تصويری و نمايشی

نگاهی به تاریخچه سینما و پیدایش آن در ایران

 شناخت سینما – سینما چیست ؟

نظریه پردازان فرانسوی علاقمند به تمایز گذاری میان « فیلم» و « سینما» ، هستند. از نظر آنان جنبه «فیلمی» این هنر، به رابطه آن با جهان پیرامون و جنبی سینمائی آن مستقیماً با زیبائی شناسی و ساختار درونی این هنر رابطه دارد.

در انگلیس علاوه بر این بر این دو اصطلاح، واژه سومی نیز وجود دارد. که آن مووی، «Movie » است  که بر سومین جنبه پدیده فیلم یعنی نقش آن به عنوان کالای اقتصادی، دلالت می کند. این سه جنبه البته رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند. و چیزی که از نظر یکی  «Movie » است  ممکن است به نظر دیگری « فیلم » باشد. اما به طور کلی ما این سه اصطلاح را غالباً شبیه به هم بکار می گیریم. در صورتی که  «Movie » را باید مثل تنقلات مصرف کرد.

    سینما هنری است متعالی و با رایحه ای از زیباشناسی و فیلم فراگیرترین این سه اصطلاح و با حداقل مفاهیم ذهنی است.

تاریخ «Movie »، « سینما » و « فیلم »، اگرچه دوره ای کمتر از یک قرن و تنها چند دهه اخیر را در بر می گیرد اما ساختار تکاملی متراکم و بغرنجی را نشان می دهد. این امر تا حدودی نتیجه ماهیت انفجاری پدیده فیلم است. فیلم به عنوان یک رسانه ارتباطی به سرعت برای گروه کثیری از مردم قابل فهم شد. و این امر تا حدودی نیز به تصاعد هندسی تکامل تکنولوژی در قرن نوزدهم که با دوره های اقتصادی همراه بود مربوط می شود. که فیلم باید تکامل می یافت یا از بین می رفت .

هر یک از این سه تلقی ـ مووی، فیلم و سینما ـ دامنه کارکردی از مستند سازی تا انبوه فیلم های داستانی، فیلم های تجریدی و پیشرو را در بر می گیرد. بخش اعظم این بخش تاریخی، بخش میانی این تقسیم بندی را شامل می شود. زیرا در اینجاست که جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فیلم، مهمترین دوره تاثیرات خود را طی می کند.

می توان میان تاریخ شکل هنری رمان، در سیصد سال گذشته و تکامل فیلم ظرف هشتاد سال گذشته مقایسه جالبی صورت داد. این هر دو هنر به اقتضای نقش اقتصادی و تعداد فراوان مصرف کنندگانشان بیش از هر چیز دیگر، هنرهای فراگیر بوده اند. هر یک از این دو با ریشه ای در ژورنالیسم، یعنی بعنوان یک رسانه برای ثبت وقایع در اولین مراحل پیدایش که مشخصه آن نوآوری و ابداع است تکامل یافته، به سرعت به سرکردگی هنرهای دیگر دست یافته اند. و نظام پیچده ای از گونه های متفاوت را بیرون داده اند که در خدمت مخاطب های متفاوتی قرار داشته اند. و سپس در رقابت رسانه ( رقابت فیلم با رمان، و تلویزیون با فیلم ) به مرحله دیگری از ثبت که عمدتاً با گرایش به ارزش های زیبایی شناختی و نخبه گرائی در مقابل جنبه های سرگرم کننده عامه پسند مشخص شده اند، وارد شده اند. درست همانطور که رمان، فیلم را تغذیه کرده است .

همه متون تاریخ سینما، سینما را به دو بخش مشخص صامت و ناطق تقسیم می کنند. دوره ما قبل تاریخ فیلم، هم مراحل تکاملی همه منادیان سینما توگراف و هم تکامل جنبه های خاصی از دیگر هنرهایی که در فیلم تاثیری مهم داشته اند. (مثلاً ملودرام های ملکه ویکتوریا، و یا ارزش های تصویری پرتره) را در بر می گیرد. سال های ۱۸۹۶ شاهد بر آمدن سینما از یک حقه سرگرم کننده به یک هنر اقتصادی آماده برای جهش است. پایان این عصر با پیدایش فیلم های بلند داستانی مشخص می شود. دوره ۲۷ ـ ۱۹۱۳، شامل عصر صامت است در دوره ۳۲ ـ ۱۹۲۸ سینمای جهان در یک مرحله انتقالی قرار دارد. این مرحله وجهه زیبایی شناختی فوق العاده ای برای ما ندارد. اما خود را به عنوان یک مرحله مهم اقتصادی و تکنولوژیک مطرح می کند.

