● محل تـولد: کـازرون
زندگینامه، آثـار و سوابق هنری
وی دانش آموخته مجسمهسازی، از دانشگاه تهران و هنرمند مجسمهساز است. در سن کم و در روزهای طفولیت، طراحی ذهنی در تصورات کودکانه وی شکل گرفت و رفته رفته، قوت یافت تا امروز که این طراحیهای ذهنی به شکلی هنرمندانه در دستانش و در خلق آثار بدیع تجسم یافته است. او به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاههای هنر فعال است. استاد شیخ الحکمایی، در داوری بیینالهای مختلف مجسمهسازی نیز حضور داشته است. او جوایز بسیاری را برای طراحی و ساخت مجسمههای مختلف از آن خود کرده و نمایشگاههای انفرادی و گروهی بسیاری برگزار کرده است. وی در سمپوزیومهای مجسمهسازی چندین کشور خارجی نیز حضور داشته است که تندیس: محبت، در لبنان، بادگیر، در بحرین و باب العشق، در دوبی، از جمله یادگارهای او در این کشورهاست. عضویت در گروه های تجسمی و مجسمه سازی مراکزی مانند حوزه هنری و فرهنگستان هنر، تدریس در دانشگاه، ریاست هیات مدیره انجمن مجسمهسازان، داوری بی ینال های مختلف هنری و نیز برپایی نمایشگاه های متعدد از آثار مجسمههایش در داخل و خارج از کشور، در زمره فعالیت های این مجسمهساز است.
سـوابق تحصیلی
١٣۶٧ – کارشناسی – مجسمهسازی – تهران
١٣٨۴ – درجه یک هنر – معادل دکتری – مجسمهسازی – وزارت ارشاد
راهنمایی پـایاننامه
١٣٩٢ – تغییر کاراکتر، معرفی آثار اورلان، بهاره قربانی، کاربردی، دانشکده هنرهای تجسمی
١٣٩٢ – بررسی نقوش حجمی در نمادهای معماری سه دهه اخیر ایران، میثم ندافیان، کاربردی، دانشکده هنرهای تجسمی
١٣٩٢ – بررسی جایگاه طنز در مجسمه سازی معاصر مطالعه آثار jeff koans، مهسا امساکی، کاربردی، دانشکده هنرهای تجسمی
١٣٩٣ – بررسی بازتاب های بصری در آثار ناءوم گابو، نجلا الهیاری، کاربردی، دانشکده هنرهای تجسمی
١٣٩٣ – بررسی تاثیر سمپوزیم های مجسمه سازی ایران بر پیشرفت دانشجویان هنر مجسمه سازی، بهنام آخربین مغانلو، کاربردی، دانشکده هنرهای تجسمی
١٣٩٣ – بررسی دیدگاههای دو نفر از مجسمه سازان سبک سقاخانه ای، هدایت صحرایی، کاربردی، دانشکده هنرهای تجسمی
١٣٩۵ – مقایسه تطبیقی نقوش سکه های ساسانی و صفوی، علی حیاتی، کاربردی، دانشگاه تهران
١٣٩۵ – نگاهی به آثار اینستالیشن و مجسمه های لئوویلاریل Leo villareal، لادن دهقانپور، کاربردی، دانشگاه تهران
فعالیتهای اجرایی
١٣۶٩ – عضو هیات علمی دانشگاه تهران
١٣۶٩ الی ١٣٧۵ – عضو هیات موسس و مسئول گروه مجسمه سازی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
۱۳۶۹ – ۱۳۸۵ – عضو گروه تجسمی حوزه هنری
۱۳۷۵ – ۱۳۶۸ – مسئول گروه مجسمهسازی حوزه هنری
۱۳۷۸ – عضو هیأت برگزاری دومین دو سالانه مجسمه سازی موزه هنرهای معاصر تهران
۱۳۸۰ – ۱۳۷۸ – عضو اولین دوره هیأت مدیره انجمن مجسمه سازان ایران
١٣٨۰ – عضو هیات موسس خانه هنرمندان
١٣٨٢ – عضو متخصصین خبره
١٣٨٢ – عضو هیات موسس انجمن هنرمندان مجسمه ساز ایران
۱۳۸۲ – عضو هیأت برگزاری سومین دو سالانه مجسمهسازی موزه هنرهای معاصر تهران
۱۳۸۲ – عضو هیأت برگزاری دومین دو سالانه نقاشی جهان اسلام فرهنگستان هنر
۱۳۸۲ – عضو گروه تجسمی فرهنگستان هنر
۱۳۸۴ – عضو هیأت برگزاری چهارمین دو سالانه مجسمهسازی تهران
۱۳۸۵ – دبیر بخش مجسمه سازی اولین جشنواره تجسمی مقاومت
۱۳۸۵ – مشاور سمپوزیوم مجسمه سازی ایران – تهران
۱۳۸۶ – عضو گروه انتخاب دومین نمایشگاه هنر جدید – گالری صبا
۱۳۸۷ – دبیر همایش مجسمه سازی قاجار – تاکنون
١٣٨٨ – عضو کمیته تخصصی امور هنری
۱۳۸۹ – دبیر نمایشگاه ورود آزادگان به ایران – نگارخانه صبا
۱۳۸۹ – رئیس دوره سوم هیئت مدیره انجمن مجسمهسازان ایران – تاکنون
١٣٩٢ – عضو هیات داوران استقبال از بهار – مشهد
١٣٩٣ – بیست و یکمین جشنواره ملی هنرهای تجسمی جوانان – تهران
١٣٩۴ – ساخت یادبود معراج – تهران
١٣٩۴ – برگزاری نمایشگاه در شهر سنت پترزبورگ – روسیه، مسکو
١٣٩۴ – ساخت تندیس در شهر سنت پترزبورگ – روسیه، سن دیگو
١٣٩۵ – ساخت پرتره شهید چمران – تهران
– عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، پردیس هنرهای زیبا
– رئیس گروه مجسمه سازی دانشگاه تهران
– مدیرمسئول انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران
– عضو شورای عالی خانه هنرمندان ایران
– عضویت در مجامع علمی و هنری
مقـالات
١٣٩٢ – مطالعه تطبیقی نقوش گیاهی گچ بری های کاخ تیسفون با اولین مساجد ایران – اعظمی، زهرا، محمد علی شیخ الحکمایی و طاهر شیخ الحکمائی
داوریهـا
١٣٩٢ – سومین جشنواره جهانی مقاومت – تهران
١٣٩۵ – داوری جشنواره مقاومت – بخش حجم – تهران
١٣٧۴ – داوری دومین نمایشگاه دانشجویان سراسر کشور موزه هنرهای معاصر تهران
١٣٧۵ – عضو هیئت داوران نمایشگاه دانشجویی مجتمع دانشگاهی هنر
١٣٧۶ – داور طرحها و بناهای یادبود سرداران شهید (شهرداری کرمان)
١٣٧٧ – داور یازدهمین جشنواره تجسمی شیراز
١٣٧٧ – عضو هیئت داوران ششمین نمایشگاه دوسالانه سفالگران معاصر ایران، موزه هنرهای معاصر
١٣٧٨ – عضو هیئت داوران جشنواره اندیشههای اسلامی در آتیه هنر، فرهنگسرای بهمن
