● محل تـولد: آمـل
● درگـذشت: ١٧ شهریور ١٣٩۵ در تهران
زندگینامه، آثـار و سوابق هنری
وی استاد برجسته موسیقی ایران و نوازنده پیشکسوت تار بود که دوران حیات پرثمرش، دستاوردهای قابل ملاحظهای برای موسیقی و هنر ایرانی، به همراه داشت. او یکى از سه فرزند پسر، در خانواده دکتر شریف، پزشک نامدار تهرانى است. فضاى مساعد خانواده، شرایط رشد سالم و آموختن موسیقى اصیل را براى او فراهم کرد و در محیط زندگى آنها از فشارها و ممنوعیت هایى که در خانواده هاى بسیارى از موسیقیدانان دیده مى شد و برخى هنرمندان با یادآورى آنها تلخکام مى شدند، اثر و خبرى نبود. کودکى او، مصادف با یکى از حساس ترین دوران تاریخ بوده است؛ هم از لحاظ سیاسى ـ اجتماعى و هم از لحاظ موسیقى. در این دوره (۱۳۲۴ – ۱۳۱۲)، موسیقى اصیل ایرانى، یک بار در میانه سلطنت رضا شاه طرد شد و آموزش موسیقى کلاسیک اروپایى در هنرستان ها برنامه رسمى موسیقى کشور ابلاغ گردید و یک بار هم با آغاز سلطنت محمدرضا شاه و آزادى هاى اجتماعى برخاسته از هرج و مرج جامعه و درگیر شدن با جنگ جهانى دوم (۱۳۲۴ – ۱۳۱۸)، همان موسیقى طرد شده، رواج و رونق فوق العاده یافت و تحولات اجتماعى ایران، یا به بیان بهتر؛ تهران، برداشت هاى تازه و فضاهاى جدیدى را در موسیقى ایرانى پدیدار مى کرد. او در نوجوانی، تار را به عنوان ساز محبوب خود برگزید. از هنرمندان بزرگ هم نسل او، هیچ کس تار نواز حرفه اى نشد و این از ویژگى هاى انحصارى فرهنگ شریف است. عصر تار در موسیقى ایرانى، بعد از دوره میرزا حسینقلى و درویش تمام شده بود و بعد از کنار رفتن شاگردانشان: نى داوود، موسى معروفى، على اکبر شهنازى و …، از صحنه هاى موسیقى در اواسط دهه ،۱۳۲۰، تار تبدیل شده بود به سازى دست چندم، در رده اى پایین تر از ویولون، پیانو و قره نى.
حدود یک دهه بعد(دهه ۱۳۴۰ – ۱۳۳۰)، که موسیقیدانان جوانى از متولدین سال هاى ۱۳۱۵ – ۱۳۰۵، در برنامه هاى موسیقى رادیو تهران درخشیدند، در کنار نام هایى چون پرویز یاحقى، حبیب الله بدیعى، حسن کسایى، جهانگیر ملک، همایون خرم، رضا ورزنده و … بسیارى دیگر، تنها فرهنگ شریف بود که تار مى نواخت. باقى تارنوازان، به غیر از چهره هاى پرورده در هنرستان موسیقى ملى که راهى دیگر مى رفتند، نظیر هوشنگ ظریف، یا متعلق به نسل قبل بودند؛ نظیر شاپور حاتمى، لطف الله مجد و جلیل شهناز و یا در آن زمان کودک بودند و دوره هاى ابتدایى آموزش را مى گذراندند، نظیر محمدرضا لطفى، داریوش طلایى و … و همانطور که گفته شد، عصر ویولون بود و صداى آرشه هاى شاگردان کلاس استاد ابوالحسن صبا و استاد حسین یاحقى در موسیقى تهران، صداى غالب بود.
