● محل تـولد: زنجـان
● درگـذشت: ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ در تهران
زندگینامه، آثـار و سوابق هنری
پدر و مادر وی از اهالی طالقان بودند اما به دلیل شغل پدر، سالها در زنجان اقامت داشتند، او نیز در زنجان متولد شد و تا سه سالگی در آن شهر زندگی کرد. وی از کودکی علاقهٔ خود را به رنگها نشان داد و به گفتهٔ خودش از کودکی با خط خطی کردن دیوار همسایهها کشیدن نقاشی انتزاعی را تمرین میکرد. پدرش کارمند اداره راه و مادرش خانهدار بود. دوران تحصیل را در دبستان علامه و دبیرستان شرف تهران گذراند. کلانتری در سال ۱۳۳۰، وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای تهران شد و در سال ۱۳۳۸، در رشتهٔ هنرهای تجسمی فارغالتحصیل شد. آشنایی او با همایون صنعتیزاده، موجب راهیابی او به مؤسسهٔ انتشاراتی فرانکلین، ناشر کتابهای درسی و نشریهٔ پیک گشت. به این ترتیب او به تصویرگری کتابهای درسی روی آورد. استاد پرویز کلانتری، در سال ۱۳۳۴، به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمد و تا سال ۱۳۴۷، که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتقل شد، در آن سازمان فعالیت داشت. شادروان پرویز کلانتری، از نقاشانِ مطرح نوگرای ایران بود. بسیاری از نقاشیهای آشنا برای کودکان دبستانی، بویژه در کتابهای نظام قدیم آموزش و پرورش، همچون روباه و خروس، چوپان دروغگو، حسنک کجایی؟، مرغابیها و لاکپشت و روباه و زاغ از آثار او بودند. وی در مراکز هنری از جمله دانشکدهٔ هنرهای زیبای تهران و کالج هنری کودکان در کالیفرنیا کار کرد و مدتی نیز مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهران بود. استاد کلانتری، نمایشگاههای گروهی و انفرادی بسیاری در داخل و خارج از کشور برگزار کرد. یک اثر از آثار این نقاش برجسته، در فهرست تمبرهای ویژه سازمان ملل به چاپ رسیده است. همچنین تابلوی مشهور شهر ایرانی، از نگاه نقاش ایرانی؛ از آثار او، در مقر سازمان ملل در نایروبی قرار دارد.
زندهیاد استاد پرویز کلانتری، نزدیک به ۲۶ کتاب کودک همچون: کدو قلقله زن، جمجمک برگ خزون، گل اومد بهار اومد و رنگین کمان را تصویرگری کرده است. این نقاش هنرمند، دستی هم در نوشتن داشت و کتابهایی مانند: ولی اوفتاد مشکلها، چهار روایت، نیچه نه و فقط بگو مشد اسماعیل را روانه بازار نشر کرده است. همچنین مقالات بسیاری در مورد هنر و هنرمند ایرانی، از این نقاش و تصویرگر در نشریات ایرانی منتشر شدهاند و او در سفرهای خود به خارج از ایران، برای معرفی هنر ایرانی به مخاطبان خارجی، تلاش زیادی کرده است.
وی از سال ۱۳۵۳، با شروع نقاشیهای کاهگلی، دورهٔ تازهای را در زندگی هنری خود آغاز کرد. تابلوهای او جلوهای ملموس از زندگی مردمان کویر و ساحل را در خود دارد. او بیشتر با تابلوهای کاهگلیش شناخته میشود و حتی بسیاری او را پایهگذار سبک کاهگلی میدانند؛ اما به گفتهٔ خودش پیش از او، مارکو گریگوریان اولین کسی بود که این کار را کرد، هرچند شیوهٔ کلانتری برخلاف گریگوریان، که کاملاً انتزاعی و مدرن بود، ملایمتر و طبیعیتر است. وی گفته است: من نقاش مناظر خاک آلود مملکتم هستم. به همین دلیل است که او در بیشتر کارهایش، فضاها و نمادهای روستایی و بومی را تصویر میکرد. استاد کلانتری، همچنین از هنرمندان بنام مکتب سقاخانه بود. او به نویسندگی و روزنامهنگاری نیز پرداخت و چند مجموعه داستان منتشر کرد، از وی هم چنین مقالات هنری متعددی در خصوص ارتباط هنر و هنرمند ایرانی، در نشریات منتشر شده است. استاد کلانتری، در جمعه ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵، پس از تحمل بیماری طولانی، به دلیل عارضه مغزی و قلبی و ضعف بدنی درگذشت.
