● محل تـولد: اهـواز
زندگینامه، آثـار و سوابق هنری
وی نوشتن خط را از سن ده سالگی شروع کرد و خوشنویسی را در کلاسهای آزاد خوشنویسی، نزد مرحوم استاد سید حسن میرخانی آموخت. او در دبستانهای سعادت جعفری و دبیرستان شهپور به تحصیل پرداخت و در رشته طبیعی دیپلم گرفت. سپس به ترتیب در نزد استاد خروش و پس از آن نزد استاد امیرخانی، هنر خوشنویسی را تعلیم دید و سرانجام در سال ١٣۵٩ موفق به دریافت مدرک ممتاز در خط نستعلیق شد. استاد فلسفی از همین سال مشغول تعلیم هنر آموزان در انجمن خوشنویسان ایران شد و بنابر شایستگی در زمینه خط و خوشنویسی در سال ١٣٧٧، به دریافت گواهینامه استادی نائل آمد. او با خط زیبای خود آثاری از قبیل دیوان حافظ، رباعیات خیام، دوبیتی های باباطاهر، قسمت هایی از اشعار شاهنامه، دیوان علامه حسن زاده آملی، گلستان سعدی، کلیات اقبال لاهوری، ترکیب در نستعلیق و غیره را کتابت کرد که نشان از کوشش بیدریغ ایشان در زمینه خوشنویسی و امور آموزشی دارد. وی در کتابت خط ریز و همچنین خطوط درشت و کتیبه، توانایی و مهارت بسیار دارد. علاوه بر تدریس، داوری نمایشگاهها و مسابقات خوشنویسی و برگزاری نمایشگاههای متعدد از آثار این هنرمند نیز در کارنامه فعالیتهای هنریاش به چشم میخورند. استاد امیراحمد فلسفی، با ذکاوت و خلاقیت وجودی خویش سبک ویژه خودش را بسط داد و در این سبک انحصاری به اوج رسید. ارائه فرمهای خاص با استفاده از ساختار اصلی حروف نستعلیق، تجربهای است که گرافیک خط را بیان میکند و نوعی نقاشیخط بدون رنگآمیزی به شمار میآید. فلسفی در این فرمها به: نقطه، که اهمیت چندانی در خوشنویسی نداشت نقش اصلی را واگذار کرد و آثاری بدیع و زیبا آفرید.
فعـالیتها و آثار
۱۳۴۴ – آغاز خوشنویسی – آموزش نستعلیق نزد آقای ابن علی بابایی
۱۳۵۴ – خوشنویسی اولین کتاب
۱۳۵۵ – ورود به انجمن خوشنویسان ایران و تلمذ نزد استاد سیّد حسن میرخانی
۱۳۵۷ – استفاده از کلاس مکاتبه ای و حضوری استاد کیخسرو خروش
۱۳۵۸ – شاگردی در محضر استاد غلامحسین امیرخانی – برگزاذی اولین نمایشگاه انفرادی – پونا، هندوستان
۱۳۵۹ – دریافت گواهینامه ممتاز و شروع تدریس در انجمن خوشنویسان ایران
۱۳۶۳ – خوشنویسی دیوان باباطاهر
۱۳۶۴ – خوشنویسی گلستان سعدی – خوشنویسی دیوان اشعار استاد حسن زاده آملی
۱۳۶۵ – خوشنویسی دیوان حافظ
۱۳۶۶ – خوشنویسی کلیات اشعار فارسی علامه اقبال لاهوری – چاپ در پاکستان
۱۳۶۷ – خوشنویسی مقاله نوروز دکتر علی شریعتی – تالیف کتاب ترکیب در نستعلیق
۱۳۶۸ – خوشنویسی مرقع درخت دوستی – دیوان حافظ تحریر دوم
۱۳۶۹ – خوشنویسی کتاب پرده هایی از شاهنامه
۱۳۷۰ – خوشنویسی گلستان سعدی تحریر دوم – خوشنویسی ترجیع بند خواجوی کرمانی
۱۳۷۱ – خوشنویسی رباعیات خیام
۱۳۷۲ – خوشنویسی ترجمه فارسی قرآن کریم همراه با خط نسخ استاد میرزا احمد نیریزی – چاپ یونسکو ۱۳۸۱
۱۳۷۳ – برنامه ریزی و اجرای مدون کلاس فوق ممتاز نستعلیق در انجمن خوشنویسان ایران تاکنون
۱۳۷۴ – خوشنویسی نرم افزار نستعلیق چلیپا – غبار نویسی – برگزاری دومین نمایشگاه انفرادی – تهران
۱۳۷۵ – خوشنویس متن عربی و ترجمه فارسی دعای کمیل
۱۳۷۶ – خوشنویسی مرقع گلستان – خوشنویسی کتاب بسم الله – چاپ ۱۳۸۴ به نام گنج رحمت