دوره ۴۶ ـ ۱۹۳۲، دوران طلایی تسلط هالیوود بر سینمای جهان است که این دوره تا امروزه و دوران های اخیر نیز وجود دارد و هیچ قدرت سینمایی کشوری نتوانسته بر قدرت هالیوود بر سینمای جهان ذره ای بکاهد. طی این دوره ، فیلم ها به بزرگترین موفقیت های مالی دست می یابند. درست پس از جنگ جهانی دوم فیلم با رقابت تلویزیون رو در رو می شود.

با فروکش کردن آتش جنگ جهانی دوم ، تب اشتیاق به (دیدن از راه دور ) یا همان تلویزیون اندک اندک بالا گرفت. در حالی که در سال ۱۹۴۸ تنها جهار کشور قدرتمند جهان ( آمریکا ، انگلیس، فرانسه و شوروی ) قادر بودند از امواج تلویزیونی استفاده کنند، اما دهه ۵۰ میلادی دوران فراگیری تلویزیون بود. بطوری که که تعداد این کشورها تا سال ۱۹۵۶ به ۳۵ سال کشور رسید و فقط طی چهار سال پس از جنگ ، ۱۰۸ ایستگاه پخش تلویزیونی توسط ارتباطات فدرال، در آمریکا برپا شد. اشتیاق به داشتن تلویزیون به حدی بود که در ژاپن، از هر چهار خانواده یک نفر صاحب تلویزیون بود. بدین ترتیب، در حالی که که قیمت متوسط یک دستگاه تلویزیون ۳۰ هزار ین، ( یعنی در حدود سه برابر دستمزد ماهیانه یک کارگر ) بود، ۳۰ میلیون ژاپنی تلویزیون تماشا می کردند.

سالهای ۶۰ ـ ۱۹۴۷ همزمان با رشد سینمای جهان، سال های واکنش فیلم به این رقابت است. اینک سینمای هالیوود، اگر چه هنوز هم از لحاظ اقتصادی مسلط است ولی از نظر زیبایی شناختی به این گونه نبود. رشد موج نوی سینمای فرانسه در دهه ی شصت، شروع دوره هفتم تاریخ سینماست. نوآوری های تکنولوژیک تلقی تازه ای از تولید فیلم با بودجه های اندک با احساس تازه ای از ارزش اجتماعی و سیاسی فیلم، همه با هم ترکیب شدند تا خرده موج های نویی در اروپای غربی، آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا و سرانجام حتی در ایلات متحده و اروپای شرقی ایجاد کنند.

سینمای معاصر را از جهاتی سنتز نیروهایی دانست که در هر لحظه به نظر می آید یکی از آنها به فرمولهای سینمایی جهان سایه افکنده است. آنچه که در درک تاریخ سینما اهمیت دارد مشاهده این نکته است که چگونه هر یک از این عوامل اجتماعی، سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی، روانی و زیباشناختی با دیگر عوامل در مناسباتی پویا در هم می آمیزد. از آنجا که فیلم ظاهراً این چنین پیچده و بغرنج است. تاریخ سینما را می توان محصول تناقض متعددی دانست که استنتاج منطقی آنها خود به عنصری برای تناقض بیشتر تبدیل می شود. این نکته در همه سطوح، از ریزترین تا عمومی ترین آنها را مشاهده کرد. مثلاً بازی یک بازیگر، حاصل کشاکش میان نقش و شخصیت خود بازیگر است. در این میان گاه شخصیت بازیگر مسلط است و گاه نقش او. اما در هر حال حاصل جمع و استنتاج منطقی از این دو عامل امر سومی است. یعنی بازی، که خود یکی از عوامل متعددی یک واحد وسیعتر یعنی فیلم است.