نمایشگاهها
انفرادی
۱۳۳۰ – گالری استتیک
۱۳۴۰ – دانشکده هنرهای زیبا
۱۳۴۹ – دانشکده هنرهای زیبا
۱۳۵۱ – گالری سیحون
۱۳۵۲ – موزه کرمان
۱۳۵۴ – گالری سیحون
۱۳۶۶ – گالری کتاب سرا
۱۳۶۹ – گالری کتاب سرا
۱۳۷۰ – گالری کلاسیک – اصفهان
۱۳۷۰ – گالری هوریان – کالیفرنیا
۱۳۷۱ – گالری پاریز – رفسنجان
۱۳۸۹ – گالری ساربان – تهران
گروهی
۱۳۴۶ – نمایشگاه هنر مدرن ایرانی – دانشگاه کلمبیا
۱۳۴۹ – نمایشگاه «۲۵ سال هنر معاصر ایرانی – تهران
۱۳۵۳ – نمایشگاه یاد بود بازیهای آسیایی – گالری قندریز – تهران
۱۳۵۵ – نمایشگاه هنر معاصر ایرانی – تهران
۱۳۵۶ – نمایشگاه واش آرت، بخش ایرانی – واشینگتن
۱۳۶۲ – موزه آسیای شرقی – کالیفرنیا
۱۳۶۷ – گالری واگنر – آلمان
۱۳۷۰ – تایجان اکسپو – کره جنوبی
۱۳۷۲ – نمایشگاه لیلات کالا – دهلی نو
۱۳۷۴ – سومین دوسالانه نقاشی – تهران
۱۳۷۵ – نمایشگاه گروهی – کالیفرنیا
۱۳۷۶ – نمایشگاه MK۲ – پاریس / چهارمین دوسالانه نقاشی – تهران
۱۳۷۷ – نمایشگاهی در ساختمان سازمان ملل – نیویورک
۱۳۷۸ – اولین دوسالانه طراحی – تهران
۱۳۷۹ – گالری آزتک – مادرید
۱۳۸۰ – دومین دوسالانه نقاشی – تهران
۱۳۸۰ – نمایشگاه هنر معاصر ایرانی – لندن
۱۳۹۳ – کاخ موزه نیاوران
۱۳۹۳ – جشنواره تجسمی فجر
شرح حال شخصی
سالها پیش کودکی با قطعه زغالی توی کوچه روی دیوار خانه شان نوشت: اگر میخواهی مرا بشناسی سر این خط را بگیر و بیا. او خط را پیچاند و پیچاند و رفت روی دیوار کناری و بعد روی دیوار همسایه، رفت تا انتهای کوچه و خط را ادامه داد تا کوچه های بعدی، تا اینکه ناگهان متوجه شد؛ در یک محله غریبه گم شده است. شروع کرد به گریه و زاری چون گمشده بود. البته طبیعی بود که سر آن خط را دوباره بگیرد و برگردد سر جای اول. ولی از آن جا که خط را در هم پیچانده بود دیگر نمی توانست این کار را انجام دهد.
حالا ببینیم قضیه چه بوده است؟ اصلا کسی قرار نبود این بچه را بشناسد که سر آن خط را بگیرد و آن را دنبال کند تا بداند این بچه کیست؟! در واقع معنای روانشناختی این کار چنین است که، این بچه می خواست خودش خودش را بشناسد و در وادی خودشناسی بود که رفت و گم شد. حالا سالها گذشته است و من همچنان او را میبینم که در حال خط کشیدن است تا خودش را پیدا کند.
در صبح روز شنبه نخستین روز هفته و نوروز سال ١٣١۰ هنگام طلوع آفتاب و در لحظه تحویل سال کودکی به دنیا آمد. همین که چشم گشود و سفره هفت سین را دید گفت: نوروزتان مبارک. از این رو نام پرویز بر او نهادند. در دو سالگی پیراهن سفید بلندی به تن داشت و از مادرش می خواست دکمه های رنگین گوناگون بر آن پیراهن بدوزد. کودکی با پیراهن عجیب و غریب که سر تا پا پوشیده از دکمه های الوان بود. در دو سالگی عشق خود را به رنگها نشان داد و در سه سالگی با خط خطی کردن در و دیوار همسایه ها، به جکسون پولاک نشان داد که چگونه باید نقاشی انتزاعی ساخت. البته جکسون پولاک، هیچگاه از همسایه ها کتک نخورد. امروز هم در میان انبوه خاطرات پراکنده، هنوز او را می بینم که در هفت هشت سالگی، با قطعه زغالی روی دیوار مینویسد: اگر می خواهی مرا بشناسی سر این خط را بگیر و بیا.