١٣٧٩ – عضو داوری اولین نمایشگاه هنرهای تجسمی بانوان استان تهران
١٣٨۰ – عضو هیئت داوران اولین جشنواره تجسمی دانشگاه سیستان و بلوچستان
١٣٨١ – عضو هیئت داوری دومین نمایشگاه دانشجویان مشهد
نمایشگاههـای داخلی
١٣۵٢ – شرکت در نمایشگاه سالن آموزش و پرورش شهرستان کازرون
١٣۶۴ – شرکت در نمایشگاه جمعی کاخ نخستوزیری تهران
١٣۶٨ – شرکت در نمایشگاه جمعی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
١٣۶٨ – شرکت در بینال مجسمهسازی موزه هنرهای معاصر ایران، تهران
١٣٧١ – شرکت در بینال مجسمهسازی موزه هنرهای معاصر ایران
١٣٧١ – شرکت در نمایشگاه جمعی پارک جمشیدیه، تهران
١٣٧٢ – شرکت در نمایشگاه جمعی، اصفهان
١٣٧٢ – شرکت در نمایشگاه جمعی، شیراز
١٣٧۴ – شرکت در نمایشگاه جمعی، اهواز
١٣٧۴ – شرکت در بینال مجسمهسازی موزه هنرهای معاصر ایران، تهران
١٣٧٨ – شرکت در بینال مجسمهسازی موزه هنرهای معاصر ایران، تهران
١٣٨٢ – شرکت در نمایشگاه جمعی گالری برگ، گالری نیاوران
١٣٨٢ – شرکت در نمایشگاه جمعی خانه سوره، تهران
١٣٨٢ – شرکت در نمایشگاه هنر معنوی موزه هنرهای معاصر، تهران
١٣٨٣ – شرکت در نمایشگاه جمعی هنری قرآن تالار رودکی (وحدت)
١٣٨٣ – شرکت در نمایشگاه جمعی گرافیک جهان اسلام (نگارخانه صبا)
١٣٨٣ – شرکت در نمایشگاه جمعی مجسمهسازی خانه هنرمندان ایران
نمایشگاه و بینالهای خارجی
١٣٧١ – شرکت در نمایشگاه جمعی مجسمهسازی باکو
١٣٧۴ – شرکت در نمایشگاه سهسالانه لالیت کالا هندوستان
١٣٧٨ – شرکت در پنجمین نمایشگاه بینالمللی شارجه
١٣٧٨ – شرکت در نمایشگاه جمعی ونزوئلا (کاراکاس)
١٣٧٨ – شرکت در نمایشگاه جمعی کی اف
١٣٧٩ – شرکت در سمپوزیوم بینالمللی لبنان
١٣٨١ – شرکت در نمایشگاه جمعی مونت کارلو (فرانسه)
١٣٨٣ – برگزاری نمایشگاه در پاریس استادیو ایران (سیته دزارت)
١٣٨۴ – شرکت در نمایشگاه جمعی هنرمندان ایرانی در بنگلادش
آثار موجود در موزهها
١٣٧۴ – تندیس گاو: موزه لالیت کالا هندوستان دهلی
١٣٧۴ – تندیس رقص: موزه هنرهای معاصر تهران
اجرای یادمانهای میادین
١٣٧۵ – طراحی و اجرای تندیس مادر خرمشهر از جنس آهن به ارتفاع ٣ متر
١٣٧۶ – طراحی و ساخت یادبود جهاد سازندگی به ارتفاع پنج متر از جنس برنز آبادان
١٣٧۶ – طراحی و ساخت یادبود پیک شهادت (دریا قلی) به ارتفاع ٢ متر برنز آبادان کوی ذوالفقاری
١٣٧٧ – طراحی و ساخت دو پیکره یادبود کوچه تاتک (سوسنگرد) برنز به ارتفاع ٢ متر
١٣٧٨ – ساخت پرتره استاد حسین بهزاد از جنس برنز به ارتفاع ٨۰ سانتیمتر جزیره کیش
جوایز و افتخـارات
١٣٩٢- مدال مفاخر هنرهای جشنواره بین المللی تجسمی فجر
١٣٩٣ – جایزه شهید مرتضی آوینی
١٣٩۴ – دیپلم افتخار از دانشگاه سن پترزبورگ – روسیه
١٣٩۴ – تقدیر نامه ار رئیس پارکهای سن پترزبورگ – روسیه
آثـار
۱۳۶۷ – ساخت پروانه زرین یادبود هفتمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان
۱۳۷۱ – طراحی و ساخت تندیس یادبود ورود آقای نلسون ماندلا به دانشگاه تهران
۱۳۷۲ – ساخت تندیس مطلای تئاتر جشنواره فجر از یازدهمین دوره تا هفدهمین دوره
۱۳۷۲ – طراحی و ساخت تندیس دو سالانه عکاسی، موزه هنرهای معاصر تهران
۱۳۷۳ – طراحی و ساخت تندیس دو سالانه گرافیک، موزه هنرهای معاصر تهران – تاکنون
۱۳۷۳ – طراحی و ساخت تندیس قلمموی زرین ویژه دو سالانه نقاشی، موزه هنرهای معاصر تهران – تاکنون
۱۳۷۳ – طراحی و ساخت یادبود جشنواره بینالمللی فیلم جوان و نوجوان
۱۳۷۳ – ساخت تندیس اولین دو سالانه مطبوعات
۱۳۷۴ – طراحی و ساخت تندیس مطلای دو سالانه مجسمهسازی – تاکنون
۱۳۷۵ – طراحی و ساخت تندیس جشنواره عروسکی
۱۳۷۶ – طراحی و ساخت تندیس جشنواره فرهنگی بنیاد شهید
۱۳۷۷ – طراحی و ساخت تندیس سینمای جوان بوشهر – نخل طلایی
۱۳۷۸ – طراحی و ساخت تندیس مطلای دو سالانه کاریکاتور، موزه هنرهای معاصر تهران – تاکنون
۱۳۷۸ – طراحی و ساخت تندیس دو سالانه نگارگری – تاکنون
۱۳۷۸ – طراحی و ساخت تندیس دو سالانه موسیقی معلولین سراسر کشور
۱۳۸۰ – طراحی و ساخت تندیس دو سالانه طراحی – چشمانداز
۱۳۸۰ – طراحی و ساخت تندیس مطلای تئاتر خیابان (اشک)، فرهنگسرای پایداری
۱۳۸۱ – ۱۳۸۰ – طراحی و ساخت تندیس مرغ زرین یادبود اولین و دومین دو سالانه جهان اسلام
۱۳۸۱ – طراحی و ساخت تندیس پویانمایی(انیمیشن)کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
۱۳۸۲ – طراحی و ساخت تندیس یادبود هنر مقاومت، حوزه هنری
۱۳۸۳ – طراحی و ساخت تندیس مطلای چنگ زرین بیستمین جشنواره موسیقی فجر
۱۳۸۴ – طراحی و ساخت دومین تندیس فداکاری جهاد دانشگاهی تهران – تاکنون
۱۳۸۵ – طراحی و ساخت تندیس فرهنگ عاشورا – اولین دوره اعطای تندیس خادم الحسین(ع)
۱۳۸۵ – طراحی و ساخت تندیس مطلای سی وششمین جشنواره فیلم رشد – تاکنون
۱۳۸۵ – طراحی و ساخت تندیس خانه موسیقی ایران
۱۳۸۵ – طراحی و ساخت تندیس هشتمین دوسالانه سفالگری ایران
۱۳۸۵ – طراحی و ساخت تندیس جشنواره تئاتر رضوی
۱۳۸۶ – طراحی و ساخت تندیس دومین نمایشگاه هنر جدید
۱۳۸۷ – طراحی و ساخت تندیس جشنواره بینالمللی تولیدات رادیویی