تعداد بسیار اندکی از پدیده های تاریخ سینما را می توان با قوانین ساده علت و معلولی توضیح داد. اگر فیلم را اساساً محصولی اقتصادی در نظر بنگریم در مورد فیلم سازان بسیاری که بدون توجه به واقعیت های مربوطه کار می کنند و خود را نیز حفظ کرده اند چه می توان گفت؟! یا اگر بعضی از فیلم ها را بر اساس تاثیرات سیاسی و اجتماعی شان بهتر بدانیم، باید بیاد داشته باشیم که ممکن است علت این امور به طر کلی نه سیاسی، بلکه شخصی و زیبایی شناسانه باشد. به طور خلاصه، در تاریخ فیلم هدف ما نباید تعیین این نکته باشد که چه چیزی علت چیز دیگری است. بلکه باید بدنبال فهم این نکته باشیم که جه جیزی با چه چیز دیگری رابطه دارد. در تاریخ سینما، برای هر پدیده مورد توجه، حداقل سه توضیح امکان دارد. مهم نیست که کدام یک از این سه توضیح درست است. بلکه مهم تعیین چگونگی مناسبات این سه با یکدیگر و جهان ورای آنهاست .

فیلم ، به عنوان ماهیت فراگیر و مردمی اش، بیش از هر هنر دیگری، مناسبات مدام در حال تغییر قراردادهای اجتماعی را منعکس می سازد. گذشته از این فیلم بطور مستقل و منفک از دیگر هنرها و رسانه ها تکامل نیافته است. تاریخ فیلم را باید در متن گسترش و رشد دیگر رسانه های تکنولوژیک و در ارتباط با تکامل دیگر هنرهای غیر تکنولوژیک بررسی کرد.

تاریخچه سینمای جهان – اختراع سینما

سینما را نباید یک اختراع بلکه باید یک حرکت تکاملی پیچده دانست. سینما در حقیقت وابسته به چها عامل اصلی، هنر، تکنولوژی، اقنصاد و تماشاگر دانست .و این عوامل هستند که موضوع، زمان و مکان یک نمایش سینمایی را تعیین می کنند. با این حال ریشه این عوامل چهارگانه را که باعث به نمایش در آمدن اولین تصویر متحرک برادران لومیر ( ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵ ) و شکل گرفتن نخستین نمونه های این رسانه گردید، باید در سال های قبل از ۱۸۹۵ جستجو کرد .

فیلم، بیشتر از اغلب ابداعات فنی که سازوبرگ رسانه های ارتباطی، الکتریکی و الکترونیکی را می سازند، ابداعی مشترک بوده است. فیلم برخلاف تلفن، تلگراف یا حتی بی سیم به مجموعه کاملی از ابداعات کوچک که هر یک به مخترعی خاص منسوب است متکی است. حتی گاه یک وسیله خاص نام چند مخترع را برخود دارد. در ایالات متحده، توماس ادیسون را مخترع سینما می دانند. در واقع بخش اعظمی از مراحل ابداع سینما در لابراتورهای ادیسون در نیوجرسی صورت گرفته است .

با توجه به استعدادهای شخصی توماس ادیسون در یک سیسنم و چگونگی کارکرد دوربین، جالب است بدانیم که دستاوردهای شخصی او در ابداع این وسیله چندان هم زیاد نیست. یک انگلیسی بنام ویلئام کندی لائوردی دیکسون، اولین آزمایش کننده سیستم نمایش فیلم برای ادیسون بود. او در سال ۱۸۸۹ یک سیستم نمایش ابتدایی ابداع کرد. اما بنظر می رسد ادیسون، سینما را بعنوان تجربه شخصی تا عمومی در ذهن داشته باشد.

مفهوم سینما ( به عنوان محلی برای نمایش فیلم ) در سال ۱۹۰۵ بوجود آمد. پیش از آن در سال ۱۸۹۷ ـ کمپانی لومیر، اولین بنگاهی را که صرفاً به نمایش فیلم اختصاص داشت افتتاح کرده بود .

