موسيقی

موسیقی سنتی ایران

یک بیابان که در کوره راهی جامانده است و تنها حصارش معدود قله هایی است که از او پاسداری می کنند، گوش کن، صدایش رامی شنوی؟

کمی نزدیک تر بیا. آه، اکنون شنیدی؟! این نوای نی چوپان تنها مانده درصحرای ماست. نوایی که از برای گله نیست. که گله بهانه است برای دل چوپان که بگوید به چه اندازه دلش غمگین است. چوپان میدمد و نی جان می گیرد. عرش به لرزه درمی آید و قلب ما سحرمی شود. آری، این اعجاز نوایی است که آدمی سال هاست با آن آشناست.

آیا آن روز که چوپان می نواخت فکر می کرد که جزئی از تاریخ شود. تاریخی که دیروز ماست و ما نیز روزی به آن خواهیم پیوست. تاریخی که جزئی از سنت است که همان سنت است. زیبایی سنت به قدمت آن است. درست مثل همان نی چوپان که هرچه کندتر بود، دلنشین تر بود.

پس باید نوشت، از سنت، از آمیزش سنت و موسیقی. از وجود سنت در موسیقی و اینکه چرا پرداختن به روح این دو واژه ما رابه خود مشغول می کند. علت آن احساس غریبی است که نسبت به این موضوع در وجود ماست.

موسیقی در ذره ذره های هستی جاری است. گاه آن چنان بی صدا از کنار ما عبور می کند که حضورش را احساس نمی کنیم. در وجود ما و در مکتب ما موزون ترین ترانه هستی هر روز و هر شب در حال تکرار است. و ما هیچگاه آن را درک نمی کنیم. ترانه ای که به یادمان می آورد که زنده ایم و زندگانی مان چه بهایی دارد. ترانه ای که به یادمان می آورد چقدر محتاج صدای قلب با ارزش خود هستیم.

موسیقی جزء هنرهایی است که از دیرباز در تمام جوامع بشری وجود داشته است. به گونه ای که می توانیم بگوئیم از آن زمان که بشریت شکل گرفت، خود را به موسیقی محتاج می دانست. انسان اولیه نیازهای ابتدایی خود را با آهنگ های موزون تلفیق می کرد. شکار، مراسم آئینی، وهر آنچه که از ابتدا وجود داشته، به گونه ای با موسیقی مرتبط بوده است، ازاین رو می توان نتیجه گرفت که موسیقی از دیرباز پیوند ناگسستنی با سنت داشته است.

ایران، کشور تاریخ، اسطوره، مذهب و سنت، کشور کاخ های به جامانده و بر باد رفته، که درهریک از آنها روزی دنیایی جریان داشته است.

چون که امروزه ما درآن نفس می کشیم و هیچ حال آن را در نمی یابیم. کشوری که روزگاری قلب تاریخ بوده است. و امروز آنچنان ازیاد رفته که خود ما نیز فراموش کردیم که عمر این سنگ فرش های زیر پایمان به کجامی رسد. ایران جاوید که مهد هنر بوده است. آن چنان که گفته اند: هنر نزد ایرانیان است و بس. موسیقی درایران قدمتی چند هزار ساله دارد، آنقدرکه می توانیم موسیقی را جزئی از سنت ایرانیان بدانیم. ایرانی که جنگ ها و آهنگ شیپورهایش آشناست. اعیادش را از یاد نمی برد. چون پادشاهانش به سیم های نازک تار جان داده است.

تاریخ موسیقی سنتی ایران

 خشک چوب وخشک سیم وخشک پوست

ازکجامی آیداین آوای دوست     ” مولوی “

موسیقی درایران به دلایل بسیار تاریخی، از روزگاران پیشین و فراتر از مرزهای کنونی ایران قدم گذاشته و خواستگاه های بسیارداشته است. نکته ضروری اینکه بدانیم بسیاری از مرزهایی که درروزگاران دور جزء سرزمین های ایران بوده و از مراکز علمی فرهنگی در ایران به شمارمی رفتند، امروزه سرزمینی مستقل می باشند.

درایران کهن به رشته های مختلف هنری ” هنر ” اطلاق نمی شد. و هنرمند ” صنعتگر ” نامیده می شد. در تفکر ایرانی به هرحرفه ای که به حد کمال انجام می گرفت، ” هنر ” اطلاق می شد و به کسی که مهارت و تخصص خاصی درحرفه ای داشت ” هنرور ” به طوری که در فارسی دری به “موسیقی دان “در مرحلۀ عملی ” رامشگر ” و درمرحلۀ تئوری حکیم اطلاق می شد؛ نه هنرمند.