۱۳۷۷ – تالیف کتاب کشیده – خوشنویسی دیوان حافظ تحریر سوم – نیایش – برگزاری سومین نمایشگاه انفرادی – تهران – خوشنویسی مقدمه کتاب در خلوت حافظ
۱۳۷۸ – دریافت مدرک استادی از انجمن خوشنویسان ایران – انتخاب و خوشنویسی گزیده غزلیات سعدی
۱۳۷۹ – خوشنویسی مرقع صبح امید – خوشنویسی و چاپ کتاب : یاد یار مهربان – خوشنویسی دیوان حافظ تحریر چهارم – برگزاری چهارمین نمایشگاه انفرادی – دهلی نو، هندوستان – خوشنویسی های کتاب عکس چشم اندازهای ایران
۱۳۸۰ – خوشنویسی متن عربی و ترجمه فارسی دعای کمیل تحریر دوم – چاپ ۱۳۸۴ – برگزاری پنجمین نمایشگاه انفرادی – دانشگاه سوربن پاریس – خوشنویسی های کتاب عکس ایران، نیکول – خوشنویسی کتابچه مقدمه قرآن نیریزی چاپ آلمان
۱۳۸۱ – ششمین نمایشگاه انفرادی – دوبی – خوشنویسی مرقع البرده
۱۳۸۲ – خوشنویسی مرقع مناجات حضرت امیر
۱۳۸۳ – تالیف جزوه نستعلیق نویسی قرآن کریم
۱۳۸۴ – خوشنویسی و چاپ گزیده غزلیات حافظ – نمایشگاه بسم الله – تهران
– خوشنویسی چندین عنوان کتاب و مرقع از جمله: دیوان حافظ – گلستان سعدی – غزلیات سعدی – رباعیات خیام – دیوان اقبال لاهوری – درخت دوستی – ترجمه قرآن کریم – نرم افزار نستعلیق چلیپا – دعای کمیل – کتاب بسم الله – مناجات حضرت علی(ع) – و تالیف کتابچه آموزشی
– نستعلیق نویسی قرآن کریم
– مقاله های پژوهشی در نستعلیق
– تالیف بیش از ٣۰ عنوان کتاب
– حضور در نمایشگاههای متعدد داخلی و خارجی به صورت انفرادی و گروهی
مصاحبه
جناب استاد اولین سئوال اینچنین مطرح است که میرعماد نماد هنر خوشنویسی ایران محسوب میشود حال چه مواردی باعث تمایز شیوه میرعماد نسبت به شیوه های دیگر میشود؟
در جواب سئوال باید به دو مورد مهم اشاره کرد که از دو وجه وجودی میرعماد و شیوه میر را می توان درباره آن بحث نمود. ابتدا به لحاظ تاریخی میرعماد در موقعیتی قرار داشت که ٢۰۰ سال از پیدایش نستعلیق گذشته بود و استادان بسیاری در حد اعلا ظهور کرده بودند و این خط بجایی رسیده بود که نیاز به کسی داشت تا آن را کامل کند. در واقع همان اتفاقی که در شعر فارسی بعد از رودکی و فردوسی و سنایی و مولوی و سعدی رخ داد و شعر فارسی به نهایت رسیده بود. حال کسانی آمده بودند که مانند حافظ همه چیز را در خود جمع داشتند مانند حافظ که چیزی را به شعر افزود که خاص خود حافظ بود و در عین حال بسیار شاخص و دلنشین بود و شاید دیگر موارد درباره میرعماد وجود داشته است و اینکه میرعماد آن قلههایی را فتح کرد تا جایی که بعد از او کسی نتوانست به آن مقام دست یابد؛ حتی موضوع قتل میرعماد هم باعث شد تا به او بیشترین توجه شود و مهمتر از همه اینکه بعد از شاه عباس، شکوه ایران کمتر و توجه به هنر هم تقلیل یافته بود و به این شکل تا پس از ۴۰۰ سال، میر عماد در بالاترین مرتبه قرار گرفت. در واقع باید گفت: همان خاصیتی که غزل حافظ دارد و فقط او توانست با ان حال و حس غزل بسراید، میرعماد هم شبیه او عمل نمود. در موقعیت میرعماد هم از لحاظ فنی همینطور است؛ زیرا او تمام ظرایف و تناسبات را در چلیپاهای خود به یادگار گذاشت و آن چیزی که در تناسبات و در شیوه های بعدی او بهوجود آمده بود، توسط میر عماد کاملتر و متعادلتر و متناسبتر شد و به این شکل پیروان بیشتری یافت و تا دوره قاجار هم شیوه های دیگری بر اساس آن بهوجود آمد.