 همانطور که در بالا به آن اشاره شد، در سال ۱۹۰۲ موسسه الکتریک تئاتر متعلق به توماس ال تالی ( شرکت بازیگران مشهور در فیلم های مشهور ) و شرکت دیگری متعلق به جس لاسکی یکی شدند. کارل لامل نیز برپایه هسته اصلی آی ـ ام ـ پی، شرکت یونیورسال را تاسیس کرد. ویلیام فاکس، یک نمایش دهنده و پخش کننده فیلم، شرکت تولید فیلم خود را در سال ۱۹۱۲ تشکیل داد که بعدها به شرکت فوکس قرن بیستم تبدیل شد.

در سال ۱۹۲۰، شرکت های مستقل موقعیتی نیمه انحصاری به دست آورده بودند. که باعث حسادت کمپانی های رقیب شد. هریک از این شرکت ها بخش اعظمی از صنعت فیلم را در اختیار داشتند. و همه آنها در یک اذعان عمومی در همه حلقه های زنجیره صنعت فیلم، از تولید، توزیع و نمایش فعالیت داشتند .

اما یکی از سازمان های تولید ـ توزیع امروزی فیلم ، منشا متفاوتی داشته است. شرکت یونایتد آرتیست در سال ۱۹۱۹، توسط چارلز چاپلین، مری پیکفورد و دیوید وارک گریفیت، برای حفظ و حمایت از تولیدات مربوط به خود آنها تاسیس شد. در دهه های بیست، سی و چهل، پیرامون این مجمع کلا مرکب از شش شرکت عمده بود. تهیه کنندگان جزئی تری در شرکت های به اصطلاح (( فقیر )) فراگرفته بودند .

 فرهنگ نمایش و نقش آن در ایران 

گزارشگران و مورخان تاریخ در آثار خود اعتنائی به نقل اتفاقات نمایشی در ایران نکرده اند و از این رو است که آثار نمایش گذاشته ما در جائی ثبت نشده و عموماً سینه به سینه و به عنوان نمایش های عامیانه به دوران ما رسیده است.

اگر باور کنیم که هیچ جامعه ای بی نیاز از نمایش نیست، در این صورت می توان تصور کرد این نیاز  از طریق انواع آئین های مذهبی، تعزیه، نقالی، نمایش های عروسکی، روحوضی، شاهنامه خوانی و بازیهای قهوه خانه ای و انواع ورزشهای نمایشی برآورده می شده است. و نیز گاه به نمایش های خلوت دربارها و خانه های اشراف، توسط گروههای کوچک و گمنام محدود می گردیده است .

با رواج سفرهای خاص به غرب و ورود فرهنگ عرب به ایران، روشنفکران ایرانی با قالب های نمایشی رایج در غرب آشنائی یافته و دست به قلم بردند تا بدینوسیله ذهن جامعه ایرانی را به مسائل جدیدی آشنا کن. اصلاحات میرزا تقی خان امیرکبیر، تاسیس دارالفنون، تبلیغات دامنه دار سید جمال الدین اسد آبادی بر ضد استعمار و استبداد و لزوم اصلاحات، افکار مردم ایران را بیدار کرد .

چاپ چندین روزنامه، درج اخبار و فعالیت های فرهنگی در غرب، ترجمه مقالات و نمایشنامه های میرزا فتحعلی آخوندزاده، رسالات و اشعار میرزا آقا خان کرمانی و کتابهای حاج میرزا عبدالرحیم طالبی، که اصول علمی و اجتماعی را به زبان ساده بیان می کردند، تکان های شدیدی بر افکار ایرانی وارد آورد و همراه با حوادث دیگر تاریخی انقلاب مشروطیت را پی افکند. اما فرهیختگان ایرانی همزمان با آشنائی با اندیشه های جدید غربی رفته رفته خود  شیفته فرهنگ غرب شدند. این شیفتگی، و نه شناخت نسبی، قدرت ارزیابی آنان را فلج کرد و اغتشاشی بوجود آورد که در همه  زمینه ها به صورت تقلید کورکورانه از غرب ظاهر شد. در زمینه نمایش بزودی تعزیه کاربرد خود را به عنوان یک نمایش فرهنگی و تربیتی از دست داد و پس از سقوط قاجاریه، به خاطر ضدیت حکومت جدید با مذهب، تقریباً ممنوع شد .