۱۳۸۷ – طراحی و ساخت تندیس بینال نقاشی کویت
۱۳۸۸ – طراحی و ساخت تندیس انجمن هنرهای تجسمی کویت
۱۳۸۸ – طراحی و ساخت تندیس اولین سمپوزیوم کویت
۱۳۸۹ – طراحی و ساخت تندیس نوآوری وفن آفرینی شهید چمران، دانشگاه تهران
از زبـان استاد
هنر امروز بیشتر از گذشته وارد زندگی مردم شده است. در غالب محیط ها اشیای مختلف پیرامون ما دارای طراحی خاصی هستند و ما عموما با هنر سر و کار داریم اعم از طراحی صنعتی، طراحی فضای شهری، نقاشی، کارهای گرافیکی و … که در اطراف ما کاربرد دارند. افزون بر این در استقبال مخاطب از یک اثر هنری فضا، امکانات و محیطی که اثر در آن قرار می گیرد و موضوعیت کار نیز تاثیرگذار است. مثلا در حوزه مجسمه سازی، آثار مختلف می توانند در کتابخانه، کنار یک گذر، موزه و یا در یک پارک نصب شوند و هر یک کاربری ها و مخاطبان خود را دارند. بنابراین باید به سلایق و نظرات مختلف توجه شود. به معنای دیگر جامع دیدن و همه جانبه نگریستن باعث جلب نظر مخاطب می شود. اگر از آثار هنرمندان خوب در سطح جامعه استفاده شود به مرور سطح ذائقه عمومی مردم ارتقا می یابد. تصور کنید فضای شهری در اختیار هنرمندان طراز اول قرار بگیرد که به جزییات آثار مختلف مثل ابعاد، عمق، رنگ، هماهنگی و … توجه می کنند؛ در این صورت در سلیقه هنری مردم که هر یک به نحوی در این فضا رفت و آمد دارند، می تواند تاثیرگذار باشد و نیاز افراد را بر طرف کند. مثل یک متن یا شعری که نگاشته می شود و یا موسیقی که نواخته می شود و به هماهنگی نیاز دارد. گاهی در موسیقی از عبارت: خارج زدن، استفاده می شود مشابه همین عبارت در همه هنرها می تواند وجود داشته باشد. چنانچه عناصر یک اثر هنری و چیدمان فضای شهری از هماهنگی لازم برخوردار نباشد کاملا خود را نشان می دهد.
از هنرِ هنرمندان باید در جای مناسب استفاده شود؛ اما هنرمندی که دارای این توانایی شده باشد یعنی کسی که تجربه دارد، صاحب امضا باشد، پشتوانه و شناخت لازم را داشته باشد و در کنارش جوان تر ها نیز می بینند و فرا می گیرند و در مقطعی به همین سطح می رسند. جوامعی که به همه نکات و جزییات توجه می کند موفق تر هستند. شما تصور کنید که یک ورزشکار تمرین کند و فقط دست راستش قدرتمند شود اما بقیه بدنش قدرت لازم را نداشته باشد؛ این عدم هماهنگی توجیه پذیر نیست. بنابراین موزون بودن، داشتن نظم و هماهنگی از مواردیست که باید به آن توجه شود و بهترین کار سپردن مسئولیت به دست کسانی است که متخصص هستند، دارای تجربه اند و موارد مختلف را در کنار یکدیگر در نظر می گیرند.
اگر موافق باشید کمی در مورد شرایط تاریخی هنر در این سال ها و مقایسه وضعیت مجسمه سازی با آنچه در پیش از انقلاب بوده است بفرمایید؛ از حضور مجسمه سازان در مبارزه هویتی و همین طور موانع پیش روی آنها که مربوط به حوزه های دیگری غیر از فضای حرفه ای هنر است.
بسم الله الرحمن. برای چنین موضوعی واقعا لازم است که زمان مناسبی صرف شود تا آثار جمع آوری و تجزیه و تحلیل بشوند. گرچه از اوایل انقلاب به این طرف، کارهای جسته و گریخته ای انجام شده، ولی این کار به صورت جامع صورت نگرفته. آن قسمتی که ذهن من یاری می کند این است که، ما قبل از انقلاب یک سری مجسمه داشتیم که در میادین نصب می شد، مجسمه هایی هم بود که در نمایشگاه ها به نمایش در می آمده و بیینالهای مجسمهسازی تهران را داشتیم که هنرمندان و آثار شرکت داده شده در آنها قابل تحقیق و بررسی است. اما اگر بخواهیم صرفا به سال های پس از انقلاب بپردازیم باید گفت، که در سال های اول انقلاب، دانشجو برای مجسمه سازی گرفته نشد. تعدادی دانشجوی قدیمی بودند و بعضی از آنها هم تغییر رشته دادند و در مسیرهای دیگری افتادند. اما تعداد معدودی از علاقمندان این رشته همچنان فعالیت می کردند.
پس از انقلاب، دو دانشکده هنرهای تزیینی و دانشکده هنرهای زیبا، دانشجوی مجسمه سازی می پذیرفتند. طبیعتا با انقلاب، تحولاتی در دانشگاه ها پیش آمد و دانشجویان دانشکده تزئینی، آنهایی که تغییر رشته نداده بودند و همچنان مجسمه سازی را ادامه می دادند، به دانشگاه تهران منتقل شدند و در آن مقطع، دانشگاه تهران تنها مرجع برای مجسمه سازی شد؛ حدود سال های ۶۱ – ۶۰ بود. دانشکده هنرهای تزئینی هم بعدا به مجتمع دانشگاهی هنر تبدیل شد که الان هم گروه مجسمه سازی آن در کرج فعال است. تا سال ۱۳۷۱، که اولین دوره جذب دانشجوی مجسمه سازی بود، دانشجویی گرفته نشده بود و فقط همان دانشجویان قدیمی دانشگاه تهران و آنهایی که از هنرهای تزئینی منتقل شده بودند، در دانشگاه تهران با مدیریت و سرپرستی استاد «دارش» تحصیل می کردند. بنابر این بخش مجسمه سازی به دلیل شرایط تازه ای که با آن مواجه شد، کمتر حضور داشت و شاید ضرورتی برای آن حس نمی شد؛ گرچه فعالیت های با عجله و مقطعی برای جنگ و … اتفاق می افتاد. از جهت اوضاع حرفه، خیلی از هنرمندان در عین اینکه مجسمه سازهای خوب و توانمندی بودند، مجبور بودند که جذب کارهای دیگر شوند چون دیگر به آن معنا مجسمه ای سفارش داده نمی شد و تقریبا نمایشگاهی هم گذاشته نمی شد.