در بحث شیوههای خوشنویسی موضوعی وجود دارد و آن مباحث زیبایی شناسی خط است آیا فقط نقطه تمایز شیوه میرعماد در زیبایی شناسی آن است؟
البته … همانطور که گفتیم در کمال خط و تناسب خط زیبایی مطلق است که نستعلیق را از دیگر خطوط اسلامی تمایز داد، که به ان عروس خطوط اسلامی لقب دادند. در واقع خط نستعلیق جواب غزل فارسی است حافظ در سال ٧۰۰ آمد و نستعلیق هم در آن سالها متولد شد. زبان فارسی با رقاع و ثلث و محقق موانست نداشت و آن خطوط فقط برای کلام عربی یه کار میرفت و خط نستعلیق برای غزل فارسی و به عنوان نماد هنر خوشنویسی پارسی بکار رفت و مورد توجه همگان قرار گرفت و تا هند و عثمانی که عاشق اشعار فارسی بودند هم استقبال شد؛ تا جایی که در حال حاضر نفوذ شعر فارسی در ترکیه و هندوستان، هنوز حمایت می شود یعنی یکی از شاخصههای اصلی شیوه میرعماد که آن را به عنوان نماد قرار داده است و حق داریم که این شیوه را به عنوان یک سبک ریشهدار و عمیق برای هنر خوشنویسی ایران ثبت ملی کنیم، در ریشه پارسی داشتن این خط میباشد. البته اشعار فارسی به دست برخی از خوشنویسان عرب هم نوشته شده است، زیرا ادبیات فارسی و نستعلیق با هم هماهنگ بوده و هم اینکه بسیار زیبا و متناسب است و کسانی که غیر پارسی حرف می زنند هم به این کار تمایل دارند، مثل ترکیه که سرشار از کتیبههای نستعلیق به زبان ترکی هستند، زیرا عقیده داشتند شعر با خط نستعلیق موانست بیشتری دارد و حتی در هند تا این اواخر، بیشتر خطوط آنها نستعلیق بود و در هند هنوز کسانی که پیرو میر عماد هستند هنوز به این شیوه کار می کنند و در گذشته شاهان هند بیشتر خوشنویسان و کتاب آرایان را به خود جذب می کردند. این موارد تماما بیانگر اوج زیبایی این خط است که در ایران ریشه دارد و واضع آن میر علی تبریزی است و البته مرتب در حال حرکت بودند و کاتبان آن در حال ترویج، با گذشت ١۵۰ سال فترت در کشورهای دیگر هم به نستعلیق ایرانی علاقمند شدند و آثار هنرمندان مانند میر علی و میر عماد در خارج از ایران عرضه شد. اینها نشانگر اوج زیبایی این خط است که دارای شخصیتی است که به آن عروس خطوط اسلامی می گویند.
جناب استاد در بیشتر تذکرهها بیان شده شیوه میرعماد در طی ۴ قرن فراگیر بوده و در هندو و عثمانی هم به عنوان خراج از آن استفاده می شده و ارزش والایی داشته است در حال حاضر ایران را با خط نستعلیق می شناسند اما آیا شیوه های مشابهای نسبت به شیوه میرعماد وجود دارد؟
بعد از کلهر به دو دلیل شیوه او همه گیر شد و اینکه خوشنویسی دوره کلهر با ورود چاپ تغییر کرد و کسی سفارش آثار هنری نمی داد و شرایط جامعه در دوره قاجار بکلی تغییر نمود. بنابر این هم به این دلیل که کسی سفارش خوشنویسی نمی داد و نیازی هم به نسخه برداری آثار خطی نبود و کاغذ سازی سنتی هم به قهقرا رفته بود، اتفاقات اجتماعی باعث تغییر شرایط شد و سبب گردید تا ادامه حیات خوشنویسی به نوعی تعطیل شود و چاپ تقویت گردد و در این زمان کلهر مطرح می شود و سپس عمادالکتاب رسمالمشق را چاپ کرد و آنچه از جلوی چشم افراد می گذشت نسخههای چاپی بودند که الگوی عموم قرار گرفتند و این باعث شد تا نسل بعدی هم خطوط دیگری نمی دیدند. قضیه به این شکل تا ٣۰ و ۴۰ سال ادامه یافت تا اینکه نمونههای میرعماد و میرزا غلامرضا در دسترس قرار گرفت و دو سبک: صفوی و قاجار مجددا رونق یافت و الان می توان گفت که شیوه کلهر جا نگرفته بلکه شیوه میرعماد جای خود را مجدد باز کرده است.