واژۀ ” هنر ” ریشۀ اوستایی به معنی ” خوب توانایی ” می باشد. دکتر هنری جورج، محقق شرق شناس مشهور انگلیسی گفته است: ” بربت که در سازهای ایرانی است درجشن رواج داشته است. و کاسۀ آن گلابی شکل بوده و در نتیجۀ ارتباط های فرهنگی به چین راه یافته و درآنجا بنام ” پی ئی پا آ ” که لفظ چینی بربت است نامیده شده است. که در ایتالیا به ” بادیستوس ” مشهور است.

موسیقی ایران ازنظر تاریخی به سه گروه تقسیم می شود:

۱ – عصرباستان

۲ – بعد از اسلام (ازاول تاقرن نهم هجری قمری )

۳- از دورۀ صفویه تاکنون

موسیقی عصر باستان تا سلسلۀ ساسانیان به نیاکان ما مشخص نیست.

 موسیقی قبل از دورۀ ماد (پیشدادیان و کیانیان ):

برای دست یافتن به اطلاعاتی در این زمان در رابطه با موسیقی، الزاما به سنبل های تاریخی رجوع می کنیم.

حماسۀ ملی و تاریخی ایران ” شاهنامه ” بعنوان سندی برای تاریخ اساطیری ایران به شمارمی رود. در شاهنامه آمده است که موسیقی در دوران اساطیری در ضیافت ها، جشن ها، سوگواری ها، اعیاد، مراسم عزاداری، مراسم عزم و بزم و رزم و آئین های مذهبی؛ نقش برجسته ای داشته و درحماسه ها و صحنه های نبرد از عوامل مهم ایجاد هیجان رزمندگان بوده است.

در شاهنامه یکی ازقدیمی ترین سازها ” کرنای ” بوده است. این ساز درجنگ ها به منظور تضعیف روحیۀ دشمن بکار می رفته است. که صدایی گوش خراش و هراس انگیزداشته است. به همین دلیل تعداد زیادی از آنها را به شترها و فیل ها می بستند و یک باره درآن می دمیدند. و در دشمن ایجاد هول و هراس می کردند.

موسیقی بعد از اسلام با اصطلاحات عربی در آمیخت و رنگ عربی به خودگرفت. مانند: صوت، ابعاد، جناس، انواع، ادوار، مجموع، لحون و…

در آغاز اسلام موسیقی غنا تلقی می شد که در اصل به معنی آواز بوده است. و موسیقی دان مغنی یا مغن نهم می گرفت به معنی خواننده.

در دورۀ صفویه موسیقی بسیار دچار رکود شد و جنبۀ علمی خود را از دست داد تا اینکه در سلطنت قاجار، اصطلاحات غربی وارد موسیقی ایران گردید.

” بربت، رود یا عود ” سازی زهی از سازهای بزمی که درجشن ها و ضیافت ها همراه رامشگران بکارمی رفته است. بربت سازی ایرانی از رده سازهای زهی زخمه‌ای است که در خاورمیانه از جمله ایران و کشورهای عربی رواج دارد.

بربت از کهن‌ترین سازهای شرقی به شمار می‌رود. برخلاف بیشتر باورها که بربت را سازی عربی دانسته‌اند. بربت ساز قدیمی ایرانی بوده‌ است که پس از اسلام به کشورهای عربی برده می‌شود و از بربت به العود به معنای «چوب» تغییر نام پیدا می‌کند. خاستگاه بربت با استناد به نگاره‌های کنده شده عیلامی در هزاره سوم و چهارم پیش از میلاد، جنوب و جنوب غربی ایران است. در ظروف فلزی و کتیبه‌های بجای مانده از عصر ساسانی که نوازندگان را به تصویر کشیده‌اند، این ساز بسیار دیده می‌شود.

از بربت نوازان بنام این دوره می‌توان باربد، بامشاد، نکیسا و رامتین را نام برد. پس از ساسانیان و در پی استیلای خلفای مسلمان گسترهٔ این ساز در سراسر جهان اسلام از چین تا اندلس گسترش میابد. در زمان حکومت عبدالرحمان دوم بر اندلس و دعوت او از یک بربت نواز بنام ایرانی به نام کمال‌الدین زریاب، این ساز به اسپانیا وارد می‌شود. زریاب بربت را در این دیار گسترش و تکامل می‌دهد. و از آمیختن این ساز با تار (دیگر ساز ایرانی) گیتار را می‌سازد. سالانه در اسپانیا بزرگداشتی به نام زریاب برگزار می‌شود. پاکو دلوسیا از مشهورترین نوازندگان گیتار در جهان برای گرامیداشت یاد او قطعه‌ای به نام زریاب ساخته است.