پنج شش سال قبل از انقلاب، یعنی سال های ۵۳ تا ۵۶، یک سری سفارش از طرف ارگان های مسئول برای ساخت مجسمه های مشاهیر داده شد. مجسمه هایی از مشاهیر که توسط استاد صدیقی ساخته شدند؛ مجسمه فردوسی، سعدی، ابوعلی سینا، خیام، یغمای جندقی و برخی شخصیت های تاریخی یا ملی مثل نادر یا عباس میرزا یا اماقلی و … هم کار شده اند و تعدادی از آنها در انجمن مفاخر موجود است. تعدادی هم سردیس و مجسمه که در برخی از میدان ها بودند که بعضی از آنها بعد از انقلاب به دلیل نوع ساختار و پوشش، برداشته یا جا به جا شدند. مثلا در پارک دانشجو نمونه هایی بود که لازم بود از نظر حرمت به فرهنگ و اعتقادات اسلامی، بازنگری هایی در آنها بشود یا مثلا مجسمه ای که جلوی وزارت کشاورزی بود.
در دوره بعد از انقلاب، پس از اینکه کمی آرامش حاکم شد، حس می شد به جای مجسمه هایی که قبلا از خاندان پهلوی بود و به خاطر انقلاب پایین کشیده بودند، بهتر است تعدادی حجم خیلی ساده ولی با ابعاد نسبتا بزرگ در بعضی میادین شهر از جمله میدان انقلاب، میدان راه آهن، روبروی مجلس و … ساخته و نصب شود. البته مجسمه های فردوسی در میدان فردوسی و دانشگاه تهران، خیام در پارک لاله، مجسمه مادر در پارک ملت و … اصلا مورد تعرض قرار نگرفتند. آرام آرام که شرایط مساعدتر شد، سفارش هایی هم برای ساخت مجسمه های شهری داده شد. به خصوص در سال ۱۳۶۸، در حوزه هنری، به توصیه بعضی از دوستان گروه تجسمی، تعدادی از دوستان مجسمه ساز از جمله آقای ابراهیمی و بنده جمع شدیم و کارگاهی برای ساخت مجسمه و ماکت فراهم آمد. هم زمان، در مرکز هنرهای تجسمی وزارت ارشاد، که آن موقع مسئولیتش با آقای مهندس سید غلامرضا اسلامی بود و مسئولیت موزه هنرهای معاصر را هم بر عهده داشتند، قرار شد که جلسات انجمن مجسمه سازی؛ با گرد هم آوردن و دعوت از هنرمندان قدیمی و جوان تر شکل بگیرد.
در آن زمان، مرحوم علی قهاری، مرحوم علی مددی، مرحوم شهوق و دوستان جوان تری مثل مرحوم عباس عباچی و خیلی از دوستان دیگری که الان هم فعالیت می کنند، در جلسات متعدد با حمایت بخش تجسمی ارشاد و مدیریت موزه در آن زمان، حضور فعال داشتند. آن وقت ها، گاهی برای بزرگداشت ارزش های دفاع مقدس و یادمان های میادین شهرهای جنگ زده، صحبت هایی می شد و اتودهایی هم زده می شد؛ به خصوص که در موزه هنرهای معاصر تهران، در مقطع مدیریت مهندس اسلامی فعالیت ماکت سازی هم شروع شد. در مقطعی، در دانشگاه تهران هم دوستانی که مجسمه سازان خوبی بودند، دور هم جمع شدند و ماکت هایی برای مضامین دفاع مقدس، به منظور نصب در میادین مناطق جنگ زده یا موضوعات انقلابی و اجتماعی طراحی میشد و گاهی نمونه هایی هم ساخته می شد. درسال ۱۳۶۸ پس از رحلت امام (ره)، مدیریت موزه هنرهای معاصر و ارشاد، با پیشنهاد دوستانی که در گردهمایی های انجمن مجسمه سازی حضور داشتند، تصمیم گرفتند درمحل مرقد حضرت امام (ره) به مناسبت چهلم ایشان عملیاتی را انجام دهند. تیمی متشکل از هفت الی هشت نفر از فارغ التحصیل های جوان تر دور هم نشستیم و یک نقش برجسته از حضرت امام (ره) پیشنهاد دادیم. ما تقریبا حدود یک ماه برای درست کردن این نقش برجسته شش متر در دوازده متر وقت داشتیم. کار را با یونولیت ساختیم و برای مقاوم شدن، رویش روکش کشیدیم که به هر حال کار خوبی از آب در آمد این حجم بزرگ از کار در آتلیه مجسمه سازی دانشکده هنرهای زیبا و با حمایت ارشاد و دانشگاه تهران انجام گرفت و بخوبی انجام شد.
در زمان مدیرت مهندس چمران در دانشکده هنرهای زیبا و با تلاش های آقای دارش و ایشان، شورای عالی انقلاب فرهنگی متقاعد شد که رشته مجسمه سازی دوباره راه اندازی شود. برنامه جدید و شرح درس تازه ای برای رشته مجسمه سازی تدوین شد و ما توانستیم از خیلی از مجتهدین وقت فتاوایی جمع کنیم که به راه اندازی دوباره رشته کمک می کرد. در سال ۱۳۷۱، با همت دست اندرکاران وقت دانشگاه تهران، خصوصا آقای مهندس چمران، آقای دارش و دوستان دیگر، اولین گروه دانشجوی مجسمه سازی بعد از انقلاب را جذب کردیم و الحمد الله در حال حاضر سه دانشگاه تهران، دانشگاه هنر و دانشگاه نیشابور مشهد، سالانه نزدیک به هفتاد نفر دانشجو جذب می کنند.
در آن مقطع که ما در موزه هنرهای معاصر فعالیت می کردیم، ماکت های زیادی برای موضوعات مختلف، خصوصا مسایل مربوط به شرایط اجتماعی، شهدا، شهدای روحانی، شخصیت ها و … ساخته شد. گاهی هم در ضرب الاجل های زمانی، پیشنهادهایی برای یادمان شهدا و … داده می شد و برای مدت کوتاهی هم حجم هایی برای بعضی از میادین تهران ساخته شد که البته بعد از چند وقت جمع شدند. فعالیت های مجسمه سازی منحصر به همین ها بود. البته شرایط آن مقطع خیلی خاص بود و … از سال ۱۳۷۱ به بعد، رفته رفته شرایط تغیر کرد. بعضی از ارگان ها مثل نهضت سواد آموزی هم بودند که برای ایجاد ارتباطات بین المللی کارهای جمعی ساختند که معمولا برای نمایش فعالیت ها بود و نه لزوما به صورت آرتیستیک؛ تا اینکه در همان سال های ۷۰ – ۶۹ با همت مدیر وقت موزه هنرهای معاصر، یک شبه بی ینال یا نمایشگاه عمومی حجم سازی شکل گرفت که چون اولین بود، اکثر کسانی که به نحوی مجسمه ای ساخته بودند یا مجسمه ای داشتند در آن شرکت داده شدند. هم زمان با این اتفاق، دلگرمی و تشویق ها بیشتر شد و حواشی مجسمه سازی عادی تر شد. دور بعد نمایشگاه که آن موقع سه سالانه بود، باز هم در موزه هنرهای معاصر برگزار شد و شرایط رو به بهبودی بود. البته شاید در آن موقع بیشتر سعی بر این بود که برای مطرح شدن دوباره مجسمه سازی و رونق آن، همه گرایش ها و افراد و کارهای متعدد و متنوع به نمایشگاه راه پیدا کنند. سال ۱۳۷۴، برای بعضی رشته ها خصوصا مجسمه سازی شرایط مطلوبی فراهم شذ و حتی دوستانی هم در مسابقات و نمایشگاه های برون مرزی آثاری را ارائه کردند. در سال ۱۳۷۴، نمایشگاهی در هند بود بنام: سه سالانه لالیت کالا؛ که بنده هم یک مجسمه در آن شرکت داد بودم. بعد از سه سالانه سال ۱۳۷۴، نمایشگاه بعدی هم در ۱۳۷۷ برگزار شد و از بعد از آن، نمایشگاه به صورت دوسالانه ادامه پیدا کرده است و هر چه جلوتر آمدهایم هم برنامهریزیها و کارها بهتر و نمایشگاهها پربارتر شدهاند.