در ایران با تحول سبک خوشنویسی روبرو شدیم و در هندو و ترکیه تا زمان حال هنوز هم شیوه میرعماد مورد اقبال قرار دارد شما این مسئله را چگونه می بینید؟
این واقعیت دارد، اما حقیقتی در ان نهفته است. ما در دوره تحول خوشنویسی که از قاجار اتفاق افتاد و در اواخر آن به ثمر رسید، دو سبک بوجود آمد؛ یکی سبک میرزا غلامرضا و دیگری سبک کلهر اما آنچه که باعث این بحث میشود این است که هر دو این دو بزرگوار ابتدا الگویشان میرعماد بود و بعد به سبک مستقل رسیدند و باز هم از لحاظ عیار هم به میر عماد نرسیدند و باز هم فروتر هستند در خارج از مرزهای ایران هم به معیارها هنوز توجه دارند و میرعماد مورد قبول آنهاست چون سنجش اصلی آنها، آن شیوهای است که در بالاترین سطح قرار دارد.
به نظر حضرتعالی اهمیت شیوه میرعماد چه تاثیری بر اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی می گذارد؟
عرض کردم شیوه میرعماد هویت ماست، مانند باغ ایرانی معماری شعر فارسی و اگر بخواهیم در فرهنگ و هنر خود تفاخر داشته باشیم یکی از آنها میرعماد است زیرا در بالاترین حد هنری قرار دارد و میرعماد یکی از قله های بلند جهانی است زیرا شیوه او، در بالاترین اندازه خطوط قرار گرفته است در هنر اسلامی گذشته افراد زیادی کار کردند، از شرق هند تا اسپانیا در طول سدهها و در بین تمام این ملتها خاور میانه و مصر و عراق و ایران و سوریه است که تمام این ملتها در شکل دادن هنر اسلامی در تلاش بودند و در این بین هنر خوشنویسی و معماری از همه مهتر بود و در خوشنویسی شاخصترین آن نستعلیق است و میرعماد در این خط معیار است و این شخص سمبل و نمادی است که نوعی شاخصه فرهنگی را میسازد. میرعماد به عنوان یک قله یا برند است، مثل اینکه داوینچی را الگو هنر نقاشی اروپا قرار دهیم و در کنار آن میرعماد چنین جایگاهی در هنر خوشنویسی ایران دارد و جایگاه فرهنگی و ارزشهای خاص او ست که او را در راس قرار می دهد. در واقع اگر بخواهیم سبکهای خوشنویسی را توضیح دهیم باید بگوییم ٣ مکتب داریم که مکتب میرعماد از همه والاتر و وسیعتر میباشد، بعد از آن میرزا غلامرضا، میرا کاظم و میر حسین ترک قرار می گیرد که به آن سبک قاجار هم گفتهاند که البته اسم رسایی است و دیگری هم مکتب کلهر می باشد، که تاکنون در جریان بوده و به نوعی وسعت آن از همه مکاتب بیشتر شده است و اکثر خوشنویسان معاصر تنوع جلوههای کار خود را بر اساس مکتب کلهر ایجاد کردند؛ اما مکتب کلهر خود ادامه دهنده مکتب میرعماد است و ما همگی ادامه دهنده مکتب میر عماد هستیم و تمام خوشنویسانی که خود را خوب فهمیدند خود را از مشق شیوه میرعماد خالی نمی دانند و خود را آموزنده زیبایی های خط میرعماد دانستهاند. نگاه همه خوشنویسان به حضرت میرعماد بوده و میل آنها بود که هم عیار او کار کنند، اما اگر از نظر کفه ترازو آنها را بسنجیم، باید گفته شود کفه میرعماد سنگین تر است.