گروه های نمایشی دیگر از جمله نقالان، خیمه شب بازان، معرکه گیران نمایشگران رو حوضی و غیره چون قادر به انطباق با جامعه بیدار شده ایران نبودند، و نیز اجازه انعکاس حقایق موجود را نداشتند ار رواج افتادند، اگر امروز چیزی از این نمایش های سنتی در گوشه و کنار به چشم می خورد در واقع موجودیت کم توانی است که انگیزه ها و منابع حیاتی خود را از دست داده است. از آن پس تئاتر در ایران به صورتی پراکنده، و به مقتضای زمانه، هرگز جز در داخل کلاس دانشگاه ها و در میان جزوه های درسی دانشجویان فعالیت سازمان یافته و منضبطی معرفی نشده است .

در نمایشنامه های اولیه ایرانی ترجمه یا اقتباس، شیوه های غربی در بازیگری، لباس، دکور و حتی ترتیب جایگاه تماشاگران نیز اتخاذ شد. باید دانست که اولاً تئاتر یک متن ادبی است که جزئی از تاریخ ادبیات محسوب می شود. ثانیاً نویسندگان نمایشنامه ها معمولاً از دل گروه های موجود نمایشی بر می خیزند و یا به استخدام آنها در می آیند. پس سنت نمایشنامه نویسی جدا از حل اجرا، بازیگران، طراحان روابط حرفه ای میان افراد گروه و روابط منطقی میان بازیگر و نویسنده و تماشاگر نیست. سنت نمایشی از قرادادهای نمایشی و الگوهای ارتباطی در میان گروه نمایشگر و تماشاگران به وجود می آید و نه از یک متن ادبی.

تسلط شرکت های آمریکایی بر بازار جهانی تنها پس از جنگ جهانی اول و پیدایش فاشیست در آلمان و ایتالیا امکان پذیر شد. در این تسلط شاید جنبه های صنعتی نظام تولید فیلم آمریکا هم دخیل بوده باشد. در اروپا مفهوم سینما به عنوان یک هنر خیلی زود پدیدار شد و همرا با مفهوم سینما به عنوان یک نظام تجاری تکامل یافت. جنبش فیلم ـ دـ آرت ـ فرانسه، تاریخ ۱۹۰۸ را بر خود  دارد. سینمای فرانسه در اولین موفقیت های خود ـ یعنی بازسازی سینمایی نقش های تئاتری سارا برنارد معروف ـ به سوی خلق فیلم های داستانی بلند حرکت می کرد. جنبش فیلم د ـ آرت در ایتالیا نیز بزودی این حرکت سینمای فرانسه را دنبال کرد. مشخص کننده سینمای فرانسه پش از پایان جنگ تجربیات آوانگارد است. در این دوره نظریه پردازان سینما، بررسی رسانه فیلم را بسیار جدی تر، و هم تراز با ادبیات و هنرهای زیبا، آغاز کردند. اما سینما در ایالات متحده همچنان یک کالای تجاری بود. حتی در اولین شرکت های تولید فیلم ـ به خصوص ویتاگراف و فتوگراف ـ استودیوهای خود را همچون کارخانه ای برای تولید یک کالا می دیدند و نه وسیله ای برای خلق یک هنر، شرکت بازیگران و متخصصان فنی دیوید وارک گریفیت در سال ۱۹۱۰ در لوس آنجلس تدارکات خود را آغاز کرد. شرکت های دیگر نیز به سرعت این کار را تکرار کردند. شرکت های مستقل، از دوری خود از ساحل غربی خرسند بودند. زیرا در آنجا تا حدودی از تاکتیک های نیرومند (شرکت ثبت حقوق … ) در امان می ماندند. در سال ۱۹۱۴ مرکز فیلمسازی از نیویورک به لوس آنجلس متقل شد. ناحیه لوس آنجلس، آفتاب بیشتر، آب و هوای بهتر و نواحی متفاوت بسیار بیشتری ـ یعنی بطور خلاصه، ماده خام بیشتری برای فیلمسازان را همراه با نیروی کار مطلوب در دسترس می نهاد. در واقع صنایع فیلم به همان دلیلی در هالیوود مستقر شد، که صنایع اتومبیل سازی در دیترویت، یعنی مجاور با مواد خام و نیروی کار.