در مجسمه سازی این سال ها، چقدر دغدغه پرداختن به هویت دینی یا مسائل اجتماعی و یادهای جمعی در آثار هنرمندان وجود داشته است؟ نه اینکه بگوییم حتما و لزوما، در هر شرایطی باید نمود پیدا میکرده است، بلکه میخواهم به نمونههایی اشاره بفرمایید که با این رویکرد خلق شدهاند.
این اتفاق، در طول سی سال گذشته افتاده است. طبیعی است که وقتی ما در شرایط فضای خاص انقلاب تنفس و رشد می کنیم، تمام هنرمندان از فضای معنوی انقلاب متاثر می شوند. فیلم ساز ما برداشت و دغدغه هنری خاص خودش را دارد، نقاش ما هم همین طور و البته مجسمه ساز ما هم. در مجسمه سازی سی سال گذشته، نمونه های خیلی خوبی با توجه به پشتوانه های فرهنگی و بومی ساخته شده و بخشی از آنها هم اعتقادی بوده است. مثل آثاری که برای موضوعات فرهنگی و اعتقادی و رویدادهای جهان اسلام مثل مسئله فلسطین و انتفاضه ساخته شده اند. گاهی روایت ها واقع گرایانه بوده یا هنرمندان سعی کرده اند مفاهیم عرفانی رادر قالب هنر نشان دهند.
پرندههایی نزدیک به فرم مرغ های علم، انسان، موج و … از عناصر معمول آثارتان هستند. این عناصر از کجا میآیند؟
پرنده به عنوان موجودی است که مقداری فراتر از شرایط عادی است. از پرنده ای که از کشتی خارج می شود و با برگ زیتون بر می گردد گرفته تا هد هد، ابابیل و … که جزو میراث بشری هستند و خصوصا در فرهنگ ما ریشه دارد انسانی که وجودش به پرنده تبدیل شده است؛ انسانی که بدنش محل امن حضور پرنده است و … چنین انسانی، که خلیفه خداوند است و تحلیل کننده و تصمیم گیرنده، در آثارم حضور دارد. انسانی که سلیم النفس است و حسادت را کنار گذاشته و به یک فراماده توجه دارد. عموما هم نیم تنه است و بیشتر به سر و قلب توجه دارد و اشاره کرده ام. انسانی که با سری رو به بالا، تمام وجودش را به عنوان یک شی شفاف تقدیم و ایثار می کند. در کارهایم معمولا به فرهنگ و ذخیره عرفان بشری توجه دارم. از جهت موضوع هم یادمان هایی برای شهدای آبادان و خرمشهر ساخته ام و پرتره هایی از مشاهیر و هنرمندان و بزرگان. در آثارم، اگر روایتی باشد، معمولا از ذهن و اندیشه ام سرچشمه می گیرد.
علاقهمندی به مجسمهسازی چگونه در وجود شما شکل گرفت؟ با توجه به این که در آن سالهای ابتدای انقلاب، این هنر چندان مورد توجه نبود چگونه شما در میان هنرهای تجسمی مختلف به این هنر گرایش پیدا کردید؟
از کودکی به مجسمه علاقهمند بودم، من این شانس را داشتم که در خانوادهای هنرمند متولد شدم که علاقهمندی به شعر، ادبیات، نمایش، نقاشی، مینیاتور و …در میان اعضای خانواده و فامیل ما وجود داشت پسرعموهایم نیز این علاقه به کارهای هنری را در زمینه تئاتر،عکاسی و فیلم داشتند و آثار حجمی هم میساختند.
علاوه بر خانواده و فامیل، زندگی در استانی با آن همه آثار باستانی و احجام و مجسمههای باستانی بی شک در علاقه شما به مجسمه سازی تأثیرگذار بوده است؟
البته. آن زمان ما در منطقه فارس و شیراز با آن همه نقش برجستههای دوره ساسانی در نیشابور و تخت جمشید و خانقاههای دوره تیموری با آن همه مقرنسها و ظریفکاریها به گرایش من به سمت حجمسازی و مجسمه سازی کمک میکرد. محیط خانواده این امنیت را برای رشد هنری ما فراهم کرده بود و گرچه در شهر کوچک کازرون بدون امکانات آموزشی هنر زندگی می کردیم، اما از طریق کتابها و مطالعه زندگی هنرمندان خارجی که گاهی به دستم میرسید با این فضا آشنا شده بودم.
پدر معمولاً نقش تأثیرگذاری در هدایت فرزندان برای انتخاب درست مسیر زندگی و حرفه آینده برعهده دارد، پدر شما چگونه این مسیر را برایتان هموار کرد؟
پدر من نقش بسیار مؤثر و خوبی در تربیت ما داشت. او به نوعی طراحی ذهنی با ما کار میکرد. نمی دانم این آموزشهایش چه اندازه آگاهانه بودند اما یادم هست که مثلا در تابستانهای گرم کازرون، وقتی بیرون و در حیاط خانه مینشستیم، پدر به سایه لباسهای شسته شده روی طناب حیاط که روی دیوار میافتاد اشاره میکرد و می گفت نگاه کنید روی دیوار چه می بینید؟ ما هم در این سایهها گاهی اسبسوار، شمشیر زن، کسی را درحال دویدن و … میدیدیم و به این ترتیب به نوعی طراحی ذهنی ما تقویت میشد. حالا که فکر میکنم، احساس می کنم یکی از کارهای بسیار مؤثری بود که من هم توصیه می کنم خانواده ها برای بچه هایشان تکرار کنند و از طریق ذهنیت دادن به ابزار و اشیاء، سایه ها، نورها وحرکت ابرها در آسمان ذهنیت کودکانشان را تربیت کنند.
چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
من دوره دبیرستان را که تمام کردم، سربازی رفتم و بعد از آن توفیق یافتم در رشته مجسمه سازی وارد شوم که مصادف بود با اوایل انقلاب و شور و هیجان آن روزها.
پس شما هم به قضیه انقلاب فرهنگی برخوردید؟
بله. سالهای اول انقلاب، قضیه انقلاب فرهنگی مطرح شد که رشته مجسمه سازی هم شامل حال این موضوع می شد، چند سالی دانشگاه تعطیل شد و بعد از آن با یک بازنگری این رشته به دانشگاه بازگشت و ادامه یافت. اما حالا تعداد مجسمه سازان ما قابل توجه شده است و اتفاقات هنر مجسمه سازی نیز بسیار رشد خوبی داشته است مثل برگزاری سمپوزیومهای مجسمه سازی، بی ینال ها و سفارش هایی که برای مجسمه سازی داده می شود و اینها اتفاقات خوبی است که ما در دهه های قبلی این رویدادها را نداشتیم.
در دانشگاه در آن سالهای اول انقلاب، چه هنرمندانی این رشته را تدریس می کردند و شما شاگرد چه استادانی بودید؟
ما این توفیق را داشتیم که در خدمت استاد فرهیخته و توانا: یوآف دارش بودیم هنرمندی که نمی توان نامش را از هنر مجسمه سازی ایران جدا کرد. هنر مجسمه سازی ایران، در دهههای گذشته مدیون از خود گذشتگیها و فعالیت و برنامه ریزی و همت استاد یوآف دارش بوده است.