آیا عوامل تهدید کنندهای در مقابل شیوه میرعماد وجود دارد؟
از این زاویه پاسخ می دهم که هر زمان در هر جامعه که به هنر بیتوجهی شد، هنر به قهقرا رفت و به محاق کشیده شد. هنری که پوشیده شود و دیده نشود افتخار آفرینی نمی کند و دیگر هنر نیست پس باید هنرها دیده شوند و حس شوند پس باید دید که در دوره کنونی چقدر به هنر خوشنویسی بها داده می شود. در حال حاضر خوشنویسی کلاسیک ما در خارج از ایران پیگیر میشود و مسئولین برای آن سرمایه گذاری نمیکنند و در بیشتر کشورهای غربی و عربی از آن استقبال می کنند و باید دید شرایط چگونه است و توجه به هنر خوشنویسی در حراجی های خارجی نمونه خوبی از حمایت آنهاست و علت آن چیزی که باعث صعود میرعماد به بالاترین نقطه است این بود که پس از دوره صفوی هنر تضعیف شد و دوباره در عصر قاجار بود که شیوه میرعماد دوباره صعود یافت و علت آن قدرت و شوکت و حمایت ناصرالدینشاه بود. ما باید به لحاظ تاریخی ببینیم که نستعلیق چرا به این موقعیت رسید. در واقع ٢۰ سال شرایط مساعدی برای آن مهیا بود تا پیشرفت کند در دوره تیموری نستعلیق به اوج رسید و دوره صفوی باز هم وام دار دوره تیموری بود حتی در جاهایی هم نتوانست به آن برسد، اما توانست به آن هویت ایرانی بخشد تا اینکه در این دوره ٣۰ تا ۴۰ سال پیش مجدد خوشنویسی مورد توجه قرار گرفت.
آیا برای رشد و توسعه شیوه میرعماد تا کنون متولیانی حضور داشتهاند و یا مکان و مرجعی برای آن شناسایی شده است تا در بحثهای حفاظتی آن اندیشید ؟
انجمن خوشنویسان همان قدر که توانست خط را از قدیم به حال منتقل کند کار بزرگی کرد و کسانی که ان انجمن را تشکیل دادند بیشتر شیوه عمادالکتاب و کلهر را رواج دادند چون خودشان شاگردان ٌآن مکتب بودند از تابلوهای خط استفاده کردند و برای ترویج جلوههای خوشنویسی دوره معاصر بهره بردند اما در ٢۰ سال اخیر مثل بنده که شاگرد استاد امیرخانی بودم و دیگر استادان هر کدام شیوه های مختلفی را تقلید کردیم و در حال حاضر زمینههای تغییر دارد فراهم می شود کسانی هستند که شیوه رایج را نمینویسند و شیوه شخصی دارند و ممکن است در آینده این موضوع رشد بیشتری داشته باشد و از آن چیز ارزشمندی بهوجود بیاید که به قلم خود خوشنویسی و یا حتی پیروانشان باشد.
حال آیا راهکاری برای حفاظت از شیوه میرعماد پیشنهاد میدهید؟
در حال حاضر نهضتی بهوجود آمده است که نمونه آن هویتسازی است زیرا همه به دنبال هویتسازی برای خود هستند. در ایران ما خیلی ضعیف عمل کردیم و دلیل آن عدم برنامه ریزی درست و صحیح است و این بزرگترین خطر است و همه چیز هم به ما بستگی دارد یعنی باید از نظر نظری خود و تاریخ خود را بشناسیم. از طرفی فکر کنم ما مسئولیت داریم تا تمدن ١۰ هزار ساله خود را حفظ کنیم و این نوع اعتقاد باید باعث پیشرفت شود. پس شناخت خود و شناخت خود به دیگران از درست کار کردن بر میآید اصولی و ثابت قدم بدون با برنامه ریزی باعث حرکت میشود و این نوعی عزم ملی را بهوجود می آورد زمانی که صدها هزار نفر به خوشنویسی رو آوردهاند و به جایی رسیدهاند که حرفهای عمل می کند و در حال حاضر ٣۰ یا ۴۰ نفر هستند که بصورت حرفهای می نویسند؛ نشانگر این است که با برنامهریزی و هدفمند شروع کردهاند اما این کافی نیست. در حالیکه در کشور های همسایه مانند ترکیه و امارات، بهترین اتفاقات در عرصه هنر خوشنویسی رخ میدهد، زیرا دولت و مردم سرمایهگذاری وسیع دارند و حمایت میکنند و این قضیه نه فقط به خاطر منافع مادی بلکه به علت دفاع از حیثیت ملی و غرور آنهاست.