فریدون نماد قوم آریاست که سه پسرداشته است. که ممالک زمین را بین سه پسرتقسیم کرده و دراین تقسیم به ایرج بهترین پسرخود فرمانروایی ایران زمین را داد. و ایرج مورد حسادت برادران قرار گرفته به دست آنها کشته شد. منوچهر انتقام ایرج را ازبرادران آن گرفت و در همین زمان بیست و نهمین لحن باربد به نام کین ایرج به وجودمی آید. که تا دوره سلطه مغول ها نواخته می شده است .

درایران گذشته اهمیت موسیقی تا اندازه ای بوده که در سوگ های بزرگ، ابزار موسیقی را با پارچه سیاه می آراستند.

داستان افسانه ای کیکاووس درحین پادشاه کیانی که صد و پنجاه سال حکومت کرد. و تأثیر عمیقی که موسیقی (آواز لشگر مازندرانی آن زمان) در وی به وجود آورد که منجربه فتح مازندران گردید. این داستان داستان تأثیرشگفت أنگیزموسیقی رادرانسان نشان می دهد.

به راستی موسیقی یکی ازهنرهای ملی ماست و همچون هنرهای دیگر که آئینه زندگی و تاریخ سرزمین ما می باشد. موسیقی کهن ترین هنرهاست.

موسیقی در زندگی انسان های نخستین جنبه جادوئی داشته و پس ازآن کارکرد مذهبی معینی داشته است .و دین های گوناگون نوعی جنبه آسمانی به آن بخشیده اند. نزد بسیاری دین باوران، آواز خوش ازمعجزه های ” داوود پیامبر ” به شمار می رود. کتاب بهجت الروح، دستگاه های قدیم موسیقی ایران را هفت وهر یک را به پیبغمبری منسوب داشته است:

۱ – راست از آدم   ۲ – عشاق ازموسی   ۳ – عراق از یوسف   ۴ – وچک از یونس   ۵ – حسینی از داوود

۶ – وروزالعرب و حسینی از ابراهیم            ۷ – روهاوی از اسماعیل

علامه شهید مرتضی مطهری درکتاب ” آشنائی با علوم اسلامی ” موسیقی را در چارچوبی عام در شمار علوم اسلامی آورده است.

سماع درویشان که هنوزهم زبانزد است، به مثابه وسیله ای برای تربیت سالک درسیرالی الله بوده  است. و هنوز هم پس از سال های دور از ورای شعرهای مولانا می توان آهنگ سماع و دف را شنید.

موسیقی را مردم به وجودمی آورند و آهنگ سازان آنرا تنظیم می کنند. به گفتۀ ابوالحسن صبا: موسیقی ایرانی موسیقی محلی است .

 موسیقی هر دیار ویژگی های مخصوص فرهنگی و سرشتی خود را داردکه با شرایط زمان، مکان، فضا، سرشت، ژنتیک و تمایلات عاطفی آن مردم رشدو هماهنگی پیدامی کند. موسیقی جزء معدود هنرهائی است که از وجود آدمی نشأت گرفته و تأثیرآن را بر جسم می توان بررسی کرد.

رابطه موسیقی با فراج ها، حالت ها و زمان های مختلف:

این مطلب به نظریه قدیم یونانیان برمی گرددکه چهارمایه موسیقی خود را یا چهار فراج (صفرادی، دموی،بلغمی وسورایی) هماهنگ می دانستند. از ویژگی های خاص موسیقی ایران، گردش ادواری پیرامون رنگ بها (تتراکوردها ) و فواصل متنوع می باشد. هر لانگ از چهار نت و سه فاصله  فیزیکی تشکیل شده است. حالت اصلی هر لانگ به دو فاصله مهم آن یعنی دانگ دوم و سوم مربوط می باشد. که با تغییر آن احساس نیز تغییرمی کند.

ترکیب لانگ ها نیزحالت های متنوعی به وجود می آورد که هر حالت عمده آن اساس حالت های دیگر بوده و امکان ارتباط با چهار فراج را دارد. از سوی دیگر این چهار حالت با چهار حالت جوی و زمانی هماهنگی دارد. که الگوی نسبتا مشخص و وحدت یافته ای را به وجود می آورد. با چهار گروه ازماه های سال ارتباط پیدامی کند. درک محدودیت موسیقی ایران به عنوان یک هنر سنتی اصیل مانند دیگر هنرها، اگر چه با فرهنگ و عادات ما هماهنگی دارد، اما نیازهای صوتی و ادراک های زیباشناختی موسیقی هرانسانی فراتر از آن است که محدود شود.