هنوز هم تدریس میکنند؟
ایشان بعد از ۴۰ سال تدریس در دانشگاه تهران بازنشسته شد.
تا چه اندازه تحت تأثیر شیوه استاد دارش هستید؟
ایشان بر هنر مجسمهسازی ایران بسیار تأثیرگذار بودند و من هم سالها افتخار شاگردی ایشان را داشتهام که به هر حال بیتأثیر از هنرش نبودهام.
بسیاری از آثار شما در کشورهای مختلف جهان در قالب سمپوزیوم ساخته و نصب شده است درباره این آثار توضیح دهید؟
کارهای بزرگی که داشته ام از یک متر تا پنج متر بوده و بیشتر در قالب سمپوزیومهای مجسمهسازی در کشورهای مختلف کار کردهام از جمله در کویت، دوبی، بحرین، سوریه، ویتنام و لبنان.
آثار شما در ایران علاوه بر تهران در چه شهرهای دیگری نصب شده است؟
آثارم در کیش، آبادان، سوسنگرد و خرمشهر نصب شده است و در تهران هم دو اثر در خانه هنرمندان ایران و آثاری در اشل کوچکتر را هم در حوزه هنری دارم.
بیشتر با چه متریالی آثارتان را میسازید؟
با متریالهای مختلف چوب، آهن،برنز، سنگ و گاهی هم به صورت ترکیبی از متریالهای مختلف کار کردهام.
در آتلیه شما تندیسهای کوچک جشنوارهای هم دیده میشود این تندیسها مربوط به چه جشنوارههایی است؟
تندیسهای مختلفی را برای جشنوارهها ساختهام که شامل پروانه زرین جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان،تندیس جشنواره فیلم رشد و تندیسهایی برای جشنوارههای دیگری از جمله بی ینال نقاشی، مجسمهسازی و … میشود.
حدوداً چه تعداد تندیس برای جشنوارهها ساختهاید؟
حدود ۴۰ تندیس
این آثار حس خاصی را در مخاطب ایجاد میکند شاید نوعی علاقه به داشتن آنها، برای شما که خالق آنها هستید چگونه است؟
به هر حال هنرمند آثارش را بر اساس علاقه میسازد، برخی هنرمندان آثارشان را همچون فرزندانشان تلقی میکنند،خوب به هر حال هنرمند اثری را که میسازد مدتی را با آن زندگی میکند و بعد ممکن است دیگر آن را نبیند.
در آثار شما المان پرنده و پرواز بسیار دیده میشود به گونهای که به نظر میرسد به هر حال این المان در همه آثارتان جایی برای خود پیدا میکند آیا این نشانه خاصی در آثار شماست؟
درست است، پرنده در کارهای من زیاد دیده می شود که به هر حال به نوعی علاقه من است.
آثار شما تنها یک فیگور نیست هر کدام مفاهیمی را با خود حمل میکنند؟ که به نظر میرسد این هم علاقه شما به آثار مفهومی است؟
بله. کارهای من بیشتر مفهومی است یعنی همراه با فرم و حجم مفهومی هم دارد. مثلا این آدمی است که بخشی از وجودش تبدیل به شی شفاف شده است، مفهومی را با خود دارد. یا آن مکعب که در فضا معلق است و پرنده ای که پر به نوک دارد هر کدام مفاهیمی را به مخاطب منتقل میکنند. من آن قدر به مجسمهسازی علاقهمندم که اگر بخواهم دوباره شروع کنم باز هم آن را انتخاب میکنم. امیدوارم که آثارم تاثیرگذار هم باشد. من ادعایی ندارم،بلکه مهم این است که خودمان را مشغول میکنیم به کاری که علاقه داریم و ممکن است برخی افراد ماحصل کار ما را دوست داشته باشند یا نداشته باشند.
نظرتان درباره کسانی که آثار شما را دوست ندارند چیست؟
طبیعی است، چه اشکالی دارد. برخی به سیب علاقه دارند، برخی به لیمو شیرین، این دلیلی بر خوب و یا بد بودن این میوهها نیست.
به نظر خودتان در آثارتان بیشتر از چه هنرمندان تأثیر گرفتهاید؟
استادان مجسمهسازی ما معدود بودند. از استاد ابوالحسن خان صدیقی، که بسیار در این زمینه کار کرده و تاثیرگذار بوده گرفته تا صنعتی زاده هنرمند شریف و تاثیرگذار، ژازه طباطبایی، پرویز تناولی، مش اسماعیل و مرحوم مددی، شهوق، قهاری و استادان بسیار دیگر در دورههای مختلف بسیار کار کردند و برای هنر مجسمهسازی ایران زحمت کشیدند اما کسی که در زندگی هنری من و هم دوره ایهای ما بسیار تأثیر گذاشت، استاذ یوآف دارش بود. ایشان در کسی بود که بسیار وقت گذاشت و زحمت کشید و به عنوان معلمی فداکار عمرش را روی تربیت و پرورش هنرمندان مجسمه ساز و هنر مجسمه سازی ایران گذاشت و به نظر من ایشان شخصیت تاثیرگذاری بر هنر مجسمه سازی معاصر ایران بوده است.
شما با واژه مجسمهسازی موافقید؟ برخی معتقدند که مجسمهسازی بیانگر همه ویژگیهای این هنر نیست، نظر شما چیست؟
مجسمه کلمهای عربی است و در کشورهای دیگر اسم دیگری دارد، به هر حال برداشت عموم از این هنر اثر حجمی است که گاه حجم است، گاه هیکل و فیگور، این واژه به هر حال در کشور ما جا افتاده است.
با توجه به این که شما یکی از هنرمندان مطرح مجسمهسازی ایران هستید، فروش آثارتان چگونه است و آیا از درآمدتان به عنوان مجسمهساز راضی هستید؟
بخش عمده وقت من صرف تدریس میشود، البته میتوان از این هنر خوب پول درآورد و زندگی کرد. من هم تا حدودی میتوان گفت بله راضیام. به هر حال علاقهمندان مجسمه سازی در دنیا کم نیستند و اگر شرایط برای فروش مجسمه و آثار حجمی را فراهم کنیم، علاقمندانی دارد و در اکسپوهای مجسمهسازی هم این آثار فروش داشتهاند. هر کس بتواند در این هنر، بخش خیال پردازانه اثر هنری را پیدا کند می تواند هنرمندی تاثیرگذار باشد، فرقی نمیکند در شعر باشد یا نقاشی و مجسمه سازی. برای من بخش خیال پردازانه مجسمه سازی بسیار با ارزش است. در ساخت آثار پرتره و فیگور هم بخشی از آن از روی چیز دیگری ساخته میشود، ولی بخشی هم هست که وجود ندارد و هنرمند با خیالپردازی آن را میسازد که این بخش جایگاه ویژه به آن اثر میبخشد و اتفاق تازهتری برای هنرمند و مخاطب میافتد. یکی از علتهایی که مردم دوست دارند، چیزهای تازه ببیند همین است، گاهی هم اثر آن قدر با ارزش و حرفهای است که همیشه ارزش خاص خودش را دارد. مثل شعر حافظ.
