از دنیای پیرامون را به چالش بکشم. اینکه معمولاً چه می‌بینیم و از چه کلماتی برای شرح آن استفاده می‌کنیم را در نقاشی‌هایم سوال می‌کنم تا بینندگان را به کشف جوانب غیرمنتظره و پنهان تجربه انسانی دعوت کنم. با خلق آثاری معمایی و متفکرانه، سعی می‌کنم نگرش مخاطب به واقعیت را به چالش بکشم. در سبک اکسپرسیونیستی، از طریق به اشتراک گذاری طراحی‌های خلاقانه و بیان جنبه‌های غیرمنطقی و رویایی از آگاهی انسانی، می‌خواهم ارتباط عمیق‌تری با بیننده برقرار کنم.

تکنیک‌های نقاشی دقیق و انتزاعی‌گرا، در کنار المان‌های رویایی و متناقض، انتظارات مرسوم را در نقاشی‌هایم به چالش می‌کشند. این نوع نقاشی دارای یک شعر و موسیقی فولکلوری است که بازنمایی آن بازگویی جدیدی از زبان هنر است. در طول مسیر حرفه‌ای‌ام، به بررسی رابطه بین کلمات و تصاویر پرداخته و از زبان در نقاشی‌هایم برای ایجاد پارادوکس‌ها و چالش ادراک بیننده استفاده کرده‌ام. رویکرد نوآورانه در داستان‌سرایی بصری و جذب بیننده در تحقیقات فلسفی و فکری، برای من منبع الهام بوده و همچنان توجه ویژه‌ای به این موضوع دارم.

فریدالله ادیب آیین

من فکر می‌کنم یک نقاشی، بیشتر شبیه دنیای واقعی است اگر از دنیای واقعی ساخته شده باشد، دلیلی وجود ندارد که جهان را به عنوان یک نقاشی غول پیکر در نظر نگیریم، نقاشی اگر از دنیای واقعی ساخته شده باشد بیشتر شبیه دنیای واقعی است.

هنر، بالاترین شکل ابراز وجود است جایی است که شما نمی توانید هیچ اشتباهی انجام دهید، زیرا برای خودتان است وقتی خلق می کنید، همیشه خوب است. شما یک نقاش هستید، شما یک هنرمند هستید، فقط ادامه دهید و کار کنید.

من در خلق آثار خود هدف خاصی دارم، اما سیستم و مسیر هنری نمی‌شناسم. هیچ برنامه، سبک و مقصدی ندارم و دوست دارم در پهنه‌ای نامحدود و بی‌کران کار کنم، زیرا از قطعیت، تداوم و تکرار گریزان هستم.

تلفیق موسیقی به نقاشی
اخیرا نت های موسیقی سبک کلاسیک هندوستان، راگا مالا را نقاشی می‌کنم. شعر فارسی و آهنگ ملاممد جان را به روی بوم نقاشی کرده‌ام.

می‌خواهم، موسیقی را به نقاشی تبدیل کنم. اجرای آثار کروماتیک موسیقی کلاسیک هندوستان، یکی از اهدافم است.

قدرت موسیقی، زمانی نمایان می‌گردد که نت‌ها و ضرب‌ها و تمپوها نشان داده شوند. من آنها را با نقاشی نشان می‌دهم. حدود ده سال است روی موسیقی پژوهش می‌کنم و این رویه برایم همچنان جدی است و در هر حال ادامه دارد. تلاشم این است موسیقی و نت‌های موسیقی را تبدیل به نقاشی کنم؛ یعنی آنچه نواخته می‌شود را درهمان لحظه نقاشی کنم. برای اجرایی شدن این ایده و پروژه (تبدیل نت‌های موسیقی به نقاشی) پژوهش می‌کنم.

قصد دارم، به همه شهرهای فارسی زبان در دیگر کشورها بروم و پروژه نقاشی و موسیقی را اجرا کنم. من تمام آن ده سال را روی مقوله و هنر موسیقی کار کرده‌ام. من خودم ساز می‌نوازم و موسیقی زنده به نوعی روح ما محسوب می‌شود و از کودکی با من همراه بوده است. باید بگویم اجرایی که مدنظر دارم، پیش از هر چیز برای هنرمندان، اتفاقی تاثیرگذار محسوب می‌شود. اجرای موسیقی و خلق نقاشی به طور هم‌زمان، به خودی خود اتفاقی تاثیر گذار است. این را هم بگویم با این پروژه قصد دارم، به نوعی باعث دیده شدن گروه‌های موسیقی افغانستانی شوم. من نیز هنر کلاسیک را فرا گرفته‌ام سپس به هنر مدرن پرداخته‌ام.

هنر کلاسیک، بر اساس سبک‌های رئال و ناتورالیسم، برای من، بسیار کسالت‌آور، خسته‌کننده و تکراری بود. به هرحال روندی که در ارائه آثار هنری داشتم، ناخودآگاه و خود به خود باعث شد، از سبک‌های کلاسیک و رئالیستی دور شوم و به خلق آثار انتزاعی بپردازم.

هنر، به ما می‌آموزد که پشت ظاهر چیزها، رازهای نهان جهان وجود دارد. هر چیزی که ما می‌بینیم، واقعیت‌های دیگری را در خود پنهان می‌کند و هنر این امکان را به ما می‌دهد که آنچه پنهان است را کشف کرده و مفاهیم ناشناخته‌ای را ارائه دهیم. همیشه ما به دنبال تصاویری هستیم که معانی ناشناخته‌ای دارند، زیرا این تجربه‌ها ذهنمان را تحریک می‌کنند و باعث گسترش دیدگاه‌های جدید می‌شوند.
باور دارم هنر شانس روح، برای اثبات دروغگو بودن جسم است، اکسپرسیونیست بودن، به این معناست که از ذهن خود همه چیزهایی را که دیده‎اید منع کنید و همیشه مراقب چیزهایی باشید که هرگز نرفته‌اید.

چرم مشهد

مقالات مرتبط

0 0 رای ها
امتیـازدهی
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ارسـال پیـام
لطفـا مقـاله یا رزومـه هنـری خود را به این آدرس ارسال کنید: info@artmag.ir
تا دقایقی دیگـر، پاسخ شما ارسـال خـواهد شد.