ردیف موسیقی ایرانی باحدود۳۰۰ گوشه زیبا و دلنشین، سرچشمه و منبع الهام، ابتکار و تخیل بارز موسیقی دانان است. از دو، سه قرن پیش مقامات موسیقی گذشته به وسیله مبتکری در مجموعه های منسجم و اشکال جدید تنظیم، و الگوهای نو به آن افزوده گردیده تا ردیف موسیقی ایران به صورت فعلی شکل گرفته است.

نخستین کتابی که تقسیم بندی هفت دستگاهی در آن ثبت شده، کتاب مجورالاخان فرصت شیرازی ( متوفی ۱۲۹۹خورشیدی ) می باشد. که صد سال پیش به نگارش در آمده است. در حال حاضر ردیف موسیقی ایرانی به هفت دستگاه ماهور، شور، همایون، چهارگاه ، سه گاه، پنج گاه و نوا و پنج نغمه ابوعطا، افشاری،  بیات ترکی، دشتی و اصفهان تقسیم شده است. که چهار نغمه ابوعطا، افشاری بیات ترکی و دشتی از فروع دستگاه شور و نغمه اصفهان منشعب از دستگاه همایون است.

هر دستگاه یا دستگاه فرعی ( نغمه ) به طور تقریبی حدود ۱۰ تا ۳۰ گوشه دارد. و هر گوشه مفهوم و طرح کلی و بخشی از ظرفیت و قابلیت دستگاه نغمه را در خود دارد. این مطالب چکیده مختصری بر احوال موسیقی ایرانی بود .

موسیقی ، بخش طبیعی و زاده صوت و از نیازمندی های نخستین بشر به شمار می آید. افلاطون، موسیقی را برای نشو و نمو آدمی لازم می شمارد و معتقد است که این هنر بر دقت، هوش، مشاهده و استنباط و عواطف روحی بشر می افزاید و می گوید: سخت ترین جسم و نفوذ ناپذیرترین روح را به من بسپارید تا به نیروی موسیقی و ورزش، زنگ کدورت را از درون وی زدوده و به مرد ی هوشیار و سلحشور تبدیل نمایانم .

و اکثرا معتقد است: آنجا که کلام بازمی ماند موسیقی آغاز می گردد. موسیقی مظهر تجسم عواطف است. موسیقی دان، پرده ساز را با فطرت بشری می بندد ( این جمله را بر حسن به دادگستر و بعضی به بهائیه و جمع به دبوس نسبت داده اند )

آلفرد دموسه می گوید: موسیقی، انسان را به شناسایی خداوند رهبری می کند. و بشر را به سیر در عالمی که برای او مجهول است سوق می دهد.

نیچه می گوید: دنیا وقتی در خندیدن است که طبق قانون موسیقی اداره شود. موسیقی از هر فرد وجود دیگر می سازد که با کالبد عادی تفاوت بسیار دارد. و در این جسم ثانوی، احساسات مصوت عواطف موزون و اندیشۀ سرشار و از آهنگ است .

برای انسان نخستین، موسیقی و آنچه وزن و صوت است معرف قدرت های آسمانی و ماوراء لطبیعه تلقی شده به همین جهت نزد کلیۀ اقوام، تظاهرات اولیۀ موسیقی در جشن های مذهبی و آیین جادوگری جلوه می کرده است . و هیچ وسیله ای گویاتر برای تعبیر و تفسیر آنچه از حد درک بشر خارج بوده نمی شناخته اند.  پس موسیقی نخستین وسیلۀ بیان نیازمندی های غریزی انسان به شمار می آید.

انسان احساسات و تأثرات خود را به وسیلۀ مطالعه و یا توسط کردار و رفتار نشان می دهد. به همین جهت سه اصل موسیقی، شعر و رقص که مبین حالات روحی توسط آهنگ یا لفظ یا حرکات و سکنات است؛ با یکدیگر توأم و در واقع هر سه عامل، فرزند مادری واحد که همان تربیت است می باشد. و شاید به همین دلیل بوده که ارسطو رقص را از هنرهای زیبا می پندارد و معتقد است شعر و رقص به منزلۀ دو شاخه از ریشه ای واحدند . موسیقی، بزرگ ترین مظهر کوشش انسانی برای جاودان ساختن عمر آدمی است. آهنگ های دلکش موسیقی، نمایاننده حیات زودگذر است  و زیر و بم نغمه های روح انگیز آن نمودار پیوستگی دقایق پیاپی زمان است.

*منابع و ماخذ در تحریریـه مجله هنر موجود است.

چرم مشهد
0 0 رای ها
امتیـازدهی
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ارسـال پیـام
لطفـا مقـاله یا رزومـه هنـری خود را به این آدرس ارسال کنید: info@artmag.ir
تا دقایقی دیگـر، پاسخ شما ارسـال خـواهد شد.