حضور در یک خانواده هنری چه اندازه در هنرمند شدن شما تأثیرگذار بود؟
حضور در خانواده هنری مثل خیس شدن زیر باران است و بنابراین چه بخواهد و چه نخواهد، خیس میشود. بنابراین اگر شرایط برای رشد یک هنرمند به وجود بیاید، همه استعدادها شکفته میشود. مثل بسته لوبیایی است که اگر هزار سال توی ویترین باشد، سبز نمیشود اما اگر در شرایط مناسب درون خاک قرار بگیرد و آبیاری شود، سبز میشود. برای افراد جامعه هم اگر زمینه رشد هنری فراهم شود، هنرمندان مستعدی از درون آن برخواهند خاست. به طور مثال در هنر خوشنویسی شاهدیم که در طول ۴۰ سال گذشته اتفاق عجیبی افتاده است و به گفته آقای امیرخانی، این انجمن اکنون حدود ۴۵ هزار عضو دارد که رقم قابل توجهی است و بر حسب نیاز و فراهم شدن شرایط رشد خوشنویسان در سراسر کشور حالا این تعداد خوشنویس داریم.
به نظر شما هنرهای تجسمی و مجسمهسازی چگونه میتواند فراگیر شود و علاقهمندانش را پیدا کند؟
یکی از بسترهای رشد هنری، آموزش و پرورش است، تا آن که علاقهمندان و خریداران آثار هنری به وجود بیایند. یعنی باید به صورتی باشد که یک پزشک هم با مبانی بصری آشنایی داشته باشد. تصور کنید وقتی حضور در یک خانواده اهل علم یا هنر، منجر به شکوفایی استعدادهای بچههای آن خانواده میشود، حالا میتوان این خانواده را گستردهتر و عمومیتر کرد و به این منظور باید به سراغ آموزش و پرورش رفت و از مدارس شروع کرد، اگر روزی این اتفاق فراگیر شود همه چیز در آینده دگرگون خواهد شد.
آقای شیخالحکمایی دوران دانشجویی شما مصادف شد با موضوع انقلاب فرهنگی و حوادث و رخدادهای انقلاب اسلامی، روند مجسمه سازی ایران را دچار وقفه و مشکلاتی کرد، اما این وقفه چه تأثیری بر هنر مجسمهسازی معاصر ایران داشت و چگونه به حیاتش ادامه یافت؟
هر اتفاق فرهنگی اعم از کند یا تند، تاثیرگذار خواهد بود. مسائل فرهنگی با مسائل سیاسی و اقتصادی متفاوت است. مسائل فرهنگی آن اندازه اهمیت دارد که فرضاً اگر بچه ای به سن مدرسه رسید و مدرسه نرفت شاید تا بعد از دوران سربازی برایش اتفاقی نیفتد اما بعد از ورود به جامعه، تأثیر آن مشخص می شود که این تأثیرات مخرب فرهنگی برای جامعه هم خطرناکتر و زیان آورتر است.اما اگر دورههای آموزشی را طی کرده باشد می تواند نقش مؤثری در جامعه ایفاء کند. مسائل فرهنگی نیاز به سرمایه گذاری طولانی مدت دارد و نتایج آن را در درازمدت مشاهده خواهیم کرد. به هر حال در رشته مجسمه سازی ایران هم به دلایلی در آن مقطع تاریخی از انقلاب اسلامی، ضرورت داشت که در دروس دانشگاهی بازنگری شود و هنر مجسمه سازی هم یکی از آن بخش ها بود که تکلیف آن روشن نبود.
موضوع پایاننامه شما در دوره کارشناسی درباره نظرات علما و مراجع تقلید درباره مجسمهسازی بود در این باره بیشتر توضیح دهید و این که نظرات علما و مراجع تقلید چه کمکی به رشد این هنر در ایران اسلامی کرد؟
در اواخر دهه ۶۰ هنر مجسمهسازی دچار وقفهای شده بود که همزمان با ریاست آقای مهدی چمران بر دانشگاه تهران، زمزمههایی برای بازگشت این رشته به دانشگاه بود که برنامه مدون و شرح درسهای این رشته با توجه به نیازهایی که وجود داشت توسط آقای یوآف دارش نوشته شد و من هم موضوع رسالهام را هویت حقیقی مجسمهسازی انتخاب کردم که در بخشی از آن به نظرات و فتواهای علما و مراجع تقلید درباره هنر مجسمهسازی پرداختم.
علما و مراجع تقلید به چه سؤالاتی درباره مجسمه پاسخ دادند و نظر امام خمینی(ره) در این زمینه چه بود؟
در این پایاننامه، مراجعی چون آیتالله فاضل لنکرانی، آیتالله جوادی آملی و…حدوداً به ۴۰ سؤال من در زمینه مجسمهسازی پاسخ داده بودند تا از این هنر رفع شبهه کنند. چون به گفته امام (ره) رشته مجسمهسازی از جمله مسائلی بود که باید تکلیف آن روشن میشد. حضرات آیات، به سؤالاتی چون تفاوت مجسمه با بت و استفتاء درباره استفاده از ماکت و مجسمه سربازان در میدان جنگ برای فریب دشمن پاسخ داده بودند که بت پرستش میشود ولی مجسمه پرستش نمیشود، همچنین این علما توضیح داده بودند که مجسمهسازی مشکلی ندارد و در خصوص استفاده از این هنر برای مقاصدی چون ساخت دست و پای مصنوعی و پروتز برای مجروحان جنگی، استفاده از ماکت سرباز برای فریب دشمن در میدان جنگ و نظایر آن نیز اعلام کردند که نه تنها مشکلی ندارد بلکه لازم نیز هست. به هر صورت با فتواهای این مراجع تقلید از هنر مجسمهسازی رفع شبهه شد و منجر به بازگرداندن این رشته به دانشگاه شد که به دنبال آن آقای دارش، بر اساس نیازها شرح درسها را دوباره نوشتند و اولین گروه از دانشجویان بعد از انقلاب وارد دانشگاه شدند.
اولین گروه از دانشجویان مجسمه سازی بعد از انقلاب چه سالی وارد دانشگاه شدند و چه کسانی برای بازگرداندن و ماندگاری تدریس این هنر در دانشگاه تلاش کردند؟
در سال ١٣٧١، اولین دوره دانشجویی رشته مجسمهسازی در دانشگاه تهران پذیرفته شد. آن هم با تلاش بی وقفه و برنامه ریزی های هوشیارانه آقای یؤآف دارش و مدیریت آقای مهندس مهدی چمران، که آن زمان رئیس دانشگاه تهران بود، بعد با پیگیری هایی که انجام شد این رشته در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران تثبیت شد و پس از آن دانشگاه هنر و دانشگاه نیشابور نیز در این رشته دانشجو پذیرفت.