متأسفانه فرهنگ شریف، از دوران آموزش خود نزد شهنازى کمتر سخن گفته است، چرا که او هنرمندى بود که حرف زدن درباره خود را دوست نمى داشت؛ و علت آن حجب طبیعى و فروتنى ذاتى او بود. شنیدن نواخته هاى عبدالحسین خان و نواخته هاى شریف، تأثیرپذیرى شاگرد از استاد را اثبات مى کند. لیکن این تأثیرپذیرى به آسانى عیان نیست و در ناخودآگاه نوازنده نامدار موسیقى ما اتفاق افتاده است. پستوى نوازندگى استاد، خیلى سریع تر است و جملاتش، به ردیف کلاسیک نسبتاً نزدیک تر و از نوعى عصبیت و فشردگى و روحیه تهاجمى و تند حکایت مى کند که برخاسته از شخصیت فردى او بوده است. در حالى که نوازندگى شاگردانش، بنا به اقتضاى موسیقى زمان خود، که از رادیو ارائه مى شدند از صفحات گرامافون و بالطبع زمان خیلى وسیع ترى در اختیار نوازنده مى گذاشت؛ داراى تمپوى بسیار آرام تر است، جملات از قید ردیف کلاسیک، رها هستند اما در چارچوب اصالت هاى ایرانى حرکت مى کنند، استفاده از تکنیک هایى مثل فشردن خرک، ویبروسیون هاى طولى و عرضى روى سیم، سکوت هاى طولانى، طنین انداختن ناله یک سیم در فضاى انباشته از سکوت، برخلاف نوازندگان قدیم که سعى مى کردند فضاى سازشان پر و انباشته از صداى مضراب هاى ریز و تک باشد و بالاخره استفاده از افه هایى که بخشى از آنها حاصل رویارویى مستقیم و طولانى مدت نوازنده با میکروفون و امکانات صداسازى آن است. اینها خصوصیات ظاهرى و قابل توضیح در تار نوازى و فرهنگ شریف هستند؛ و خصوصیت باطنى و غیرقابل توصیف هنر او که تنها با شنیدن همدلانه قابل درک است، گرما و صمیمیت و خلسه اى طولانى است که عاشقان ساز فرهنگ شریف، مجذوب و شیداى آنند و تأثیر آن براى شنونده اى که دوستدار این موسیقى باشد، چنان است که تا ساعت ها بعد از پایان یافتن نوازندگى او نیز در گوش و مغز آنها صدا مى کند و از نشئه اى خوش و شیرین، سرشارشان مى سازد
هنگامى که عبدالحسین شهنازى درگذشت، فرهنگ شریف پانزده ساله بود؛ و بایستى آموختن را ادامه مى داد. متأسفانه اطلاعات خیلى دقیقى از سال هاى آموزش او در دست نیست، در یکى دو منبع آمده است که او از محضر استاد على اکبر شهنازى و استاد مرتضى نى داوود، دو نوازنده بزرگ در سال هاى ۱۳۲۰ – ۱۳۰۰ نیز استفاده کرده است. اما آنچه که نواخته هاى او نشان مى دهد، این است که شریف جوان؛ از همان سال هاى ابتداى جوانى، یعنى ابتداى دهه ۱۳۳۰ که سال هاى طلایى موسیقى رادیو و عصر گل ها بود، روش نوازندگى دلخواه و راه بیان احساسات فردى خود را به شکلى بى تکلف و آزاد پیدا کرده و صداقت او، ضامن دوام و ماندگارى و محبوبیت او شده است. همچنین او از نوازندگان نادرى است که شهرت خود را مدیون آهنگسازى، ترانه سازى و همراهى با خوانندگان مؤنث و مذکر نبوده است؛ بلکه تنها و تنها با هنر تک نوازى و بداهه نوازى مطرح شده که مشکل ترین زمینه براى عرض اندام و به عرصه آمدن یک موسیقیدان ایرانى است. فرهنگ شریف قطعات متعددى براى تار ساخته، البته بیشتر به صورت بداهه هاى خلاق و آنى. که بخشى از آنها را هنرمند ارجمند جناب آقاى هوشنگ ظریف، نت نویسى کرده و آقاى محمدرضا گرگین زاده، آنها را به چاپ رسانده است. آهنگ هاى دلنشینى از او را خوانندگان اجرا کرده اند، اما شناخت او تنها با بداهه پردازى هاى او بر تار است. یگانه معشوق حقیقى زندگى اش.
او در سال هاى ۱۳۵۶ – ۱۳۳۱، در برنامه هاى مختلف موسیقى رادیو، تلویزیون و جشن هنر شیراز شرکت کرد. صداى ساز او همه جا شاخص بود و دوستداران خود را در بین ایرانیان تمام جهان، حفظ کرده است.از نمونه هاى بسیار زیباى نوازندگى او، اولین برنامه آوازى زنده یاد محمودى خوانسارى است که شادروان محمودى نیز همیشه از آن به زیبایى یاد مى کرد. همچنین اجراهایى در برنامه هاى گل ها و برگ سبز و به ویژه برنامه اى در تالار رودکى به سال ۱۳۵۳، همراه حسین و اسدالله ملک، محمد موسوى و محمودى خوانسارى و امیر ناصر افتتاح که تمرکز و شفافیت نوازندگى او روى صحنه، شگفتى آفرین بود. بعد از انقلاب، او نیز برخلاف میل خود، به خاطر شرایط نامساعدى که براى موسیقى در سال هاى پیش از صدور حکم تاریخى امام خمینی (ره)، در جامعه وجود داشت، به خارج از کشور مهاجرت کرد. زندگى او در کنار ایرانیان هنردوستى که با موسیقى او جوانى کرده و به پیرى رسیده بودند، از رفاه و محبوبیت برخوردار بود ولى شریف بدون ایران نمى توانست زندگى کند و در هیچ نقطه از جهان، ملیت و موسیقى و زبان خود را فراموش نکرد.