فیلمسازان آمریکایی، حدود پنج هزار کیلومتر دور از مرکز فرهنگی کشور به نحو قاطعی از تاثیر و تاثرات هنری روز کنار می ماندند. علاوه بر این، مردانی که شرکت های تولیدی عظیمی را بنا نهاده بودند، تجربه ناچیزی در بنا کردن یک فرهنگ داشتند. این مردان حداکثر نسل اول یا دوم مهاجرینی بودند از آلمان، لهستان و روسیه که با تجارت آغاز کرده بودند به عرصه نمایش های فرعی در جوار نمایش فیلم وارد شده و از آنجا پا به میدان توزیع فیلم پا گذاشته و بالاخره برای تغذیه سالن های نمایش به تولید فیلم پرداخته بودند. از این مهم تر، محبوبیت فوق العاده فیلم، مستلزم سرمایه گذاری وسیع بود. پس صاحبان سرمایه به ناچار دوباره به بانک ها رو آوردند.

  تاریخ سینمای ایران

سینمای ایران در ابتدای راه است و با فراز و نشیب های بسیار. همه مظاهر سینما با فاصله نه چندان دور در ایران نیز شکل می گیرد. سینمای ناطق می آید. مدرسه سینمایی تاسیس می شود. فیلمسازان براه می افتند.

یکی از پیشگامان سینمای ایران که در واقع پا گرفتن سینما در ایران مدیون کوشش های خستگی ناپذیر وی در ایران می باشد « آوانی اوگانیانی » مهاجر ارمنی روس بود. وی در سال ۱۲۷۹ در عشق آباد ترکمستان متولد شد. او پس از اتمام تحصیلاتش در رشته سینما در هنرستان سینمایی مسکو به لحاظ مشکلات خانوادگی و مالی اش به همراه دختر خود « زما » در سال ۱۳۰۸ از طریق مشهد وارد ایران و بعد تهران شد.

 اوگانیانی در اوایل مطلقاً قادر به مکالمه زبان فارسی نبود و بعدها هم با اشکال و غالباً به زبان ترکی درس می داد .

 او در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۰۹ کار مدرسه هنر را آغاز می کند. که کلاس های متعددی چون موسیقی، بازیگری، ورزش، فیلمبرداری، ژیمناستیک، رقص و غیره داشت. دوره اول مدرسه آرتیستی سینما با پشتکار و خوش بینی های اوگانیانی بالاخره به انجام رسید. و اوگانیانی گام بعدی را بر می دارد. اولین فیلم صامت ایرانی « آبی و رابی » را با سرمایه گریشاساکورا لیدزه جلوی دوربین برد.

نخستین نمایش عمومی اولین فیلم بلند ایران ساعت دو بعدازظهر روز جمعه ۱۲ دی ماه در سینما مایاک بود. این فیلم در حریق سینما مایاک در سال ۱۳۱۱ به کلی از بین رفت. اما سود بالنسبه خوبی که برای تهیه کنندگانش حاصل کرد اوگانیانی را درهدفی که داشت ثابت قدم تر کرد.

مهدی روسی خان در سال ۱۲۸۶ شمسی یک دستگاه پروژکتور خرید و در حرمسرای محمد علی شاه فیلم های کوتاه هشت تا نه دقیقه ای نمایش داد. یک سال بعد در خیابان علاءالدوله (خیابان فردوسی) یک سالن سینما تاسیس کرد. این سالن با نمایش فیلمی درباره جنگ روس و ژاپن گشایش یافت. چندی بعد تماشاخانه  به نام تماشاخانه گبومر و روسیخان در خیابان لاله زار تاسیس کرد و در آنجا فیلم های مستند نمایش داد.

در آن زمان مبارزه مشروطه خواهان با مستبدان بالا گرفته بود. سالن سینمای روسی خان را یک شب مجاهدان مشروطه خواه مسلحانه اشغال می کردند و فیلم می دیدند و شب بعد قزاق های روس که پشتیبان محمد علی شاه بودند. این موازنه و قدرت نمایی نظامی سرانجام با غارت شدن سینما و نابود شدن آپارات و دستگاه سینماتوگراف پایان یافت.

همزمان با روسی خان، شخص دیگری به نام آقایوف مشهور به تاجرباشی در قهوه خانه زرگرآباد در خیابان چراغ گاز فیلم نمایش داد. روسی خان که فرد مستبدی بود کار را به زد و خورد با رقیب کشاند.