بنابراین از سال ۵٨ تا ٧١ حدود ١٣ سال در هنر مجسمهسازی ایران وقفه افتاد،این موضوع چه تبعاتی داشت و چه تأثیری بر هنر مجسمه سازی معاصر ایران گذاشت؟
چند مشکل بزرگ در این وقفه طولانی داشتیم. درست است که از دوره پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵٧ تا سال ٧١ دانشجو مجسمهسازی پذیرفته نشد و زمان ١۴ ساله ای این وقفه به طول انجامید، اما در واقع تا فارغ التحصیلی اولین دانشجویان پذیرفته شده در این رشته در سال ٧۵، حدود ٢۰ سال طول کشید و طبیعتاً در این ٢۰ سال هم در واقع مجسمه ساز نداشتیم، داور و منتقد و مدرس هنر مجسمهسازی هم نداشتیم. بنابراین فاصله بین نسل آخر مجسمهسازی در پیش از انقلاب با اولین نسل مجسمه سازان بعد از انقلاب حدود ٢۰ سال شد. یادم می آید که سال ۶٣ مصاحبه ای کردم با یکی از روزنامه ها و این مسئله را تأکید کردم که در آینده در زمینه مجسمهسازی دچار مشکل خواهیم شد، چون برای این رشته دانشجو پرورش ندادهایم. هر رشتهای که دانشجو برای آن تربیت نشود و آموزش نداشته باشد، مشکلات خاص خود را خواهد داشت.
حالا بعد از رونق دوباره هنر مجسمه سازی و تدریس دوباره آن در دانشگاه از سال ٧۵ تاکنون آیا به نظر شما روند رشد این هنر در این فاصله زمانی راضی کننده بوده است؟
رشد این هنر به نظر من در این مدت زمان کوتاه جهشی بوده است. تعداد زیادی دانشجو پرورش دادیم و اتفاقات زیادی هم در این هنر افتاده است از جمله برگزاری بی ینال های مجسمه سازی، که اگر چه حدود شش یا هفت دوره برگزار شده و یا برگزاری سمپوزیوم های مجسمه سازی که چهار دوره داشتیم، اما این رشد قابل توجه بوده است، چون جامعه یک جامعه پویا و فعال است که درتمام زمینه های هنری مثل فیلم کاریکاتور، نقاشی و …زمانی که عرصه برای ارائه آن فراهم شود این استعداد وجود دارد که مطرح شود و نمونه آن هم موفقیت هنرمندان ایرانی در عرصههای بینالمللی است. امروز مجسمهسازان فعال ما هم در عرصه هنر بینالمللی حرفی برای گفتن دارند.
با توجه به این رشد جهشی به نظر شما می توان مجسمه سازی امروز ایران را با هنر مجسمه سازی روز دنیا مقایسه کرد؟
این نگاه خوبی نیست. مثل مقایسه قالیبافی در ایران با خارج از ایران است. به طور مثال در هند مجسمه سازی جزء زندگی آنهاست مثل نقشی که خط و خوشنویسی در زندگی ما ایرانیان دارد.
ما هم در طول تاریخ نقش برجسته،معماری و مجسمهسازیهای بسیاری مربوط به تمدنهای مختلف داشتهایم که در ادوار بعدی به شکل دیگری ادامه یافته است ولی به نظر میرسد به دلیل همان وقفه ٢۰ ساله در هنر مجسمهسازی مدرن و معاصر همگام با هنر روز دنیا پیشرفت نداشتهایم؟
اگر منظور شما مجسمه سازی به معنایی است که در اروپا رایج است و آن چه در یونان و روم باستان بوده و بعد در دوره رنسانس ادامه یافته، مجسمه سازی جز زندگی روزمره آنهاست. ما هم چیزهای دیگری داریم و لزومی ندارد که همه ملت ها همه چیز را شبیه هم داشته باشند. به هر حال هنر امروز مجسمهسازی در ایران ، هنر جوانی است. اگر مجسمهسازی را به معنی ساخت مجسمه، پیکره سازی و هیئت های انسانی در نظر بگیریم؛ این درست است اما ما به نوع دیگری مجسمه سازی داشتیم مثل شهر یزد که خود یک نوع حجم و مجسمه سازی است یا بناهای اصفهان. نوع نگاهی که به بادگیرها، مناره ها و دیگر معماریها داشتیم در واقع احجامی هستند که ارزش هنری امروز را دارند و به همین دلیل بازسازی و مرمت می شوند، بخشی از این آثار هویت و ارزش تاریخی دارد و بخشی از ارزش آن هم هنری است. همان طور که در کارهای هنرمندان امروز هم می بینید که با الهام از این المانها، آثار تازه ای خلق کردند. هنرمندان رشتههای مختلف نیز در ٧۰ سال اخیر از این موتیفها و دیگر المانهای فرهنگ و تاریخ گذشته ایران در آثارشان بهره بردهاند. بنابراین ما هنر خاص خودمان را داریم که اتفاقاً خوب است همین هنر خاص خودمان را رشد و بسط دهیم تا معلوم باشد متعلق به کدام فرهنگ و کشور است.
برخی معتقدند که هنر مجسمه سازی ما ریشه در غرب دارد و ما از آنها تأثیر گرفتیم نظر شما چیست؟
آن بخش از هنر مجسمهسازی که پیکره سازی است، ریشه تاریخی دارد و غربی ها از جمله ایتالیا سابقه طولانی تری در این زمینه دارند. ما هم در ایران در دوره های مختلف تاریخی مجسمهسازی داشته ایم که در دوره ساسانیان مجسمه سازی ما در عین حال که به لحاظ هنری و زیبایی شناسی مطرح بوده است وجه روایت گری هم داشته است، گویی فیلم و عکس گرفته شده و راوی آن را روایت می کند، در دوره هخامنشیان هم همین طور، چیزهای روایت میشود که این ویژگی در اروپا از جمله تمدن یونان و مصر هم بوده است. اما در دوره ای به دلایلی این جریان فصل و قطع می شود و هنرمندان ایرانی توانایی هایشان را درهنرهای دیگری بروز میدهند که نمونه آن را در معماری اماکن مقدسه مثل مساجد، قالی و گلیم بافی، سفالگری و دیگر هنرهای کاربردی میبینیم و می توان رد این هنرها را دنبال کرد.
در مجموع حضور هنرمندان مجسمهساز ایران درعرصه بینالمللی چگونه بوده است؟
به نظر من قابل قیاس نیست. اما می توان گفت هنرمندان مجسمه ساز ایرانی که در عرصه بین المللی حضور داشتهاند، جز هنرمندان خوب بوده اند و به لحاظ آماری هم تعداد هنرمندانی که در دوسالانه ها، سه سالانهها و سمپوزیومهای بین المللی شرکت کرده اند، در سالهای اخیر قابل توجه بوده است.
به نظر شما ضعف ما در هنر مجسمهسازی امروز چیست؟
ما ضعف نداریم باید شرایط را برایش فراهم کنیم. ما در شهر تهران حتی یک موزه برای مجسمهها نداریم.
بحث راهاندازی موزهای برای مجسمههای شهر چند سالی است که از سوی سازمان زیباسازی مطرح شده است آیا راهاندازی این موزه همه نیاز این شهر را برطرف میکند؟
برای گردآوری مجسمههای کوچک و بزرگ در قالب یک باغ مجسمه، حرفش هست ولی به نسبت شهر تهران؛ ما نیاز به موزههای مجسمه بیشتری داریم که باید شرایط برای داشتن آن ها فراهم شود. ما می توانیم نه یک باغ مجسمه که دهها باغ مجسمه در سطح شهر داشته باشیم. به هر حال همان طور که میدانید سرمایه گذاری روی بخش هنری مثل سرمایه گذاری و کشف یک معدن طلاست. یک تکه سنگ بی ارزش را هنرمند با سه حرکت تبدیل به یک اثر هنری جاویدان و موزهای میکند بنابراین این شرایط باید توسط مردم، دولتمردان و هنرمندان فراهم شود تا مردم را با این هنر آشنا کنیم.
فاطمه حامدی خواه