بعد از بازگشت به ایران، که با سفرهاى گهگاهى به خارج تداوم داشت، کلاس تدریس خصوصى تأسیس کرد، در کلاس هاى دانشگاه به عنوان نوازنده میهمان دعوت شد. خانم دکتر سیمین دانشور، به یاد مى آورد که در سال هاى تدریس زیباشناسى در دانشگاه تهران، طی سال هاى ۱۳۴۰، گاه از فرهنگ شریف دعوت مى کرد که در کلاس هاى استتیک، براى دانشجویان تار بزند و او نیز با کمال فروتنى و مهربانى مى پذیرفت و مى آمد.
او نوارهاى متعددى را در آمریکا و ایران ضبط کرد. راز فرهنگ شریف در زندگى و نوازندگى، رازى بود درونى و مربوط به سرشت و طبیعت مهربان او بود. روح بزرگوار و سخاوت انسانى شادروان فرهنگ شریف و رأفت قلبی او، گوهرى است که بین موسیقیدانان ایرانى، کمتر نظیرى داشت و خاص خود بود.
در دیگر احوال او آمده است: از همان دوران کودکی به موسیقی گرایش زیادی داشت، به طوری که وقتی پدرش یک بار با تار قطعاتی را میزد، او به ذهن میسپرد و همان قطعات را مینواخت. یک روز که پدرش در خانه نبود، سازش را برداشت و شروع به نواختن کرد. وقتی پدر ناگهان به خانه وارد شد و ذوق و استعداد پسرش را دید، او را تشویق کرد و به کلاسهای استاد علیاکبرخان شهنازی برد. بدین ترتیب از چهار سالگی، تحت تأثیر آموزش موسیقی به وسیله پدرش و نیز رفتوآمد بزرگان موسیقی به منزل آنها، خصوصاً عبدالحسین خان شهنازی، برادر حاج علی اکبرخان شهنازی، موسیقی را فرا گرفت و از امکان ویژه پدرش که دکتر داروساز بود و با اهل هنر نیز معاشرت میکرد، بهره ویژه برد. او تار را نزد استادان عبدالحسین شهنازی و مرتضی نیداود، تارنوازان بزرگ اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی آموخت، اما شیوه نوازندگی وی به اساتیدش شباهتی ندارد و مخصوص خود اوست. وی از تکنوازان و بداهه نوازان سرشناس موسیقی ایرانی شناخته میشود. در دوازده سالگی نخستین تکنوازی خود را که زنده از رادیو پخش میشد، با موفقیت اجرا کرد و به دنبال آن در اغلب برنامههای گلها به عنوان تک نواز آواز، خوانندگان برنامه را همراهی میکرد. یکی از مهمترین و دلنشینترین سبکهای نوازندگی تار، متعلق به اوست. وی با ابداعاتی که در نحوه انگشتگذاری و مضراب زنی در نقاط مختلف سیمهای تار انجام داده، از تار صدایی کاملاً متفاوت به وجود آورده که بسیاری معتقدند زیباترین صدای تولید شده از ساز تار است. وی همچنین با قریحه بیمانندش، ملودیهایی بسیار لطیف و زیبا ساخته است. استفاده از ظرفیتهای تار در صدا دهیهای متنوع، سکوتهای سنجیده، آفرینش جملاتی فارغ از قالبهای ردیف، جوابهای کوتاه و مؤثر، اجرای ماهرانه انواع کششها و مالشهای طولی و عرضی که ریشه در روشهای ویولننوازی ایرانی دارد، تکیه بر خیال آزاد و قدرت ایجاد موقعیتهای خلسهآور در هنگام تکنوازی و آفرینش کوکهای گوناگون اختصاصی، از ویژگیهای برجسته هنر نوازندگی فرهنگ شریف بشمار میرود؛ به گونهای که سبک و اسلوب نوازندگیاش منحصر به خود او بوده و از ساز هیچ نوازندهای به غیر از ساز خودش شنیده نشده است.