پس یکی از مهمترین ابزارهای حفاظتی از داشتههای فرهنگی سرمایهگذاری و برنامه ریزی درست است که باید توسط دولتمردان و سرمایه گذاران انجام گیرد و عزمی ملی می خواهد؟
البته چون سرمایه داران و دولتمردان باید وظیفه داشته باشند تا در حفظ و ترویج هنر خود پیش قدم باشند.
یکی از سئوالات مهم این است که ارزش های نمایان که ممکن است در فرم محتوای شیوه میرعماد بکار رفته باشد چه چیزی است آیا اصولا در این شیوه حروف آن ارزش نمادین دارند؟
ما در این زمینه کاری نکردیم و قدری هم دشواری کار باعث شد تا خوشنویسی نتواند برای هویت یابی خود مسیری را طی کند که باید این مهم بررسی شود.
استاد سئوال را به شکل دیگری مطرح می کنم مثلا تختجمشید نماد هنر زرتشتی است و تمام عناصر تصویری آن نمادی از مبانی نظری آن دین است ایا هنر خوشنویسی می تواند نمادی از مذهب تشیع یا هر مورد دیگری از دوره صفوی باشد؟
فکر نمی کنم زیرا خط نستعلیق مسیری را طی کرد که در تاریخ خط آمده است. خط ابتدا آرامی و نبطی بود که بعدها تغییر نمود و به شکل های جدید ثبات یافت. مثلا حدود ٣۰۰ سال طول کشید تا کوفی به شکل شش گانه در آمد و نستعلیق هم ابتدا تعلیق بود یعنی از سال ٨۰۰ تا ١۰۰، که میرعماد به اوج میرسد؛ خط نستعلیق هم تغییر بنیادی نکرد و حتی کتابهایی هستند که قبل از ٨۰۰ نوشته شدند؛ در حالیکه آن زمان میر علی تبریزی نبود و حالا داریم همان اشکال را در ترکیب بندیها می بینیم و نشانگر این است این خط در گذشته شاکلهبندی شده بود در دوره میرعماد تغییراتی در آن رخ داد ما از خطوط میرعماد نمیتوانیم چیزی خارج کنیم که همگان بتوانند آن را به عنوان نماد معرفی کنند، اما می توان خود میرعماد را در هنر خوشنویسی به عنوان نماد خوشنویسی ایرانی و هویت پارسی بدانیم.
سخن آخر این است که چه چیزی بصورت قاطع میتواند دلیل بر ثبت ملی شیوه میرعماد شود؟
فکر کنم نیاز به اثبات نباشد، چون بعد از میرعماد تمام طول تاریخ نستعلیقنویسی و بعد از آن تمام تاریخ هنر خوشنویسی وام دار او هستند و این ذکر شده است و هر چه گذشته؛ تاثیر آن بیشتر هم شده است و هر چقدر از مرگ میرعماد میگذرد گسترهاش وسیعتر میشود؛ زیرا به نقطه کمال رسیده است و دیگر کاتبی نتوانسته چیز جدیدی بیاورد و او بصورت خورشیدی در افق میدرخشد و همگان تحت تشعشع او هستند و کسی نمی تواند نوری بیشتر از او ساطع کند به این علت است که از هند تا عثمانی، میرعماد شاخصترین می باشد و کسی هم بهتر از او نشده است. مثلا میرزا غلامرضا را می پسندیم، اما به لحاظ فنی و جلوههای هنری او در سطح پایینتری نسبت به میرعماد قرار دارد؛ مثلا سیاه مشق با میرعماد شروع شد و تنوع کار سیاه مشق از دوره قاجار بود، اما استحکام سیاه مشق نویسی با میرعماد شروع شده است. قلهای که بنام میرعماد فتح شد، از لحاظ تناسب و ترکیب بندی چلیپا نویسی، چیزی نیست که نیاز به اثبات داشته باشد و هنر خوشنویسان تاریخ از ابتدای تاریخ این هنر تا اخر، میرعماد را در خط نستعلیق به عنوان برند کیفیت کار قبول کردهاند او اظهر من الشمس است و قلندر عرصه هنر خوشنویسی است. میرعماد مجموعهای است مانند حافظ که تمام آثار او به کمال رسیدهاند و در این ٢۰ سال آخر زندگی او، همه آثارش به تعالی رسیده و به حق ملقب به پدر خط پارسی است.