نخستین کسی که در ایران سینما را همگانی کرد، شخصی بود به نام “آرادشس باتماگرایان”، مشهور به اردشیر خان ارمنی. او در سال ۱۲۹۲ شمسی سالنی در خیابان علاءالدوله گشود و از آن پس سالن های دیگری نیز در تهران به وجود آمد. اردشیر خان اولین کسی است که فیلم های تارزان را روی پرده آورد. از دیگر اقدامات او دایر کردن بوفه در سالن سینما است.

در اوایل سال های ۱۳۱۰ که سینما به تدریج رونق می گرفت، در سالن های نمایش گاه اتفاقات مضحک می افتاد. به روایت کتاب تاریخ سینمای ایران در آن زمان یک فیلم داستانی از چند حلقه ده دقیقه ای تشکیل می شد، و تعویض هر حلقه چند دقیقه طول می کشید. در این مدت تماشاگران ردیف جلو به ردیف های عقب هجوم می آوردند و گرد و غبار ناشی از این حرکت فضای سالن را دربرمی گرفت. در هر سانس چند بار فیلم قطع می شد. در این مواقع، فریاد تماشاگران بلند می شد که: “مکافاتچی روشنش کن!” مکافاتچی یا گاریچی لقب آپاراتچی های سینما بود. آپاراتچی ها در آن سال ها اغلب روس بودند و با لهجه روس های مهاجر در پاسخ می گفتند: “بابا! اینقدر سیگار نکشید، فیلم پاره می شه! در میان تماشاگران عده یی ساده لوح باورشان شده بود که دود سیگار باعث پاره شدن فیلم می شود. برای همین آنها سیگاری ها را سرزنش می کردند و گاه کار به زد و خورد می کشید.

در سالن های سینما پشت پرده چند ردیف پیت حلبی چیده بودند. تماشاگران فقیر با ده شاهی می توانستند از پشت پرده فیلم تماشا کنند!

هنگامی که بزن بهادر محل وارد سینما می شد، به احترام او نمایش فیلم را قطع می کردند و فیلم را از نو به نمایش درمی آوردند.

علی وکیلی اولین کسی بود که پای بانوان ایرانی را به سینما باز کرد. او در سالن مدرسه زرتشتیان سینمایی تاسیس کرد و در روزنامه های ایران و اطلاعات گشایش سینما را به اطلاع بانوان رساند. در سال ۱۳۰۷ در “گراند سینما” برای اولین بار آقایان و خانم ها در کنار هم به تماشای فیلمی به نام “گلوله مس” نشستند. در اعلامیه گراند سینما که با عنوان “اعلان گراند سینما و ورود خواتین” در روزنامهء اطلاعات ـ ۱۳ شهریور ۱۳۰۷ ـ منتشر شد، آمده است: “کارکنان گراند سینما و همچنین ادارهء جلیلیه نظمیه بوسیله ماموران خود از ورود زن های بی عفت و جوان های هرز و فاسدالعقیده به محل سینما ممانعت می کنند”

بتدریج کار سینما رونق گرفت. از اولین سینماهای تهران می توان از سینماهای ایران، مایاک (در خیابان لاله زار) فردوسی، ناسیونال، همایون و استخر (در خیابان سپه) نام برد. از این پس سینما به یکی از مهم ترین مراکز تفریح و سرگرمی مردم بدل شد.

اولین فیلم ناطق در سال ۱۳۰۹ در سینما پالاس تهران نمایش داده شد. مدیر این سینما فوتبالیست معروفی بود به نام “خان خانان”. فیلم ها در آن زمان هنوز دوبله نمی شد و کیفیت صدا نیز بد بود. برای همین تماشاگران از سینمای ناطق استقبال نکردند و پس از چندی سینما پالاس ورشکست و تعطیل شد.

 *منابع و ماخذ در تحریریـه مجله هنر موجود است.

چرم مشهد
0 0 رای ها
امتیـازدهی
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ارسـال پیـام
لطفـا مقـاله یا رزومـه هنـری خود را به این آدرس ارسال کنید: info@artmag.ir
تا دقایقی دیگـر، پاسخ شما ارسـال خـواهد شد.