فرهنگ شریف چند سال به آمریکا سفر کرد و در دانشگاههای معتبر آنجا نیز کرسی استادی داشت. وی دارای نشان درجه یک هنری، معادل دکترا بود، که در دورهٔ ریاست جمهوری محمد خاتمی به وی اهدا شد. او از سوی مرکز حفظ میراث فرهنگی شرق، در دانشگاه موزه هنر لندن، برای برگزاری کنسرت پژوهشی و همچنین تشکیل کارگاه تخصصی ساز تار دعوت شد. در این سفر، علاوه بر اجرای کنسرت پژوهشی، ویژگیهای ساز تار را در ۵ جلسه تشریح کرد. این کنسرت از سوی دانشجویان و علاقهمندان با استقبال فراوانی مواجه شد. فرهنگ شریف کنسرتهای پژوهشی در کشورهای آلمان و انگلستان برگزار کرده است. وی همراه با محمدرضا شجریان کنسرتهای مختلفی در ایران و کشورهای مختلف اجرا کرد.
سرگذشت از زبـان استـاد
چهار ساله بودم که متوجه شدم پدرم نزد علی اکبر خان شهنازی آموزش ساز تار می بیند و در آن سالها که به روش سینه به سینه آموزش داده می شد، معمولا پیش درآمدهای طولانی را به هنرجویان آموزش می دادند. یک بار که پدرم در حال نواختن یکی از این پیش درآمدها بود، در حین نواختن، ادامه پیش درآمد را فراموش کرد و من بدون مقدمه به پدرم گفتم: آقا جون ادامه آهنگی که می نواختید این طوری است و سپس شروع کردم به خواندن ادامه پیش درآمد. پدرم از من خواست ادامه پیش درآمد را از ابتدا تا انتها برایش بخوانم. و من این کار را بدون هیچ اشتباهی انجام دادم و از آن به بعد حکم ضبط صوت پدرم را ایفا میکردم و هر زمانی که دچار مشکل میشد از من کمک می گرفت. وقتی پدرم متوجه استعداد و علاقه من شد، ساز تار را نزد عبدالحسین شهنازی برادر علی اکبر شهنازی فرا گرفتم. تمام صداهایی که از این ساز بیرون می آید از هیچ ساز دیگری بیرون نمی آید و من موفق شدم بیش از سی نوع صدا از این ساز بیرون بیاورم.
یک بار از دفتر آقای خاتمی با من تماس گرفتند و زمانی را برای ملاقات با ایشان در اختیار من قرار دادند. در هنگام دیدار، ایشان از وضع من سوال کردند از جمله اینکه: شما از جایی حقوق دریافت میکنید؟ گفتم: خیر. گفتند: نشان درجه یک هنریتان را گرفتهاید؟ گفتم: خیر. در پایان گفتند چه کاری از من توقع دارید؟ و من گفتم: دیدار با شما بهترین هدیه برای من بود و خداوند این هنری را که به من عطا کرده بالاترین هدیه است و خودم را در عین نیاز نیازمند نمیبینم و سپس آقای خاتمی به وزیر وقت ارشاد گفتند: تنها کسی که در طول هشت سال خدمتم از من چیزی نخواست، ایشان بودند و دستور اهداء نشان درجه یک هنری را صادر کردند.
آثـار
– من میخوام به خونه خدا برم – شعر: لیلا کسری (هدیه)
– آثار متعدد در برنامه گلها به همراه آواز بنان، اکبر گلپایگانی، ایرج
– موی سپید – با آواز اکبر گلپایگانی
– بزم عاشقان – با آواز ایرج و اکبر گلپایگانی
– همایون – برنامه گلها با محمدرضا شجریان
۱۳۶۳ – آلبوم پیوند مهر – با آواز محمدرضا شجریان
– آلبوم عشاق
– آلبوم شور معشوق
– آلبوم کرشمه
– آلبوم اصفهان
– آلبوم مهر افروز
– آلبوم ساز و نوا
– آلبوم سدره
– آلبوم نازنین یار
۱۳۸۲ – آلبوم زخمه
۱۳۸۳ – آلبوم عاشقانهها
۱۳۸۴ – آلبوم زمرد
۱۳۸۸ – آلبوم آه باران با آواز محمدرضا شجریان
۱۳۹۱ – آلبوم چنگ اورنگ ۱ و ۲
– آلبوم بهار بهاره – آهنگسازی آلبوم و تکنوازی تار
ایشان اصالتا آملی هستن